کیومرث اشتریان با مرور شش کارکرد شبکه نظام مند دانش سیاستگذاری، لزوم راه اندازی انجمن علوم سیاستگذاری را توصیه کرد.
چند سالی است که در حوزه سیاستگذاری به بلوغ رسیدهایم. هم دانش سیاستگذاری در عرصههای مختلف رشد داشته است و هم فارغالتحصیلان زیادی در حوزه سیاستگذاری فعالیت دارند. تعدد اندیشکدههای ناظر در حوزه سیاستگذاری هم نشاندهنده این بلوغ در کشور است. اما چیزی که به آن توجه نمیشود، شبکهسازی است. ما باید در مسیر ایجاد یک شبکه نظاممند که برای دانش سیاستگذاری در ایران، “سیاستگذاری” کند، حرکت کنیم. اما برای این مهم چه باید کرد؟
ساماندهی آموزش و پژوهش
مفهوم شبکه میتواند هم ناظر به یک شبکه ساده باشد که از ارتباطات سادهای شروع شود، تا ناظر به یک مفهوم پیچیدهای از شبکه؛ اما ما در اینجا به دنبال مفهومی از شبکه به معنای ارتباطات سادهای که سرآغاز آشنایی با یکدیگر است، هستیم. در واقع ما به دنبال این هستیم که سامانه و سکوی هدفمندی ایجاد کنیم که وظیفه ساماندهی نظری آموزش و پژوهش سیاستگذاری را بر عهده بگیرد. این وظیفه با دستور یک فرمانده از مقام بالاتر صادر نمیشود، بلکه خودجوش و مبتنی بر نوعی نظم خودانگیخته شکل میگیرد. کما اینکه وقتی افراد با همدیگر ارتباط و همچنین گفتوگوهای مفصلی داشته باشند، میتوانند بخشی از کارکرد ساماندهی آموزش و پژوهش را انجام بدهند. به عبارت دیگر از درون همین ارتباطات و تعاملات و گفتوگوها است که دانش سیاستگذاری نظم گفتمانی-نظری پیدا می کند و با اطلاع از رویکردها و عملکردهای یکدیگر، از دوبارهکاری و اتلاف وقت و منابع جلوگیری میشود.
تبادل تجربه و دانش
کارکرد دیگر این شبکه ناظر به تسهیم و تبادل تجارب و دانشهاست. بالاخره هرکدام از ما در نهاد یا موسسهای در حال پژوهش هستیم و هر یک دارای تجربه مخصوص به خود هستیم. انتقال این تجربهها در یک شبکه بسیار مهم است. از آنجا که حوزه سیاستگذاری حوزه وسیع و گستردهای است، هر فردی میتواند مبدع و یا حداقل مدعی کشف جدیدی در این حوزه باشد. روزی در یکی از کلاسها که با موضوع سیاستهای تغذیهای برگزار میشد، یکی از دانشجویان با ارائه تاریخ دویست سالهای از بحث سیاستهای تغذیه و تحول سیاستهای تغذیه در دو قرن گذشته، مطالبی را عنوان کرد که من تا کنون نشنیده بودم. بحثی بود از نظامهای مختلف سیاستگذاری، امپریالیسم تغذیهای و همچنین جنبشهای فمنیستی که سیاستهای بدیل میآورند، کاملا یک کشف جدید در حوزه دانش سیاستگذاری ما بود. از آنجا که یکایک ما دارای استعداد و وقت محدودی هستیم، تجمیع این تجارب و کشفیات در یک شبکه بسیار حائز اهمیت است.
ساماندهی نظری و متدولوژیک
نکته سوم ناظر به ساماندهی نظری و متدولوژیک است. امروزه آشفتگی خاصی در علوم انسانی پیدا شده و این آشفتگی در دانش سیاستگذاری بدل به از همگسیختگی شده است. این از همگسیختگی برای دانش سیاستگذاری عمومی در ایران اصلا مناسب نیست. ما باید بتوانیم با کمک همدیگر نظریههای اصلی و متدهای اصلی را در حوزه سیاستگذاری شناسایی کنیم. به ویژه اینکه رشته سیاستگذاری عمومی در ایران دچار بحرانی هویتی است. نه فقط رشته ما، بلکه همه رشتههایی که به قول معروف میانرشتگی یا چندرشتگی هستند، در معرض این خطر بیهویتی یا چند هویتی قرار دارند. به عنوان مثال فردی تحصیلات و تخصص سیاستگذاری تغذیه دارد. در نگاه نخست معلوم نیست که دانشجوی علوم تغذیه است، یا دانشجوی سیاستگذاری تغذیه است. چرا که این دو را نمیتوان از هم تفکیک کرد. رشته تغذیه یک چیز است، سیاستگذاری تغذیه چیز دیگری است. با کمی شیطنت میتوان گفت خودش هم نمیداند چه کاره است! نمیداند تغذیهگر است یا سیاستگذار تغذیه؟ این آشفتگی ناشی از این است که ما سامان نظری و متدولوژیک در حوزه سیاستگذاری نداریم. بنابراین ساماندهی نظری و متدولوژیک از مهمترین کارکردهایی است که شبکه میتواند داشته باشد. ما راهی جز این نداریم که یک ادبیات مشترک در نظریهها ایجاد کنیم و برای این مهم باید نظریههای اصلی سیاستگذاری عمومی را محور کارمان قرار بدهیم.
ارتباط با مدیران
کارکرد دیگر شبکهسازی ارتباط سیاستگذاران با مدیران است که البته در این زمینه دشواری زیادی پیش رو داریم. اما نباید ناامید و دلسرد شد و همواره باید جمعها و جلسههای خود را با قدرت برگزار کرد. البته ما باید فرابگیریم که اجرای سیاستها از طریق خود این شبکه ارتباطی محقق شود و نه دستورات مدیران. این نکته مهمی است و به نظر من کشف جالبی نیز میتواند به شمار رود که اجرای سیاست منحصر در دستور مدیران دیده نشود. اینگونه نیست که دستوری از بالا صارد شود و پایین اجرا شود. میتوان کلا قضیه را برعکس کرد. این پاییندست است که در یک فرایند طبیعی تنظیمگری را بر عهده میگیرد.
اولویتهای محتوایی شبکهسازی
اولویتهای محتوایی این شبکه در عرصه هویتی بسیار مهم است. اگر کتاب «درآمدی نظری بر سیاستگذاری عمومی» نوشته اسمیت و لریمر را بخوانید، به خوبی این بحران هویتی را که در بالاتر به آن اشاره شد متوجه میشوید. تفاوتی که ما با رشتههای دیگر داریم، یک تفاوت اولیه از حیث موضوع است. فیزیک یک موضوع دارد، شیمی یک موضوع دارد، پزشکی یک موضوع دارد، موضوع دانش سیاستگذاری عمل دولتی است. به عبارت بهتر موضوع این دانش آن چیزی است که دولت در عمل دارد انجام میدهد. علاوه بر موضوع دانش سیاستگذاری که متفاوت با دیگر دانشها است، تفاوت دیگری نیز وجود دارد که از آن به عنوان فرایندهای سیاستگذاری نام میبریم. امری که در هیچ رشته علمی دیگری وجود ندارد. نحوه طراحی و اجرای سیاست و نظارت بر آن را فرایندی میدانیم که سیکل آن تنها در دانش سیاستگذاری قابل تبیین است. باید این فرآیندها را به خوبی شناخت و بر آنها مسلط شد. برای این مهم باید مدلهای مشهور و پر کاربرد سیاستگذاری را شناسایی و ترویج دهیم. مثلا چارچوب جربان های چندگانه جان کینگدان، یا چارچوب روایتگری سیاستی یا چارچوب ائتلاف و … .
مراحل اجرایی راهاندازی شبکه
در این بخش میخواهیم درباره فازهای اجرایی شبکهسازی در عرصه سیاستگذاری صحبت کنیم. قدم اول این است که همدیگر را بشناسیم. در واقع فاز اول شناسایی است. فاز دوم این است که ساماندهی ارتباطات را انجام بدهیم. شبکههای لینکدین و غیره و ذلک راه بیندازیم. گام بعدی تاسیس انجمن علوم سیاستگذاری است. نکته بعد عمومیسازی دانش سیاستگذاری عمومی است که بسیار مهم است. ما باید بتوانیم دستاوردهای سیاستگذاری را با بیانی ساده و در قالب مقالات روزنامهای منتشر کنیم. این کاری است که کشورهای دیگر انجام میدهند و ما نباید تمرکز خود را فقط روی مقالههای علمی- پژوهشی یا علمی- ترویجی بگذاریم. ما ناچاریم دانش سیاستگذاری را به شکل سادهتری در میان مردم و نخبگان گسترش بدهیم.