رهبر چین این هفته در دیدار با ولادیمیر پوتین در مسکو، از “همزیستی مسالمت آمیز و همکاری برد-برد” صحبت کرد، آن هم درحالیکه با فردی که به خاطر جنایت جنگی با حکم بازداشت بین المللی روبروست چای مینوشید. اما آقای شی از این ناهماهنگیهای پیش پا افتاده نگران نیست. او به افول نظم جهانی تحت رهبری آمریکا گه اولویت آن با قوانین و حقوق بشر است، باور دارد. رهبر چین قصد دارد این نظم را به یک سیستم معاملاتی بین قدرتهای بزرگ تبدیل کند. خطرات این چشم انداز یا جذابیت آن در سراسر جهان را دست کم نگیرید.
در ادامه این مطلب آمده است: شی در مورد اوکراین، بیرحمانه و خوب بازی کرد. اهداف او زیرکانه است: اطمینان از اینکه روسیه تابع است، اما نه آنقدر ضعیف که رژیم پوتین دچار فروپاشی شود. همینطور میخواهد خود را به عنوان یک صلح طلب در چشمان جهان نوظهور جا بزند؛ و با نگاه به تایوان، مشروعیت تحریمها و حمایت نظامی غرب را به عنوان ابزار سیاست خارجی تضعیف کند.
اقای شی با بدبینی یک “طرح صلح” برای اوکراین پیشنهاد کرده که به روسیه بابت تجاوز نظامی اش پاداش میدهد، البته او میداند که اوکراین آن را نخواهد پذیرفت. چین خواستار “احترام به حاکمیت همه کشورها” است، اما از ذکر این نکته غفلت میکند که روسیه بیش از یک ششم همسایه خود را اشغال کرده است.
این تنها یک نمونه از رویکرد جدید چین به سیاست خارجی است، در ۱۰ مارس چین میانجیگری تنش زدایی بین دو رقیب سرسخت یعنی ایران و عربستان سعودی را به عهده گرفت. این نخستین مداخله چین در خاورمیانه ست که کاهش نفوذ غرب در آنجا را برجسته میکند. در ۱۵ مارس، آقای شی از “ابتکار تمدن جهانی” رونمایی کرد که استدلال میکند کشورها باید “از تحمیل ارزشها یا الگوهای خود به دیگران و دامن زدن به تقابل ایدئولوژیک خودداری کنند. ”
رویکرد چین فی البداهه نیست، بلکه سیستماتیک و ایدئولوژیک است. دنگ شیائوپینگ از چین میخواست که “تواناییهای خود را پنهان کند، اما مترصد فرصت باشد”. اما آقای شی میخواهد نظم جهانی حاکم پس از ۱۹۴۵ را تغییر دهد. شعارهای جدید چین به دنبال براندازی زبان هنجاری قرن بیستم است تا «چندجانبهگرایی» به رمزی جهانی تبدیل شود؛ موضوعی که ارزشهای جهانی را کنار میگذارد و با توازن منافع قدرتهای بزرگ اداره میشود. «ابتکار امنیت جهانی» نوعی مخالفت با تلاشها برای مهار تهدید نظامی چین است. «ابتکار توسعه جهانی» مدل رشد اقتصادی چین را ترویج میکند که با دولتهای خودکامه بدون تحمیل شرایط، روابط برقرار میکند. «تمدن جهانی» استدلال میکند که حمایت غرب از حقوق جهانی بشر، در سین کیانگ و جاهای دیگر، نوع جدیدی از استعمار است.
این جهان بینی کاسب مآبانه بیش از آنچه فکر میکنید در خارج از حوزه غرب حمایت میشود. اواخر این ماه در پکن، آقای شی با رئیس جمهور برزیل، لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، از مدافعان دنیای چندقطبی، که خواستار کمک چین به مذاکرات صلح در اوکراین شده، ملاقات خواهد کرد. برای بسیاری، تهاجم به عراق در سال ۲۰۰۳ استانداردهای دوگانه غرب را در مورد حقوق بینالملل و حقوق بشر آشکار کرد، نقطه نظری که رسانههای دولتی چین به آن در داخل کشور زیاد میپردازند. پس از دوره ترامپ، رئیسجمهور جو بایدن دوباره با جهان وارد تعامل شد، اما تمرکز بر چین مستلزم کاهش حضور در جاهای دیگر، از جمله در خاورمیانه و افغانستان است.
غرب در مورد اوکراین عزم خود را نشان داده است، اما بسیاری از کشورها در مورد جنگ دوگانه رفتار کردند و نمیدانند که چگونه پایان خواهد یافت. حداقل ۱۰۰ کشور که ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل میدهند، تحریمها علیه روسیه را به طور کامل اجرا نمیکنند. قدر قدرت بودن آمریکا مورد تردید قرار گرفته. نه دونالد ترامپ و نه رون دیسانتیس، رقیب جمهوری خواه او، اوکراین را به عنوان حوزه منافع اصلی آمریکا نمیبینند. همه اینها فضا را برای بازیگران جدید از ترکیه گرفته تا امارات و بالاتر از همه چین باز میکند. پیام آن – که دموکراسی واقعی مستلزم توسعه اقتصادی است، اما به آزادی سیاسی وابسته نیست – به شدت برای کشورهای غیر دموکراتیک جذاب است.
این مهم است که ارزیابی کنیم این چندقطبی کاسب مآبانه چه چیزی میتواند به دست آورد. ایران و عربستان سعودی از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ دشمنان سرسختی بودهاند. چین بزرگترین بازار صادراتی برای هر دو است، بنابراین قدرت و انگیزه زیادی برای جلوگیری از جنگ در خلیج فارس، که بزرگترین منبع نفت چین است، دارد. این توافق ممکن است باعث کاهش تنش جنگ نیابتی در یمن شود که به کشته شدن ۳۰۰ هزار نفر منجر شده است. یا تغییرات آب و هوایی را در نظر بگیرید. حمایت مرکانتیلیستی چین از صنعت باتری آن، کاتالیزوری برای موجی از سرمایه گذاری فرامرزی است که به کاهش انتشار کربن کمک میکند.
با این حال، هدف واقعی سیاست خارجی آقای شی این است که جهان را برای حزب کمونیست چین امنتر کند. با گذشت زمان، پنهان کردن عیوب این موضوع دشوار خواهد بود. در این راستا، شبکهای از روابط دوجانبه مصلحتی، باعث ایجاد تضاد می شود. چین از ایران حمایت میکند، اما تصمیم گرفته است که تشدید فعالیت هستهای تهران را که دیگر مشتریان چین در منطقه را تهدید میکند، نادیده بگیرد. در اوکراین هرگونه صلح پایدار مستلزم رضایت اوکراینی هاست. همچنین باید شامل پاسخگویی در قبال جنایات جنگی و تضمین در برابر عدم حمله دیگری از سوی روسیه باشد.
چین به هر سه مورد اعتراض دارد: به دموکراسی، حقوق بشر یا محدود کردن قدرتهای بزرگ – چه در اوکراین و چه در تایوان – اعتقادی ندارد. کشورهایی مانند هند و ژاپن که با تهدید امنیتی مستقیم از سوی چین مواجه هستند، محتاط خواهند شد. در واقع، هر جا که کشوری با همسایهای قدرتمند و متجاوز روبرو میشود، این اصل چینی به این معنی است که ترس بیشتری حاکم خواهد شد؛ اصلی که ممکن است صحیح هم باشد.
از آنجایی که چین تقریباً همیشه از نخبگان حاکم، هرچند ناکارآمد یا ظالم، حمایت میکند، رویکرد آن ممکن است در نهایت باعث خشم مردم عادی در سراسر جهان شود. تا آن لحظه، جوامع باز با مبارزه بر سر دیدگاههای مخالف هم روبرو خواهند شد. یکی از اهداف این است که جلوی سوق دادن اوکراین به سمت یک توافق صلح ساختگی گرفته شود و کشورهای غربی اتحادهای دفاعی خود از جمله ناتو را تعمیق بخشند. هدف بلندمدت آن است که این اتهام را که «قوانین جهانی فقط در خدمت منافع غرب است و همینطور فقر جهان بینی چین و روسیه را عیان کند» رد کند.
بینش بزرگ آمریکا در سال ۱۹۴۵ این بود که میتوانست با پیوستن به اتحادهای پایدار و قوانین مشترک، خود را ایمنتر کند. این بینش آرمان گرایانه به دلیل دههها روبرویی با واقعیت، از جمله در عراق، دچار خدشه شده است. اما نشست مسکو با حضور پوتین و آقای شی، جایگزین بدتری را نشان داد: ابرقدرتی که به دنبال نفوذ بدون جلب محبت است، قدرتی بدون اعتماد و بینشی جهانی بدون حقوق بشر جهانی. کسانی که معتقدند این بینش، دنیا را به مکانی بهتر تبدیل میکند، باید دوباره تامل کنند.