با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
در حال حاضر، نیاز به یک چارچوب امنیتی در خاورمیانه به شدت حس می شود. با این حال، مساله واضح و جالب توجه این است که به رغم تغییر دولت در واشنگتن، ایالات متحده به روند فاصله گرفتن از امور منطقه پایان نداده یا دست کم، مشغول بازتعریف نحوه تعامل با شرکا و مخالفان در آنجاست.
درگیری های چند قطبی
زمان تک قطبی بودن در امور جهانی حقیقتا به پایان رسیده است. اگرچه می توان جنگ تحت رهبری آمریکا علیه رژیم صدام حسین در عراق در سال 2003 را به عنوان نقطه شروع فروپاشی جهان تک قطبی قلمداد کرد، اما برای منطقه خاورمیانه شروع جنگ در سوریه آغاز دوره جدید چند قطبی بود.
شکی نیست که ایالات متحده همچنان قدرت نظامی مسلط در جهان است، اما تمایل آن به اعمال قدرت در نتیجه تجربیات ناخوشایند جنگ ها از کره تا ویتنام و در دو دهه گذشته در افغانستان و عراق، کاهش یافته است. از زمان چرخش به شرق (به آسیا) باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین، و اعلان اینکه عربستان سعودی باید منطقه را با ایران «سهیم» شود، حضور نیروهای آمریکایی در منطقه کاهش یافته و یک روند جدایی دیپلماتیک آغاز شده است. هنوز در جامعه تحقیقات سیاسی بر سر اینکه آیا ایالات متحده واقعا به خروج از منطقه متعهد است یا خیر، بحث وجود دارد. برخی مانند دیوید دِسروشِس معتقدند که ردپای نظامی ایالات متحده افزایش یافته، نه کاهش. اما فارغ از نظرهای اینچنینی، واضح است که رهبران عرب خلیج فارس باور دارند آمریکا در حال عقب نشینی از منطقه است و چین و روسیه خیلی بیشتر از گذشته در منطقه حضور دارند.
شخصیت های دانشگاهی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اینطور استدلال می کنند که آمریکا با خروج خود از منطقه نوعی خلاء ایجاد کرده که قدرت های دیگر به ویژه روسیه و چین در حال پر کردن آن هستند. اگرچه روسیه بیشتر یک قدرت منطقه ایست تا جهانی، اما عملکرد یک مهره اصلی در منطقه را داشته و در برخی از درگیری ها به ویژه در سوریه و لیبی مداخله نظامی کرده است. روسیه با ترکیه روابط نزدیکی ایجاد کرده و نه تنها به آن، که به عربستان، امارات متحده عربی و مصر سلاح فروخته است. به علاوه، روسیه دستورکار اوپک پلاس را پیش برده و اوایل سال 2020 که عربستان موجبات سقوط قیمت نفت را فراهم آورد، با آن برای هماهنگ کردن کاهش تولید نفت اوپک پلاس همکاری کرد. البته، روسیه بارها از تعهدات خود سرپیچی کرده است.
چین هنوز تمایل زیادی به هزینه کردن سرمایه سیاسی قابل توجه در خاورمیانه نشان نداده است و همچنان ترجیح می دهد که مسئولیت تامین امنیت منطقه بر عهده ایالات متحده باشد. این کشور تمایل خود را برای تعامل دیپلماتیک در راستای منافع اقتصادی نشان داده، اما تلاش های آن در چارچوب سازمان های بین المللی، به ویژه سازمان ملل متحد، بوده است. با این حال، چین یک بازیگر بزرگ اقتصادی در منطقه است و مجبور خواهد بود درباره کمک به تامین منافع اقتصادی خود یا معطوف کردن تمرکزش به جای دیگر، تصمیم بگیرد. می توان گفت که در حال حاضر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا برای چین در اولویت نیست. کارن یانگ، از موسسه «اَمریکن اینترپرایز» معتقد است که سرمایه گذاری چین در منطقه در مقایسه با سرمایه گذاری های آن در دیگر مناطق جهان چندان قابل توجه نیست و تاثیری بر روابط آن با کشورهای خاورمیانه نخواهد داشت. به علاوه، چین برای کاهش وابستگی خود به تامین انرژی از منطقه خلیج فارس گام های قابل توجهی برداشته و به سمت توسعه منابع جدید انرژی پیش رفته است که یعنی شرط بندی روی وابستگی آتی چین به خلیج فارس بی معناست.
با این حال، چین فعلا از فاصله گرفتن ایالات متحده از منطقه سود می برد، چون این شرایط راه ها و کانال های دیپلماتیک جدیدی را به روی آن گشوده است. توافقنامه همکاری اقتصادی و امنیتی 25 ساله چین و ایران که در مارس 2021 امضا شد، یکی از این موارد است که فضای کافی برای سرمایه گذاری چین در ایران در ازای دسترسی آن به نفت را فراهم می آورد. چین میتواند تا حدودی خلا ناشی از خروج آمریکا را پر کند و شاید این کار را در قالب ضمانت های امنیتی انجام دهد، اما حضور آن در منطقه بیشتر در پروژههای بزرگ ساختمانی، توسعه بنادر، فروش تسلیحات و همسویی فرصت های سرمایه گذاری مشهود است.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.