وابستگی کشورها به قدرت های بزرگی چون آمریکا و غرب همواره آسیب های متعددی را بر سر راه استقلال سیاسی و امر توسعه کشورها ایجاد میکند، شاید بتوان یکی از مهمترین محورهای گفتمان انقلاب اسلامی را نفی همین وابستگیها دانست، در گفتمان انقلاب اسلامی وابستگی به غیر سرآغاز انحطاط جوامع است و از همین رو است که انقلاب اسلامی توانست با احیای هویت ایرانی اسلامی، ضمن قطع وابستگی به غرب زمینههای شکوفایی و خودباوری را در کشور زنده کند.
وابستگی کشورها به قدرت های بزرگی چون آمریکا و غرب همواره آسیب های متعددی را بر سر راه استقلال سیاسی و امر توسعه کشورها ایجاد میکند، شاید بتوان یکی از مهمترین محورهای گفتمان انقلاب اسلامی را نفی همین وابستگیها دانست، در گفتمان انقلاب اسلامی وابستگی به غیر سرآغاز انحطاط جوامع است و از همین رو است که انقلاب اسلامی توانست با احیای هویت ایرانی اسلامی، ضمن قطع وابستگی به غرب زمینههای شکوفایی و خودباوری را در کشور زنده کند.
خودباوری دال مرکزی پیشرفت یک کشور
یکی از مهمترین پیامدهای وابستگی از دست دادن روحیه استقلال و خودباوری در یک کشور است که یکی ازمهمترین پیشرانها و مولفه ها در پیشرفت و توسعه یک دولت و در میان مردم آن عنصر ” خودباوری” و استقلال است، بی گمان تجریه تاریخی نشان میدهد که گره زدن همه معادلات به کسب رضایت معدودی از دولت ها مثل آمریکا و… نتایج بشدت ناگواری میتواند ایجاد کند، در تجربه تاریخی خود ما در برقراری روابط با آمریکا و گره زدن نان و سفره مردم به مذاکرات و ارتباط با غرب به خوبی گواه این موضوع است که اعتماد و امتیاز دادن و در مقابل چیزی بدست نیاوردن از مسائلی است که در تجربه ما و دیگر کشورها در مواجهه با غرب بوده است این در حالی است که بسیاری از دانشمندان معتقدند که توسعه و پیشرفت یک کشور بیش از آنکه امری برونی باشد، موضوعی درون زا است و باید ظرفیت ها و زیر ساختهای آن ابتدا در داخل یک کشور ایجاد شود.
از همین رو با توجه مواردی که بدان اشاره مختصری شد در ادامه این نوشتار یادداشت عبدالرحیم انصاری – پژوهشگر حوزه بین الملل در خصوص مواهب عدم وابستگی به غرب و درس عبرتهایی که در تجربه مشترک دیپلماتها و سایرکشورها نیز است را میخوانید:
قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازم، مایلم از شما بپرسم: ژاپن و کره پیشرفته تر هستند یا چین؟ حتما خواهید گفت ژاپن و کره به دلیل اینکه با آمریکا ارتباط دارند در تکنولوژی و صنعت پیشرفته تر و موفق تر هستند!
سوال بعدی را اینگونه مطرح میکنم: ژاپن و کره استقلال بیشتری دارد یا چین؟ قدرت کدامیک بیشتر است؟ اگر آمریکا اراده کند مانع پیشرفت این سه کشور شود، حریف کدامیک میشود و حریف کدام نمیشود؟ قطعا همه ما خواهیم پذیرفت که آمریکا نمیتواند در استقلال چین خدشه وارد کند، اما به راحتی آب خوردن میتواند هرگاه که اراده کند آن دو کشور پیشرفته در حوزه صنعت و تکنولوژی را زمین بزند! حال بعنوان یک ایرانی کدامیک را میپسندید؟
تعیین تکلیف برای ایران ممنوع
مستقل، قوی و متکی به قدرت خودتان باشید یا آنقدر بی اختیار مثل ژاپن که محافظین بایدن در توکیو، و در اقدامی تحقیر آمیز خودروی پلیس کشور میزبان را جستجو کردند؟! چین امروز یک ابرقدرت نظامی و اقتصادی است و با اتکا به توان داخلی اش خود را در حوزه های صنعتی و فنی هم بالا کشیده است؛ جمهوری اسلامی ایران هم شاید نواقصی دارد، اما بزرگترین نعمتی که خدا به ایرانیها داده همین استقلال و قدرت سازی از درون است.
مسائل دیگر نیز به مرور و با تکیه بر همین استقلال مرتفع خواهند شد، اما هیچ ابرقدرتی در دنیا قادر نیست برای ایرانی ها تکلیف تعیین نماید! اینها را گفتم تا به سخنان “وانگ یی” دیپلمات ارشد چینی و وزیر خارجه سابق این کشور در مجمع سه جانبه چین، ژاپن و کره برسم؛ جایی که این دیپلمات کهنه کار خطاب به ژاپنی ها و کره ای ها گفت: حس خودمختاری راهبردی از غرب را در خود تقویت کنید و بیایید در کنار چین قرار بگیرید تا آسیا را احیا کنیم؛ وانگ یی خطاب به دیپلمات های این دو کشور که در شهر چینگ دائو حضور داشتند با صراحت گفت: شما با موی بلوند و دماغ تیز (دماغ عملی) غربی نمیشوید!
وی تاکید کرد در اروپا و آمریکا حتی نمیتوانند مردم چین، کره و ژاپن را از همدیگر تشخیص بدهد! وانگ یی در واقع تلاش کرد به آنها بگوید آسیا مال ما است و ماییم که قرنها کنار هم زندگی کرده ایم و مجبوریم آینده نیز در کنار هم روزگار به سر ببریم؛ بهتر است از دشمنی دست برداریم و بازیچه آمریکا و غرب نشویم.
حالا میفهمم چین اگر چین شده و خود را به یک ابرقدرت بدل ساخته علتش نگاه واقع بینانه رهبران آن است. رهبرانی که تکیه به توان داخل را سرلوحه کار خود کرده اند و استقلالشان را به هیچ آبنباتی نفروخته اند! و ببینید چه درک واقعی و زیبایی از آمریکا و اروپا دارند. چشم بادامی های شرق آسیا که جای خود دارند، غرب حتی چشم آبی ها را دسته بندی میکند! حتی سفیدپوستان را به شهروندان درجه یک و درجه دو تقسیم میکند.
برای مثال اوکراینی ها چشم آبی هایی هستند که باید پیش مرگ چشم آبی های دیگری شوند! حالا تصور کنید بدبخت هایی در مناطقی به غیر از آمریکا و اروپا، که تلاش میکنند خود را به شکل غربی ها در آورند، و در همه امور حتی خورد و خوراک، راه رفتن و لباس پوشیدن از غرب تقلید میکنند؛ اینها در واقع آب در هاون میکوبند! ما هم متاسفانه از این افراد زیاد داریم؛ غربگرایان وطنی حاضرند همه چیزشان را به یک لبخند غربی بدهند!
به حرف ما که گوش نمیدهند، امیدواریم حداقل از این دیپلمات چینی درس بگیرند و خود را از خفت غرب لیسی و آمریکا پرستی نجات بدهند، به عزت و استقلال مملکت فکر کنند و یک بار برای همیشه بفهمند هر کاری هم بکنند، غرب آنها را خودی حساب نمی آورد. جاسوسشان هم بشوند یک روز آنها را میفروشند!