با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
متن پیش رو ترجمه و تخلیصی از مجموعه متون وبسایت کست فرام کلی[۱] است که در تاریخ ۱۵ آوریل ۲۰۲۱ توسط انریکو مندیزابل[۲] به رشته تحریر درآمده است. این متن از سه بخش اصلی تشکیل شده است که ذیل هرکدام از آنها مطالب گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد.
این متن از سه بخش اصلی تشکیل شده است که ذیل هرکدام از آنها مطالب گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد.
بخش اول این متن کارکرد اندیشکده ها را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در این بخش سعی نموده است که در وهله اول، نگاهی گذرا به کارکردهای ثابت اندیشکده ها داشته باشد و بعد از آن، شرایطی را که موجب تغییر کارکرد اندیشکده ها می شود، معرفی نماید. شرایطی مثل گذار دموکراتیک جوامع و نیازهای دولتی که موجب شده است انجام فعالیت های پژوهشی تنها بخشی از کارکرد اندیشکده ها محسوب شود. در واقع امروزه اندیشکده ها با کارکردهای مختلفی روبرو هستند که گاه آن ها را از نهادهای سیاست پژوهی صرف دور می سازد.
در بخش دوم به چگونگی تغییر اندیشکده ها پرداخته شده است. نویسنده در این بخش، رابطه میان اندیشکده ها با دیگر بازیگران عرصه سیاسی را مورد بررسی قرار داده است و بر این نکته تاکید نموده است که امروزه، ضعف های موجود در برخی از سازمان ها موجب شده است که اندیشکده ها فراتر از وظایف معمول خود اقدام نمایند. در واقع اندیشکده ها نقش نیروهای کمکی را ایفا می نمایند که در مواقع لزوم به یاری برخی بازیگران عرصه سیاستگذاری می شتابند.در بخش آخر نیز پیش بینی نسبت به اشکال اندیشکده ها در آینده شده است. در این بخش نویسنده بر این باور است که اندیشکده ها در آینده به سه شکل خود را نمایان خواهند ساخت. بدین صورت که در شکل اول، اندیشکده ها قالب سنتی خود را حفظ می نمایند و حافظ وضع موجود هستند. در شکل دوم، آن ها جایگزین بسیاری از نهادهای ناکارآمد خواهند شد و در انتها نیز شاهد شکل گیری اندیشکده های روایت محوری خواهیم بود که مکان مشخصی ندارند و تنها از طریق رابطه اعضای خود با یکدیگر به فعالیت های خود ادامه می دهند.
آنچه با خواندن مقاله زیر متوجه خواهید شد:
پس از مطالعه این متن مخاطبان قادر خواهند بود:
سیر تحولی مفهوم اندیشکده از زمان گذشته تا حال را مورد بررسی قرار دهند.
با کارکردهای ثابت و متغیر اندیشکده ها آشنا شوند و درک فزاینده ای نسبت به اهمیت این نهادهای سیاست پژوهی به دست آورند.
رابطه میان ابزارهای ارتباطی گوناگون با شکوفایی اندیشکده ها را درک نمایند.
به چرایی جایگزینی بسیاری از نهادهای دولتی و خصوصی با اندیشکده ها پاسخ دهند.
بینشی در مورد شکل اندیشکده ها در آینده کسب کنند.
کارکرد اندیشکده ها:
بد نیست که قبل از صحبت در مورد کارکرد اندیشکده ها، نگاهی به برخی برداشت های موجود در مورد مفهوم آن داشته باشیم:
در درجه نخست، عمده مردم نمی دانند یک اندیشکده دقیقا چیست و حتی تعداد معدودی از افراد می توانند به زحمت یک مورد از آن ها را نام ببرند.
ثانیا مفهوم اندیشکده یا اتاق فکر، مفهومی نسبتا جدید و مدرن است که برساخته “ذهنیت برنامه ریزی”[۳] است که بر فضای اندیشکده های آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم و دوران افزایش نفوذ سازمان های بزرگی نظیر اندیشکده رند[۴] حاکم بود. این مفهوم، مفهومی نسبتا ساده است که به اندیشیدن در فضایی مشخص. اندیشه ورزی در فضایی بسته و دور از عموم اشاره می کند.
واقعیت اندیشکده ها کاملا متفاوت با تعریف بالا است. اندیشکده ها رویکرد ایدئولوژیک دارند، با بازیگران سیاسی مختلفی در ارتباط و تعامل هستند، در خدمت شبکه های مختلف غیر رسمی و پنهان قدرت هستند و حتی به ندرت اندیشه ورزی واقعی در آن ها جریان دارد.
علی رغم تمام دیدگاه های موجود، آنچه اهمیت دارد نه مفهوم بلکه کارکرد یا کارکردهایی است که اندیشکده ها دارند. یافتن راه حل برای مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی؛ آگاهی رسانی و آموزش سیاستگذاران و مردم، ترویج ایده ها، حمایت از تغییرات، پاسخگو نگه داشتن سیاستگذاران، تربیت نسل بعدی سیاستگذاران، ایجاد و توسعه فضاهایی برای مناظره آگاهانه در مورد موضوعات موردعلاقه عموم و غیره از کارکردهای اصلی اندیشکده ها محسوب می شوند. ازاین رو، پژوهش صرفا یکی از راه هایی است که اندیشکده ها می توانند از طریق آن به جامعه خدمت کنند. جفری پوریار[۵] با اشاره به تاثیری که اندیشکده های شیلیایی در دهه ۱۹۸۰ بر گذار دموکراتیک شیلی داشتند، استدلال کرد که مشارکت آنها بیش از آنکه علمی باشد، روانی بوده است. آن ها فضاهایی ایجاد کردند که در آن مخالفان دیکتاتوری پینوشه یاد گرفتند که چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، مباحثه و مذاکره کنند و از شواهد برای توسعه مباحثات سیاسی استفاده کنند.
این کارکردهای چندگانه اندیشکده ها موجب شده است که آن ها را با نام های گوناگونی مورد خطاب قرار دهند.
چتم هاوس[۶] از خود به عنوان یک مرکز تحقیقاتی یاد می کند، نه یک اندیشکده یا اتاق فکر. اگر روزگاری در دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی با افتخار سازمان خود را اندیشکده خطاب می کردید، هم اکنون باید در این رویکرد بازنگری کنید. در این راستا، شی جین پینگ[۷] که دستور تاسیس اندیشکده هایی با ویژگی های بومی کشور چین را داده است، صراحتا با اطلاق مفهوم اندیشکده یا اتاق فکر بر این سازمان ها مخالفت کرده و اذعان کرده که باید مفاهیم مناسب تری جایگزین آن شود. بر همین اساس، شاید روزی این مفهوم دیگر بر این سازمان ها اطلاق نشود، اما کارویژه این سازمان ها همچنان باقی خواهد ماند.
چگونگی تغییر اندیشکده ها:
نخست این که مهارت هایی که اندیشمندان در اندیشکده ها نیازمندند در حال تغییر است. چندی پیش اندیشکده ها در انتصابات خود مدارج عالی دانشگاهی را در اولویت قرار می دادند، اما اکنون اندیشکده ها تشخیص داده اند که بهترین متفکران مجموعه ای از مهارت ها را در کنار هم دارند. این امر به ابتکارات و فعالیت های جدیدی دامن می زند که اغلب ارتباط چندانی با امر پژوهش ندارند و تلاش ها برای تعامل با مردم، شکل دهی به روایت های جدید و بهره گیری از حوزه های دیگر مانند رسانه ها، امر اجرا، کنش گری سیاسی، و بازارها را در اولویت قرار می دهند.
دوم آن که ساختار اقتصادی – اجتماعی شکل دهنده به اندیشکده ها در حال تغییر است. ما امروزه شاهد ادغام آهسته زنان در تمام سطوح و جنبه های کار اندیشکده ای هستیم و متفکران نسل جوان رهبری این تغییر را بر عهده دارند . در کنار این موارد، باید به این نکته اشاره کرد که مطلوب است اندیشکده ها رویکرد نخبه گرایانه خود را کنار بگذارند و متفکرانی را به خدمت بگیرند که با پیشینه های اجتماعی – اقتصادی، فرهنگی و قومی مختلف و متفاوت هستند و بیش ازپیش نماینده مردمی هستند که قصد خدمت به آن ها را دارند.
در نهایت آن که اندیشکده ها با رقابت جدید و فزاینده ای از سوی افرادی مواجه هستند که با داشتن چند پایگاه داده، مهارت های تحلیلی سطح بالا، تسلط زیاد بر کانال ها و ابزارهای ارتباطی جدید و استراتژی های دقیق، بسیاری از محققان رقیب خود را که در فضاهای عمدتا سنتی فعالیت می کردند کنار زده اند. این امر نشان دهنده آن است که متفکران نسل جوان برای شناخته شدن نیازی به فعالیت های طولانی مدت ندارند. آن ها می توانند از طریق شبکه های اجتماعی با جذب فالوورهای بیشتر، از مجموع رقبای نسل قدیمی خود پیشی بگیرند و بدین شکل خود را مطرح کنند. به همین دلیل، شاید اکنون زمان شکوفایی اندیشکده های کوچک تر و تازه تأسیس باشد.
شرایط جدید و شکل گیری جدید نقش اندیشکده ها:
اندیشکده ها محصول شرایط زمانه خود هستند. بین شبکه های مختلف قدرت که اندیشکده ها با آن ها تعامل دارند و توانایی های بالفعل آن ها رابطه روشنی وجود دارد. اندیشکده های سالم، پویا و پایدار از ارتباط نزدیک با احزاب سیاسی، موسسات دانشگاهی با بودجه مناسب، رسانه های آگاه و قدرتمند، جامعه مدنی شکوفا و بخش خصوصی مسئول و سود آور بهره می برند. بدون این منابع، بقای اندیشکده ها غیرممکن است و تنها تعداد انگشت شماری از اندیشکده های بزرگ و جا افتاده ممکن است باقی بمانند و حتی این اندیشکده ها نیز وضعیت پایداری نخواهند داشت.
هم چنین اندیشکده هایی که تحت تاثیر نهادهای مختلفی همانند دولت یا بازار قرار دارند، همواره سعی نموده اند خود را با آن ها مرتبط کنند. برای مثال اندیشکده های چینی به وضوح بخشی از سازوبرگ حزب کمونیست هستند. اندیشکده ها در آلمان بخشی از نظام دولتی هستند که نسبت به دیدگاه های مخالف بسیار تساهل گرایانه و ملایم عمل می کنند. در بریتانیا اندیشکده ها بیشتر با سیستم احزاب سیاسی و مجموعه رسانه های سیاسی گوناگون مرتبط هستند و اندیشکده های ایالات متحده نیز بازتاب دهنده دیدگاه های بشردوستانه و یا منافع شرکت های بزرگ هستند .
در نقطه مقابل نیز اندیشکده های دیگری وجود دارند که به دنبال تقویت دیدگاه های مخالف تضعیف شده و تغییر موازنه قدرت هستند. بر ای مثال در چین، اندیشکده ها از دل سازوبرگ حزب حاکم کمونیست برای ایجاد اصلاحات پدیدآمده اند. اندیشکده “مؤسسه اقتصادی یونیرول “[۸] برای ترویج آزادسازی اقتصادی و سیاسی در زمانی تأسیس شد که میدان برای چنین ایده ای باز شده بود. سرانجام در سال ۲۰۱۹ زمانی که گفتمان شی جین پینگ به گفتمان مسلط تبدیل شد، این اندیشکده نیز به دستور او منحل گردید.
در کشورهای درحال توسعه نیز اندیشکده ها در حال در اختیار گرفتن مسئولیت سایر نهادها هستند. بسیاری از آن ها نقشی را ایفا می کنند که عمدتا وظیفه رسانه های جمعی است؛ مانند پوشش مباحثات سیاسی و توضیح مبتنی بر استدلال آن ها به عموم مردم (مانند ردیس[۹]) و یا انجام پژوهش هایی که عمدتا وظیفه دانشگاه ها است. هم چنین آن ها مسئولیت سیاستگذاری را عهده دار شده اند و در برخی موارد دیگر، تقریبا تمام ظرفیت برنامه سازی احزاب سیاسی را تحت کنترل خود درآورده اند. ازاین رو، تنوع بسیار زیادی در مدل های این نهادهای سیاست پژوهی در سراسر جهان درحال توسعه به وجود آمده، به گونه ای که دایان استون[۱۰] معتقد است هر یک از این اندیشکده ها به دنبال اصلاح یک شکست در رژیم دانش سیاسی خود هستند .
اکنون شاهد این هستیم که این اتفاق در جهان توسعه یافته و ایالات متحده یا بریتانیا نیز در حال رخ دادن است. اندیشکده ها هم اکنون دست به اقدامات چشمگیری زده اند؛ مانند سرمایه گذاری در سیستم های خبررسانی ویژه که قابلیت رقابت با کانال های تلویزیونی و رادیویی کوچک را دارند، ایجاد و تعریف برنامه های آموزشی و پروژه های پژوهشی برای تربیت نسل های بعدی سیاستگذاران و ایجاد، میزبانی و توسعه فضاهایی برای تعامل فراملی بین سیاستگذاران در سطوح محلی، منطقه ای و ملی. این وظایف، وظایف سنتی اندیشکده ها نیستند، بلکه نتیجه جمع بندی در دیدگاه عموم اندیشکده ها است که “نهادهای سنتی که انجام این وظایف را برعهده داشتند، ناکارآمدی خود را نشان داده اند “.
پس اندیشکده ها در آینده چگونه شکلی خواهند داشت؟
اول ازهمه، تنوع در این حیطه بیشتر خواهد شد. اندیشکده های بزرگ همچنان که نابرابری در سطح جهانی به همین شکل باقی بماند یا افزایش پیدا کند، به رشد خود ادامه خواهند داد و همچنان به جذب سرمایه از شرکت های بزرگ و دولت ها خواهند پرداخت. آن ها دیدگاه نهادهای جریان اصلی و مسلط را نمایندگی خواهند کرد، اما در مقابل تعداد بسیار زیادی اندیشکده کوچک تر نیز برای جایگزینی نهادهای ناکارآمد و تلاش برای مقابله با آن ها تاسیس خواهند شد .برخی از این اندیشکده ها به نشریاتی بسیار جذاب و نوآور تبدیل خواهند شد و از هر وسیله ای که برای پوشش مباحثات سیاسی پیچیده مناسب باشد بهره خواهند برد. برخی دیگر به میزگردهای بزرگی برای کمک به احزاب سیاسی بدون ظرفیت یا با ظرفیت برنامه ریزی پائین تبدیل خواهند شد .
اندیشکده های دانشگاهی نیز جایگزین مراکز تحقیقاتی قدیمی و ناکارآمد می شوند، درحالی که برخی دیگر از مراکز تحقیقاتی دانشگاهی، خود را به اندیشکده هایی پویا و جذاب تبدیل می کنند که علاقه بیشتری به دسترسی به عموم مردم فراتر از دایره بسته فعلی خود دارند و به سیستم های ارزشیابی علمی قدیمی بی اعتنا خواهند شد .
دوم، به عقیده بنده اندیشکده های موقت بیشتری تشکیل خواهند شد. حتی در حال حاضر نیز این امر در حال به وقوع پیوستن است. یک مثال خوب از این موضوع، ابتکار برنامه “آشپزخانه سیاستگذاری ” [۱۱]ایجاد شده توسط مؤسسه فوراس[۱۲] سوئیس است که کارآفرینان سیاستگذاری[۱۳] را از همه اقشار جامعه دعوت می کند تا برای حل چالش های اجتماعی مشترک با یکدیگر همکاری نمایند .
اما فراتر از تغییرات ساختاری این موسسات، این داستان ها و روایت ها خواهند بود که اندیشکده های جدید را ایجاد خواهند کرد و از تمامی ابزارهایی که برای توسعه و انتقال آن لازم است بهره خواهند برد. تصور بنده این است که اندیشکده ها به دورانی باز خواهند گشت که نیاز به مکان مشخص برای تأسیس نداشتند، بلکه در عوض با تعامل اعضای خود شکل می گرفتند و اصلاح می شدند. همان زمانی که انجمن سلطنتی هنر[۱۴] تنها به همراه پژوهشگرانش تاسیس شده بود و یک کافی شاپ برای ملاقات اعضای آن ها کفایت می کرد.
منابع و مآخذ به فارسی:
Enrique Mendizable, The future of think tanks 2021, The future of think tanks – Cast From Clay
[۱] Cast from clay
[۲] Enrique Mendizable
[۳] :Planning mindset ذهنیت برنامه ریزی به طرح ها و ایده های موجود در ذهن افرادی اشاره می کند که در جهت کاهش هزینه ها (هزینه های مادی و معنوی)، بهینه سازی منابع، به حداکثر رساندن سطح خدمات و کاهش میزان ریسک ها قدم برمی دارند.
[۴] Rand Corporation
[۵] Jeffrey Puryear
[۶] Chatham House
[۷] Xi Jinping
[۸] Unirule Institute of Economics
[۹] Redes
[۱۰] Diane Stone
[۱۱] Policy kitchen
[۱۲] Foraus institute
[۱۳] Policy entrepreneur
[۱۴] The Royal Society of the Arts (The RSA)
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.