«باراک اوباما» رئیس جمهوری پیشین آمریکا نخستین رهبر این کشور بود که بر ضرورت تمرکز بر چین تاکید کرد و «دونالد ترامپ» هم با شدت بیشتری این رویکرد را دنبال کرد. اکنون دیدگاههای متناقضی در کاخ سفید در زمینه میزان اولویت مهار چین و کنارگذاشتن خاورمیانه وجود دارد.
«ست جی. جونز» و «سیموس پی. دانیلز» پژوهشگران اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک» (CSIS) در گزارشی مبسوط به ارزیابی وضعیت حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه پرداختهاند و پیامدهای هر تغییری در چارچوب سیاست دیرپای خاورمیانهای واشنگتن را بررسی کردند.
در این گزارش ۱۰۰ صفحهای با عنوان «وضعیت دفاعی ایالاتمتحده در خاورمیانه» یکی از اصلیترین چالشها برای ایالات متحده در صورت خروج از منطقه گسترش نفوذ روسیه و چین و افزایش قدرت بازیگری ایران در منطقه عنوان شده است.
مدتی است که تقاضا برای کاهش حضور نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه افزایش یافته است. طبق یک ارزیابی، از آنجایی که منافع حیاتی اندکی از آمریکا در خاورمیانه در معرض خطر قرار دارد، پس واشنگتن باید نیروهای خود را در این منطقه کاهش دهد و اهداف محدودتری را با تجهیزات کمتر دنبال کند.
ایالاتمتحده بین ۴۰ تا ۶۰ هزار پرسنل نظامی در خاورمیانه مستقر دارد. طرفداران کاهش عمده نیروها استدلال میکنند به دلیل رقابت فزاینده با چین در هند و اقیانوس آرام و روسیه در اروپا، همچنین کاهش اتکای ایالاتمتحده به نفت و گاز خلیج فارس، رفع تهدید از سوی گروههای تروریستی مانند القاعده و نیاز به تمرکز بر دیپلماسی به جای نیروی نظامی، خروج از خاورمیانه ضروری شده است. با این حال، برخی دیگر معتقدند که ایالاتمتحده برای بازدارندگی و پاسخگویی به ترکیب پیچیدهای از دشمنان فعال در منطقه – از چین و روسیه تا گروههای تروریستی- به حضور قوی در خاورمیانه نیاز دارد.
طرفداران کاهش عمده نیروها استدلال میکنند به دلیل رقابت فزاینده با چین در هند و اقیانوس آرام و روسیه در اروپا، همچنین کاهش اتکای آمریکا به نفت و گاز خلیج فارس، رفع تهدید از سوی گروههای تروریستی مانند القاعده و نیاز به تمرکز بر دیپلماسی به جای نیروی نظامی، خروج آمریکا از خاورمیانه ضروری شده است
برای تجزیه و تحلیل بهتر مزایا و خطرات گزینههای و وضعیت نیروهای آمریکایی، این گزارش سه سئوال اصلی را مطرح کرده است: با بررسی طیف وسیعی از منافع ایالاتمتحده و سایر عوامل، گزینهها برای نیروی ایالاتمتحده در خاورمیانه چیست؟ دوم، خطرات و مزایای این گزینهها چیست؟ سوم، بر اساس تحلیل انجام شده، منافع و موضع مطلوب ایالاتمتحده در خاورمیانه چیست؟
در پاسخ به سئوالاتی که مطرح میشود این گزارش سه گزینه را بررسی کرد:
۱- خویشتنداری و خروج تقریبا تمام نیروهای ایالاتمتحده از خاورمیانه به جز نیرویی اندک یعنی کمتر از ۵ هزار نظامی.
۲-گزینه دیگر، تعامل محدود، شامل حضور نظامی بزرگتر ایالاتمتحده با ۱۰ تا ۲۰ هزار نظامی برای حفظ قابلیتها و منافع ایالاتمتحده.
۳-گزینه نهایی مداخله پرقدرت با حضور قابل توجه ۴۰ تا ۵۰ هزار نیروی نظامی در منطقه، با هدف بازدارندگی بالقوه نفوذ روسیه و چین درکنار تضمین آزادی حمل و نقل دریایی.
پیامدها و منافع خروج از خاورمیانه
گزارش این اندیشکده پس از ارزیابی مزایا و خطرات هر یک از این گزینهها، به نتایج ذیل رسید:
۱- اگرچه منافع ایالاتمتحده در خاورمیانه به اندازه یک دهه پیش قابل توجه نیست، اما واشنگتن هنوز چند منافع اصلی دارد؛ازجمله حفظ توازن مطلوب قدرت در منطقه، کاهش تهدید سازمانهای تروریستی علیه خاک و منافع آمریکا، حفاظت از آزادی کشتیرانی و دسترسی به نفت، و جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای.
طبق منافع فوق، این گزارش چند هدف اصلی را برای ارتش ایالاتمتحده در خاورمیانه توصیه کرده است: نظارت و مقابله با فعالیت چین و روسیه؛ بازدارندگی و کمک به شرکا در پاسخ به سیاست تقابلی منطقهای؛ نابودی سازمانهای تروریستی که ایالاتمتحده و منافع منطقهای آن را تهدید میکنند؛ حفاظت از آزادی حمل و نقل دریایی و دسترسی به نفت.
۲- ایالاتمتحده باید حضوری قابل توجه (بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نیرو) اما متناسب برای تعامل محدود و قوی در خاورمیانه داشته باشد. در این زمینه نقش متحدان و شرکا بسیار مهم خواهند بود.
نیروی زمینی ایالاتمتحده برای انجام عملیات ویژه قوی، اقدام مستقیم و سایر مأموریتها علیه گروههای تروریستی، نیابتی و مداخلات روسیه در منطقه لازم است. همچنین ۲۵۰۰ نیروی آمریکایی باید در عراق به عنوان گروه ضربت مشترک -عملیات تصمیم ذاتی (Operation Inherent Resolve)- و حضور اندک در سوریه – برای مقابله با نفوذ فزاینده قدرتهای منطقه ای و حفظ توازن مطلوب قدرت منطقهای مهم است.
۳- ابقای نیروی هوایی ایالاتمتحده برای طیف وسیعی از قابلیتها در سراسر منطقه همچون بازدارندگی و پاسخ به اقدامات تهاجمی و مقابله با چین و روسیه لازم است. ایالاتمتحده باید بخشی از نیروی هوایی فعلی خود را در پایگاه هوایی علی السالم در کویت، پایگاه هوایی العدید در قطر و پایگاه هوایی شاهزاده سلطان در عربستان سعودی حفظ کند.
۴- اما آمریکا باید پایگاهها و هواپیماهایی را در منطقه کاهش دهد. علاوه بر این، آمریکا باید تعداد بیشتری از سامانههای متحرک اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی (ISR) همچون MQ-۹A Reaper، Mojave، MQ-۱C، Gray Eagle-Extended Range و MQ-۹B SkyGuardian را در منطقه مستقر کند. ایالاتمتحده همچنین باید پدافند هوایی و موشکی را در پایگاههایی که پرسنل آمریکایی در آن مستقر هستند (در عربستان و امارات) و در معرض خطر حملات کشورهای منطقه قرار دارند، مستقر کند.
۵- نیروی دریایی ایالاتمتحده باید در قبال چند ماموریت کلیدی تقویت شود: کمک به حفاظت از آزادی ناوبری در نقاط استراتژیک، جلوگیری از فعالیت دریایی ایران و کمک به نیروهای زمینی. ایالاتمتحده به حضور مداوم گروههای تهاجمی ناو هواپیمابر در منطقه نیاز ندارد.
ایالاتمتحده همچنین باید یک گروه آماده آبی-خاکی و واحد دریایی را برای انجام همکاریهای امنیتی اعزام کند.
۶-همچنین ایالاتمتحده باید به تقویت توانمندیهای سایبری و فضایی به همراه شرکا و متحدان ادامه دهد. چین و روسیه دارای قابلیتهای سایبری و فضایی قابل توجهی هستند که میتواند در خاورمیانه علیه ایالاتمتحده و شرکای آن مورد استفاده قرار گیرد. ایران نیز قدرت سایبری خود را بهبود بخشیده است.
۷- کاهش عمده در وضعیت دفاعی ایالاتمتحده در کوتاه مدت خطراتی دارد و میتواند نفوذ آمریکا را به نفع رقبا کاهش داده و بازدارندگی واشنگتن را تضعیف کند. چین در حال گسترش حضور خود در خاورمیانه است، روسیه دارای قابلیتهای فزایندهای برای گسترش قدرت و نفوذ در منطقه است و نفوذ ایران در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان، یمن و سایر کشورها ادامه دارد. همچنین تردید درباره چشمانداز توافق هستهای بادوام و بلندمدت با ایران تا حدودی به دلیل نگرانیهای ایران در مورد پایبندی پایدار ایالاتمتحده به توافق مطرح است.
کارشناسان آمریکایی: کاهش عمده حضور ایالاتمتحده، توانایی این کشور برای محافظت از نقاط اقتصادی کلیدی در منطقه و جریان آزاد نفت و گاز به بازارهای جهانی را تضعیف میکند
خروج بزرگ ایالاتمتحده از خاورمیانه احتمالا رقابت امنیتی -از جمله میان ایران و رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی- را افزایش میدهد.
کاهش عمده حضور ایالاتمتحده، توانایی این کشور برای محافظت از نقاط اقتصادی کلیدی در منطقه و جریان آزاد نفت و گاز به بازارهای جهانی را تضعیف خواهد کرد. ایالاتمتحده تا حد زیادی از نظر انرژی مستقل است. اما متحدان و شرکای آن به ویژه کشورهایی مانند ژاپن، هند، کره جنوبی و برخی کشورهای اتحادیه اروپا به شدت تحت تاثیر بحران سوخت و زنجیره تامین قرار میگیرند. همچنین کاهش قابل توجه نیروها، خطر احیای دوباره تروریسم در افغانستان و ادامه بیثباتی در سوریه، عراق، لبنان و سایر کشورها را نیز به دنبال دارد.
با اینحال در درازمدت، موضع ایالاتمتحده در خاورمیانه نباید ایستا باشد. چند تحول مانند توافق هستهای با ایران، کاهش یا افزایش توانایی و نفوذ چین و روسیه در خاورمیانه، تضعیف بیشتر گروههای تروریستی یا افزایش تنش یا درگیری (در هند و اقیانوسیه، اروپا، یا سایر مناطق) میتواند موجب عقب کشیدن بیشتر نیروهای آمریکایی شود. همزمان که منافع جهانی و منطقه ای ایالاتمتحده تغییر میکند، دشمنان آن هم تغییر خواهند کرد.
نتیجه نهایی این گزارش، حفظ حضور قابل توجه در خاورمیانه معقولترین گزینه برای حفاظت از منافع امنیت ملی ایالاتمتحده در یک چشمانداز بینالمللی پیچیده و بیثباتی رو به افزایش است.
سیر تحول نیروهای آمریکایی از جنگ سرد تا بایدن
موقعیت نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون به طورکامل متغیر بوده است اما این روند با جنگ سرد بین ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد.
در طول جنگ سرد، ایالاتمتحده بر رقابت موازنه قوا با اتحاد جماهیر شوروی تمرکز داشت و در همین راستا آمریکا بیشتر نیروهای فعال خود را در اروپا و آسیا مستقر کرد، نه در خاورمیانه.
همانطور که در شکل ۱ دیده میشود تعداد پرسنل نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه در بیشتر دوران جنگ سرد کم بود. استدلال مقامهای واشنگتن این بود که باتوجه به برد بمب افکنهای ایالاتمتحده، تعداد کمی از پایگاههای مورد نظر آنها باید به اتحاد جماهیر شوروی برای پشتیبانی از حملات تهاجمی نزدیک باشد و در نتیجه آنها به حاشیه جنوبی اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا تمرکز کردند.
تصویر ۱
در طول جنگ سرد، استراتژی آمریکا مهار اتحاد جماهیر شوروی از طریق استقرار تعداد زیادی از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ایالاتمتحده در پادگانها در نقاط استراتژیک در اروپا و آسیا بود. ارتش ایالاتمتحده پنج لشکر مستقر در اروپا داشت، نیروی هوایی نیز ۲۱۰۰ هواپیما در بیش از ۴۰ پایگاه در اروپا مستقر کرد. نیروی دریایی هم در ژانویه ۱۹۴۸ گروه ضربت ۱۲۶ را ایجاد کرد که خارج از بحرین و عربستان سعودی فعالیت میکرد و در نهایت در اوت ۱۹۴۹ نیروی خاورمیانه (MEF) طراحی شد.
ایالاتمتحده بین ۴۰ تا ۶۰ هزار پرسنل نظامی در خاورمیانه مستقر داردجنگ علیه تروریسم– پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، موقعیت نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه با جنگ در عراق و افغانستان به طور چشمگیری هم از نظر تعداد کل و هم به عنوان درصدی از نیروها در خارج از کشور تقویت شد.
دولت جورج دبلیو بوش (۲۰۰۹-۲۰۰۱) در تلاش برای چابکترکردن حضور نظامی ایالاتمتحده بر این باور بود که وضعیت موجود ایالاتمتحده بیش از حد ایستا است و برای مقابله مناسب نیست. استراتژی دفاع ملی در سال ۲۰۰۵ بر پاسخگویی به چالشهای غیرمتعارف و عدم اطمینان استراتژیک، به ویژه در حوزههایی مانند خاورمیانه طراحی شد.
همانطور که در تصویر شماره ۲ مشخص شده است، کمکهای خارجی ایالاتمتحده به خاورمیانه نیز در این مدت به طور قابل توجهی افزایش یافت. کمکهای ایالاتمتحده در ابتدا به عنوان درصدی از کمکهای خارجی در اواخر دهه ۱۹۷۰ افزایش یافت، زیرا دولت کارتر زمان و منابع قابل توجهی را برای صلح خاورمیانه اختصاص داد که نمونه آن توافقنامه کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ بود. سپس در دهه ۱۹۹۰ این کمکها کاهش یافت و از سال ۲۰۰۱ دوباره افزایش یافت.
تصویر ۲
در سال ۲۰۱۱، کمکهای ایالاتمتحده به خاورمیانه به ۲۸ میلیارد دلار افزایش یافت که ۵۰ درصد از کل کمکهای خارجی ایالاتمتحده بود.
در سال ۲۰۱۱، کمکهای ایالاتمتحده به خاورمیانه به ۲۸ میلیارد دلار افزایش یافت که ۵۰ درصد از کل کمکهای خارجی ایالاتمتحده بودتا سال ۲۰۰۸، ایالاتمتحده بیش از ۱۹۰ هزار نیروی فعال در خاورمیانه داشت که ۵۲ درصد از کل نیروهای آمریکایی در خارج از کشور را تشکیل میداد. در مقایسه، ایالاتمتحده همچنین بیش از ۶۶ هزار نیروی فعال در اروپا، نزدیک به ۷۴ هزار نفر در آسیا و تقریبا ۳۴ هزار نیرو در سایر مناطق جهان مانند آفریقا و آمریکای لاتین داشت. یک دهه قبل در سال ۱۹۹۸ آمریکا تنها بیش از ۲۷ هزار نیروی فعال در خاورمیانه داشت که معادل ۱۱ درصد از کل نیروهایش در خارج از کشور بود.
تعداد این نیروها در خاورمیانه در سال ۱۹۷۸ تنها ۲۵۷۸ نفر بود که ۰.۵ درصد کل نیروها در خارج از کشور را تشکیل میداد.
تغییر نگاه به سمت رقابت استراتژیک با چین
دولت ترامپ (۲۰۱۷-۲۰۲۱) تمرکز استراتژیک ایالاتمتحده از مبارزه با تروریسم را به رقابت استراتژیک با چین و روسیه – و تا حدی ایران و کره شمالی- تغییر داد. همانطور که در استراتژی دفاع ملی ۲۰۱۸ اشاره شد، «رقابت استراتژیک میان دولتی و نه تروریسم، اکنون نگرانی اصلی در امنیت ملی ایالاتمتحده است.»
تغییر در اولویتهای استراتژیک دگرگونی در تمرکز ایالاتمتحده به فعالیتهای روسیه در اروپا و اقدامات چین در هند و اقیانوس آرام را موجب شد. در استراتژی امنیت ملی ۲۰۱۷ تاکید شده است تغییر در موازنه قدرت منطقهای میتواند پیامدهای جهانی داشته باشد و منافع ایالاتمتحده را تهدید کند. . . . چین و روسیه آرزوی قدرت نمایی در سرتاسر جهان را دارند، اما همزمان بیشترین تعامل را با همسایگان خود دارند.
تصویر ۳
علاوه براین استراتژی دولت ترامپ در خاورمیانه شامل کمک به اجرای توافقنامه ابراهیم و عادیسازی روابط بین اسرائیل و امارات، بحرین، سودان و مراکش نیز بود.
به نظر میرسد تمرکز استراتژیک دولت بایدن هم از دیدگاه دو دولت قبلی یعنی دورشدن از خاورمیانه پیروی میکندبه نظر میرسد تمرکز استراتژیک دولت بایدن هم از دیدگاه دو دولت قبلی یعنی دورشدن از خاورمیانه پیروی میکند. دستورالعمل استراتژیک امنیت ملی موقت رئیس جمهور بایدن بر این اصل استوار است که ایالاتمتحده باید در رقابت استراتژیک با چین یا هر کشور دیگری پیروز شود. بر این اساس اقیانوس هند و آرام به عنوان مهمترین منطقه برای پیشبرد امنیت ملی ایالاتمتحده هستند. با تغییر توجه ایالاتمتحده به اقیانوس هند و آرام و اروپا در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد و بحث در مورد کاهش حضور ایالاتمتحده در خاورمیانه جدیتر شده است.
رقابت استراتژیک با چین
بسیاری از استراتژیستها معتقدند که ایالاتمتحده باید نیروهای خود را از خاورمیانه خارج کند تا منابع، نیروها و قابلیتهای بیشتری را برای رقابت با چین در اقیانوس هند و آرام و در درجه دوم با روسیه در اروپا متمرکز کند.
برخی اعتقاد دارند جایگاه کنونی ایالاتمتحده در خاورمیانه، منابعی را که در غیر این صورت میتوانست به رویارویی با چین در حال ظهور و روسیه دشمن اختصاص داده شود، منحرف میکند. در دوره سیستم بین المللی دوقطبی، ایالاتمتحده بیشتر نیروهای زمینی، هوایی و دریایی خود را در پادگانهای اروپا و آسیا مستقر کرد تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی تعادل برقرار کند. امروزه در سیستم چند قطبی، استدلال میشود ایالاتمتحده باید بار دیگر بیشتر نیروها و قابلیتهای نظامی خود را در پایگاههای آسیا و تا حدی اروپا مستقر کند.
برخی میگویند کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه سبب نشده پکن یا مسکو توازن قوا را به نفع خود در منطقه تغییر دهند و تاکنون هیچ کدام از این دو قدرت برای کسب هژمونی منطقهای تلاش واقعی نکردهانددر مقابل برخی استدلال میکنند کاهش حضور ایالاتمتحده در خاورمیانه سبب نشده پکن یا مسکو توازن قوا را به نفع خود در خاورمیانه تغییر دهند. رویکرد پذیرفته شده این است که چین یا روسیه (یا هر دو) احتمالاً با عقبنشینی ایالاتمتحده، جایگاه بیشتری در خاورمیانه به دست خواهند آورد اما تاکنون هیچ کدام از این دو قدرت برای کسب هژمونی منطقه ای تلاش واقعی نکردهاند.
درهرصورت این نتیجهگیری قابل بحث است. مسکو از موفقیتهای میدان جنگ خود در سوریه برای احیای بلندپروازیها در خاورمیانه و مناطق نزدیک از جمله آفریقا استفاده کرده است. روسیه پایگاههایی را در سوریه، مصر و در سودان ایجاد کرد.
چین نیز ردپای نظامی خود را در خاورمیانه و جنوب آسیا از جمله در جیبوتی و پاکستان گسترش داده است.
در سال ۲۰۲۱، ارزیابیهای اطلاعاتی ایالاتمتحده به این نتیجه رسیدند که چین در حال ساخت تاسیسات نظامی در بندر خلیفه در امارات است که لابیهای دیپلماتیک و نظامی واشنگتن به طور موقت برنامههای چین را متوقف کردند. در کل مسکو و پکن هر دو برای افزایش نفوذ و ردپای خود در خاورمیانه تلاش میکنند.