اساسا دولت بایدن در وضعیتی نیست که بخواهد و بتواند حمله خود به اهدافی در خاک ایران را مشروعیتبخشی کند و یا جامعه بین المللی را مورد آن قانع سازد. از این منظر، در صورت وقوع حمله از سوی آمریکا، واشنگتن با سیلی از فشارهای منطقه ای و بین المللی رو به رو خواهد شد و موضع و جایگاه آن در سطوح مذکور، تضعیف می گردد. از این رو، دولت آمریکا هنوز بهانه قابل اتکایی جهت حمله به ایران در پی حمله اخیر به نظامیانش در اردن نیافته است.
تنها اندکی پس از حمله اخیر مقاومت عراق به پایگاه نظامیان آمریکایی درخاک اردن که منجر به کشتهشدنِ ۳ نظامی آمریکا و زخمی شدن بیش از ۴۰ نفر دیگر شد، تندروهای آمریکایی و رقبای سیاسی حزب دموکرات و شخصِ “جو بایدن” رئیس جمهور آمریکا دست به کار شدند و از ضرورت انجام برخی حملات مستقیم از سوی آمریکا علیه اهدافی در خاک ایران سخن گفتند.
استدلال محوری آنها نیز این بوده که ایران بازیگر اصلی و حیاتی در محور مقاومت است و بایستی با این کشور به عنوان حامی مقاومت اسلامی عراق که اخیرا دست به حمله به یک پایگاه نظامی آمریکا در منطقه زده، برخورد شود. برخوردی که در حقیقت هدفِ اصلی و محوری آن اعاده معادله موازنه قدرت در منطقه و در عین حال ترمیم وجهه مخدوش و آسیب دیده آمریکا در عرصه بین المللی است.
در این رابطه، نشریه “پولیتیکو” نیز در گزارشی تاکید کرده که فشارهای سیاسی و مسائل مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، وضعیتی را ایجاد کرده اند که در قالب آنها، امکان دارد که بایدن راه و مسیر تقابل با ایران و انجام برخی حملات را در پیش گیرد.
با این همه، اینطور به نظر میرسد که به ۳ دلیل عمده و محوری، بعید است که آمریکا دست به ماجراجویی علیه ایران بزند.
۱- چالش استدلالی و اقناعی واشنگتن در حمله به ایران
دولت ایران و به طور خاص وزارت خارجه در مدت اخیر به صراحت اعلام کرده اند که ایران هیچ نقشی در حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نداشته و این حمله برونداد بی توجهیهای آمریکا به هشدارهای مکرر تهران در مورد نوعِ کنش منطقهای این کشور در جنگ غزه بوده است. البته که شماری از مقامهای ارشد تیم امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا نیز تاکید کرده اند که هیچ نشانهای دال بر نقش ایران در قالب حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نیافته اند.
در این وضعیت، اساسا دولت بایدن در وضعیتی نیست که بخواهد و بتواند حمله خود به اهدافی در خاک ایران را مشروعیت بخشی کند و یا جامعه بین المللی را در مورد آن قانع سازد. از این منظر، در صورت وقوع حمله از سوی آمریکا، واشنگتن با سیلی از فشارهای منطقهای و بین المللی رو به رو خواهد شد و موضع و جایگاه آن در سطوح مذکور، تضعیف میگردد. از این رو، دولت آمریکا هنوز بهانه قابل اتکایی جهت حمله به ایران نیافته است.
۲- تبعات غیرقابل کنترل اقدام علیه ایران برای آمریکا
تئوریسینهای نظامی آمریکایی همواره تاکید داشتهاند که در صورتی بایستی دست به اقدام و کنش نظامی علیه بازیگران مختلف در محیط بین المللی زد که آغاز و پایان یک چنین تحرکی برای آمریکا قابل پیشبینی باشد. این در حالی است که ماجراجویی آمریکا علیه ایران شبیه به حرکتی است که در صورت وقوع، نقطه پایان آن مشخص نیست و میتواند سطح بحرانها برای آمریکا در عرصه بین المللی را چند برابر افزایش دهد.
بدون تردیدی ایران میتواند خسارات سنگینی را به پایگاههای آمریکایی در اقصی نقاط منطقه وارد کند و بازیگران مختلفِ محور مقاومت نظیر حوثیهای یمنی، حزب الله لبنان، گروههای مقاومت عراقی و سوری و غیره، همه دست به کار خواهند شد و صورت حسابهای سنگینی را پیش روی واشنگتن قرار خواهند داد. این در حالی است که آمریکا حداقل در وضعیت کنونی خاورمیانه که “ویلیام برنز” رئیس سازمان سیا آن را از سال ۱۹۷۳ میلیادی تاکنون وخیم و بی سابقه توصیف کرده، به هیچ عنوان در موقعیتی نیست که بتواند آشوبهای گسترده در منطقه را تحمل کند.
درست به همین دلیل هم بود که اخیرا مقامهای امنیت ملی دولت بایدن به صراحت اعلام کردند که به دنبال درگیری گستردهتر با ایران نیستند. از این منظر، اقدام نظامی دولت بایدن علیه ایران، با توجه به هشدارهایی که تهران تاکنون به طرف آمریکایی داده، میتواند به شدت برای دولت بایدن آسیبزا و پرهزینه باشد و بر بختهای انتخاباتی بایدن و دموکراتها همزمان با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا اثرگذاری منفی را داشته باشد.
۳- عدم تمایل بایدن جهت همراهی با طرحهای ضدایرانیِ اسرائیل
دولت بایدن به خوبی میداند که اسرائیلیها مدت هاست به دنبال کشاندن پای آمریکا به یک جنگ گسترده و فراگیر منطقهای علیه ایران هستند. این خواسته و تمایل آنها پس از آغاز جنگ غزه ابعاد جدی تری را نیز به خود گرفته است. در این چهارچوب، در مدت اخیر و پس از حمله اخیر مقاومت عراق به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن، جریانها و لابیهای حامی صهیونیستها مانور گستردهای را در حوزههای سیاسی و رسانهای به راه انداخته اند تا شاید از این طریق بسترهای مناسبی را جهت تحریک دولت بایدن برای ماجراجویی علیه ایران ایجاد کنند.
از این رو، دولت بایدن چه قبل از آغاز جنگ غزه و چه پس از آن، به صراحت نشان داده که به هیچ عنوان سعی ندارد در پازل طراحی شده از سوی اسرائیلیها علیه ایران بازی کند. زیرا کنشگری در قالب این پازل در حقیقت به معنای فدا کردن منافع آمریکا به نفع رژیم اسرائیل است.
در این چهارچوب، قوه عاقله نظامِ حکمرانی آمریکا به ویژه در نهادهای مهم این کشور همچون کاخ سفید و یا پنتاگون، بیش از آنکه مسائل حزبی و یا منافع اسرائیل را مد نظر داشته باشند، به منافع ملی آمریکا توجه دارند و بعید است که به این راحتی ها، پا در میدانی بگذارند که جز خسارت و چالش برای آمریکا چیزی ندارد.