“اندیشکده کوئینسی” در گزارشی با اشاره به تحولات جاری در اراضی اشغالی و اقدامات و رویههای جدید دولت افراطی نتانیاهو در اِعمال خشونت علیه ملت فلسطین و متعاقبا واکنش فلسطینیها به این موضوع با استفاده از عملیاتهای شهادت طلبانه، به طور خاص به این نکته اشاره میکند که این روند، برخی حکام عرب حاشیه خلیج فارس را که برای عادی سازی روابط با اسرائیل دورخیز کرده بودند، دچار تشویش کرده و عملا آنها را در موقعیتی قرار داده که به نظر میرسد تا زمانی که دولت نتانیاهو سر کار باشد، آنها هیچ اقدامی را برای عادی سازی روابط با این دولت انجام نخواهند داد.
اندیشکده کوئینسی در گزارش خود مینویسد: «اینکه خونریزی و خشونتهای اخیر در جنین، قدس شرقی، و اریحا، چه تحولاتی را در ادامه راه ایجاد خواهد کرد، موضوعی نامعلوم است. با این حال، با توجه به حضور افراطگراترین دولت در تاریخ رژیم اسرائیل در قدرت و نگرانی موجه فلسطینیها مبنی بر اینکه این دولت، خشونتورزی شهرکنشینان اسرائیلی علیه ملت فلسطین را تحریک خواهد کرد، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با دقت روند تحولات در اراضی اشغالی را دنبال میکنند.
به طور خاص برای دو دولت از اعضای شورای همکاری خلیج فارس که توافق عادی سازی روابط با اسرائیل (توافق ابراهیم) را نیز امضا کرده اند (یعنی امارات و بحرین)، خشونتهای جاری در اراضی اشغالی حامل معانی و معماهای خاصی است. در سال ۲۰۲۰، یکی از اصلیترین استدلالهای دولت امارات که به نفع گزاره عادی سازی روابط با اسرائیل مطرح میشد این بود که این اقدام سبب خواهد شد تا اسرائیل از الحاق کرانه باختری به قلمرو اشغالی خود خودداری کند.
با این حال، با توجه به دستورکارهای کنونی اعضای افراطی دولت نتانیاهو نظیر “ایتامار بن گویر”، توسعه قلمرو اشغالی اسرائیل یکی از اصلیترین دستورکارهای این دولت است که البته در نوع خود حامل چالشهایی جدی برای توافق ابراهیم و مشروعیت آن نیز است.
“فریال سعید” یکی از دیپلماتهای ارشد سابق در آمریکا توضیح میدهد که این حقیقت که دولت بایدن هیچ اقدامی را جهت کاستن از سطح تنشها در اراضی اشغالی و در چهارچوب منازعه میان اسرائیل و فلسطینیها انجام نمیدهد، موقعیت را برای کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس چالشیتر میکند. وی میگوید: “اکنون دولتهای منطقه بار سنگینی را روی دوش خود مبنی بر این حس میکنند که این آنها هستند که باید کاری را انجام دهند. البته که من فکر نمیکنم آنها در مورد اینکه چه کار باید بکنند، مطمئن باشند”.
اگرچه امارات و یا بحرین بسیار بعید است توافق عادی سازی روابط خود با اسرائیل را لغو کنند با این حال، ابوظبی و منامه باید نوعی توازن را در این زمینه ایجاد کنند. از یک سو، هر دو کشور عرب حاشیه خلیج فارس علاقهمند به بهره برداری از امتیازات و منافع ناشی از انعقاد توافق ابراهیم به نفع خود در حوزههای تجاری، سرمایه گذاری، فناوری، دفاعی و اطلاعاتی هستند و توافق ابراهیم را حامل امتیازات قابل توجه سیاسی برای خود در لابیهای قدرت در واشینگتن ارزیابی میکنند. از سوی دیگر، رهبران امارات و بحرین نمیتوانند نسبت به ملاحظات داخلی و منطقهای نیز بی اعتنایی پیشه کنند.
در این راستا، با توجه به نتایج نظرسنجیهای مختلف، افکار عمومی امارات و بحرین به نحوی جدی با فرآیند عادیسازی روابط با اسرائیل مخالف هستند.
البته که این قاعدهای کلی است که در اقصی نقاط جهان عرب نیز برقرار است. در شرایطی که خشونت اسرائیلیها علیه ملت فلسطین افزایش پیدا کرده، دولتهای منطقه و به ویژه کشورهای عربی و اسلامی نمیتوانند نسبت به این موضوع، بی اعتنا باشند.
کافی است در این رابطه به این نکته توجه داشته باشیم که اگرچه “نفتالی بنت” نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۲ به امارات و بحرین سفر داشت با این حال، بعید است که نتانیاهو نخست وزیر کنونی اسرائیل در سال ۲۰۲۳ با استقبال چندانی از سوی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس رو به رو شود.
در بهترین حالت، امارات و بحرین موضعی توام با شکوه و شکایت در پیش گرفته اند و منفعل هستند. دلیل آن نیز این است که آنها کاری نمیتوانند انجام دهند و در سیاستهای رژیم اسرائیل تغییری نمیتوانند ایجاد کنند. اساسا مواضع آنها در مورد اسرائیل نیز برخلاف میل و ترجیحات مردم کشورهایشان است. مردم این دسته از کشورها قویا قائل به این هستند که رژیم اسرائیل به ملت فلسطین ظلم میکند و این ملت در جهان تنها هستند. البته که در شرایط کنونی با توجه به حضور دولت نتانیاهو در قدرت، بعید است که حکام این کشورها همچنان بتوانند نسبت به اتخاذ مواضع مبهم و نامشخص خود در قبال ملت فلسطین و ادمه دادن به آنها توانا باشند.
“عزیز القاشیان”، عضو ارشد “انیسیتو دولتهای عرب خلیج فارس” در واشینگتن میگوید که: “اقدام امارات در دعوت کردن از ایتامار بن گویر سیاستمدار تندروی اسرائیلی به سفارتش در تل آویو، قبل از اینکه وی به منصب وزارتی برسد به دنبال آن بود تا از ایجاد آشفتگیهای احتمالی ناشی از حضور افراط گرایانی همچون بن گویر در قدرت جلوگیری کند و البته این پیام را نیز برساند که حضور این قبیل افراد در عرصه قدرت سیاسی اسرائیل به معنای پایان یافتن دستورکار توافق ابراهیم نخواهد بود. به بیان دیگر، پیام خلاصه امارات به بن گویر این بود که: فردی نباش که قرار است همه دستاوردها را در زمینه عادی سازی روابط با اسرائیل خراب میکند”.
دولت امارات پس از امضای توافق عادی سازی روابط با اسرائیل، در موارد مختلف جنایات اسرائیل علیه فلسطینیها از جمله جنایت اخیر آنها علیه ملت فلسطین در تاریخ ۲۶ ژانویه در شهر جنین را محکوم کرده است. وزارت امور خارجه امارات درخواست کرده که مقامهای اسرائیلی در زمینه کاهش تنشها و خشونت ها، ایفای نقش کنند و از اوج گیری بی ثباتی در منطقه نیز جلوگیری نمایند.
با این حال، این وزارتخانه در بخشی دیگر تاکید دارد که بایستی از تلاشهای منطقهای و بین المللی جهت پیشرد روند صلح خاورمیانه حمایت شود و البته به رویههای غیرقانونی که راهکار تشکیل دو دولت و استقرار یک دولت فلسطینی بر اساس مرزهای سال ۱۹۶۷ که قدس شرقی پایتخت آن است را تضعیف میکنند، خاتمه داده شود.
عربستان سعودی نیز حملات اخیر اسرائیل علیه مردم فلسطین را درکرانه باختری به مثابه اقداماتی که خلاف “حقوق بین الملل” هستند محکوم کرده و خواستار پایان این قبیل اقدامات اسرائیلیها شده است. با توجه به رایزنیهای نتانیاهو با مقامهای عالیرتبه آمریکایی و همچنین رسانههای مختلف در مورد جاه طلبی اصلی وی مبنی بر وارد کردن عربستان به چهارچوب توافق ابراهیم و عادی سازی روابط با اسرائیل، اینطور به نظر میرسد که این دستورکار حداقل در شرایط کنونی و تا زمانی که طرف اسرائیلی به حقوق ملت فلسطین احترام نگذارد، از شانس چندانی جهت محقق شدن برخوردار نیست. دلیل آن نیز روشن است، زیرا تحقق این مساله بدون رعایت حقوق ملت فلسطین، حامل هزینههایی گزاف و طاقت فرسا برای سعودیها خواهد بود.
باید به یاد داشته باشیم که کشورهایی نظیر کویت، عمان، و قطر نیز همگی با قدرت از ابتکار “صلح عربی” در سال ۲۰۰۲ که بازتاب دهنده اجماع کشورهای عربی جهت عادی سازی روابط با اسرائیل در صورت عملی شدن ایده تشکیل دو دولت بود، حمایت کردند. درست به همین دلیل است که میبینیم هر سه کشور مذکور نیز اقدامات اخیر اسرائیل در شهر جنین علیه ملت فلسطین را کاملا و قویا محکوم کرده اند.
کویت از جمله دولتهای عربی است که مواضع سخت گیرانه تری را نسبت به عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل داشته است و اینطور به نظر میرسد که با توجه به اقدامات اخیر اسرائیل علیه فلسطینیها در کرانه باختری، این دولت مواضع خود در موضوع مذکور را سختتر نیز خواهد کرد. با توجه به ماهیتِ شبه دموکراتیک حکمروایی در کویت، رهبری کشور کویت مجبور است که نسبت به دیدگاههای افکار عمومی حساس باشد.
کویت پیشتر نیز اعلام کرده که آخرین دولتی خواهد بود که به عادی سازی روابط با اسرائیل تن میدهد. با این حال، حتی همین موضع گیری نیز بعید است محقق شود، زیرا با توجه به قدرت پارلمان کویت، دولت نمیتواند نسبت به غیرمحبوب بودن توافق ابراهیم نزد افکار عمومی کویت بیاعتنا باشد. هرچقدر هم که تلاش شود تا توافق عادی سازی با ساسرائیل بَزک شود و زیبا جلوه کند، باز هم با چالشهای جدی در کویت رو به رو است.
با این همه، اغلب دولتهای عربی که در اردوگاه عادی سازی روابط با اسرائیل قرار دارند (نظیر بحرین، مصر، اردن، و امارات)، علیه عملیاتهای شهادت طلبانه اخیر در قدس شرقی سخن گفته اند. عربستان سعودی نیز موضعی مشابه را در پیش گرفته است. موضوعی که سبب شده برخی ناظران و تحلیلگران این موضع گیری دولت عربستان را جز معدود حمایتهای رسمی و صریح آن از رژیم اسرائیل به شمار آورند.
با این حال، ناظران و تحلیلگران معتقدند که عربستان سعودی با توجه به تحولات جدید در عمق اراضی اشغالی از این شانس برخوردار است که به عقب برگردد و ببیند که کشورهای امضا کننده توافق ابراهیم اکنون از چه وضعیتی برخوردارند. سعودیها که خود مطرح کننده اصلی ایده صلح عربی و تشکیل دولتی فلسطین در اراضی اشغالی بوده اند، بارها و بارها این تجربه را داشته اند و دیده اند که اساسا اسرائیل تعهدی را به این قبیل ابتکارات برای خود قائل نیست و آنها نمیتوانند صرفا با اخذ برخی تضمین ها، روابط با تل آویو را عادی سازی کنند.
با این حال، برخی ناظران و تحلیلگران معتقدند که تحولات اخیر در روابط اسرائیل و عربستان با محوریت مساله فلسطین، تغییری در روابط تجاری آنها که با سرعتی بالا در حال رشد است، ایجاد نمیکند. درست به همین دلیل هم است که سعودیها عملیاتهای شهادت طلبانه اخیر در قدس شرقی را محکوم کرده اند تا بتوانند همچنان از روابط تجاری خود با اسرائیل حراست کنند. عربستان سعودی به خوبی میداند که تداوم روابطش با اسرائیل شبیه به حضور در یک میدان مین است و باید ابعاد مختلف این رابطه را به دقیقترین وجه ممکن مدیریت کند.
اگر عربستان بخواهد آرمان ملت فلسطین را در قالب روابط با اسرائیل فراموش کند، تا حد زیادی وزن و جایگاه خود در جهان عرب را از دست میدهد. البته که این موضوع برای جاه طلبیهای سعودیها و اقدامات آنها جهت کسب موقعیت برتر و هژمونیک در منطقه نیز حامل آثار و پیامدهایی خاص است. تعهد به ابتکار تشکیل دو دولت در اراضی اشغالی موضوعی بوده که عربستان سعودی از دیرباز به آن متعهد بوده است.
امارات و بحرین احتمالا در روزها و ماههای آتی همچنان به همکاریهای خود با اسرائیل در زمینه های: اقتصادی، دفاعی، اطلاعاتی، فناوری و تجاری ادامه خواهند داد. با این حال، هم ابوظبی و هم منامه احتمالا گامهایی را برخواهند داشت تا ماهیت روابط آنها با دولتِ تندرو و افراطی کنونی اسرائیل چندان دوستانه و صمیمی به نظر نرسد. آن دسته از اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز که روابط خود را با اسرائیل عادی سازی نکرده اند هم بعید است تا زمانی که دولت نتانیاهو در قدرت باشد، دست به یکچنین اقدامی بنزند و به توافق ابراهیم بپیوندند.
توافق ابراهیم توافقی است که شاید به امارات و بحرین برخی امتیازات و مزایای اقتصادی را بدهد با این حال، این توافق از اعطای اهرمهای سیاسی به این دو عاجز است. دلیل اصلی این موضوع نیز این است که انگیزه اصلی جهت تحقق توافق ابراهیم، نه حل و فصل مسائل سیاسی بلکه عینی سازی تحقق برخی منافع اقصادی بوده است.»