یک سال قبل در 24 فوریه 2022 اوکراین مورد تهاجم تمام عیار نیروهای روسیه قرار گرفت. در حال حاضر در کنار تلفات انسانی گسترده طرفین، بیش از 6 میلیون تن اوکراینی از کشورشان آواره شده اند، 18 در صد از قلمرو اوکراین به اشغال روسیه در آمده و حدود 70 درصد از زیرساخت های اوکراین نابود شده است. جنگ در اوکراین بزرگترین نبرد بین دو ارتش مدرن مجهز به سلاح های متعارف پیشرفته در دهه های اخیر است که ده ها کشور را مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ کرده است. تهاجم روسیه به اوکراین نه تنها شکل عملیات نظامی، بلکه پویش های دیپلماسی، راهبردی، اطلاعاتی، امنیت ملی، امنیت انرژی، رشد اقتصادی، ثبات اجتماعی و بسیاری از مولفه های دیگر را تغییر داد و پیامدهای گسترده ای در سطوح فروملی، ملی و فراملی و برای ساختار نظام بین الملل بر جای گذاشت. تهاجم روسیه به اوکراین تنها جنگ جاری در جهان امروز نیست و دورنمای جنگ ها و مناقشات بیشتری وجود دارند. صرف نظر از تفاسیر سیاسی، امنیتی و حقوقی متفاوت و در حالی که روسیه خود را برای یک عملیات بزرگ دیگر آماده می کند، مهم است که آموزه های جنگ اوکراین را برای بقا و امنیت بیاموزیم. این گزارش در اولین سالگرد تهاجم روسیه به اوکراین به دنبال مرور آموزه های عملیاتی جنگ در اوکراین و عبرت آموزی از آن است.
1- بازگشت تفکر جنگ های بزرگ: برای چند دهه، بسیاری از استراتژیست ها به دلایل عینی (بازدارندگی هستهای، اتحادهای قوی، وابستگی متقابل اقتصادی، ممنوعیتهای بینالمللی تهاجم نظامی) معتقد بودند زمان جنگ های متعارف بزرگ سپری شده است. جنگ اوکراین بار دیگر تفکر جنگ متعارف بزرگ بین کشورهای توسعه یافته (حتی در سایه سلاح های هسته ای) را احیا کرد. بر این اساس، نیاز به داشتن ظرفیت صنایع نظامی سنگین برای پیروزی در نبردهای با شدت بالا ضرورت یافته است. سلاح های سنگین و مدرن جایگاه خود را حفظ کرده اند، کما اینکه یک سال پس از جنگ و پس از دریافت بیش از 40 میلیارد دلار کمک نظامی، ولودیمیر زلنسکی به سختی به دنبال دریافت تانک های مدرن، جت های جنگنده و موشک های دوربرد غربی است.
2- خطاهای طراحی و فرماندهی: میزان بالای خسارات و عدم دسترسی سریع به همه اهداف نشان می دهد که روسیه خطای طراحی و محاسباتی داشته است. فقدان یک فرمانده ارشد مستقر در میدان، کنترل از راه دور عملیات از مسکو، فقدان همپوشانی نیروها، مفروضات استراتژیک اشتباه از عملیات جدید و شبیه پنداری آن با عملیات کریمه، تصور غلط از میزان مقاومت اوکراین، ارزیابی غلط ار واکنش غرب، عدم برآورد صحیح نیازهای جنگی، گافهای لجستیکی مانند اتمام سوخت ستونهای تانک روسی، ارتباطات غیرحرفه ای و باز که شنود را آسان می کرد، همه نشانه های غفلت و شکاف های دستگاه جنگ روسیه است. وضعیت آشفته روسیه در میدان نبرد اهمیت حیاتی رهبری، آموزش، نظم و انضباط و تدارکات مؤثر در طول درگیریهای طولانی را تأیید میکند. برای موفقیت در میدان، نیازمند رهبران استراتژیک نگر هستیم که طراحی های دشمن را بسوزانند و طرح خود را بر میدان مسلط کنند.
3- الگوی بازدارندگی: اوکراین از سال 2014 که کریمه را از دست داد، فرصت داشت تا اصلاحات گستردهای را در ساختار ارتش خود به اجرا گذارد و توان بازدارندگی خود را ارتقاء بخشد. هر کشور در معرض تهدید باید اینگونه بیاندیشد و اصلاحات ساختار نظامی خود را با بررسی های راهبردی بلندمدت نگر در سطوح استراتژیک، عملیاتی، تاکتیکی و نهادی آغاز کند. اولویتهای تحول شامل: برنامهریزی نیرو، خطوط تولید بومی اسلحه و مهمات، امنیت سایبری، فرماندهی، کنترل، ارتباطات، اطلاعات، نظارت و شناسایی، تدارکات، مدیریت لجستیک، آموزش نظامی، تمرین های مداوم و یک نیروی ذخیره برای تقویت و پر کردن شکافهای عملیات نظامی منظم در طول جنگ می شود. آماده سازی های اوکراین در ظرفیت مقابله با یورش تمام عیار روسیه نبود.
4- تاب آوری در مقابل تحریم اقتصادی: تحریم های اقتصادی و مالی جبهه غرب علیه روسیه نتوانست مانع جنگ شود، اما توان رزمی مسکو را تضعیف کرد. کشورهای گروه هفت (G7) تصمیم گرفتند حدود 350 میلیارد دلار دارایی روسیه را مسدود کنند، ارتباط روسیه با سوئیفت قطع شد، 250 میلیارد دلار سرمایه خارجی از روسیه خارج شدند، نفت وگاز روسیه با قیمتی بسیار پائین در اختیار خریداران و دلالان قرار گرفت و دسترسی روسیه به فناوری های برتر محدود شد. علی رغم اینکه مجازات های اقتصادی غرب به نتیجه مطلوب نرسید، اما به عنوان ابزار مکمل در کنار مشارکت های مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی غرب، روسیه را در تنگنا قرار داد. جنگ اوکراین اثبات کرد، در یک جنگ تهاجمی یا تدافعی، در اختیار داشتن ذخایر قابل دسترسی ارزی و متحدینی که بتوان برای دور زدن تحریم و فشار اقتصادی به آنها تکیه کرد، یک اولویت است.
5- استراتژی نبرد نامتقارن: تجهیز ارتش ها به پهپادها و ادوات ارزان انتحاری یکی از آموزه های جنگ اوکراین است. یک استراتژی دفاعی نامتقارن باید توسط سیستمهای دفاعی متحرک، پراکنده، غیر متمرکز و قابل بقا تقویت شود. برنامه های عملیاتی باید با سناریوهای مختلف زمان جنگ سازگار و انعطاف پذیر باشد. برای این منظور، به تعداد زیاد مهمات ارزان و سیستمهای هوایی، دریایی و زمینی بدون سرنشین نیاز است تا آتشباری سنگینی ایجاد شود. این توانمندی نیازمند یک پایگاه صنعتی (در کنار شرکا و متحدین) و تسلط بر زنجیره تأمین است که بتواند تولید این تسلیحات را در مقیاس زیاد و با سرعت بالا حفظ کند. هم کارخانجات تولید ادوات و مهمات و هم مقرها و انبارهای لجستیکی این ادوات نیازمند حفاظت و پراکندگی درمقابل حملات هستند.
6- محدودیت قدرت تسلیحات متعارف: جنگ در اوکراین نشان داد تسلیحات استراتژیک روسیه شامل: موشکهای کروز و بالستیک، جنگندهای نسل چهارم، نیروی دریایی مقتدر، تانک ها و توپخانه های مدرن نقش مهمی در نبردهای روسیه ایفا کرده اند، اما قدرت تمام کننده میدان نبودند. از اینرو، روسیه در اکتبر 2022، بازسازی فوری صنایع نظامی خود را برای پاسخگویی به نیازهای گسترده نیروهای مسلح خود آغاز کرد. این وضعیت نشان می دهد که در جنگ های آینده، پهپادهای انتحاری ارزان و فنآوری مبتنی بر هوش مصنوعی به اندازه موشک های بالستیک ارزشمند هستند و تدارکات یک جنگ طولانی مدت باید قبل از جنگ مهیا باشد.
7- تشکیل ائتلاف بر اساس منافع قدرت ها: مدتهاست که شرکا و متحدان خارجی واشنگتن از اروپا تا تایوان از ناهماهنگیها و بیعملیهای ایالات متحده ناامید شدهاند. پاسخ قوی دولت بایدن به تهاجم پوتین به اوکراین و قرار گرفتن در صدر یک ائتلاف بین المللی نشان داد که اساس اقدام قدرتها، منافع حیاتی آنهاست. آمریکا در تئوری، نسبت به دفاع از شرکا و متحدان خود متعهد است، اما در عمل برای درگیری در جنگ ها، محاسبات ظریفی دارد. جنگ اوکراین نشان داد، در صورتی که منافع راهبردی واشنگتن اقتضا کند، حتی اگر هیچ معاهده ای ایالات متحده را متعهد به دفاع از یک کشور نکند، واشنگتن آماده اقدام و ایجاد ائتلاف بین المللی بر سر اهداف و منافع خود است. بر همین اساس می توان گفت که کمک ها به اوکراین برای دفاع از منافع امنیتی غرب (و نه اوکراین) است.
8- ارکستر قابلیت های مدرن و سنتی: یک استراتژی موفق نظامی باید بتواند قابلیت های سبک وسنگین، مدرن و سنتی را با هم ترکیب کند. جدای از موشک های استینگر، جاولین و پهپادها، جنگ در اوکراین ارزش سلاح های دوربرد مانند هویتزر M777 و سامانه موشکی با تحرک بالا (HIMARS) را برجسته کرد. استراتژی نظامی موفق باید بازدارندگی داشته باشد. برای بازدارندگی موثر، لازم است از قابلیت و کارآمدی حمله متقابل به دشمن اطمینان حاصل شود. بنابراین، تاب اوری درجنگ مستلزم دراختیار داشتنن کلکسیونی از جنگ افزارهای مدرن و سنتی و ارتقای سیستمهای تسلیحاتی هدایتشونده دقیق است.
9- اهمیت عملیات فریب و مقصرسازی: طی چهار ماه منتهی به جنگ، رسانه های متعلق به کرملین به طور فزاینده ای گزارش دادند که اوکراین در حال آماده شدن برای حمله به منطقه شرقی دونباس یا حتی خود روسیه است. منابع روسی به طور مکرر این خبر را بازنشر کردند و پوشش آنلاین روسیه از روایت حمله قریب الوقوع اوکراین نزدیک به 50 درصد تا ژانویه 2022 افزایش یافت. این روایت تا جایی خصمانه شد که اوکراین را متهم به برنامه ریزی یک حمله شیمیایی در دونباس کرد. در همین حال، تصاویری از تحرکات و استقرار نیروهای روسی در امتداد مرز اوکراین (با اهداف دفاعی) منتشر شدند. گسترش روایتهای خصمانه کرملین با گسترش نیروهای روسی در زمین همگام بود و روسیه اساساً مخاطبان داخلی و بینالمللی را برای تهاجم نظامی آماده میکرد. پوتین علاوه بر استراتژی مقصر سازی، نیت واقعی خود را پنهان و ذهن اغلب تحلیگران نظامی را منحرف ساخت.
10- اهمیت اطلاعات راهبردی: تقریبا دو ماه قبل از جنگ، دستگاه های اطلاعاتی آمریکا حمله قریب الوقوع روسیه به اوکراین را اعلام کرد. انکار روسیه باعث شد اطلاعات منابع آمریکایی مورد تردید قرار گیرد. آمریکا اطلاعات خود را با اوکراین هم به اشتراک نگذاشت و دست روسیه را برای تهاجم گسترده و غافلگیری اوکراین باز گذاشت. اطلاعات راهبردی همیشه ابزار قدرتمندی در خدمت جنگ و عملیات ویژه بوده است. امروزه نفوذ اطلاعاتی در عمق دشمن، برخورداری از شرکای دارای اشراف اطلاعاتی و مایل به اشتراک گذاری اطلاعات حساس نظامی و امنیتی وکانال های رسمی تبادل اطلاعات، یکی از ضرورت های کشورهای دارای در معرض تهدید نیروهای متخاصم است.
11- جنگ الکترو مغناطیسی: طراحان نظامی بر این باورند که حرکت آغازین جنگ های نوین، از بین بردن ارتباطات دشمن با از کار انداختن ماهوارهها، قطع کابلهای زیردریایی، تخریب برجهای سلولی، فلج کردن سرورهای اینترنتی و امثالهم است. روسیه قبل از تهاجم خود به اوکراین با حملات سایبری متعدد، جنگ سایبری را علیه بخشهای انرژی، رسانه، مالی، تجاری و مدنی اوکراین به راه انداخت و همچنان ادامه می دهد. مانند دکترین هستهای، بازدارندگی سایبری مؤثر نیز به توانایی هر نیروی مهاجم به انجام اولین ضربه ویرانگر بستگی دارد. بنابر این، کشورها در حال رقابت برای تکمیل دانش بمبهای پالس الکترومغناطیسی و سایر سلاحهایی هستند که جریانهای دیجیتال را فلج میکنند. آموزه اساسی این است: در جنگ های مدرن طرفی برنده خواهد شد که بهترین بهرهبرداری را از نیروی الکترومغناطیسی داشته باشد.
12- کارآمدی جنگ افزارهای هوشمند: در جنگ اوکراین از انواع سنسورهای مدرن، جنگ افزارهای هوشمند و مهمات دقیق استفاده شد. به عنوان مثال، از رادارهای ماهوارهای تا پهپادهای انتحاری کوچک و پهپادهای نظامی بزرگ، با جستجوی قلمرو وسیع، شناسایی و مکان یابی نیروهای دشمن، امکان هدف گیری دقیق با سیستم های تسلیحاتی مختلف، نقش مهمی در جنگ ایفا کردند. امروزه نیروهای زمینی در معرض انبوهی از حسگرها و عوامل شناسایی قرار دارند. آنها زمان شناسایی و شکار دشمن را به چند ثانیه کاهش داده اند. هر پلتفرم نظامی متعارف آسیب پذیر است، چه یک پهپاد، یک هواپیمای جنگی، یک کشتی، یک واحد توپخانه، یک موشک انداز چندگانه یا یک سیستم دفاع هوایی باشد. در اختیار داشتن حسگرها، پهپادها و ماهواره های تجسسی و بهره گیری از هوش مصنوعی، توانایی شناسایی و تعیین موقعیت اهداف دشمن را بیشتر خواهد کرد.
13- سیستم های تجسس و شناسایی: با ارتقاء سیستم های تجسس و شناسایی، توانایی غافلگیر کردن دشمن، محافظت از تجهیزات و پنهان کردن نیرو هر روز مشکل تر می شود. این وضعیت پیامدهای مهمی برای دکترین، سازمان ها و سامانه های ارتش های آینده دارند. عملکرد روان واحدهای نظامی به تدارکات پیچیده ای متکی هستند که از طریق پایگاه ها و توسط کاروان های حمل و نقل شامل زنجیره های تأمین منتقل می شوند. در یک محیط شفاف وناامن اطلاعاتی، این شبکههای وسیع، برای دشمن قابل شناسایی و انهدام خواهند بود. در جنگ اوکراین هر دو طرف با استفاده از سیستم های شناسایی مدرن، در کنار هدف قرار دادن مستقیم واحدهای جنگی، به از بین بردن خطوط لجستیکی دشمن مبادرت می ورزتد. چنانچه نظامیان در پیوند با فناوران بتوانند گام بلندتری دراین زمینه بردارند، وضعیت جبهه متحول خواهد شد.
14- هنرنمایی پهپادها: انواع پهپادها و ضد پهپاد در همه شاخه ها و در همه سطوح شناسایی /تهاجمی تغییر دهنده های واقعی عرصه نبرد هستند. از آنجا که تقریبا 90 درصد از پهپادهای تهاجمی از دست می روند، سرمایه گذاری بر روی پهپادهای ارزان و قابل تهیه در اولویت قرار گرفته است. این پهپادها ابزار کارآمد در اختیار نیروهای زمینی و دریایی برای اهداف شناسایی و انهدام هستند. یک نیروی نظامی مدرن باید به ابزارهای ضد پهپاد و شناسایی پهپاد مهاجم در شعاع عملیات و حسگرهای کمک به دفاع هوایی هم مجهز باشد. روسیه درکنار زرادخانه مدرن خود به پهپادها روی اورده و اوکراین در مقابل تسلیحات پیشرفته روسی به مجموعهای از فناوریهای کوچک و نوظهور مانند پهپاد مجهز شد. طیفی از پهپادها برای شکار تانک ها، توپخانه ها، سکوهای هوایی، پرتابگرهای SAM و ستون های لجستیکی روسی مفید بودند. جنگ اوکراین عرصه هنرنمایی پهپادها است.
15- ناکارآمدی هلیکوپترها: جنگ اوکراین کارآمدی و بقاپذیری هلیکوپترها را مورد سوال قرار داده است. تا قبل از جنگ اوکراین از هلیکوپترها برای پشتیبانی از حرکت زمینی نیروها در میدان نبرد، شناسایی و تأمین تجهیزات سربازان استفاده می شد و هلیکوپترها یک عامل برتری هوایی در جنگ بودند. در جنگ اوکراین بیش از 170 هلیکوپتر روس منهدم شده است. در میدان نبرد شفاف، آتشهای دوربرد دشمن، موشکهای پدافند هوایی و ضدتانک های قابل حمل توسط انسان، هواپیماهای بدون سرنشین و مهمات پرسهزن حتی جدیدترین هلیکوپترها را به سهولت آسیبپذیر خواهند کرد. این قابلیتها همچنین پایگاههای هلیکوپتری ثابت را تهدید میکند و حفاظت از مسیرهای پرواز و مناطق فرود نیرو را تقریباً غیرممکن میسازد. سازمان نظامی باید برای عملیات هایی آماده شود که در آن هلیکوپترها قادر به پرواز و بقا نخواهند بود. درمقابل نیازمند سرمایه گذاری بر روی انواع پهپادها برای ماموریت های شناسایی، نظارت و پشتیبانی هوایی دور و نزدیک و جت های جنگنده خواهیم بود.
16- اصل پراکندگی و اختفا: در جنگ های مدرن هیچ پناهگاه امنی وجود ندارد. دشمن می تواند در تمام عمق منطقه عملیاتی ضربه بزند. بقاء به پراکندگی ذخایر مهمات و تسلیحات، فرماندهی و کنترل، مناطق نگهداری و هواپیما بستگی دارد. روسها موفق شدند در 48 ساعت اول جنگ، 75 درصد از مقرهای ثابت نظامی اوکراین را درگیر کنند، اما بخشی از توانمندی های اوکراین مانند انبارهای تسلیحات و مهمات، آشیانه هواپیماها و پدافند هوایی که پراکنده شده بودند، از موج اولیه حملات روسیه گریختند. سازمان نظامی باید آسیب پذیری سطح بالا را در نظر بگیرد و ضمن مراعات دو اصل اختفا و پراکندگی، امکانات جایگزین را تدبیر کند.
17- تلفات بالای نیروها و تجهیزات: نیروهای روسیه و اوکراین هر دو تلفات فلج کننده ای در واحدها، تجهیزات و پرسنل خود در طول سال گذشته متحمل شده اند و احتمالاً تا پایان جنگ این تلفات ادامه خواهد یافت. تلفات سنگین نیروها و تجهیزات یکی از ویژگی های اجتناب ناپذیر هر درگیری با شدت بالا در آینده خواهد بود. این بدان معناست که سازمان نظامی باید برای تحمل تلفات شدید سربازان، هواپیماها و انواع وسایل نقلیه زرهی و کاهش مهمات در حین نبرد آماده باشد. این قابلیت انعطاف پذیری و تاب آوری بالا از طریق توانایی ایجاد یگان های جدید، ایجاد نیروهای ذخیره، جایگزینی و جابجایی نیروها و ادوات قابل کسب است. انبارهای ذخایر استراتژیک که در سراسرکشور پراکنده باشد برای تقویت تاب آوری مهم هستند. در این میان، ایجاد زنجیره ای از شرکا و متحدین، اهمیت راهبردی دارد.
18- نبرد سایبری و امنیت سایبری: حملات سایبری دشمن در درگیری ها همیشه یک چالش است. روسیه در آغاز تهاجم به اوکراین چندین حمله سایبری مخرب انجام داد. آنها تارنماهای دولتی و قابلیت های مخابراتی را مختل و شبکه های دولتی و صنعتی کلیدی را فلج کردند. صنعت امنیت سایبری اوکراین بلافاصله وارد عمل شد و توانست سازمان نظامی را هماهنگ کند، با شهروندان اوکراینی ارتباط برقرار کند، بر فضای اطلاعات تسلط پیدا کند، حمایت بین المللی را به دست آورد و نبرد را ادامه دهد. کمک غرب ( شامل فرماندهی سایبری ایالات متحده) به اوکراین برای مقابله با جنگ سایبری روسیه محرز است. آموزه اساسی این است: آمادگی، پیشگیری و انعطاف پذیری در مواجهه با یورش دیجیتالی دشمن، یک ضرورت جنگ های مدرن است.
19- پایانه های ارتباطات استراتژیک: یگان شناسایی هوایی نیروهای مسلح اوکراین با استفاده از پایانه های استارلینک دارای ارتباطات پایدار با پیکربندی ماهوارهای برای حملات پهپادی به واحدهای تانک، توپخانه، دفاع هوایی و سایر ادوات جنگی روسیه استفاده کرده و دست به یک جادوگری تکنولوژیکی زده است، به نحوی که شناسایی و انهدام پایانه های استارلینک اوکراین به دردسر نیروهای روسی تبدیل شده است. اوکراین همچنین از این پایانه ها برای ارتباطات استراتژیک مقامات مانند سخنرانی ها و دیدار مجازی با همتایان، شرکت در اجلاسیه ها و برای شکل دادن به افکار عمومی داخلی و بین المللی استفاده کرده است.
20- اهمیت صنعت فناوری اطلاعات: انقلاب اطلاعات مدتهاست که جنبه های کلیدی جنگ را تغییر داده است. عملیات شبکه محور، حمله و دفاع سایبری و عملیات اطلاعات آنلاین، اکنون عناصر تثبیت شده دکترین و عملیات نظامی هستند. علاوه بر سازمانهای دولتی، نقش بخش خصوصی هم در نبرد سایبری برجسته شده است. در جنگ اوکراین، بسیاری از شرکت های خصوصی اوکراینی و خارجی مانند مایکروسافت، استارلینک، سیسکو و ESET اسلواکی نقش مهمی در شناسایی و غیرفعال کردن بدافزارها و حفظ امنیت سایبری اوکراین ایفا کردند. حفظ عملکرد فناوری اطلاعات در زمان جنگ، به ویژه برای حفاظت از سامانه ها و زیرساخت های حیاتی مانند انرژی، غذا، آب، حمل و نقل و بانکی یک نیاز ضروری برای عملیات نظامی است.
21- ارتقاء دانش اطلاعاتی شهروندان: دولت ها درکنار آمادگی های دفاعی نظامی، موظفند به شهروندان عادی نیز دفاع اطلاعاتی در مقابل حربه های دشمن را آموزش دهند. دشمن علاوه بر محاسبات معمول نظامی، میزان تاب آوری و امید و علاقه مردم به دفاع از میهن را نیز محاسبه می کند. برخی از کشورها مانند فنلاند، سواد اطلاعاتی را (حتی در زمان صلح) در مدارس آموزش می دهند و آن را یک شایستگی مدنی می دانند، اما بسیاری دیگر فاقد یک استراتژی اطلاع رسانی برای وضعیت بحرانی هستند و در وضعیت شلختگی اطلاعاتی، زمینه مناسبی برای تلاش های خرابکارانه بازیگران دولتی و غیردولتی رقیب و متخاصم فراهم می شود. در وضعیت جنگی، دولت ها موظفند فضای رسانه ای خود را کنترل کنند و با ترویج سواد اطلاعاتی به شهروندان، آنها را به جای تکیه بر حدس و گمان های پریشان کننده و تبلیغات رسانه ای و ناامیدکننده یک دولت متخاصم و شرکای آن، با اهداف ملی همراه سازند.
22- کارزار اطلاع رسانی و روایت سازی: یکی از آموزه های جنگ اوکراین، کارزار اطلاع رسانی جهانی برای تحقیر و فشار بر روسیه است. دولت اوکراین به کمک متحدان یک برنامه راهبردی ارتباطی و کمپینهای رسانههای اجتماعی را برای جلب حمایت بینالمللی، تحقیر روسیه و القای قابلیت خود برای رهبری کشور ایجاد کرد که همچنان به اجرای آن ادامه میدهد. این کارزار، کمپینهای «Z» و «ضد نازی» روسیه را تار و مار کرد. به اشتراک گذاشتن گفتگو با راهبران کشورها، ارتباط با رسانه های جهان، ایجاد زنجیره ای از شخصیت های سیاسی و تأثیرگذار، همراه کردن مردم اوکراین و سایر کشورها برای نشر و بازنشر کلیپ ها و گزارش ها، تصاویر ویرانی ها و رنج مردم، تصاویری با رنگهای آبی و زرد پرچم اوکراین، گلهای آفتابگردان و کودکانی که تابلوهای ضد جنگ را در دست دارند … بخشی هایی از این کارزار هستند. پیوست رسانه ای علاوه بر ایجاد نظم و انظباط در وضعیت بحرانی، حفظ روحیه جنگاوری و تقویت دفاع ملی، یک استراتژی تهاجمی برای تسلط بر ذهن ها و قلب ها در جنگ روایت هاست.
23- توجه به ایجاد ملت متخاصم: روابط دوجانبه بین اوکراین و روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همراه با فراز و فرود بوده است. این روابط پیچیده از زمان انقلاب نارنجی 2004 و قدرت یابی روس گریزان و شروع اختلافات گازی با روسیه تیره تر و با تصرف کریمه توسط روسیه در سال 2014 زهرآگین شد. به تدریج احزاب سیاسی حامی روابط دوجانبه به خصوص در مناطق سنتی روسوفیلی اوکراین محبوبیت خود را ازدست دادند. امروز در اوکراین ابراز تنفر نسبت به حکومت و مردم روسیه، امری عادی است. بسیاری از اوکراینیها دیگر نمیتوانند با اقوام روسی ارتباط برقرار کنند و حتی از تکلم به زبان روسی گریزانند. افزایش تنفر از روسیه و حمایت از یکپارچگی با محیط یورو-آتلانتیکی یکی از پیامدهای جنگ اوکراین است. روابط بین روس ها و اوکراینی ها به طور جبران ناپذیری آسیب دیده و ترمیم این روابط حتی در صورت توقف جنگ، چشم انداز روشنی ندارد. توجه به احتمال ایجاد یک ملت متخاصم در مجاورت مرزها، یکی از محاسبات جنگ است.
24- الگوهای شناختی و ادراکی رهبران: جنگ اوکراین یادآور دو تصدیق مخاطره آمیز است. اول اینکه صلح و ثبات در یک منطقه چقدر می تواند شکننده باشد. ما بر اساس تصورات سنتی (الگوی بازیگر خردمند) به خود می باورانیم که جنگ اتفاق نمی افتد و نسل هایمان را بی دفاع رها می کنیم، اما نمی اندیشیم که اینجا هم می تواند اتفاق بیفتد تا خودمان را مهیا کنیم یا برای جلوگیری از وقوع آن کاری انجام دهیم. دومین برداشت مخاطره آمیز بر اساس مجموعه ای از مفروضات در مورد رفتار رهبران جهان است. ما بدون تحلیل روانشناختی رهبران، باور می کنیم که جهان، یا حداقل گوشه «ما» پایدار و امن است، اما هرگز بسیاری از این مفروضات را مورد بررسی علمی قرار نمی دهیم. ما غالبا عقلانیت رهبران کشور متخاصم را با محک عقلانیت خود می سنجیم و به بیراهه می رویم. در جایی که امنیت ملی به متغیر تصمیم گیری دیگران وابسته است، نیازمند الگوهای شناختی و ادراکی هستیم. با یافتن راه حل مشکل دوم، مشکل اول را هم حل می کنیم.
25- سیاست ابهام استراتژیک: هنگامی که یک کشور به طور قابل ملاحظه ای قدرت بیشتری نسبت به دشمنان خود دارد، یک سیاست ابهام استراتژیک می تواند مانع اقدامات خصمانه دشمنانش شود، به ویژه اگر کشور قدرتمندتر به واکنش غیرقابل پیش بینی یا نامتناسب شهرت داشته باشد. اما زمانی که کشوری در مقابل دشمن خود ضعیف تر باشد یا قدرتش در حال افول باشد، سیاست ابهام استراتژیک میتواند مقوم ماجراجویی دشمن باشد. روسیه زمانی به اوکراین حمله کرد که علائم مبهمی از ایالات متحده در مورد تعهد خود به دفاع از حاکمیت اوکراین ارسال شد و ضعف ایالات متحده در پی خروج ناکام از افغانستان و ناکارآمدی در سیاست داخلی آن عیان شد. لذا کشورها باید برای انتخاب میان سیاست خطوط قرمز قوی یا ابهام استراتژیک، موقعیت سنجی مناسبی داشته باشند.
26- فهم پیام های جنگی: جنگ اوکراین می آموزاند که کشورها باید علائم تهدید دشمن را جدی گرفته و برای آن برنامه ریزی کنند. روسیه مکرراً از طریق دکترین نظامی و بیانیه ها در مورد نزدیکتر شدن اوکراین به ناتو و حق مسکو برای محافظت از شهروندانش در خارج از مرزهایش هشدار داده بود. پکن در “راهنمای سیاست تایوان” و در سخنرانی های شی جین پینگ تصریح کرده است که هرگز قول نخواهد داد از گزینه استفاده از زور علیه تایوان چشم پوشی کند و همواره تایوان را بخشی از چین دانسته و تصریح کرده است جزیره با صلح یا جنگ به مام میهن ملحق خواهد شد. ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نیز مکررا نسبت به فعالیت های هسته ای، موشکی و نفوذ منطقه ای ایران هشدار داده اند. در مواجهه با چنین سیگنال های واضحی، کشورهای در معرض تهدید باید (ضمن پویش های دیپلماتیک) آمادگی دفاعی خود را تقویت کنند.
27- شناسایی نقاط قوت و ضعف: در جنگ اوکراین، اشغال استان های ساحلی و محاصره دریایی یک نقطه ضعف و وسعت سرزمینی به همراه اتصال جغرافیایی به قلمرو ناتو یک نقطه قوت اوکراین است. بخش مهم پایداری ارتش اوکراین، مدیون جریان مداوم تدارکات نظامی از مرزهای غربی است. اوکراین پس از چند عملیات موفق دریایی (شامل انهدام ناوچه پیشرفته مسکوا) کنترل خود بر دریای سیاه را از دست داد. از دست دادن کنترل دریایی موجب می شود پهنه آبی به بزرگراه انتقال استعداد های رزمی دشمن تبدیل شود. این آموزه اساسی است: تقویت قابلیت های موشکی هوایی و دریایی، موشکهای ضد کشتی، پدافند هوایی، سیستمهای خودروی بدون سرنشین و پهپادهای انتحاری، بعضاً از در اختیار گرفتن ناو و ناوچه مهم تر است. ممکن است ساخت یک ناوچه 2 سال طول بکشد و با یک موشک منهدم شود، اما یک خط تولید مدرن می تواند روزانه چندین موشک و اژدر ضد ناوچه بسازد.
28- اهمیت قدرت هسته ای: تهدیدهای مقامات روسیه مبنی بر امکان استفاده از سلاح هسته ای در صورت تعرض به خطوط قرمز روسیه، مهم ترین تضمین کننده موجودیت این کشور و زنگ هشداری برای کشورهای مستقل است که زرادخانه های هسته ای حاوی هزاران کلاهک، در شکل دادن به روابط بین قدرت های بزرگ نقش اساسی دارند. این آموزه جنگ روسیه در اوکراین است که عصر هسته ای به پایان نرسیده و زرادخانه های هسته ای همچنان ستون اصلی امنیت بین المللی باقی خواهند ماند و اشکال جدید آن از جمله سلاح های هسته ای تاکتیکی توسعه خواهند یافت.
29- ضمانت های بی اعتبار: امنیت ملی نمی تواند صرفاً به وعده های صلح، حتی تضمین کتبی، تکیه کند. مذاکرات و توافقات قطعاً می توانند موجب کاهش سوء تفاهمات شوند، اما در برابر یک متجاوز مصمم، بی فایده هستند. تفاهم نامه موسوم به بوداپست در سال 1994 که تضمین هایی را برای حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین ارائه کرد، مانع از الحاق کریمه توسط مسکو در 20 سال بعد یا آغاز یک جنگ تمام عیار در فوریه 2022 نشد. به همین ترتیب، پیمان عدم تجاوز آلمان و شوروی و پروتکل های آن، نازی ها را از حمله به اتحاد جماهیر شوروی در ژوئن 1941 باز نداشت. تکیه به تضمین های بی اعتبار، به معنی برون سپاری امنیت ملی است.
30- اهمیت نقش و نیت متحدان: نقش متحدان و شرکا در سرنوشت جنگ اساسی است. بخشی از غافلگیری کرملین در جنگ اوکراین ناشی از ایجاد ائتلاف ضد روسی است. وزن استراتژیک یک کشور در جمع با متحدانش محاسبه می شود. در مورد اوکراین، عدم آمادگی دفاع و فرار 6 میلیون اوکراینی می توانست موجب یک شکست زودهنگام شود، اما غربی ها با تأمین تسلیحاتی و حمایت دیپلماتیک موجب احیای روحیه مقاومت ملی آنها شدند. در هر جنگ و مناقشه، توجه به نیت طراحان، تحریک کنندگان، مشوقان و نفع برندگان هم اهمیت دارد. غفلت از نیت شرکای اوکراین، یکی از آموزه های جنگ است. همه رهبران غربی می دانند که اوکراینی ها برای دفاع از مرزهای اروپا می جنگند، لذا حمایت از ارتش اوکراین برای ادامه نبرد، اساسا بخاطر اهداف ژئوپلیتیکی غرب است. فهم این واقعیت می تواند دوره ادامه جنگ و زمان پایان آن را مشخص کند.
سخن پایانی:
جنگ در اوکراین نشان داد که توسل به زور به کانون مناسبات قدرت در نظام بین الملل بازگشته است. البته قدرت نرم همچان تعیین کننده است و قدرت سخت را فعال و پشتیبانی می کند. نه ضمانت های بین المللی، نه تعاملات متقابل اقتصادی و نه فشار اقتصادی، هیچکدام مانع تهاجم نظامی یک دشمن جنگ افروز نمیشوند. در این وضعیت، عزم راسخ دولت/ ملت در دفاع از سرزمین و ارتقاء قدرت بازدارندگی (متقارن و نامتقارن)، دو مولفه متقابلا ًتاثیر گذار و ارسال کننده پیام قاطع به دشمن مهاجم است. نقش شرکا، متحدین و حامیان خارجی در وضعیت های جنگی همچنان تعیین کننده می ماند، اما شناخت اغراض و انتظارات شرکای خارجی مهم تر است. هیچ سیستم واحد معتبری (حتی تسلیحات هسته ای) برای تضمین پیروزی در جنگ وجود ندارد و جنگ ها به شدت پیچیده شده اند. هیچ جایگزینی برای رهبری میدانی تغییر دهنده بازی، سربازان آموزش دیده و تجهیرات مدرن متناسب با استعداد دشمن وجود ندارد. کشورهای در معرض تهدید دشمن، باید خود را برای جنگ ترکیبی دشمن علیه نظامیان و شهروندان غیرنظامی آماده کنند. در جنگ های آینده بر اهمیت نقش حسگرها برای شناسایی و هدفگیری دقیق، در هر دو بعد دفاع و حمله، برای نیروهای زمینی، هوایی و دریایی افزوده می شود و استفاده از پهپادها و هوش مصنوعی برای ردیابی و هدف قرار دادن موقعیت های میدان، زنجیره تدارکات و عقبه دشمن، نتایج عملیات را تغییر می دهند. یک زنجیره ارتباطات بین المللی، یک سازماندهی عملیاتی برای تأمین نیروی انسانی (با خدمت اجباری و ذخیره)، آموزش و رزمایش های مداوم یگان ها، دفاع شهری، حفاظت از زیرساخت های حیاتی و ذخایر مواد استراتژیک به همراه جنبش اطلاع رسانی ملی و جهانی از آموزه های جنگ اوکراین و از الزامات حفظ موجودیت و بقای کشور است.