با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
به نظر میاید شاهد یک طرح عملیاتی بسیار کار شده توسط روسها در اوکراین هستیم. در حقیقت به اعتقاد من زیرساختهای فراهم شده در روسیه، فراتر از آن چیزی است که در رسانهها بدان پرداخته میشود.
تا اینجای کار به نظر میرسد شدت حملات روسها محدود و کنترل شده است و اولویت جغرافیایی پیشرویها، تصرف کیف، قطع دسترسی به دریای سیاه و پیشروی از شرق تا رودخانه دنیپر است.
روسها به آرامی در حال پیشبرد طرحشان هستند. هدف اشغال کامل اوکراین نیست. هدف فروپاشی ساختار کنونی سیاسی و تضعیف شدید نیروی نظامی این کشور است.
شدت عمل روسها به سبب تلاش برای دوری از تنش گسترده با مردم، حقیقتا پایین است. هیچ خبری از استفاده گسترده از بمباران هوایی، توپخانهای و استفاده از پهپادهای رزمی نیست. در صورتی که اگر قصد روسیه صرفا تصرف سریع میبود اینها حتما در دستور کار قرار داشت. درواقع به صورت همزمان روسیه در تلاش است تا موقعیت روستبارهای اوکراین را در برابر گروههای راست افراطی در اوکراین ارتقا داده و تثبیت کند.
به اعتقاد من روسها برای عملیات اوکراین بیش از 5سال اقدامات زمینهای نظامی و در حدود 10سال اقدامات اقتصادی و اجتماعی صورت داده اند. از نظر من بر سر کار امدن فردی مثل زلنسکی حتی با حمایت تلویحی روسها صورت پذیرفته است.
در حقیقت روسها ظرف مدت 10سال مزایای رقابتی اوکراین در سطح راهبردی را تضعیف کردهاند. در حوزه انرژی سهم عمده اوکراین در انتقال انرژی به اروپا از بین رفته است. در حوزه نظامی با ایجاد چالشهای دفاعی در دو منطقه دونتسک و لوهانسک ارتش را دچار فرسایش و همزمان ارزیابی دقیق قرار دادهاند. در حوزه امنیتی به شدت سیستم اوکراین را آلوده کردهاند، به نحوی که اعتماد بالایی به آن وجود ندارد و با توجه به دست به دست شدن مکرر دولت، سهم بسزایی در بازدارندگی اوکراین ندارد. در حوزه سیاسی نیز با خالی کردن عرصه برای ملیگرایانی از جنس زلنسکی که آشنایی به سیاستورزی پیچیده الیگارشیک در اوکراین ندارد و ضمناً تخصص و دانشی در هیچ یک از عرصههای مهم سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی نیز ندارد، عملاً ساختار سیاسی را از محتوا و توان واکنش به چالشهای پیچیده تهی کردهاند.
در همین بازه روسها با پیشبینی واکنش اروپاییها و آمریکاییها، به شدت زیرساختهای متنوعی برای مقابله فراهم اوردهاند. فراموش نکنیم که بحران پناهجویان، یک بار اتحادیه اروپا را در معرض گسست قرار داد، بحرانی که امروز دوباره به ویژه در کشورهای اروپای شرقی به جهت مهاجرت مردم اوکراین رخ داده و البته هنوز اثرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اش بروز نیافته.
در طرف مقابل روسها در حال اعطای تابعیت به روستباران اوکراینی هستند، برخی منابع رقمی بیش از 100هزارنفر تاکنون را ذکر کردهاند که تداوم هم دارد. ایجاد واحد اطلاعات اقتصادی آنتی اوفک، ایجاد پیام رسان مالی جایگزین سوئیفت با چین، فروش اوراق قرضه آمریکا، قراردادهای بزرگ فروش نفت و گاز به چین، ایجاد شکاف میان اصلیترین نیروی زمینی ناتو (ترکیه) و این ائتلاف و ایجاد نوعی وابستگی حتی در سطح دفاعی میان این کشور و روسیه، مقابله با طرحهای انتقال انرژی جایگزین و به ویژه گاز به اروپا و اشغال سهم بالای تامین گاز در کشورهای متعدد این قاره بخشی از این اقدامات روسهاست.
در حوزه سایبری هم با توجه به میزبانی اوکراین از گروههای هکری، روسها شبکهسازی و جمعآوری اطلاعاتی گستردهای انجام دادهاند. باید به خاطر داشته باشیم که پاتک آمریکاییها در قزاقستان به روسها یک ماه هم دوام نیاورد و بخشی از این امر ناشی از وجود نوعی آماده باش غیرعلنی روسها در محیط امنیتیشان بود.
در عملیات جاری اوکراین و به ویژه مناطق مرزی روسیه تا رودخانه دنیپرو به نوعی منطقه حائل میان روسیه و اروپا مبدل خواهد شد که البته هر نوع تفاهم سیاسی پس از خاتمه جنگ نیز به ماهیت آن لطمه و اثری نخواهد داشت و تمامی ظرفیتهای راهبردی مخاطرهآمیز در اوکراین توسط روسها برچیده خواهد شد. این چیزی است که روسها به دنبال آن هستند و البته مخاطرات آن را به دقت بررسی کردهاند.
آنچه از طرف روسها شاهد هستیم یک جنگ ترکیبی واقعی، به بیان تخصصی و نه در اصطلاح ژورنالیستی آن، است. آمریکاییها از سال 2015 متوجه تفاوت رویکردهای راهبردی روسها شدند اما تنش داخلی مانع از اتخاذ رویکرد بازدارنده متناسب با آن شد. حالا هم عکسالعملها به جهت آنکه ابتکار عمل در اختیار روسهاست، دست کم تا به اینجای کار، منفعلانه و ناکارآمد بوده و بازدارندگی در برابر روسها ایجاد نمیکند.
کار دیگری که روسها در این مدت صورت دادهاند ایجاد یک مفاهمه راهبردی با چینیها درباره مواجهه با امریکاییهاست؛ عبارت دقیقش همین مفاهمه است نه هماهنگی. چون برخی مدعی تقسیم کار میان این دو علیه آمریکا هستند اما واقع آن است که پیچیدگی و تنوع منافع و تعارضات گسترده مانع از هماهنگی کامل میشود اما طرفین از ماهیت اقدامات طرف دیگر آگاه بوده و پکن یا موسکو درک تهدید گونه از کنشهای آن دیگری ندارد. در این زمینه مجدد بحران قزاقستان و رویکرد این دو کشور جدیدترین نمونه از این مفاهمه راهبردی است.
البته طراحی روسها قطعا بینقص نیست اما یک طرح کلان راهبردی است که برخورد با اوکراین بخشی از آن است.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.