۳۱ کشور عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در حال گذراندن دور پیروزی خود بر آخرین گسترش ائتلاف سیاسی – نظامی هستند. بیانیه لاف زننده نشست هفته گذشته ناتو در لیتوانی بیش از ۶۰ اشاره به تسلیحات هستهای داشت و نوید نوسازی را برای قدرتهای هستهای ناتو (ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه) میداد. هم چنین، در بیانیه اشاره شد که احتمال افزایش تسلیحات نظامی پیشرفته به ویژه توپخانه و سامانههای دفاع هوایی ناتو وجود دارد. دریای بالتیک به دریاچه ناتو تبدیل خواهد شد.
با این وجود، زمانی که جشن گرفتن کشورهای عضو ناتو متوقف شود مرحله برنامه ریزی برای جنگ سرد بعدی فرا خواهد رسید که بسیار بدتر از جنگ سردی میباشد که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در جریان بود.
جنگ سرد دوم گرانتر از نسخه پیشین خود خواهد بود و پایان دادن به آن بسیار دشوارتر است. هزینههای نظامی بیش از حد برای جنگ سرد دوم تخصیص بودجه و زمان برای رسیدگی به مسائل فوریتر از جمله مقابله با بحران آب و هوا و پاندمی بعدی که در نهایت رخ خواهد داد را پیچیده خواهد ساخت. در نهایت آن که کنترل تسلیحات و خلع سلاح که فرآیند اولیه برای پایان دادن به جنگ سرد قبلی بود وضعیت دشوارتری برای تنظیم پیدا خواهد کرد.
مدیریت جنگ سرد اول برای ایالات متحده نسبتا آسان بود. دوازده عضو بنیانگذار ناتو از نظر سیاستگذاری و فرآیندها با یکدیگر سازگار بودند و درک مشترکی از تهدیدات داشتند. این در حالیست که در جنگ سرد دوم ایالات متحده به اندازه جنگ سرد اول نقش مسلط را نخواهد داشت. اتحاد بین اعضای غربی و شرقی ناتو به شکلی منسجم رخ نخواهد داد و درک آنان از تهدید به دلیل سیاست داخلی و تفاوت نزدیکیهای جغرافیایی هر یک از کشورها به روسیه متفاوت خواهد بود. مشکلات و بحثهای کنونی بر سر عضویت اوکراین، روابط آینده با روسیه و سطوح مناسب هزینههای دفاعی در حال حاضر باعث ایجاد تنش در داخل ائتلاف ناتو شده است.
حامیان ایالات متحده از گسترش ناتو برای دفاع از موضع خود مجموعه استدلالهای جعلیای را ارائه کرده اند. روزنامه “نیویورک تایمز” با سر و صدای بسیار نوشته است که ” اوکراین به میدان آزمایشی برای تسلیحات و سیستمهای اطلاعاتی پیشرفته و روشهای جدید استفاده از آن تبدیل شده که میتواند جنگ را برای نسلهای آینده شکل دهد”.
آن روزنامه به گونهای این موضوع را ذکر کرده که مجتمع نظامی صنعتی نمیتوانست توجیه فعالیتهای خود را تا این اندازه مختصر بنویسد! ایدئولوگهای دست راستی مانند “مارک تیسن” از روزنامه “واشنگتن پست” به خود میبالند و مینویسند: “درسهای آموخته شده در میدان نبرد اوکراین میتواند برای کمک به تایوان مورد استفاده قرار گیرد”. این در حالیست که او و همفکراناش تفاوتهای میان یک حمله آبی – خاکی در تایوان در مقابل جنگ فرسایشی در اوکراین را نادیده میگیرند.
جنگ سرد پیشین با نگرانی عمیق در مورد خطر ناشی از تسلیحات هستهای و نیاز به جلوگیری از رویارویی مستقیم بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی همراه بود. بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۴ میلادی به دلیل استقرار بی پروای موشکهای میان برد و کوتاه برد شوروی در کوبا در تصمیمی اتخاذ شده توسط “نیکیتا خروشچف” رهبر وقت شوروی در نهایت از طریق دیپلماتیک حل و فصل شد و در نهایت اولین توافق نامه کنترل تسلیحات واقعی بین مسکو و واشنگتن را رقم زد و باعث ایجاد یک سیستم ارتباطی خط تلفن قرمز میان دو کشور شد. برداشت کلی در واشنگتن در این روزها آن است که “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه منطقیتر از آن است که واقعا از تسلیحات هستهای استفاده کند. این در حالیست که در طول سالیان گذشه شکستهای اطلاعاتی متعدد امریکا بدان خاطر رخ داده که ما امریکاییها تصور میکردیم خِردمان در مورد دیگران نیز صدق کند حتی در مورد رئیس جمهور روسیه که در اوکراین چنین بی ملاحظه دست به اقدام نظامی زده است.
“جو بایدن” رئیس جمهور امریکا و تیم امنیت ملی او بر این باورند که پوتین از پیش بازنده جنگ است و تسلیحات نظامی اضافی غربی او را مجبور به مذاکره خواهد کرد. این نگاه شبیه به استدلال مشابه مقامهای پیشی امریکایی مانند “جیمز برنز” وزیر اسبق امور خارجه امریکاست که استدلال میکرد استفاده از بمب اتمی علیه ژاپن در سال ۱۹۴۵ میلادی شوروی را متقاعد میکند که نیروهای خود را پس از جنگ از اروپای شرقی خارج کند.
“متیو پاتینگر” معاون مشاور امنیت ملی آمریکا در دوره ترامپ با بیان این که رهبر چین از یک بازنده حمایت کرده استدلال نموده است که “شکست پوتین آسیب زیادی به اعتبار شی جین پینگ وارد میسازد” و در نتیجه شراکت چین و روسیه را تضعیف میکند. تیسن نیز نوشته که پیروزی اوکراین چین را از تعقیب سیاستهایش در قبال تایوان منصرف میسازد چرا که از دید او مسائل اوکراین و تایوان از یکدیگر جدایی ناپذیر هستند. او استدلال میکند در مقابل، پیروزی روسیه “دشمنان ما را از خاورمیانه تا شرق آسیا جسورتر میسازد” و “ائتلافهای ایالات متحده در اروپا و آسیا را از بین میبرد”.
در جهان ژئوپولیتیک اجتناب ناپذیری بسیار کمی وجود دارد، اما یک نکته مسلم است: رویارویی طولانی مدت بین روسیه و اوکراین احتمال جنگ زمینی بزرگ اروپا از جمله تنش سیاسی در امتداد مرز روسیه با اعضای ناتو و حتی یک جنگ مستقیم روسیه و امریکا را احیا خواهد کرد. ایالات متحده در حال حاضر به شدت برای امور دفاعی هزینه میکند و جمهوری خواهان و دموکراتها در حال حاضر برای افزایش هنگفت بودجه نظامی که متورم شده با یکدیگر رقابت میکنند.
با توجه به چنین تحولات شومی ایالات متحده و روسیه باید در مورد ترتیبات امنیتی در اروپا با یکدیگر ارتباطات مستقیم آغاز کنند. گفتگوهای غیررسمی بین مقامهای روسیه از جمله “سرگئی لاوروف” وزیر خارجه روسیه و مقامهای سابق امریکایی از جمله “ریچارد هاس” و “چارلز کوپچان” صورت گرفته است. با این وجود، آن دو اخیرا در “فارین افرز” نوشتند که پاسخ به جنگ روسیه در اوکراین را میتوان با تسلیحات دوربرد غربی بیشتر به اوکراین یافت!
در هر صورت مذاکرات غیر رسمی جایگزین گفتگوهای وزارت خارجه نمیشوند. متاسفانه به نظر میرسد “آنتونی بلینکن” وزیر خارجه امریکا هیچ علاقهای به برقراری ارتباط با همتای روس خود ندارد و “ویکتوریا نولاند” عضو رتبه سوم آن وزارتخانه یک به اصطلاح جنگجوی جنگ سرد تثبیت شده میباشد که برای مسکو به دلیل نقش آفرینی و مداخله در سیاست داخلی اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی شناخته شده است. تیم امنیت ملی بایدن بر این باور است که تنها تسلیحات اضافی به جنگ اوکراین پایان میدهد.
نه پوتین و نه هیچ جانشین احتمالی او این واقعیت را نمیپذیرند که مرزهای غربی روسیه توسط کشورهای عضو ناتو اشغال خواهد شد که شامل ارتش بسیار قدرتمند لهستان میشود. روسیه نمیتواند ببیند که نیروهای آلمانی در سه کشور بالتیک حضور خواهند داشت و تسلیحات نظامی پیشرفته امریکایی به هر کجا که کرملین نگاه میکند در حال انتقال و استقرار هستند. روسیه نمیتواند سناریویی را ببیند که در آن آلمان به یک قدرت نظامی بزرگ تبدیل خواهد شد. “اولاف شولتز” صدراعظم آن کشور از جنگ روسیه و اوکراین به عنوان یک نقطه عطف تاریخی یاد کرده است. علاوه بر این، اوکراین در پایان جنگ تضمینهای امنیتی دریافت خواهد کرد که در نهایت شامل عضویت در ناتو نیز میشود.
به راحتی میتوان گفت که پوتین باید پیش از حمله به اوکراین در سال گذشته به این موضوع فکر میکرد، در حال حاضر در اروپا گمانه زنیهایی در مورد عضویت مولداوی و گرجستان علاوه بر عضویت اوکراین در ناتو وجود دارد. ایالات متحده باید درک کند که مارپیچ نظامی کنونی باید پیش از جنگ با روسیه پایان یابد. تنها گفتگوهای واشنگتن و مسکو احتمالا میتواند به سازشهای احتمالی در پایتختهای اروپایی رسمیت بخشد که برای موفقیت به ارائه تضمینهای امنیتی برای روسیه و اوکراین نیاز خواهد داشت.