خبر بد آن است که تلاش مستمر برای ایجاد یک نیروی دفاعی توانمند اروپایی با موانع قابل توجهی روبرو است. برای آغاز اعضای اروپایی ناتو در مورد سطح یا حتی هویت مشکلات اصلی امنیتی خود اجماع نظری ندارند. برای کشورهای بالتیک و لهستان بدیهی است که روسیه بزرگترین خطر را ایجاد میکند. با این وجود، برای اسپانیا یا ایتالیا روسیه در بهترین حالت یک مشکل بعید و دور است و مهاجرت غیرقانونی چالشی بزرگتر است.
استفن والت؛ پژوهشگری برجسته در مکتب رئالیسم (واقع گرایی) در روابط بین الملل است. او در سال ۲۰۱۸ میلادی کتابی را با عنوان «جهنم نیات خوب» منتشر کرد که در آن استدلال کرده بود ظرف سه دهه گذشته «هژمونی لیبرال» که در آن امریکا سیاست استقرار اقتصاد بازار آزاد، لیبرال دموکراسی و حقوق بشر را در سراسر جهان دنبال کرده باید با استراتژی «خارج از مرز» جایگزین شود.
به نقل از فارین پالیسی؛ دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده زمانی که در یکی از گردهماییهای تبلیغاتی انتخاباتی اش گفت که روسیه را تشویق میکند تا هر کاری که میخواهد در قبال کشورهای اروپایی انجام دهد مگر آن که انان به تعهدات دفاعی خود در ناتو پایبند باشند و هزینه کنند، زنگ خطر را در اروپا به صدا درآورد.
اظهارات اخیر ترامپ باعث ایجاد نگرانیهای زیادی در اروپا شده است. “اورسولا قون در لاین” رئیس کمیسیون اروپا چند روز بعد به “فایننشال تایمز” گفت که اروپا با جهانی “خشن تر” مواجه است و “ما باید بیشتر هزینه کنیم، باید بهتر خرج کنیم و باید اروپایی خرج کنیم”.
با این وجود، در اینجا پرسشی باقی میماند: آیا اروپا به اندازه کافی برای دفاع از خود کاری انجام خواهد داد؟ گلایه مبنی بر آن که کشورهای اروپایی بیش از حد به حفاظت از ایالات متحده وابسته هستند و تمایلی به حفظ قابلیتهای دفاعی کافی ندارند. در این میان حمله روسیه علیه اوکراین در سال ۲۰۲۲ میلادی زنگ خطری را در اروپا به صدا درآورد، اما هنوز افزایش چشمگیری در قدرت نظامی قابل استفاده اروپا ایجاد نکرده است. بله، اعضای ناتو اکنون پول بیش تری را خرج میکنند و اتحادیه اروپا اخیرا مجوز ۵۰ میلیارد یورو کمک مالی اضافی به اوکراین را صادر کرده است، اما توانایی اروپا برای حفظ نیروهای قابل توجه در میدان برای بیش از چند هفته ناچیز است: اروپا هنوز هم برای برخی از قابلیتهای حیاتی به ایالات متحده متکی میباشد و برخی از اعضای ناتو تردید دارند که شرکای شان بتوانند کمک زیادی در صورت مواجه شدن با حمله نظامی به آنان ارائه دهند، حتی اگر در این راستا تلاش کنند.
به طور حتم لفاظیهای مقامهای اروپایی شدیدتر میشود. “ترولز لوند پولسن” وزیر دفاع دانمارک اخیرا هشدار داد که روسیه ممکن است بند دفاع متقابل در اساسنامه ناتو را طی سه تا پنج سال مورد آزمایش قرار دهد و یکی دیگر از دیپلماتهای ارشد ناتو اظهار داشت که “ما دیگر دچار این تجمل گرایی فکری نیستیم که تصور کنیم روسیه با جنگ در اوکراین متوقف خواهد شد و به نقاط دیگری حمله نخواهد کرد”.
به گفته یک دیپلمات ارشد دیگر “نیت و توانایی روسیه” برای حمله به یک کشور عضو ناتو تا سال ۲۰۳۰ مورد اجماع نظر زیادی درون ائتلاف ناتوست و بسیاری از اعضا گمان میکنند این خطر واقعی میباشد. از آنجایی که ممکن است اروپا ده سال یا مدت بیش تری به زمان برای تقویت قابلیتهای خود نیاز داشته باشد بسیاری از باورمندان سرسخت اروپایی ناتو تلاش دارند امریکا را از نظر تخصیص منابع و توجه به اروپا متعهد نگه دارند.
آیا اروپا خواهد توانست اقدامی جمعی در زمینه نظامی انجام دهد. در این مورد دو نظریه مرتبط وجود دارد. نخست نظریه “موازنه قدرت” (یا اگر ترجیح میدهید میگویم توازن تهدید) است. این نظریه پیش بینی میکند که یک تهدید خارجی جدی برای امنیت اروپا مانند یک قدرت بزرگ نزدیک با قدرت نظامی قوی و جاه طلبیهای به شدت تجدیدنظر طلبانه باعث میشود که اکثر دولتها برای جلوگیری از تهدید (یا در صورت لزوم شکست دادن آن تهدید) با یکدیگر متحد شوند. این انگیزه زمانی قویتر میشود که دولتها متوجه شوند نمیتوانند برای محافظت از خود به دولت دیگری تکیه کنند. افزایش اخیر در هزینههای دفاعی اروپا و تصمیمات سوئد و فنلاند برای پیوستن به ناتو نشان دهنده گرایش کشورهای در معرض تهدید به حرکت در جهت ایجاد توازن است و این گرایشی است که باید ما را نسبت به توانایی و تمایل اروپا برای پذیرفتن مسئولیت بیشتر به منظور دفاع از خود خوش بینتر سازد.
با این وجود، متاسفانه بند دوم نظریه باعث میشود که این خوش بینی کمتر قطعی به نظر برسد. از آنجایی که امنیت “خیر جمعی” قلمداد میشود کشورهایی که در یک اتحاد هستند، وسوسه میشوند تا از تلاشهای دیگر اعضای اتحاد به نفع خود استفاده کرده و در واقع از زیر بار مسئولیت شان، شانه خالی کرده و مسئولیت را بر گردن کشوری دیگر بیاندازند به این امید که آن کشور شریک به اندازه کافی برای حفاظت از امنیت آنان تلاش کند. این تمایل توضیح دهنده چرایی تمایل قویترین اعضای یک اتحاد به مشارکت در میزان و سطح نامتناسبی در مقایسه با سایر اعضا در یک تلاش جمعی است. اگر اعضای اصلی اتحاد به اندازه کافی برای جلوگیری از بروز یک حمله نظامی یا دفع آن تلاش کنند کمک کوچکترین اعضا ممکن است زائد به نظر برسد. در آن صورت ائتلاف حتی اکر تلاشهای خود را دو چنان کند چندان قویتر نخواهد بود. از این رو وسوسه انجام کار کمتر با اطمینان از این که بازیگران بزرگتر به اندازه کافی تلاش خواهند کرد، ایجاد خواهد شد. اگر اعضایی کافی تسلیم وسوسه شوند تا دیگران بار بیش تری را به دوش بکشند یا اگر سایر منافع خودخواهانه بر نیاز به همکاری با یکدیگر غلبه کند اتحاد ممکن است تواناییهای ترکیبی و استراتژی هماهنگی را که برای ایمن شدن نیاز دارد ایجاد نکند.
در مجموع این دو نظریه معروف بر معضلی که ناتو امروز با آن مواجه است اشاره و تاکید دارد.
خبر خوب آن است که اعضای اروپایی ناتو از ظرفیت بالقوه قدرت نهفته بسیار بیش تری نسبت به روسیه برخوردار هستند. آنان جمعیتی سه تا چهار برابر بیش از جمعیت روسیه را در اختیار دارند و مجموع اقتصادشان ده برابر بزرگتر از روسیه است. چندین کشور اروپایی هنوز دارای صنایع پیشرفته تسلیحاتی هستند که قادر به تولید تسلیحات عالی میباشند و برخی از آن کشورها (مانند آلمان) در مراحل پایانی جنگ سرد دارای نیروهای زمینی و هوایی قدرتمندی بودند. نکته قابل توجهتر آن که اعضای اروپایی ناتو به تنهایی دست کم سه برابر بیش از روسیه به صورت سالانه برای امور دفاعی هزینه میکنند. حتی اگر هزینه بیشتر برای پرسنل، تلاشهای مضاعف و ناکارآمدیهای دیگر را هم در نظر بگیریم اروپا توان بیش از اندازه کافی برای بازدارندگی یا شکست دادن حمله روسیه را دارد البته با فرض این که ظرفیت نهفته آن به درستی بسیج و هدایت شده باشد. هم چنین، ارتش روسیه یک سازمان غول پیکر نیست. ارتش روسیه اگرچه از نظر عملکرد نظامی و ظرفیت تولید دفاعی از زمان شروع جنگ اوکراین به طور قابل توجهی بهبود یافته، اما برای غلبه با اوکراینیهایی که از نظر جمعیت تعدادشان کمتر است و کمتر از روسیه مسلح هستند با مشکل مواجه شده است. ارتش روسیهای که برای اشغال باخموت یا آودیوکا به ماهها زمان نیاز دارد قرار نیست حمله رعدآسای موفقی را علیه کشور دیگری آغاز کند.
با این وجود، خبر بد آن است که تلاش مستمر برای ایجاد یک نیروی دفاعی توانمند اروپایی با موانع قابل توجهی روبرو است.
برای آغاز اعضای اروپایی ناتو در مورد سطح یا حتی هویت مشکلات اصلی امنیتی خود اجماع نظری ندارند. برای کشورهای بالتیک و لهستان بدیهی است که روسیه بزرگترین خطر را ایجاد میکند. با این وجود، برای اسپانیا یا ایتالیا روسیه در بهترین حالت یک مشکل دور و بعید محسوب میشود و مهاجرت غیرقانونی چالشی بزرگتر است. برخلاف برخی از تحلیلگران من معتقد نیستم که این وضعیت مانع از دفاع موثر اروپا در برابر روسیه میشود، اما مسائل مربوط به تقسیم بار و برنامه ریزی نظامی را پیچیدهتر میسازد.
دوم آن که آنانی که میخواهند اروپا کارهای بیش تری انجام دهد با یک دوراهی ظریف مواجه میشوند: آنان باید مردم خود را متقاعد کنند که یک مشکل جدی وجود دارد و هم چنین باید آنان را متقاعد کنند که حل مشکل به شدت پرهزینه یا دشوار نخواهد بود. اگر آنان سعی کنند با اغراق در تواناییهای نظامی روسیه و نشان دادن ولادیمیر پوتین به عنوان یک دیوانه با جاه طلبیهای نامحدود حمایت خود را برای تقویت دفاعی بزرگ بسیج کنند چالشی که اروپا با آن مواجه است ممکن است غیرقابل حل به نظر برسد و وسوسه دوباره رجوع کردن به عمو سام (ایالات متحد) را افزایش خواهد داد.
با این وجود، اگر این تصور ایجاد شود که قدرت و جاه طلبی روسیه کمتر و در نتیجه قابل کنترلتر است متقاعد کردن مردم اروپایی برای انجام فداکاریهای بزرگ و ادامه تلاشهای جدی در طول زمان سختتر خواهد بود. برای ایجاد خودمختاری بیشتر اروپاییها باید باور داشته باشند که روسیه خطرناک است، اما هم چنین باید باور داشته باشند که میتوانند بر این مشکل فائق آیند حتی اگر ایالات متحده به میزان قابل توجهی کمتر عمل کند.
سومین مانع نقش مبهم سلاحهای هستهای است. اگر واقعا معتقد هستید که سلاحهای هستهای از اقدامات تجاوزکارانه در مقیاس بزرگ جلوگیری میکنند احتمالا فکر میکنید که نیروهای هستهای بریتانیا و فرانسه و چتر هستهای آمریکا تقریبا تحت هر شرایطی از ناتو در برابر حمله روسیه محافظت خواهند کرد (در اینجا لازم به یادآوری است که اوکراین عضو ناتو نیست). اگر چنین فرضی را بپذیریم پس نیاز کمتری به ساخت مجموعهای بزرگ و گران قیمت از نیروها و تسلیحات متعارف وجود دارد. با این وجود، اگر در مورد قابلیت اطمینان بازدارندگی هستهای گسترده مطمئن نیستید یا اگر نمیخواهید در پاسخ به برخی چالشهای سطح پایین تهدیدی برای استفاده از تسلیحات هستهای داشته باشید آن گاه به نوعی انعطاف پذیری نیاز خواهید داشت که تسلیحات و نیروهای متعارف توانمند آن را فراهم میکنند. این موضوع در سرتاسر جنگ سرد در ناتو محل مناقشه بود همان طور که بحثهای درون اتحادی بر سر پاسخ انعطاف پذیر در دهه ۱۹۶۰ و مناقشه موشکهای اروپایی در دهه ۱۹۸۰ آن موضوع را نشان داد. این موضوع تا جایی که ادامه حضور تسلیحات هستهای ممکن است برخی از کشورها را وسوسه کند که اجازه دهند نیروهای متعارف شان برچیده شوند امروزه نیز مطرح است.
چهارم آن که کشورهای اروپایی کماکان ترجیح میدهند به جای همکاری برای استانداردسازی تسلیحات و توسعه استراتژی و برنامههای دفاعی مشترک در صنایع دفاعی و نیروهای مسلح خود سرمایه گذاری کنند. بر اساس گزارش سال ۲۰۲۳ مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی اگرچه هزینههای دفاعی کلی اروپا از زمان تصرف کریمه در سال ۲۰۱۴ توسط روسیه به شدت افزایش یافته درصد اختصاص یافته به تلاشهای تدارکاتی مشارکتی تا سال ۲۰۲۱ به طور پیوسته کاهش یافت و هرگز به هدف قبلی ۳۵ درصد نزدیک نشد. طبق گزارشها کشورهای اتحادیه اروپا با وجود هزینه کمتر از ایالات متحده حدود ۱۷۸ سیستم تسلیحاتی مختلف – ۱۴۸ سیستم تسلیحاتی بیشتر از امریکا در اختیار دارند. گرایش سرسختانه به اقدام یکجانبه مزیت منابع نهفته عظیمی را که اروپا نسبت به رقبای احتمالی از آن برخوردار است هدر میدهد و ممکن است تجملی باشد که اروپا دیگکر نمیتواند از عهده آن برآید.
پنجمین و آخرین مانع دست کم در حال حاضر دوگانگی دیرینه آمریکا در مورد تشویق اروپا به ایستادگی است. ایالات متحده عموما میخواهد که شرکای اروپایی اش از نظر نظامی قوی، اما نه خیلی قوی و از لحاظ سیاسی متحد، اما نه خیلی متحد باشد. دلیل این دوگانگی چیست؟ زیر چنین ترتیباتی نفوذ ایالات متحده را بر ائتلافی از شرکای توانا، اما تابع به حداکثر میرساند. امریکا میخواهد سایر اعضای ناتو به اندازه کافی قوی باشند که برای آن ائتلاف مفید باشد، اما هم چنین میخواهد آن قدرت کاملا با خواستههای ایالات متحده مطابقت داشته باشد و اگر این کشورها قویتر شوند و شروع به صحبت با یک صدا کنند حفظ پایبندی دشوارتر خواهد بود. تمایل به وابسته و مطیع نگه داشتن اروپا دولتهای متوالی ایالات متحده را به مخالفت با هر اقدامی که ممکن بود منجر به استقلال استراتژیک واقعی اروپا شود سوق داد.
با این وجود، ممکن است آن روزها به پایان برسد. شایان ذکر است که فشار اولیه برای یکپارچگی اقتصادی اروپا در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی تا حدی ناشی از ترس اروپا از آن موضوع بود که ایالات متحده در نهایت قصد دارد نیروهای خود را از این قاره خارج کند. اکنون شک و تردیدهای فزایندهای در مورد تعهد ایالات متحده به اروپاییها انگیزه زیادی میدهد تا ظرفیت اقتصادی برتر و ظرفیت نظامی بالقوه خود را صرفا به خاطر منافع اروپایی به طور موثرتری بسیج کنند. مقامهای امریکایی باید صرفنظر از آن که چه فردی در سال آینده در کاخ سفید خواهد بود این پیشرفت و تلاش اروپا را تشویق کنند. همان گونه که پیشتر اشاره کرده ام روند بازگرداندن امنیت اروپا به اروپاییها باید به تدریج به عنوان بخشی از یک تقسیم کار جدید فراآتلانتیکی انجام شود. کاهش اتکا به ایالات متحده اروپا را به سوی تعادل و توازن قویتر سوق میدهد و حرکت آهسته، اما پیوسته در این مسیر به متحدان ما زمان میدهد تا بر معضلات اقدام جمعی که ناگزیر به وجود میآیند غلبه کنند. از آنجایی که کشورهای اروپایی از ظرفیت بالقوه نظامی بسیار بیش تری در مقایسه با روسیه برخوردار هستند لازم نیست این کار را به طور کامل انجام دهند تا کاملا ایمن باشند.