اندیشکده‌های آلمان و سیاست گذاری

عابد اکبری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بر اساس مطالعه نشریه فوربز (۱۳۹۷)، آلمان از نظر تعداد اندیشکده‌ها (حدود ۲۲۵ اندیشکده) در رتبه پنجم جهانی قرار می‌گیرد. باید بر شمار این اندیشکده‌ها، اندیشکده‌هایی از دیگر کشورها را نیز که در آلمان فعالیت دارند، افزود.

شاید تا یک دهه گذشته، وجود اتاق‌های فکر، حلقه‌های اندیشه‌ورزی و اندیشکده‌ها در کشورهای مختلف و استفاده از الگوهای آنگلوساکسون (بریتانیایی و آمریکایی) برای تأسیس مؤسسه‌های پژوهشی، هدف اصلی متفکران بود و بیشتر تلاش می‌شد بر این نکته تأکید شود که وجود یک اندیشکده کارآمد چه اندازه می‌تواند به سیاست‌گذاری یک کشور کمک کند. به‌عبارت‌دیگر، فشاری بر مخاطبان اندیشکده در پذیرش نقش آن بود، اما امروزه که تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران، نه ‌فقط از ضرورت وجودی اندیشکده‌ها آگاه هستند بلکه گاه به توصیه‌های آنها کاملاً وابستگی نشان می‌دهند، وظیفه جدیدی برای اندیشکده‌ها قابل احصاست. اتاق‌های فکر ملزم به شناساندن اعتبار، دقت و صحت اطلاعات و یافته‌ها، همچنین ورزیدگی متخصصان حاضر در کادر کارکنان و ارائه ارزیابی تبلیغاتی از پیش‌بینی‌های اثبات‌شده خود هستند.

نمایندگی اندیشکده و معرفی آن به مخاطب به‌عنوان مؤسسه‌ای مرجع قبل از تصمیم‌گیری، امروز بر عهده خود اندیشکده‌ها و وظیفه‌ای ضروریست. برخی از اندیشکده‌ها به‌همین‌منظور از چهره‌های شناخته‌شده دیپلماتیک و نظامی در کادر کارکنان بهره می‌گیرند و برخی دیگر با انجام مصاحبه‌ها و تشکیل رویدادهای خبری با چهره‌های دیپلماتیک و نظامی و ایفای نقش پل ارتباطی اندیشه و عمل، بر اهمیت خود می‌افزایند.

بر اساس مطالعه نشریه فوربز (1397)، آلمان از نظر تعداد اندیشکده‌ها (حدود 225 اندیشکده) در رتبه پنجم جهانی قرار می‌گیرد. باید بر شمار این اندیشکده‌ها، اندیشکده‌هایی از دیگر کشورها را نیز که در آلمان فعالیت دارند، افزود. مقایسه جالبی بین اندیشکده‌های تروئیکای اروپایی می‌توان داشت: درحالی‌که فرانسه از پنج رتبه نخست جهانی خارج می‌شود، شمار اندیشکده‌های انگلستان دو برابر آلمان است.

در دهه‌های گذشته، برخلاف فشاری که بر آلمان برای ساخت کشور پس از جنگ جهانی وجود داشته است و برخلاف محدودیت‌هایی که به‌لحاظ سیاست‌گذاری راهبردی پیش روی این کشور بوده است، این کشور توانسته است در موضوع اندیشکده‌ها به‌خوبی وارد عمل شود و در چند مرحله از اندیشکده‌های داخلی به بین‌المللی عبور کند:

نخست، بی‌‌اعتمادی قدرت به اطلاعات: مشابه با فرانسه و ژاپن، فعالیت‌های اتاق فکرهای آلمانی از جریان‌های نزدیک به حاکمیت شروع شده و بنیادهایی به‌عنوان گروه‌ها و حلقه‌های سیاسی، اولین اندیشکده‌های آلمانی را شکل داده‌اند که البته هنوز هم وجود و تأثیرگذاری در سیاست دارند.  قدر مسلم، اجازه دادن به ظهور و ادامه این جریان‌های فکری، موجب عقب‌ماندگی آلمان از شکل دادن به اندیشکده‌ها و سازمان‌یافتگی کانون‌هایی برای ارائه توصیه‌ها به سیاست‌گذاران بوده است.

دوم، جلب اعتماد قدرت ازطرف اطلاعات: اندیشکده‌هایی شکل داده شدند که به‌سختی درآمدی داشته‌اند و بیشتر بر ذوق و سلیقه شخصی افراد تشکیل شده‌اند و به‌همین‌لحاظ نام افراد و چهره‌های مهم و تأثیرگذار میراث آلمان را بر خود دارند.

سوم، جلب نظر سرمایه‌گذاران و اعطاکنندگان کمک‌های مالی (برخاسته از احزاب دور از قدرت یا نزدیک به آن): اندیشکده‌ها توانستند از حضور مترجم برای زبان انگلیسی، وب‌سایت‌های شکیل، تغییر الگوی همتایان آنگلوساکسون و معرفی چهره‌ای بین‌المللی بهره ببرند. باوجوداین، نبود تسلط بر زبان انگلیسی و همزمان داشتن دانش سیاسی، مانع طرح آنها در عرصه بین‌المللی بود.

چهارم، تکیه قدرت به اطلاعات و اندیشکده‌ها:‌ در این دوره که با درک بهتر از فضای جهانی‌شدن و عصر اطلاعات است، تصمیم‌گیران نیاز بیشتری به عصاره‌های فکری داشتند و بیشتر به اندیشکده‌‌ها روی آوردند. جذب سرمایه‌گذاری‌های دولتی به‌صورت جدی در دستورکار اندیشکده‌ها قرار گرفت.

پنجم، عصر رقابت قدرت و اطلاعات: عصری که درحال‌حاضر می‌توان گفت در آن هستیم و دولت‌های ملی در تصمیمات خود نیازمند تسلط بر داده‌ها و یافته‌های اطلاعاتی هستند، اما انبوهی از اطلاعات بدون روش درست برای خوانش و بدون شناخت صحت منبع (اخبار جعلی و …) در اختیار دارند.

اتاق‌فکر‌ها به‌راحتی می‌توانند ازطریق شبکه‌های اجتماعی یا دیگر طُرُق، دست قدرت را رسوا سازند. یک عصر شناختی که به تخصص‌های بسیاری نیاز دارد. مسائل مترتب بر این عصر برای آلمان و دیگر کشورها مشابه است. عصر کمرنگ شدن اندیشکده‌ها است، درحالی‌که ضرورت وجود اندیشکده بیش از هر زمانی احساس می‌شود. اندیشکده‌ها خود باید به‌دنبال درآمد خود باشند و این بیشتر در رقابت با دیگر اندیشکده‌ها ظاهر می‌شود. درحالی که اندیشکده‌های آلمانی با این چالش‌های متعدد مواجه هستند که وضعیت در اروپا با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و فشار اتاق فکرهای بروکسلی و پس از جنگ اوکراین، فعالیت‌های اندیشکده ای  روسیه بر نقش آنها سایه انداخته است.

اتاق فکرهای آلمانی تحت فشار شدید تغییرات سیاسی داخلی و تحولات بین‌المللی هستند. تغییرات سیاسی پسامرکل نیازمند تعریف برنامه پژوهشی ویژه، مختص آلمان است که از ابتدای تشکیل ائتلاف جدید تاکنون در اندیشکده‌ها مورد غفلت بوده است. موضوعات روز، نظیر محیط ‌زیست، انرژی، جنگ اوکراین، و بسیاری دیگر نیازمند تعریف قالب‌های جدید سیاسی و یا به‌عبارت بهتر وارد کردن امور غیرسیاسی به سیاسی است که اندیشکده‌های آلمان اصلاً تمایلی به ریسک کردن و پرداختن به آ‌نها ندارند. مشکل اصلی در این میان، اعطاکنندگان کمک‌های مالی به اندیشکده‌ها هستند که از آنها دستورکار پژوهشی قدیمی و می‌توان گفت نخ‌نمای سابق را می‌خواهند. این مهم، در کنار رقابت با دیگر اتاق فکر‌های اروپایی در بروکسل، لندن و فرانسه، ضعف سیاست و امر سیاسی در آلمان را به‌دنبال خواهد داشت و در آینده درصورت عدم توجه ممکن است نه‌فقط اثرگذاری اندیشکده‌های آلمانی، بلکه ضعف آلمان در سیاست‌گذاری درون‌اتحادیه‌ای، درمورد اتحادیه یا درمورد موضوعات بین‌المللی و مواضع آلمان و اتحادیه را به‌دنبال داشته باشد. آلمان صدای رهبری اروپایی را در نبود تحول اندیشکده‌هایش از دست خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید