مدتهاست که ایالات متحده در سیاستهای خود در برابر آسیا به دنبال هماهنگ ساختن قدرت بینظیر نظامی، اقتصادی و تنظیم قوانین خود با تمایلش به ثبات در این منطقه بوده است. هرچند حضور ایالات متحده زمانی منبع ثبات بود اما قدرت جهانی آمریکا روز به روز کاهش پیدا کرده و هدایت جهان را برای واشنگتن دشوارتر کرده است. امروز بسیاری از کشورها توان و ظرفیت لازم برای به چالش کشیدن ترجیحات آمریکایی و جایگزینی این ترجیحات حتی از گذر خشونت را دارند.
باراک اوباما، رئیس جمهوری اسبق ایالات متحده، فرایند تضعیف چین را با افزایش حضور نظامی در آسیا و گره زدن اقتصاد آمریکا با اقتصاد هشت کشور نزدیک به مرزهای چین کلید زد. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین امریکا که دید موقعیت مهم اقتصادی چین چگونه افزایش نفوذ جهانی اش را باعث شده است، جنگ تجاری با پکن را به راه انداخت. دولت او همچنین روابط واشنگتن با تایوان را گسترش داد. جو بایدن، رئیس جمهوری کنونی امریکا شمار نظامیان ایالات متحده را افزایش، قدرت نظامی منطقه ای را تقویت و تلاش کرده است تا یک ائتلاف مهار چین را همراه با قدرت های محلی آسیایی کلید بزند.
سیاست های ایالات متحده پیرامون آسیا در یک دوراهی ناشناخته قرار دارد. واشنگتن یا باید از صلح منطقه ای پشتیبانی کند یا برتری منطقه ای را دنبال کند. ایالات متحده در راهبرد سال 2021 خود اعلام کرد که رهبری جهان در راستای منافع شخصی غیر قابل انکارش قرار دارد. پنتاگون قول داده که سال 2023 “دگرگون سازترین سال در جایگاه نیروهای ایالات متحده در منطقه در یک نسل” باشد. وزارت دفاع با مدرن کردن حضور سنتی خود در شمال شرق آسیا و همزمان افزایش ردپای خود در جزایر اقیانوس آرام و استرالیا – مناطقی که ارتش چین نمی تواند به طور جدی با آنها مخالفت کند – به این وعده عمل می کند.
تمرکز فزاینده ایالات متحده بر آسیا بیشتر از ترس واشنگتن از قدرت رو به رشد چین و ناتوانی اش برای شکل دادن به نظم جهانی ناشی می شود. بودجه دفاعی ایالات متحده از 700 میلیارد دلار در سال 2018 به 768 میلیارد دلار در سال 2020 رسید. پیش بینی می شود که تا سال 2023، این رقم به 850 میلیارد دلار برسد. کمک به اوکراین تنها کمی بیش از 50 میلیارد دلار از کل آن است. تلاش های واشنگتن برای حفظ اولویت خود در منطقه فراتر از جمع آوری و انتشار جنگ افزار است.
ایالات متحده برای دستیابی به تسلط بیشتر، اقتصاد سیاسی جهانی را به مبارزه ای با حاصل جمع صفر علیه پکن دعوت کرده است. بایدن محدودیتهای ویزای دانشجویی دوران ترامپ برای چینیها را حفظ، تعرفه و تحریم ها را گسترش و فروش فناوری نیمه هادی ساخت ایالات متحده به رقیب خودخوانده واشنگتن را ممنوع کرده است. برای ایالات متحده، راهبرد مبتنی بر تلاش برای جلوگیری از ظهور چین مشکلات زیادی دارد. تصور اینکه با همه تلاش های ایالات متحده برای کاهش نفوذ چین، چین بیکار بنشیند، دور از انتظار است.
چین سالها را صرف آمادهسازی برای راهبرد مهار فناوری از سوی ایالات متحده کرده است تا تضمین کند که صنعت فناوری داخلی قوی دارد. هرگونه تلاش ایالات متحده برای تسلط اقتصادی، ثبات منطقه را نیز تضعیف خواهد کرد، زیرا شکستن ساختارهای اقتصادی را شامل می شود که نقشی حیاتی در جلوگیری از جنگ داشته اند. الگوی توسعه آسیای شرقی مبتنی بر صادرات و وابستگی دو جانبه به این دلیل امکان پذیر شد که رهبران سیاسی تصمیم گرفتند توسعه ملی را بر بدخواهی ملی گرایانه ترجیح دهند. پکن در ساختار سیاسی و اقتصادی آسیا جایگاهی دارد که ایالات متحده فاقد آن است. چین علاوه بر اینکه یک تامین کننده مالی بزرگ منطقه است، قطب مرکزی آسیا در یک شبکه تولیدی است که کالاهای نهایی را برای بازارهای سراسر جهان تولید می کند. چین بزرگترین شریک تجاری برای بیشتر اقتصادهاست.
بنابراین، مقامات ایالات متحده از کشورهای آسیایی می خواهند که علیه منافع بلندمدت خود کار کنند. آنها اصرار دارند که دولتهای آسیایی به وابستگی متقابلی که صلح منطقهای را تقویت کرده است، خیانتکنند. با رشد چین، موقعیت ایالات متحده نسبت به هر زمان دیگری پس از پایان جنگ سرد بدتر و بدتر می شود. دولتهای آسیایی بیش از هر چیز خواهان ثبات هستند و بهتر از ایالات متحده میدانند که چه چیزی در این زمینه به نفع آنهاست. تمرکز دولت بر نگرانیهای جوامع آسیایی نیازمند دگرشی چشمگیر در شیوه رفتار ایالات متحده در منطقه است.
اقتصادهای منطقه به قدری با چین در ارتباط هستند که اگر ماشین تولید چین از کار بیفتد، بقیه آسیا نیز با آن سقوط می کنند. رهبران منطقه میخواهند اقتصاد قدرتمند محلی را تقویت کنند و از آن سود ببرند. بیشتر کشورهای این قاره ترجیح می دهند با یکدیگر همکاری کنند تا عدم تعهد را به تشویق رقابت قدرت های بزرگ تشویق کنند. اگر ایالات متحده واقعا به ثبات آسیا اهمیت می دهد باید سهمیه های صادراتی را افزایش و برای واردات کالاهایی که اهمیت زیادی برای اقتصادهای آسیایی و اقیانوسیه دارند، کنترل های قیمتی ارائه دهد. واشنگتن همچنین باید به منطقه کمک کند تا سطوح رو به رشد بدهی های دولتی خود را مدیریت کند، که می تواند باعث رکود جدی در سراسر منطقه شود. واشنگتن همچنین باید بازارهای بینالمللی را به روی دولتهایی باز کند که به جای درگیر شدن در سرکوب مستمر کار، روابط بین سرمایه و کارگران را بهبود بخشند.
این گام ها همگی نشان دهنده آن است که واشنگتن نمی خواهد منافع آسیا را قربانی منافع خود کند. در اولین گام، ایالات متحده باید جاه طلبی های خود را کنار بگذارد و به آسیا آنطور که هست پاسخ دهد نه اینکه با آن به مانند یک عرصه انتزاعی بنگرد که می تواند سیاست های قدرت را در آنجا اجرا کند.