آنچه از مجموعهی اقدامات و تصمیمات آیتالله خامنهای درک میشود آن است که در تصمیمگیری، در اکثر مواقع، “منافع راهبردی” و “بلندمدت” را به “منافع تاکتیکی” و “کوتاهمدت” ترجیح داده است.
کار فقیه، فهم “تزاحمها” و “تعارضها” است. استخراج حکم، از دل تشخیص این تزاحمها حاصل میشود.
فهم تزاحمها را بگذارید کنار فهم “پیچیدگیهای تصمیمگیری سیاسی”، آنگاه یک فقیه سیاستمدار ، برای یک کنش به ظاهر ساده، باید به ماتریسی از سؤالات و ابهامات پاسخ دهد.
– آیا زمان کنونی بهترین زمان برای واکنش است؟
– در صورت اقدام، واکنش حریف چه خواهد بود؟
– در صورت بروز جنگ گسترده، آیا ساختار سیاسی و جامعه، استعداد و توانایی تداوم جنگ برای مدت نامعلوم را دارد؟
– آیا اقدام باید در همان سطح باشد یا بالاتر؟
– آیا در صورت اقدام، باید اطلاعرسانی رسانهای هم بشود؟
– آیا میتوان طور دیگری جواب حریف را داد که از او امکان واکنش مجدد را گرفت؟
– ووو
آنچه از مجموعهی اقدامات و تصمیمات آیتالله خامنهای درک میشود آن است که در تصمیمگیری، در اکثر مواقع، “منافع راهبردی” و “بلندمدت” را به “منافع تاکتیکی” و “کوتاهمدت” ترجیح داده است.
سال گذشته،درست وسط شهرآشوبیهای اغتشاشات، عدهای گفتند چرا نظام در برابر اغتشاشگران مماشات میکند و باید جواب خشونت را با خشونت داد. نظام اما راهبردش، دیدن منفعت بالاتر بود: حتی اگر اغتشاشگران خشونت به خرج دادند هم نباید وارد چرخهی خشونت شد. که وای به روزی که مردم در برابر مردم قرار بگیرند و برادر علیه برادر سلاح بکشد.
دی ماه ۹۸ هم درست آن روزهایی که همه از انتقام سیدالشهداء مقاومت میگفتند، آیتالله خامنهای گفت انتقام حاج ق، چیزی جز خروج امریکا از منطقه نیست. از چهار سال پیش تا امروز، همین اصل، راهبرد اساسی ایران در منطقه بوده و ذرهذره تحقق آن بیشتر شده است. اینکه من و شما نمیفهمیم که این راهبرد چگونه میتواند معادلات استراتژیک منطقه و جهان را تغییر دهد و هنوز فکر میکنیم انتقام یعنی کشتن صرفا چند نفر قاتل، یعنی اینکه الفبای سیاستخارجه را نمیدانیم. ولی حریف این را خوب میداند و به همین دلیل است که به هر بهانهای که شده، میخواهد پای ایران را به جنگی که فرجام آن معلوم نیست به کجا خواهد انجامید باز کند.
و در نهایت تا آنجا که نگارنده میداند تقریبا هیچ کنش دشمن نبوده که با واکنش ایران در همان سطح یا بالاتر مواجه نشده باشد، منتها به همان قاعده.
محمدپورغلامی