بر اساس لایحه 500 میلیون دلاری کنگره آمریکا، این کشور باید تا حدی در جبهه رسانه ای علیه رقبای بینالمللی آمریکا دست به کارِ تبلیغاتی و رسانه ای بزند که هرگونه مراودات تجاری این دسته از کشورها با دیگر کشورهای جهان، با واکنش های منفی و گسترده افکار عمومی، در کشورهای میزبانِ حضور رقبای آمریکا رو به رو شود.»
بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل آمریکا سال هاست که در مورد رویههای داخلی و بویژه خارجی این کشور بر این نکته دارند که بایستی خطی روشن میان سیاست های اعلامی و اِعمالی این کشور در نظر گرفت. این مساله بدان معناست که هرآنچه آمریکا در عرصه سیاست داخلی و خارجی خود در قالب شعارهای زیبا و پرطمطراق بیان می دارد، لزوما واقعیت ندارد و در پسِ آن، اهداف دیگری نهفته است. در واقع، آمریکایی ها همواره سعی داشته اند تا برای رویه ها و سیاست های نادرست خود، ظاهر و ویترینی زیبا طراحی کنند. مساله ای که بویژه از سوی تحلیلگران مسائل این کشور بایستی به دقت مورد توجه و واکاوی قرار گیرد.
در این راستا سال هاست که شاهدیم آمریکایی ها با کلیدواژه های خاصی خود را به مثابه: مهد دموکراسی جهان، کشور اصلی مبارزهکننده با تروریسم در جهان، خیرخواه ترین کشور جهان، مهد آزادی و دفاع از حقوق بشر و صدها مساله دیگر معرفی کرده و می کنند. این در حالی است که این شعارها با: وضعیت نامساعد حقوق زنان در این کشور، شکاف های اجتماعی در آن، سرکوب شدن حقوق اقلیت های اجتماعی در آمریکا، و پرونده های ضدحقوق بشری آن ها با به راه انداختن جنگ هایی نظیر افغانستان، عراق، ویتنام و یا اداره زندان هایی مخوف نظیر گوآنتامو و ابوغریب و یا رخدادِ فجایعی نظیر قتل “جورج فلوید”، هیچ تناسبی نداشته و ندارد.
در این راستا، به تازگی گویی حتی آمریکایی ها ظاهرسازی های متعارف خود را نیز کنار گذاشته اند و کنگره آمریکا اخیرا لایحه 500 میلیون دلاری حمایت از رسانه هایی که علیه رقبای بین المللی این کشور نظیر چین(و حتی ایران) فعالیت می کنند را به تصویب رسانده است. لایحه ای عجیب که عملا به معنای پرداخت پول به رسانههای اقصی نقاط جهان با هدف برسازیِ تصویری منفی از رقبای آمریکا در سطح جهان است. از این منظر، آمریکا در صورت اجرایی کردن این طرح، عملا به نحو واضحی ادعاهای خود در رمینه آزادی مطبوعات و رسانه ها و اینکه آن ها باید واقعیت ها را فارغ از فشار و پول های مراکز اصلی قدرت در جهان انعکاس دهند زیر پا میگذارد.
*گزارش نشریه “آمِریکن پراسپکت” از لایحه 500 میلیون دلاری کنگره آمریکا برای حمایت از جوسازی های رسانهای علیه چین و دیگر رقبای بین المللی آمریکا
عجیب تر اینکه در متن لایحه مذکور از رسانه هایی که از اوامر آمریکا تبعیت کنند با عنوانِ “رسانه های مستقل” یاد شده است. در این راستا این سوال پیش می آید که واشنگتن چگونه رسانه هایی را که قرار است به آن ها پول دهد تا علیه کشورهایی نظیر ایران و یا چین و حتی دیگران دست به جوسازی تبلیغاتی بزنند، رسانه های “مستقل” می داند؟ آیا این کشور در تعریف مفهوم مستقل نیز بنا دارد تا دیدگاه و استانداردِ جدیدی را عرضه کند؟
*ناظران و تحلیلگران تاکید دارند که حملات رسانه ای آمریکا به کشوری نظیر چین و همچنین دیگر رقبای بین المللی این کشور تا حد زیادی معطوف به حوزه هایی خواهد بود که آن ها با یکدیگر رقابت دارند.
بر اساس لایحه 500 میلیون دلاری کنگره آمریکا، این کشور باید تا حدی در جبهه رسانه ای علیه رقبای بینالمللی آمریکا دست به کارِ تبلیغاتی و رسانه ای بزند که هرگونه مراودات تجاری این دسته از کشورها با دیگر کشورهای جهان، با واکنش های منفی و گسترده افکار عمومی در کشورهای میزبانِ حضور رقبای آمریکا رو به رو شود. در واقع، آمریکا در قالب این لایحه سعی دارد از هر ابزار و ادعایی در فضای رسانه ای استفاده کند تا تصویر رقبای خود را زشت و کدر جلوه دهد و خود را به مثابه یگانه گزینه ای که تمام کشورهای جهان باید به آن تکیه داشته باشند معرفی نماید.
*نشریه “آمِریکن پراسپکت” در گزارش خود به طور خاص به طیفی از رسانه های تحت پوشش آمریکا نظیر صدای آمریکا، رادیو آزاد اروپا، رادیو آزاد آسیا و غیره اشاره می کند و تاکید دارد که این رسانه ها در بسیاری موارد دستورکارهای تبلیغاتی واشنگتن را دنبال کرده اند و عملا اعتبار روزنامه نگاری مستقل را بی اعتبار ساخته اند.
جدای از این ها، لایحه مذکور تاکید دارد که ایالات متحده آمریکا باید بر شدتِ وام دهی خود به کشورهای مختلف جهان که به نوعی با رقبای بین المللی آمریکا نظیر ایران و چین همکاری دارند نیز بیفزاید و با این کار خود، زمینه را برای محدودسازی مراودات تجاری این دسته از کشورها در عرصه بین المللی فراهم سازد. مساله و رویکردی که تنها می تواند یک معنا داشته باشد: واشنگتن از قدرتگیریِ صداهای جدید در عرصه روابط بین الملل احساس خطر کرده و این مساله تا حدی جدی بوده که حتی آن را واداشته تا به اصطلاح خط قرمزهای خود در عرصه سیاست های اعلامی اش نظیر اینکه این کشور مهد آزادی و دموکراسی در جهان است را هم زیرپا بگذارد و عملا چهره واقعی و بدونِ روتوش خود را به جهانیان نشان دهد. مساله که در نوع خود آنگونه که “فرانسیس فوکویاما” نظریه پرداز مشهور آمریکایی اخیرا در قالب مقاله ای در “نشریه اکونومیست” گفته، شبیه سست شدنِ شدید بنای به ظاهر مجللِ آمریکا از درون است. امری که این ترس را در میان نخبگان سیاسی و رهبران آمریکا ایجاد کرده که امکان دارد هرلحظه این بنایِ سست فروپاشد و عملا آن ها را واداشته تا هرآنچه در بساط خود دارند رو کنند تا شاید از وقوع فاجعه ای قریب الوقوع جلوگیری کنند.