چه کسی برنده جنگ نفوذ بین‌المللی است؟

سایمون تیسدال؛ مفسر سیاست خارجی، سردبیر سابق بخش‌های خارجی، امریکا و آبزرور و دستیار سردبیر فعلی گاردین. او از منتقدان روابط نزدیک بریتانیا با عربستان سعودی و دخالت بریتانیا در مداخله ریاض علیه یمن بوده است. او سیاست در‌های باز آنگلا مرکل در قبال پناهجویان را “شجاعانه” خوانده بود.

پس از آن که ایالات متحده تهاجمی را در “چند روز آینده” از سوی روسیه پیش بینی کرد و مقام‌های بریتانیایی گفتند که معتقدند “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه تصمیم به حمله گرفته امید‌های ایجاد شده برای جلوگیری از یک جنگ “وحشتناک” در اوکراین دوباره در حال محو شدن است.

پس از آن که جدایی طلبان مورد حمایت روسیه اهداف اوکراینی را در منطقه مورد مناقشه دونباس در شرق اوکراین گلوله باران کردند لحن و روحیه واشنگتن و لندن به طور ناگهانی تغییر کرد. مسکو مدعی شد که نیرو‌های کی یف ابتدا آتش گشودند. درگیری‌ها ادامه دارد.

“جو بایدن” رئیس جمهور آمریکا گفت که روسیه درگیر “عملیاتی با پرچم دروغین بود تا بهانه‌ای برای ورود به خاک اوکراین داشته باشد” و در حال افزایش و نه کاهش تعداد سربازان است. این تحلیل در سایر کشور‌های ناتو و اتحادیه اروپا که در حال تدارک تحریم‌های تنبیهی هستند نیز تکرار شد. تلاش‌های دیپلماتیک برای متوقف کردن لغزش به سوی جنگ هنوز به پایان نرسیده است.

“آنتونی بلینکن” وزیر امور خارجه ایالات متحده قرار است این هفته با همتای روس خود “سرگئی لاوروف” در اروپا دیدار کند با این فرض که قرار نیست هیچ تهاجمی رخ دهد. آنان در مورد خواسته‌های روسیه که هفته گذشته به صورت مکتوب ارائه شد درباره خروج ناتو از شرق اروپا و محدود کردن استقرار موشک‌های ایالات متحده بحث خواهند کرد. هم چنین، لاوروف اصرار خواهد کرد که اوکراین برای همیشه از عضویت در ناتو محروم شود. در این اسناد که پاسخی رسمی به پیشنهاد‌های آمریکا برای ادامه گفتگو قلمداد می‌شود روسیه هشدار می‌دهد که در صورت عدم توجه به نگرانی هایش مجبور خواهد شد اقداماتی با “خصلت نظامی – فنی” نامشخص را اتخاذ کند.

رهبران غربی از جمله “بوریس جانسون” نخست وزیر بریتانیا، “کامالا هریس” معاون رئیس جمهور آمریکا، “اولاف شولز” صدراعظم آلمان به همراه “ولودیمیر زلنسکی” رئیس جمهور اوکراین درباره بحران اوکراین آخر هفته در کنفرانس امنیتی مونیخ بحث خواهند کرد. به طور غیرمعمول، روسیه و چین در آن کنفرانس شرکت نخواهند کرد. در همین حال، بازار‌های سهام جهانی واکنش بدی به افزایش ترس از جنگ نشان دادند و قیمت سهام به شدت کاهش یافت. غم و اندوه در مورد چشم انداز صلح جای خود را به موجی از خوش بینی ایجاد شده دراواسط هفته داد زمانی که پیش بینی‌ها مبنی بر حمله روسیه چهارشنبه گذشته نادرست از آب درآمده بود و در عوض، پوتین گفت که در حال عقب‌نشینی بخشی از نیرو‌های روس از مرز اوکراین است.

در آن زمان به نظر می‌رسید که از فاجعه جلوگیری به عمل آمده است. با این وجود، ظرف مدت چند ساعت مقام‌های ایالات متحده و ناتو ادعا کردند که عقب‌نشینی توهمی بیش نیست. کاخ سفید به صراحت روسیه را به دروغگویی متهم کرد و مقام‌های امریکایی گفتند که تعداد نیرو‌ها به حدود ۱۵۰۰۰۰ نفر افزایش یافته اند.

همزمان با آن، پوتین بدون ارائه ادله و مستندات مدعی شد که “نسل زدایی” علیه جمعیت روس تبار در دونباس در حال انجام است که می‌توان گفت بهانه احتمالی دیگری از سوی او برای تهاجم علیه اوکراین است. او هم چنان اصرار دارد که نیروهایش عقب نشینی می‌کنند و می‌گوید هیچ قصدی برای حمله وجود ندارد.

در این میان، ما چه کسی و چه چیزی را باور کنیم؟ چند روز آینده می‌تواند نقطه عطفی باشد یا آن که بن‌بست می‌تواند ماه‌ها به طور بی نتیجه‌ای ادامه یابد. تنها قطعیتی که وجود دارد آن است که آینده اوکراین و روابط روسیه و غرب در اواخر هفته جاری در وضعیتی متعادل قرار خواهد داشت. اگرچه تهاجم مسلحانه هنوز رخ نداده، اما جنگ برای اوکراین در سال ۲۰۲۲ میلادی، در حال حاضر در چندین جبهه غیرنظامی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، فناوری و مخفی به راه افتاده است. پس تا اینجای کار چه کسی برنده شده است؟ پوتین.

هر کسی از خود می‌پرسد: پوتین واقعا چه می‌خواهد؟ یک نظریه این است که این افسر رده پایین سابق کا گ ب و راننده تاکسی پاره وقت پیشین یک تراشه عظیم روی شانه خود دارد.

این تراشه حاوی نیاز درونی یک مرد کوچک برای اثبات برتری خود و روسیه نسبت به فاتحان غربی جنگ سرد است. او هم چنین می‌خواهد بر نخبگان شوروی سابق که از صف روسیه جدا شدند نیز اعلام برتری نماید.

توضیح کم‌تر پیچیده این است که پوتین اوکراین را بخشی جدایی ناپذیر از روسیه تاریخی می‌داند و اوکراینی‌ها و روس‌ها را یک قوم قلمداد می‌کند. او ادعا می‌کند که اوکراین یک کشور واقعی نیست. برای او، الحاق مجدد اوکراین به سرزمین پدری امری طبیعی و منطقی قلمداد می‌شود در حالی که تلاش‌های رهبران کی یف برای همسویی با غرب از دید او رویکردی مضحک است.

کارشناسان می‌گویند پوتین قصد دارد افتخارات فرضی دوران شوروی را بازسازی کند. او فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را یک تراژدی ژئوپولیتیک می‌نامد. در چنین رویکردی فتح اوکراین بخشی از یک طرح بزرگتر برای بازسازی حوزه نفوذ روسیه است که اروپای شرقی و آسیای مرکزی را در بر می‌گیرد.

به طور پیش پا افتاده تر، اقدامات پوتین را می‌توان با ترس واقعی او از تهدید امنیت روسیه، اعتقاد (مناقشه برانگیز) او مبنی بر اینکه ناتو تعهد خود مبنی بر عدم گسترش تا مرز‌های روسیه را زیر پا گذاشته و نگرانی از این که ممکن است عضویت اوکراین در ناتو پذیرفته شود توضیح داد. پوتین که یک دیکتاتور بالفعل است از سوی یک اوکراین دموکراتیک و طرفدار غرب در همسایگی خود احساس خطر می‌کند.

آیا او برنده است؟ پوتین موفق شده غرب را وادار کند که نگرانی‌های امنیتی او را در نظر بگیرد. او اوکراین را مرعوب کرده است. او وابستگی اروپا به گاز روسیه را یادآوری کرده است. در عین حال، او به شدت به ناتو نیرو بخشیده است و مفروضات امنیتی غرب را برای همیشه تغییر داده است و ایالات متحده و اروپا را علیه خود متحد کرده و سبب شده تا روسیه به عنوان یک کشور سرکش که قوانین بین المللی را نادیده می‌گیرد و وعده خود را زیر پا می‌گذارد نشان داده شود.

خروج پرهرج و مرج نیرو‌های ایالات متحده از افغانستان در سال گذشته و آسیب‌های ناشی از آن به اعتبار ناتو و امریکا آسیب وارد ساخت. از آنجایی که کووید و مشکلات اقتصادی از قبل به محبوبیت داخلی بایدن آسیب رسانده بود او نمی‌توانست بار دیگر فاجعه‌ای را در عرصه سیاست خارجی تحمل کند.

بایدن که ترویج دموکراسی و حقوق بشر در سرتاسر جهان را به عنوان یک هدف کلیدی سیاست خارجی خود مطرح کرده بود نمی‌توانست عقب بماند، زیرا روسیه در حال تهدید یک کشور آزاد، مستقل و دموکراتیک (اوکراین) بود.

رویکرد بایدن به این بحران تحت تاثیر دو عامل استراتژیک دیگر قرار دارد. یکی از اهداف او راه اندازی مجدد اتحاد فراآتلانتیکی است که توسط سلف اش دونالد ترامپ تضعیف شده بود. دیگری تمایل او برای نشان دادن این موضوع به چین، متحد روسیه است که ایالات متحده به شدت از دوستان خود خواه در اوکراین یا تایوان حمایت خواهد کرد. بایدن نیرو‌های آمریکایی را برای تقویت جناح شرقی ناتو اعزام کرده به کیف درباره حمایت غیرنظامی آمریکا اطمینان داده و ستون فقرات اروپا را از طریق تشدید فعالیت‌های دیپلماتیک تقویت کرده است. در اقدامی غیرمعمول، ایالات متحده هم چنان به افشای اطلاعات دقیق (عمدتا غیرمستند) در مورد نیات روسیه در تلاشی آشکار برای جلوگیری از اقدام بعدی پوتین و جلوگیری از آن ادامه می‌دهد. تاکتیک‌های بایدن ممکن است تا کنون موفق به جلوگیری از تهاجم شده باشند.

دو اخطار بزرگ وجود دارند. یکی این که تلاش‌های واشنگتن برای یافتن راه حل دیپلماتیک با مشکل مواجه شده است چرا که موضع سرسختانه امریکا ممکن است تلاش‌های اروپا را به خطر اندازد. اخطار بزرگ دیگر این است که بایدن از همان ابتدا به طور بحث برانگیزی متعهد شد که نیرو‌های ایالات متحده برای دفاع از اوکراین غیر عضو در ناتو علیرغم مداخلات گذشته ایالات متحده در عراق، افغانستان، سوریه و نقاط دیگر جهان نخواهند جنگند. این خلاء خطرناک است. پوتین هنوز می‌تواند از این نمایش احتیاط فاجعه بار که شباهتی با رویکرد سنتی امریکا ندارد به نفع خود استفاده کند.

رئیس جمهور اوکراین پس از نادیده گرفتن هشدار‌ها مبنی بر ماندن در خانه از ترس کودتای الهام گرفته از روسیه، رهبران جهان را در کنفرانس امنیتی مونیخ آخر هفته با یک سخنرانی شجاعانه و تند تحت تاثیر قرار داد. واکنش او به بحران در حال گسترش برخی را در غرب شگفت زده کرده است.

زلنسکی با انتقاد از ادعا‌های نگران کننده “هر روزه” واشنگتن و لندن در مورد تهاجم احتمالی روسیه به اوکراین گفت که چنین هشدار‌هایی خطر ایجاد وحشت و آسیب رساندن به اقتصاد کشورش را به دنبال خواهد داشت. با افزایش فشار نظامی روسیه در هفته گذشته، لحن رسمی در کی یف تغییر کرد

با این وجود، به طور کلی اوکراینی‌ها تحت تاثیر صحبت‌های دیوانه کننده درباره جنگ قرار نگرفته‌اند. در حالی که دیپلمات‌ها و اتباع غربی با عجله اوکراین را تخلیه می‌کنند اکثر اوکراینی‌ها قاطعانه سر جای خود باقی مانده اند. یک توضیح برای بیان چرایی آن این است که اوکراینی‌ها آموخته اند که با تهدیدات متوجه از سوی روسیه زندگی کنند. درگیری کم شدت با جدایی طلبان دونباس مورد حمایت روسیه از سال ۲۰۱۴ میلادی به این سو زمانی که مسکو کریمه را ضمیمه خاک خود کرد به امری عادی تبدیل شده است.

تصویب قطعنامه هفته گذشته در دومای روسیه (پارلمان) در حمایت از استقلال “جمهوری‌های خلقی” دونتسک و لوهانسک در دونباس، تلاشی برای تقویت اهرم‌های پوتین بود. چنین اقدام یکجانبه‌ای پایانی برای توافق موسوم به مینسک است که شرایط آن مورد مناقشه هر دو طرف بوده است.

آرزوی اوکراین برای پیوستن به ناتو در قلب این بحران نهفته است. زلنسکی توسط دولت‌های اروپایی تحت فشار قرار می‌گیرد تا از این هدف دست بردارد و خواسته روسیه برای باقی ماندن در وضعیتی بی طرف و غیرمتعهد را بپذیرد. دست کم تاکنون دولت کی یف در نقش بازیگری ضعیف بازی کرده که متکی به حمایت‌های بین المللی، دریافت تسلیحات و کمک‌های مالی بوده است. درست باشد یا نه اگر پوتین به زور متوسل شود اوکراینی‌ها بازنده بزرگ خواهند بود.

در میان رهبران اروپایی، “امانوئل مکرون” رئیس جمهوری فرانسه به طور علنی از طرح سازماندهی شده آمریکا برای اعمال تحریم‌های شدید علیه روسیه در صورت حمله آن کشور حمایت می‌کند و اصرار دارد که با مشورت نزدیک با واشنگتن عمل کند. با این وجود، مذاکرات او در مسکو باعث ایجاد نارضایتی‌هایی شده است. مقام‌های بریتانیایی او را به مماشات و تضعیف جبهه متحد غرب متهم کردند.

در حالی که مکرون می‌تواند انتقادات لندن را نادیده بگیرد به حمایت آلمان بزرگترین بازیگر اروپایی نیاز دارد. با این وجود، “اولاف شولتز” صدراعظم تازه منتخب آلمان در نقشی دور از ذهن ظاهر شده است. از یک سو، او می‌خواهد خط لوله گاز نورد استریم ۲ با روسیه را نجات دهد. از سوی دیگر، او تحت فشار شدید بایدن است تا در حمایت از تحریم‌های ضد کرملین آن پروژه گازی را کنار بگذارد. با این وجود، شولز هفته گذشته زمانی که با پوتین در مسکو ملاقات کرد منتقدان خود را شگفت زده ساخت. او در سخنرانی‌ای پرشور مسائلی را در مورد آزادی رسانه‌ها و حقوق بشر مطرح کرد.

این رویکرد ممکن است متحدان جنگ طلب‌تر مانند لهستان و جمهوری‌های بالتیک که او را به نرمش در قبال روسیه متهم می‌کنند قدری راضی کرده باشد. در همان حال، شولز از پوتین این قول را گرفت که گفتگو مطابق با رویکرد مکرون ادامه یابد.

تاکید بریتانیا بر بازدارندگی همراه با زور به قیمت آسیب به دیپلماسی تمام شده است و تقریبا هیچ کمکی به تلاش‌های صلح آمیز نکرده است. هنگامی که “لیز تراس” وزیر امور خارجه با لاوروف در مسکو ملاقات کرد مذاکرات آنان به بن بستی سرد منتهی شد.

جانسون بی دلیل ابتکار عمل مکرون در مسکو را تضعیف کرده است و “بن والاس” وزیر دفاع بریتانیا با لحنی تحقیرآمیز از “به مشام رسیدن بوی توافق مونیخ” گفته است. در همین حال، دولت بریتانیا هنوز اقدامات موثری را برای مهار پولشویی روسیه در لندن اعمال نکرده است. گذشته از همه این موارد، بحران اوکراین به طرز هولناکی نشان دهنده کاهش نفوذ بین المللی بریتانیا در خارج از کشور است.

بریتانیا که با انتخاب خود از اتحادیه اروپا جدا شده است اکنون در بحران اوکراین چیزی بیش از یک تشویق کننده و پسر دنباله رو و حرف گوش کن برای آمریکا قلمداد نمی‌شود. هنگامی که “بوریس جانسون” هفته گذشته در یک تماس تلفنی از بایدن پرسید که بریتانیا چه کار‌های دیگری می‌تواند انجام دهد رئیس جمهور ایالات متحده پاسخ داد:”رفیق، ما بدون تو به جایی نمی‌رسیم”.

این خلاصه‌ای از رویکرد بریتانیا تا به امروز بود. قانون کلی برای سیاست خارجی پس از برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) این بوده است:”مودبانه بپرسید که واشنگتن چه می‌خواهد سپس دستورالعمل صادر شده را دنبال کنید”.

دیدگاهتان را بنویسید