تعلیم و تربیت بیش از یکسری مهارت ها و آموزه ها است و فرزندان دارایی هنوز ناداشته یک کشور هستند و تعلیم و تربیت آن ها چیزی شبیه کشف آینده است. مناقشات زیادی درباره تعلیم و تربیت میان اصحاب علوم انسانی و فرهنگ وجود دارد اما این مناقشات امروز بیش از هر زمان دیگری مسئلهای را نادیده میگیرد و آن توجه به تعلیم و تربیت از سر «سرزمین» است. سندهای مختلفی امروز در داخل و خارج از کشور در این زمینه تولید می شود اما اغراض چنین اسنادی، بیشتر از آن که متوجه محتوای تربیتی و آموزشی باشد، تلاش کرده تا دخالتی در صورت حاکمیتی تربیت داشته باشد. سند ۲۰۳۰ سندی است که تا به امروز به آن جا مختلف مورد توجه قرار گرفته و بررسی شده است. این سند با منحصر کردن مسئله تعلیم و تربیت به مضامین اخلاقی، تعلق سرزمینی را هدف قرار داده است و بی توجهی به این مسئله قدرت تاسیس تعلیم و تربیت را از ما می گیرد.
کلیدواژه: تعلیم و تربیت، سیاست، ۲۰۳۰
ضرورت و اهداف پژوهش
تعلیم و تربیت امروز برای ما بیش از هر زمان دیگری سیاسی است چراکه اتفاقا تلاشی ضمنی و ظریف آغاز شده است تا از این موضوع سیاست زدایی کند. سندهای مختلفی امروز در داخل و خارج از کشور در این زمینه تولید می شود تا با پیشنهاد دادن «اصول حرفه ای تربیت»، زمینه را برای توسعه تربیتی و آموزشی کشور فراهم کند اما با دقت در این اسناد می توان فهمید که غرضی سیاسی را در تهیه و تولید این اسناد فرهنگی و به ظاهر خیرخواهانه وجود دارد. اغراضی که بیشتر از آن که متوجه محتوای تربیتی و آموزشی باشد، تلاش کرده تا دخالتی در صورت حاکمیتی تربیت داشته باشد. در نوشتار حاضر تلاش شده است تا ابتدا معنی سیاست از نظر این نوشتار معلوم شود و سپس مسئله بیان شده مورد بررسی قرار بگیرد.
تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت و سیاست
تعلیم و تربیت همواره امری سیاسی است. این بدین معنی است که عنصر شخصیت، به عنوان کانون مضامین تعلیم و تربیت، همواره نسبتی با سیاسی بودن دارد؛ شخصیت داشتن یعنی مرز داشتن و موضع داشتن. در اینجا منظور از سیاسی بودن ابتدائا سخنی درباره حکومت و دولت نیست بلکه سیاسی بودن یعنی در میانه میدان بودن، یعنی در موقعیت بودن و حضور داشتن. سیاست صحنه ای را می سازد که در آن حوزه های مختلف حیات یک ملت، جهت می گیرند و در یک کلیت هویتاش حاضر می گردد و بدین ترتیب بین آن ها با مردمان دیگر مرز می کشد و این معنی حقیقی مرز است. سیاست درباره همه چیز یک ملت است؛ درباره همان چیزی است که او در زندگی روزمره خود، در کار کردن، شادی کردن و غصه خوردن انجام می داده است.
تعلیم و تربیت و سند ۲۰۳۰
برای مشاهده سویه سیاسی تعلیم و تربیت، باید به نقطه ای اشاره کرد تا تمامی مناقشات سیاسی بر سر تعلیم و تربیت را دید. بررسی مسئله تربیت با طرح ماجرای سند ۲۰۳۰ موجب می شود تا پژوهش نحو انضمامی تری پیدا کند. با دور شدن از ظواهر و محتویات این سند، می توان فهمید که خطر اصلی سند بعد حاکمیتی آن است. این سند توسط سازمانی جهانی نوشته شده و قرار است بر اوضاع آموزشی و تربیتی کشورهای متعهد نظارت کند و این مسئله به لحاظ حقوقی، حاکمیت کشورهای متعهد را مخدوش می کند و البته در گام بعد این مخاطره، مضامین سند را هم بر طبق خویش شکل داده و معنی دار کرده است. بنابراین با این مسئله طبیعتا زمینه هایی برای مداخله از سوی نهادی بین المللی فراهم می شود.
بررسی تعلیم و تربیت در سند ۲۰۳۰
رویکرد جاری سند ۲۰۳۰
مسئله اصلی در بررسی سند ۲۰۳۰ این است که در کلیت این سند پیگیر چه مسئله ای است و فراتر از مواد، بندها و توصیه ها چه روحی دارد. سندی همچون ۲۰۳۰ از آن جا که حاکمیت کشورها را در تعلیم و تربیت (با فروکاستن این موضوع به موضوعی غیرسیاسی و صرفا فرهنگی) به چالش کشیده است؛ مسئله تعلیم و تربیت را محدود و منحصر به مضامینی اخلاقی کرده است. آن ها که در تعلیم و تربیت صرفا مفاهیمی فرهنگی و روانشناسانه میبینند نمی توانند تفکری تاسیسی در تعلیم و تربیت داشته باشند. آن چه درک نمی شود نگاه به شاکله تربیت فرزندان این سرزمین است.
شاکله تعلیم و تربیت سند ۲۰۳۰
این سند شامل ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه است؛ با کنار هم قرار دادن مفاهیم اساسی این سند در تخاطب با مردم جهان و سیاستمداران کشورها، مفاهیمی چون صلح جهانی، جوامع دور و رها از ترس و خشونت، تحقق اخلاق شهروندی جهانی، مشارکت جهانی، مشارکت فرهنگ، تفاهم و درک متقابل همه ملت ها و روحیه همبستگی جهانی معنای اساسی آن است. از جمله مفاهیم اساسی این سند و اصل پایه برای تحقق سایر اهداف سند، مفهوم «صلح جهانی» است که با دقت بیشتر می توان فهمید که این اصل در سایه آزادی های بیشتر و بنیادین برای همه محقق می گردد. مفهوم دیگری که در متن سند قابل تامل است و به نحوی تلاش می کند مرزها را بی معنی کند، «تحقق اخلاق شهروندی» است. این شهروند جهانی، شهروندی است که ورای مرزهای خود، تعریفی جهانی و اخلاقی از وظایف و مسئولیت های خود دارد.
گفتار سیاسی، آرمان و ایمانی در خود دارد و همین موضوع انسان ها را بر می انگیزد تا دفاع کنند و افتخار کنند و درباره خود تصمیم بگیرند و درباره خود قضاوت کنند. حال آنکه با این سند حق اعتراض به روندهای سیاسی و فرهنگی جهان وجود نخواهد داشت و یادگیری دفاع کردن و مبارزه کردن برای کودکان یک سرزمین از منظر این سند جایگاهی در آموزش ندارد. گفتار اسنادی همچون سند ۲۰۳۰ جهانی را می سازد که انسان هایش با احکام اخلاقی کار می کنند اما هیچ چیز ندارند که از آن دفاع کنند و برایش مبارزه کنند و به جای این که تصمیم بگیرد، تحت کنترل و تصمیم دیگری هستند.”ما باید بیاموزیم که در چه جهانی هستیم و چگونه ممکن است مورد تهدید قرار بگیریم؛ وقتی چنین فهمی از جهان و نقش خودمان در آن وجود نداشته باشد، هیچ استقلال و حاکمیتی نیز وجود نخواهد داشت.”
راهکار پیشنهادی
جهتگیری مهم در تعلیم و تربیت و فهم آن، توجه به روایت سیاسی همچون نقطه آغازین برای طرح تعلیم و تربیت است. کسی در کشور می خواهد راهی تازه در تعلیم و تربیت باز کند باید بداند ذیل چه داستانی فرزندان این سرزمین را آموزش میدهد. هر مضمون و مولفه ای در تعلیم و تربیت، پیشاپیش طرحی سیاسی از جامعه و آینده دارد. تعلیم و تربیت در کشور بایست از مرزی که در سیاست کشیده شده است یکبار تاسیس شود.
جمع بندی
نگاه حاکمیتی و توجه به شاکله و فرم تربیتی است که معنای مضامین تربیتی و مفاهیم تعلیمی را مشخص می کند. در این پژوهش به بررسی سند ۲۰۳۰ که نمونه ای مهم در اسناد تعلیم و تربیت است و موارد مشابه داخلی و خارجی بسیاری دارد پرداخته شد. پذیرفتن چنین اسنادی موجب ورود نهادی بین المللی در مسئله ملی می شود و از طرف دیگر به واسطه معنایی که در سند وجود دارد مرزهای یک کشور در بلند مدت به خطر می افتد. کشورها از اسناد جهانی تعلیم و تربیت پیروی می کنند تا بتوانند سیاستشان را مشروع کنند. اعتراض یک کشور به اینگونه اسناد نشان میدهد که نقطه ارجاعی از برای خود دارد و می تواند به زبان خود و بنابر درک سیاسی و حاکمیتی خود سخن بگوید. تنها آن ملت و دولتی امکان اعتراض به چنین اسنادی دارد که توانسته باشند حضور سیاسی خود را به نحو علمی و عقلانی طرح نماید.
این مطالعه در موسسه علم و سیاست اشراق با همکاری سیده زهره مشعلچی و به سفارش ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر در سال ۱۳۹۸ انجام شده است.