چند سالی هست چهارشنبهسوری تبدیل به میدان مرگ شده است، میدانی که عبور از آن بازی با جان است، چشم کور میکند و دست قطع، برخی خانوادهها بعد از این مراسم با مرگ یک عضوشان به استقبال نوروز میروند تا بهار را سیاه بپوشند، درست مانند ۱۹ خانوادهای که امسال نامشان میان فوتیهای چهارشنبهسوری ۱۴۰۰ ثبت شد.
علیرغم روزهای کرونایی مراسم چهارشنبه آخر سالِ امسال هم برگزار شد تا یکی از تلخترین روزها را رقم بزند، تعداد جانباختگان امسال در مقایسه با ده سال گذشته بیسابقه بود، طوریکه مجتبی خالدی سخنگوی اورژانس کشور از مصدوم شدن ۲۸۱۷ نفر، جان باختن ۱۹ نفر و نزدیک به ۱۷۰ مورد قطع عضو خبر داد. درهمینباره سعید معدنی، جامعه شناس در گفتوگو با خبرآنلاین معتقد است وقتی «خانواده» از جریان مراسم چهارشنبهسوری جدا شد این مراسم به انحراف رفت، او در آسیبشناسی این وضعیت به سختگیریهای بیمورد برای انجام صحیح این مراسم اشاره میکند.
آقای دکتر ما از مادربزرگها و پدر بزرگها خاطراتی از چهارشنبهسوری میشنویم که با اتفاقات امروز فرق دارد، گویا مراسم کلاً تغییر کرده، اینطور نیست؟
بهنظر میرسد این نوع رفتار جدید دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود، چندان نمیخواهم روی درست یا غلط بودنش قضاوت کنم اما به هر صورت چند دههای است که دارد فرهنگ میشود. به نظرم بعد از انقلاب به اشتباه این سنت را ممنوع کردند. خاطرم هست در دهه ۶۰ مانند سنت قدیمِ ایرانی، مردم آتشی روشن میکردند و از روی آن میپریدند، اما جلوی این اتفاق گرفته شد، حتی یک گروهی باورشان شد که این ممنوعیت مبارزه با آتش پرستی یا باستان گرایی و احیای مجدد دین است، درصورتیکه هیچ ربطی نداشت، یعنی مردمی که برای چهارشنبهسوری شادی میکردند قبل از آن از سر نماز و مسجد آمده بودند.
یعنی طبقه سنتی هم به برگزاری مراسم چهارشنبهسوری نزدیک بود؟
بله، حدود سال ۷۲ بود که من در دانشگاه قزوین تدریس میکردم، روز چهارشنبهسوری از دانشگاه پیاده آمدم در سطح شهر تا ببینم سنتهای این شهر در چنین روزی چگونه است، دیدم یک پیرمردی در گوشهای آتش روشن کرده و کودکی که برمیآمد نوهاش باشد از روی آتش عبور میدهد و دائم صلوات میفرستد، توجه کنید ذهن آن پیرمرد این نبود که این آتش از کجا آمده بلکه داشت صلوات خودش را در کنار آتش میفرستاد. به مرور محدودیتها بیشتر شد و این محدودیتها سبب شد که کم کم شیوهای برای چهارشنبهسوری انتخاب شود که پلیس نتواند دستگیرشان کند، شیوهای که نه دود و نه ردی داشت.
یعنی روشن کردن آتش عیان بود تبدیل به پرتاب ترقه شد؟
بله، این انقطاع و مخالفتهایی که در دهه شصت شکل گرفت در بروز چنین رفتاری نقش داشت و روزبهروز افزایش پیدا کرد، همان موقع دلسوزان زیادی به مسئولین گفتند این کار را انجام ندهید چراکه مشکلات زیادی ایجاد میکند، اما متاسفانه گوش نکردند.
الان شرایط را چطور بررسی میکنید؟
حالا به نقطهای رسیدهایم که این روشِ برگزاری چهارشنبهسوری دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود، به یک بحث هیجانی دارد تبدیل میشود، طوریکه یک جوان با وجود اینکه میداند چنین رفتاری میتواند برای او آسیب جسمی و مرگ داشته باشد اما علاقه دارد چنین کاری را انجام دهد، جوان احساس میکند با این اقدام تخلیه میشود، یک نوعی خودنمایی در مقابل دوستان و هم سن و سالها است، انسانها نیاز به تخلیه هیجان دارند، اگر هیجان تخلیه نشود مشکلات دیگر ایجاد میکند و این سبکِ برگزاری چهارشنبهسوری تبدیل به بستری برای تخلیه هیجان شده است، از طرفی ما اجازه ندادیم این تخلیه هیجان برای جامعه طوریکه صدها سال سنت بود انجام شود و الان تبدیل به این فرهنگ جدید شده است که کنترل آن از دست والدین و نیروهای نظارتی و انتظامی خارج شده است.
امسال آمار فوتی و مصدومان صعودی بود، فکر میکنید چرا؟
دو سال قبل بهدلایل کرونا شرایط بیشتر کنترل شد، اما بهنظرم امسال هر دو طرف غافلگیر شدند، یعنی هم خود جامعه انتظار نداشت امسال مراسم به این شدت برگزار شود و هم نیروی انتظامی فکر نمیکرد شرایط گسترده شود لذا کنترل از دست هر دو طرف خارج شد و این اتفاق رقم خورد، احتمالاً اگر اطلاعرسانی بیشتر انجام شود برای سال آینده آمارها کم شود.
راه حلی برای متوقف کردن شرایط فعلی وجود دارد؟
بایستی دوباره خانوادهها به سنتهای خودشان برگردند و چهارشنبهسوری را با همان روش آرام برگزار کنند، این سنت یک فرهنگ است و نفی و علیه هیچ دینی نیست، اگر این نگاه در مسئولان ما وجود داشته باشد طوریکه پای خانوادهها به مراسم باز شود و چهارشنبهسوری را لذتبخشتر انجام بدهند میشود تا حدودی جلوی اتفاقات اخیر را گرفت اما نمیشود کامل از بین برد.
یعنی بازی ترقه نهادینه شده است؟
بله، اما یادمان باشد هرجا خانواده به مفهوم پدر و مادربزرگها، فرزندان و نوهها حضور داشته باشند جامعه امنتر است. امروز پارکها از خانوادهها خالی شدهاند، بنابراین پارک تبدیل به محل نا امن شده است، بهخصوص در ساعات تاریکی هوا، ما ورزشگاهها را از خانوادهها خالی کردیم، ورزشگاه تبدیل به محل نا امن شده است، اما اگر خانوادهها در ورزشگاه بودند، زن و شوهر در ورزشگاه مینشستند، در کنار فرزندان به ورزشگاه میرفتند، این شعارهای آلوده هیچوقت تولید نمیشد، هرجا پای خانواده قطع شد، از پارک گرفته تا چهارشنبهسوری و ورزشگاه، جامعه آلوده میشود، خانواده دوباره باید به این مکانها برگردند. ده سال قبل یادداشتی در یکی از رسانهها نوشتم با اشاره به اینکه خانوادهها باید با هم به ورزشگاه بروند و کنار هم بنشینند، نه اینکه زنها یکطرف و مردها طرف دیگر، این روش درمان نیست و حتی ممکن است شرایط را بدتر کند، تنها راه این است که دختر و پسر در کنار خانواده در ورزشگاه بنشینند، اگر این روش پیاده شد ورزشگاهها از آلودگی کم میشوند، هنوز این ایده در جامعه ایرانی وجود دارد که جلوی بزرگتر حرف بد از دهان خارج نشود. بنابراین خانواده باید به مراسم چهارشنبهسوری برگردد.