امروز ما با یک بحران قابل اجتناب بین ایالات متحده و روسیه روبرو هستیم که قابل پیش بینی بود، این بحران عمداً تسریع شد اما به راحتی می توان با استفاده از عقل سلیم آن را حل کرد.
چگونه به این نقطه رسیدیم؟
به من، به عنوان کسی که در مذاکراتی که به جنگ سرد پایان داد، شرکت داشتم، اجازه دهید تا تاریخچه ای را در مورد بحران کنونی بیان کنم.
هر روز به ما می گویند که ممکن است جنگ در اوکراین قریب الوقوع باشد. به ما گفته می شود که نیروهای روسی در مرزهای اوکراین جمع شده اند و می توانند در هر زمانی حمله کنند. به شهروندان آمریکایی توصیه شده است که اوکراین را ترک کنند و افراد وابسته به کارکنان سفارت آمریکا در اوکراین در حال خارج شدن از این کشور هستند. در همین حال، رئیسجمهور اوکراین توصیه کرده است از هراس جلوگیری شود و به صراحت گفته است که تهاجم روسیه را قریب الوقوع نمیداند. ولادیمیر پوتین هرگونه قصد حمله به اوکراین را رد کرده است. خواسته ی او این است که روند الحاق اعضای جدید به ناتو متوقف شود و روسیه این اطمینان را داشته باشد که اوکراین و گرجستان هرگز عضو این ائتلاف نخواهند شد.
پرزیدنت بایدن از دادن چنین تضمینی امتناع کرده است اما تمایل خود را برای ادامه بحث در مورد مسائل مربوط به ثبات استراتژیک در اروپا به وضوح اعلام کرده است. در همین حال، دولت اوکراین به صراحت اعلام کرده است که هیچ قصدی برای اجرای توافق حاصل شده در سال 2015 برای الحاق مجدد استان های منطقه دونباس به اوکراین با میزان زیادی از خودمختاری محلی ندارد. این توافقی بود که بین کیف با روسیه، فرانسه و آلمان به دست آمد و ایالات متحده آن را تأیید کرد.
آیا این بحران قابل اجتناب بود؟
به طور خلاصه، بله. در سال 1991، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، بسیاری از ناظران به اشتباه معتقد بودند که شاهد پایان جنگ سرد هستند، در حالی که این جنگ حداقل دو سال زودتر با مذاکره پایان یافته بود و به نفع همه طرف ها بود. رئیس جمهور جورج بوش امیدوار بود که گورباچف بتواند اکثر 12 جمهوری غیربالتیک را در قالب یک فدراسیون داوطلبانه حفظ کند.
علیرغم اعتقاد رایجی که در نهاد سیاست خارجی دی سی و در میان اکثر مردم روسیه وجود داشت، ایالات متحده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حمایت نکرد. ما از استقلال استونی، لتونی و لیتوانی حمایت کردیم و یکی از آخرین اقدامات پارلمان شوروی قانونی کردن ادعای استقلال آنها بود. علیرغم نگرانی هایی که مکرراً ابراز می شود، ولادیمیر پوتین هرگز تهدید به جذب مجدد کشورهای بالتیک نکرده و ادعای مالکیت بر قلمروهای آنها را مطرح نکرده است. اگرچه او از برخی که روس ها را از حقوق کامل شهروندی محروم می کنند، انتقاد کرده است. مهم اینکه رعایت حقوق قومیت های مختلف چیزی است که اتحادیه اروپا متعهد به اجرای آن است.
از آنجایی که درخواست اصلی پوتین، اطمینان حاصل کردن از این موضوع است که ناتو هیچ عضو دیگری، به ویژه اوکراین و گرجستان را نخواهد پذیرفت، بدیهی است که اگر گسترش اتحاد پس از پایان جنگ سرد وجود نداشت، هیچ مبنایی برای بحران کنونی نمی دیدیم. یا اگر این گسترش در هماهنگی با ایجاد یک ساختار امنیتی در اروپا که روسیه را نیز در بر می گرفت، رخ داده بود، شاهد وضعیت کنونی نبودیم.
آیا این بحران قابل پیش بینی بود؟
کاملاً قابل پیش بینی بود. گسترش ناتو عمیق ترین اشتباه راهبردی از زمان پایان جنگ سرد بود. در سال 1997، زمانی که بحث افزایش اعضای ناتو مطرح شد، از من خواسته شد که در کمیته روابط خارجی سنا صحبت کنم. در سخنان مقدماتی خود این جمله را بیان کردم:
«من توصیه دولت مبنی بر جذب اعضای جدید به ناتو را در این زمان نادرست می دانم. اگر این موضوع به تصویب مجلس سنای ایالات متحده برسد، ممکن است به عنوان عمیقترین اشتباه راهبردی از زمان پایان جنگ سرد در تاریخ ثبت شود. این موضوع امنیت ایالات متحده، متحدانش و کشورهایی که مایل به ورود به اتحاد هستند را بهبود نمی بخشد. گسترش ناتو می تواند زنجیره ای از رویدادها را تشویق کند که قادر است جدی ترین تهدید امنیتی را برای آمریکا از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند.» در واقع، زرادخانه های هسته ای ما قادر بودند به حیات در روی زمین پایان دهند.
اما این تنها دلیلی نبود که من برای گنجاندن روسیه در سیستم امنیت اروپا و نه حذفش از آن ذکر کردم. همانطور که در سخنرانی ام توضیح دادم: طرح افزایش عضویت در ناتو به وضعیت واقعی بینالمللی پس از پایان جنگ سرد توجهی ندارد و با منطقی پیش میرود که فقط در دوران جنگ سرد معنا داشت. در حال حاضر هیچ کس تهدیدی برای تقسیم مجدد اروپا ندارد. بنابراین بیهوده است که ادعا کنیم لازم است اعضای جدید به ناتو بپیوندند تا از تقسیم اروپا در آینده جلوگیری شود. اگر قرار است ناتو ابزار اصلی برای یکپارچگی قاره باشد، منطقاً تنها راه این است که به گسترش آن برای شامل شدن همه کشورهای اروپایی بپردازیم. اما به نظر نمیرسد که هدف دولت آمریکا این باشد و حتی اگر هم این طور باشد، راه رسیدن به آن پذیرش تدریجی اعضای جدید نیست.
تصمیم برای گسترش تدریجی ناتو، سیاست های آمریکا را که منجر به پایان جنگ سرد شد، معکوس کرد. رئیس جمهور جورج بوش هدف “اروپای کامل و آزاد” را اعلام کرده بود. گورباچف از “خانه مشترک اروپایی ما” صحبت کرد، او از نمایندگان دولت های اروپای شرقی که حاکمان کمونیست خود را کنار زدند، استقبال کرد و با توضیح این که برای امنیت یک کشور، باید برای همه امنیت وجود داشته باشد، دستور کاهش شدید نیروهای نظامی شوروی را صادر کرد.
پرزیدنت بوش همچنین در جریان دیدار خود در مالت در دسامبر 1989 به گورباچف اطمینان داد که اگر به کشورهای اروپای شرقی اجازه داده شود جهت گیری آینده خود را با فرآیندهای دموکراتیک انتخاب کنند، ایالات متحده از این روند سوء استفاده نخواهد کرد. بدیهی است آوردن کشورهایی که در آن زمان در پیمان ورشو بودند به ناتو «سوء استفاده» خواهد بود. سال بعد، اگرچه یک معاهده رسمی در کار نبود اما به طور کلی به گورباچف اطمینان داده شد که اگر آلمان متحد اجازه داشته باشد در ناتو باقی بماند، این ائتلاف حتی به اندازه ی یک اینچ به سمت شرق پیشروی نخواهد کرد.
این مسائل قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به گورباچف گفته شد. پس از اینکه اتحاد جماهیر شوروی استقلال کشورهای اروپای شرقی را به رسمیت شناخت، دلیلی برای گسترش ناتو وجود نداشت، حتی دلیل کمتری برای ترس از فدراسیون روسیه به عنوان یک تهدید وجود داشت.
آیا با استفاده از عقل سلیم می توان بحران را حل کرد؟
بله می توان بحران را حل کرد. به هر حال، آنچه پوتین میخواهد کاملاً منطقی است. او خواستار خروج هیچ یک از اعضای ناتو نیست و هیچ یک را تهدید نمی کند. با هر معیار عقل سلیم، به نفع ایالات متحده است که صلح و نه درگیری را ترویج کند. تلاش برای خارج کردن اوکراین از حوزه ی نفوذ روسیه، یک کار احمقانه و خطرناک بود که ترویج دهندگان انقلاب های رنگی آن را دنبال کردند. آیا به این زودی درس بحران موشکی کوبا را فراموش کرده ایم؟
اینکه می گوییم تایید خواسته های پوتین به نفع ایالات متحده است، به این معنی نیست که انجام آن آسان خواهد بود. رهبران هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه چنان موضع روس هراسی ایجاد کرده اند که برای عبور از چنین شرایط سیاسی خائنانه و دستیابی به یک نتیجه منطقی، مهارت سیاسی زیادی لازم است.
پرزیدنت بایدن به صراحت گفته است که اگر روسیه به اوکراین حمله کند، ایالات متحده با نیروهای خود مداخله نخواهد کرد. پس چرا آنها را به اروپای شرقی منتقل می کند؟ فقط برای اینکه به ستیزه جویان در کنگره نشان دهد که محکم ایستاده است؟
شاید مذاکرات بعدی واشنگتن و کرملین راهی برای رفع نگرانی روسیه و خنثی کردن بحران بیابد. شاید پس از آن کنگره شروع به رسیدگی به مشکلات فزاینده ای که ما در داخل آمریکا با آنها روبرو هستیم بکند، به جای اینکه آنها را بدتر کند. حداقل می توان امیدوار بود که چنین شود.
نویسنده : جک متلاک، آخرین سفیر آمریکا در شوروی