«ترور، عملیات مخفی و جنگ نرم» برنامه دشمن برای تضعیف ایران

خط‌مشی منطقه‌ای ایران و ضرورت دگرگونی آن، یکی از اهداف ثابت دشمنان جمهوری اسلامی ایران از جمله ایالات متحده و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی خاورمیانه بوده است.

این دشمنان، مهمترین عامل و هدایت‌کننده این سیاست در کشورمان را سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌دانند و تاکید دارند تضعیف و بازدارندگی ایران و جلوگیری از فعالیت منطقه‌ای آن از اهداف راهبردی بلندمدت محور ضدایرانی است و از آنجا که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازوی منطقه‌ای ایران است، بهترین راه برای کسب چنین هدفی، تضعیف هرچه بیشتر این نهاد است.

این نکته، محور مرکزی پژوهشی است که چند روز پیش در اندیشکده آمریکایی_صهیونیستی «موسسه واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک» (WINEP)* به قلم «ایال زامیر» منتشر شد و در آن اصول و اقدامات برای محدودسازی، تضعیف و نابودی توان منطقه‌ای ایران به عنوان یکی از دو بال قدرت تهران (درکنار توان هسته‌ای) مطرح شده است.

اندیشکده صهیونیستی «موسسه واشنگتن» اصول و اقدامات برای محدودسازی، تضعیف و نابودی توان منطقه‌ای ایران را به عنوان یکی از دوبال قدرت تهران (درکنار توان هسته‌ای) بررسی کرد.این نوشتار بیش از ۸۰ صفحه‌ای در ۶ فصل نگاشته شده و به موضوع قدرت و سیاست منطقه‌ای ایران می‌پردازد. در فصل‌های ابتدایی ساختار قدرت و راهبرد ایران، نقش و حوزه عملیاتی سپاه، رقابت منطقه‌ای میان ایران و رقبا مورد بررسی قرار گرفت و در فصل ششم و پایانی، شیوه اقدام و راهکارها برای شکست ایران از طریق تضعیف سپاه پاسداران آمده است که در بخش زیر به برخی اصول، ابزار و ترفندهای آن اشاره می‌شود.

مقابله با استراتژی منطقه‌ای ‌ایران
برون داد مقاله مشروح موسسه واشنگتن با عنوان «مقابله با استراتژی منطقه‌ای ‌ایران؛ رویکردی بلندمدت و جامع» آن است که نتیجه پویش محور آمریکایی_اسرائیلی_عربی علیه محور تحت رهبری ایران (سپاه و گروه‌های نیابتی)، آینده خاورمیانه را مشخص و تعیین خواهدکرد که چه کسی منطقه را برای دهه‌های بعد کنترل کند. بنابراین باید از همه ابزارهای سخت و نرم برای شکست ایران و تضعیف سپاه و محور مقاومت استفاده شود.

در این چارچوب، اعلام سپاه به عنوان سازمان تروریستی از سوی کشورها، خشکاندن منابع مالی، تحریم همه‌جانبه سپاه و شرکت‌های ایرانی و بین‌المللی همکار با آن، انتقام‌گیری از طریق حملات مستقیم قابل انکار به خاک ایران، انجام ترورهای هدفمند علیه چهره‌های تصمیم‌ساز سپاه (تکرار الگوی ترور شهید سلیمانی) یا انجام اقدامات مخفیانه علیه کارخانه‌های تولیدی و پایگاه‌های عملیاتی سپاه، دورکردن گروه‌های متحد از ایران، بدنام کردن حکومت و سپاه در داخل ایران و کشورهای هدف منطقه و تاثیرگذاری بر روح و قلب مردم کشورها از جمله توصیه‌ها برای تضعیف سیاست منطقه‌ای ایران بیان شده است.

براساس این گزارش، «ایران در حال پیشبرد هدف ایدئولوژیک خود برای صدور انقلاب اسلامی و دستیابی به هژمونی منطقه‌ای در دو مسیر است: کسب قابلیت‌های هسته‌ای نظامی و توسعه نیروهای متعارف که مورد دوم شامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش شیعه منطقه‌ای آن می‌شود.»
«این دو پروژه ممکن است نامرتبط به نظر برسند، اما هر دو از یک استراتژی کلی حمایت و یکدیگر را تغذیه می‌کنند که توسط مکانیسم‌های منسجمی هدایت می‌شوند.»

طبق تحلیل یادشده، از دیدگاه دشمنان ایران، این جنگ در چند جبهه و حوزه‌ گوناگون انجام می‌شود و هیچ مرکز ثقلی ندارد که به طور موثر در مورد کل کارزار تصمیم بگیرد. بنابراین، موفقیت در این درگیری کلان مستلزم اتخاذ یک رویکرد بلندمدت و جامع است که با برنامه‌ریزی مدون و اقدام قوی، انعطاف‌پذیری، عزم راسخ، شکیبایی و همچنین کسب قابلیت ضربه‌زنی، بازیابی، و به کارگیری ابتکارات در همه ابعاد مشخص می‌شود.

نتیجه پویش محور آمریکایی-اسرائیلی-عربی علیه محور تحت رهبری ایران (سپاه و گروه‌های نیابتی شیعه)، آینده خاورمیانه را مشخص و تعیین خواهدکرد چه کسی منطقه را برای دهه‌های بعد کنترل کند.محور آمریکا-اسرائیل-عربی در این کارزار علیه محور ایران، به درجه بالایی از همکاری، تلاش مشترک و هماهنگ در مقیاس منطقه‌ای ‌نیاز دارد. نتیجه این پویش، آینده خاورمیانه را مشخص می‌کند و تعیین خواهد کرد چه کسی منطقه را برای دهه‌های آینده کنترل کند.

«هر رویکرد دیگری فقط تاکتیکی است. بدون حضور گسترده و تمرکز، دستیابی به هدف راهبردی تضعیف ایران در داخل کشور و سطح منطقه غیرممکن خواهد بود.»
«تاکنون تمرکز جهانی بر پروژه هسته‌ای ایران اما به قیمت پویش مقابله با نفوذ منطقه‌ای آن تمام شده است. ایران با استفاده از راهبرد گروه‌های متحد منطقه‌ای، «محور مقاومت» خود را در سرتاسر خاورمیانه ایجاد کرده و از طریق آن‌ها، قابلیت‌های عملیاتی خود را در کشورهای منطقه گسترش داده است.»

نویسنده تاکید دارد: تضعیف «محور مقاومت»، کاهش حوزه نفوذ و آسیب‌زدن به نیروها، زیرساخت‌ها و توانمندی‌های آن از جمله تغییرات ضروری برای ارتقای امنیت منطقه از نگاه دشمنان ایران بیان شده است.

«این دستاوردها به نیروهای میانه‌روتر اجازه می‌دهد قدرت پیدا کنند. تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران بر برنامه هسته‌ای آن نیز تأثیر می‌گذارد و بازدارندگی چشمگیرتر و قابل اعتمادتری را فراهم می‌کند که می‌تواند ایران را مجبور کند برنامه‌هایش را رها کند یا حداقل چند سال‌ به تعویق بیاندازد و در نتیجه شانس جلوگیری از یک جنگ منطقه‌ای را ارتقا می‌بخشد.»

هم‌زمان، تغییر جایگاه ایران و تضعیف آن در منطقه، موضع بازیگران مثبت همچون عربستان سعودی، مصر، اسرائیل و حتی ترکیه را تقویت می‌کند و موقعیت آن‌ها را در عرصه بین‌المللی تقویت خواهد کرد. همچنین این موضوع  جایگاه جهانی ایالات‌متحده را ارتقا می بخشد و دست آن را در رقابت با روسیه و چین تقویت می‌کند.

براساس این گزارش، «ایالات‌متحده در این زمینه نقش مهمی دارد و به عنوان رهبر باید توان خود را به نمایش بگذارد، قدرت بازدارندگی خود را تقویت کند و مسئولیت برنامه‌ریزی در برابر دشمن مشترک(ایران) را برعهده بگیرد.»

«شرکای ایالات‌متحده در خاورمیانه به حمایت آمریکا برای اجرای کارآمد طرح جنگی با هدف شکست استراتژی منطقه‌ای ایران و خنثی‌کردن بلندپروازی‌های آن نیاز دارند. البته توافق آبراهام و تصمیم ایالات‌متحده برای انتقال اسرائیل به سنتکام (CENTCOM) نقش مهمی را در استراتژی منطقه‌ای ‌ایفا می‌کند.»

انجام ترورهای هدفمند علیه چهره‌های تصمیم‌ساز سپاه (تکرار الگوی ترور شهید سلیمانی) یا انجام اقدامات مخفیانه علیه کارخانه‌های تولیدی و پایگاه‌های عملیاتی سپاه، دورکردن گروه‌های متحد از ایران، بدنام کردن نظام و سپاه در داخل ایران و کشورهای هدف منطقه از مهمترین برنامه‌های محور ضدایرانی است.نسخه صهیونیستی برای سپاه و ایران
تحلیلگر موسسه واشنگتن، دستورالعمل‌های هفت‌گانه‌ای را برای اقدام در چارچوب کارزار مقابله با استراتژی ایران ارائه کرده است که به صورت خلاصه بخش‌هایی از آن بیان می‌شود.

۱. رویکردی چندجانبه و بلندمدت
این رویکرد که به صورت منطقه‌ای ‌سازماندهی می‌شود و در آن بازیگران و نقش‌ها به صورت صریح تعریف می‌شوند و فعالیت‌ها مطابق با یک استراتژی جامع و بلندمدت صورت می‌گیرد.

در این پویش منطقه‌ای، در یک سو محور شیعه به رهبری ایران و هدایت سپاه پاسداران شامل  سوریه، حزب‌الله لبنان، شبه نظامیان طرفدار ایران در عراق، حوثی‌ها در یمن، جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه و تعدادی سازمان زیرزمینی و شبه‌نظامی شیعه قرار دارند و در طرف مقابل آن نیز یک اتحاد یا ائتلاف منطقه‌ای ‌وجود دارد که ایالات متحده، اسرائیل، کشورهای حاشیه خلیج فارس، مصر و اردن قرار خواهند گرفت.

این گزارش پس از توضیح کلی در مورد هر یک از عرصه‌های جغرافیایی تقابل با ایران تاکید دارد: «برای برتری در رقابت طولانی‌مدت، یک رویکرد سیستمی مورد نیاز است و برای مقابله با استراتژی ایران، بلوک ضدایران باید به هر زیرسیستم فعال در منطقه به عنوان یک مؤلفه تأثیرگذار از پویش بزرگ در خاورمیانه نگاه کند. بنابراین، لازم است همه سیستم‌ها در چارچوب ساختاری هماهنگ شوند که به صورت متمرکز رهبری می‌شود اما همزمان بیشترین آزادی عمل را به بازیگران زیرسیستم مختلف بدهد.»

«این پویش از نظر عملکردی و جغرافیایی غیرمتمرکز خواهد بود. هیچ مرکز ثقلی وجود ندارد و لازم است آن را پویشی طولانی‌مدت بدانیم که پیروزی در آن از طریق اقدامات منسجم، برنامه‌ریزی شده، صبورانه، با اراده، چند بعدی و چند دامنه‌ای ‌به دست می‌آید، شبیه به قطرات آب که در نهایت سنگ را خسته و سوراخ می‌کند.»

نویسنده صهیونیست این اندیشکده آمریکایی، عنوان «مرکز فرماندهی مشترک» (MESDA) را برائتلاف ضد ایرانی به رهبری آمریکا و همکاری اسرائیل و کشورهای اروپایی انگلیس و فرانسه برگزید و پایه‌های اولیه آن را سازمان سازمان بین‌المللی EastMed شامل کشورهای حاشیه دریای مدیترانه و شورای دریای سرخ بیان کرد.

حدود ۲۰ وظیفه برای این ائتلاف برشمرده شد که برخی از مهمترین آن‌ها عبارتند از: تبیین مفهوم عملیات مشترک و تعریف مفهوم «پیروزی» بر ایران و نیروهای نیابتی منطقه‌ای ‌آن، برنامه‌ریزی بلندمدت عملکردی و جغرافیایی، اقدامات و هماهنگی اطلاعاتی، خنثی کردن اقدامات گروه‌های نیابتی،  استقرار یک شبکه دفاعی هشدار اولیه منطقه‌ای، راه‌اندازی کارزار مشترک فضای سایبری، برنامه‌ریزی و اجرای یک پویش مخفی برای تضعیف توانمندی‌های منطقه‌ای ‌ایران، ایجاد احساس محاصره در رهبری سپاه پاسداران، انجام عملیات در حوزه الکترومغناطیسی، اجرای یک پویش تبلیغاتی قدرت نرم برای تغییر در ادراک و باورهای گروه‌های مختلف جمعیتی در داخل ایران و سراسر خاورمیانه و … .

 ۲. اقدام چندبعدی در حوزه‌های مختلف علیه سپاه
«از آنجا که سپاه پاسداران گرانیگاه حکومت ایران به ویژه در زمینه سیاست منطقه‌ای است، نتیجه مقابله با آن تضعیف نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه خواهد بود. پس توانمندی‌های سپاه باید در ایران و در کل صحنه‌ها به صورت همه‌جانبه آسیب ببیند.»

یکی از گزینه‌های پیشنهادی این گزارش، ترور فرماندهان سپاه یا انجام عملیات مخفی قابل انکار علیه مراکز تولیدی است.

این اندیشکده آمریکایی توصیه کرد: کشورهای متحد باید سپاه را در همه ابعاد تضعیف و از هر وسیله ممکن برای اعمال فشار بر آن استفاده کنند. از جمله موارد زیر:

_  تلاش کنید کشورهای بیشتری سپاه پاسداران را یک سازمان تروریستی اعلام کنند، همانطور که ایالات‌متحده در آوریل ۲۰۱۹ انجام داد.

_ یک پویش فشار اقتصادی را برای خشکاندن منابع مالی سپاه به اجرا بگذارید به گونه‌ای ‌که تامین مالی فعالیت‌های سازمان و حمایت از شرکای منطقه‌ای ‌آن با مشکل مواجه شود.

_ خطوط تدارکاتی (زمینی، هوایی‌ و دریایی) مورد استفاده سپاه پاسداران متوقف یا مختل کنید.

_ سران این نهاد، فرماندهان و عوامل کلیدی در پشت برنامه‌ریزی و اجرای سیاست‌ها را هدف قرار دهید. صدور قرار بازداشت بین‌المللی برای این افراد و انجام ترورهای هدفمند (الگوی سلیمانی)علیه افرادی که سپاه را مدیریت می‌کنند در دستور کار باشد.

_ با انجام اقدامات مخفیانه علیه کارخانه‌های تولیدی و پایگاه‌های اصلی عملیاتی و مراکز موشک و پهپاد سپاه، به توانایی‌های نظامی ایران آسیب وارد کنید و همزمان برای برنامه اقدام جهت صدمه زدن به سیستم دفاعی ایران (به عنوان مثال، دفاع هوایی) آماده باشید. همه این اقدامات آزادی‌عمل ائتلاف را تقویت خواهد کرد.

۳. «تقابل‌های بازدارنده مستقیم منعطف»
کاهش توانایی عملیات غیرمستقیم ایران (از طریق گروه‌های نیابتی) موجب می‌شود بازدارندگی ائتلاف ضدایران در برابر جمهوری اسلامی یا منافع آن تقویت شود. این به معنای کشاندن عرصه نبرد به داخل خاک ایران با انجام اقدامات مخفیانه است.

طبق تحلیل این موسسه پژوهشی، ایران در برابر حملات مستقیم در خاک خود آسیب‌پذیر است و به دنبال اجتناب از آن است و دائم برای تقویت بازدارندگی و دفاع از مرزها و دارایی‌های استراتژیک خود در زمین، هوا و دریا تلاش می‌کند. سیاست منطقه‌ای کنونی ایران احساس مصونیتی را به ایران داده است و ائتلاف باید این مصونیت را از بین ببرد و برای تغییر موازنه، هزینه‌های ایران را افزایش داد.

در این چارچوب اتخاذ استراتژی تلافی‌جویانه بازدارنده مستقیم منعطف به این معنی است که حمله هر گروه متحد ایران باید به انتقام‌گیری مستقیم از ایران منجر شود آن هم در ناحیه خاکستری با اقدامات پنهانی بدون باقی ماندن اثر انگشت.

۴. انزوای استراتژیک نیروهای نیابتی منطقه‌ای ‌ایران به مفهوم آن است که متحدان ضدایران از طریق تلاش‌ها برای حمله، تضعیف و همکاری با گروه های متحد ایران، تعاملات تهران با این گروه‌ها را قطع یا تضعیف می‌کند.

طبق تجویز این اندیشکده آمریکایی، باید از ضعف‌های قابل بهره‌برداری در روابط ایران و گروه‌های متحد استفاده شود. متحدان آمریکا با بهره‌گیری از ظرفیت‌های سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک خود باید تلاش کنند تا با اعمال فشار گسترده و مداوم بر کشورها  جهت‌گیری/همسویی سیاسی آن‌ها با ایران را تغییر دهند.

محور ضدایرانی به رهبری آمریکا، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، اسرائیل و شرکای آن‌ها با ترسیم منافع متحدان تهران، شکاف‌های ایدئولوژیک و فرهنگی را شناسایی کند و با رویکردی نظام‌مند بر اساس برنامه‌ریزی منظم، ائتلاف منطقه‌ای ایران را تضعیف، و تجزیه کند.

از دیدگاه نویسنده، چنین رویکردی شامل مولفه‌های زیر است:

_ شناسایی شکاف‌های سیاسی و اقتصادی قابل بهره‌برداری از مذاکرات محرمانه با گروه‎‌ها

_ تضعیف دولت‌ها، سازمان‌ها و احزاب سیاسی طرفدار ایران و تقویت طرفداران غرب

_ اختلال در مسیرهای تدارکات لجستیکی ایران

_ جلوگیری از تلاش‌ها برای جذب نیرو

_ اختلال در فرایند انتقال پول

_ تحریک مقاومت نیروهای محلی در برابر متحدان ایران

_ استفاده فعال از حوزه‌های عقیدتی-فرهنگی برای دامن زدن به احساسات علیه نظام جمهوری اسلامی.

۵. اعمال فشار همه‌جانبه بر حکومت ایران، با هدف تضعیف نظام فارغ از هرگونه مذاکره یا توافق در مورد برنامه هسته‌ای ‌دنبال شود.

این تحلیل آورده است: سیاست‌گذاران باید اقدامات خود را هماهنگ کرده و سیستم‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی را هدایت کنند. فشار باید در سراسر زمین بازی -هم بر ایران و هم بر شرکای آن در منطقه- توزیع شود. در مورد توافق هسته‌ای ‌هم ضروری است برای ایران روشن شود که حتی لغو تحریم‌ها در ازای بازگشت به توافق هسته‌ای‌، ایران را در کارزار منطقه‌ای ‌مصون نمی‌کند و این‌ها دو مقوله مجزا هستند.

۶. گسترش فعالیت پنهانی در منطقه خاکستری، شامل اتخاذ مدل و تجربه اسرائیل برای گسترش فشار غیرمستقیم یا همان کمپین بین جنگ‌ها به صورت پویشی مخفیانه و هدفمند است که اسرائیل سال ها آن را اجرایی کرد.

تحلیلگر موسسه واشنگتن در گزارش خود آورده است: «هدف این رویکرد کسب دستاوردهای انباشته در برابر یک دشمن برای تقویت بازدارندگی، و محروم کردن آن از توانایی واکنش از طریق اقدامات پنهان و آشکار است که هم‌زمان با مدیریت ریسک و جلوگیری از تشدید تنش همراه می‌شود. در این کارزار باید از مزیت‌های نامتقارن استفاده شود و به نقاط ضعف دشمن حمله کرد.

پویش منطقه خاکستری همچنین ابزاری برای اعمال فشار همه‌جانبه بر ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای نیابتی آن‌ها در منطقه است. اقدامات در منطقه خاکستری نه تنها عملیات و انفجارهای مرموز هستند، بلکه می‌توانند شامل فعالیت‌هایی باشند که در همه حوزه‌ها مانند فضای سایبری و اطلاعاتی رخ می‌دهد.

برای انجام این کار، رفتار استراتژیک با شرکا و اقدام غیرمنتظره برای ایجاد غافلگیری و هراس هم در ایران و هم در میان گروه‌های متحد آن اهمیت دارد.»

۷. راه‌اندازی یک کارزار ایدئولوژیک-فرهنگی مشتمل بر رویکرد جنگ نرمی یا همان جنگ ادراکی است که برای به دست آوردن «قلب و ذهن» فرقه‌ها، قبایل و گروه‌های جمعیتی منطقه صورت می‌گیرد. در این چارچوب تلاش می‌شود تا مزیت‌های اسلام میانه‌رو و ارزش‌های دموکراسی به ویژه برای جوامع شیعه برجسته شود.

هر کارزاری علیه محور ایران باید به‌گونه‌ای ‌طراحی شود که حس مخالفت با جمهوری اسلامی را در اقشار مختلف تحریک کند؛ این پویش به‌ویژه باید بر جوامع شیعه در خاورمیانه و خود ایران متمرکز شود.

طبق توصیه این نوشتار، «مبارزه منطقه‌ای ‌علیه ایران را باید پیش از هر چیز یک نبرد ایدئولوژیک-فرهنگی تلقی کرد. شکل‌دهی به افکار عمومی یکی از بزرگترین چالش‌ها و بخش اصلی در هر لشکرکشی در دوران مدرن است.

«نبرد برای آگاهی‌دهی، تلاشی حیاتی و مداوم است که حتی بیشتر از مبارزه با ابزارهای مادی-حرکتی اهمیت دارد.»

«پویش علیه ایران بیش از هر چیز، فرهنگی و ایدئولوژیک است و باید مخاطبان مختلف را درگیر کند. در این چارچوب هر کارزاری علیه محور ایران باید به‌گونه‌ای ‌طراحی شود که حس مخالفت با جمهوری اسلامی را در اقشار مختلف تحریک کند؛ این پویش به‌ویژه باید بر جوامع شیعه در خاورمیانه و خود ایران متمرکز شود.»

این گزارش سپس عوامل مهم در یک رقابت بلندمدت علیه ایران را مورد ارزیابی کلی قرار داد و مباحث اقتصادی، جمعیتی و میزان رشد جمعیت، انسجام اجتماعی و تاب‌آوری عمومی در کنار جغرافیا و زیرساخت‌های ملی و تغییرات اقلیمی را به اجمال بررسی کرد.

*اندیشکده «واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک» از جمله اتاق فکرهای ضدایرانی در ایالات‌متحده است که از سوی دولت آمریکا، برخی حکام عربی و رژیم صهیونیستی نیز حمایت می شود. در دهه‌های اخیر موضوع‌هایی همچون محور مقاومت، برنامه هسته‌ای ایران و سلاح‌های کشتار جمعی و روندهای موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه ترمیم چهره واشنگتن در منطقه، به مهمترین محور فعالیت این اتاق‌ فکر تبدیل شده است.

**«ایال زامیر»(EYAL ZAMIR) سرلشکر ارتش اسرائیل تا پیش از این مناصب ارشدی را در رژیم صهیونیستی داشته است. وی پیش از این معاون رئیس ستاد ارتش، فرمانده نیروهای جنوب و مشاور نظامی نخست وزیر بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید