چرا اسپانیا با این همه قدرت از غزه دفاع می کند؟

دور از مجادلات لفظی بین اسپانیا و اسرائیل نشان دهنده میزان مزاحمتی است که پدرو سانچز و دولت او برای دولت اشغالگر ایجاد می کنند، زیرا او -شاید- برجسته ترین سیاستمدار اروپایی است که با این صراحت و شدت به اسرائیل حمله می کند.

الجزیره در گزارشی نوشت: در 8 سپتامبر جاری، پدرو سانچز، نخست وزیر اسپانیا، با بیانیه ای خشم و نارضایتی کشورش را از جنگ نسل کشی مداوم اسرائیل در نوار غزه ابراز کرد.

سانچز گفت مادرید نه بمب هسته ای دارد، نه ناو هواپیمابر و نه ذخایر نفتی عظیمی، بنابراین نمی تواند -به تنهایی- حمله اسرائیل (به غزه) را متوقف کند، اما این به معنای دست کشیدن از تلاش نیست، زیرا مسائلی وجود دارند که ارزش مبارزه دارند، حتی اگر پیروزی در آنها به تنهایی در توان ما نباشد.

بیانیه سانچز بازتاب گسترده ای به ویژه در اسرائیل داشت که عمداً سخنان او را تحریف کرد و او را به تهدید به نابودی دولت یهودی متهم کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در این باره مدعی شد: «به نظر می رسد که تفتیش عقاید اسپانیایی، اخراج یهودیان اسپانیا و هولوکاست نازی برای سانچز کافی نبوده است».

جدعون ساعر، وزیر خارجه رژیم اشغالگر نیز با این ادعا که آگاهی تاریخی از آنچه “جنایات اسپانیا علیه مردم یهود، از جمله جنایات تفتیش عقاید” خواند، وجود ندارد، به اسپانیا حمله کرد.

این دور از مجادلات لفظی بین اسپانیا و اسرائیل نشان دهنده میزان مزاحمتی است که پدرو سانچز و دولت او برای دولت اشغالگر ایجاد می کنند، زیرا او -شاید- برجسته ترین سیاستمدار اروپایی است که با این صراحت و شدت به اسرائیل حمله می کند.

سانچز به هر حال فقط یک فعال مشهور، یک شخصیت رسانه ای یا هنری برجسته که افکار عمومی را بسیج می کند یا یک مقام ارشد در یک کشور حاشیه ای اروپایی نیست، بلکه نخست وزیر یکی از مهم ترین کشورهای اروپایی است و کشورش را در سال گذشته به بهترین کشور از نظر عملکرد اقتصادی در فهرست کشورهای ثروتمند متشکل از 37 کشور تبدیل کرد، طبق شاخص های تولید ناخالص داخلی، عملکرد بازار سهام، تورم پایه، بیکاری و سطوح کسری بودجه دولتی، همانطور که مجله اکونومیست بریتانیا به آن اشاره کرد.

این بدان معناست که این صدای به شدت مخالف دولت اشغالگر اسرائیلی، که تلاش می کند سیاست های اروپایی را به سمت “عادلانه تر” بودن در مورد حق فلسطینی ها هدایت کند، از یک مسئول موفق در کشورش خارج می شود، که به این معنی است که تأثیر آن ممکن است از مرزهای اسپانیا فراتر رود، همچنین یکی از معدود صداهای رسمی است که تمایل به “افراط گرایی راست” در اروپا را مهار می کند، و این چیزی است که خشم و تمرکز زیاد دولت اشغالگر بر سخنرانی های ضد اسرائیلی سانچز را توضیح می دهد.

پدر و سانچز.. زندگینامه سیاسی
پدرو سانچز از ابتدای مسیر سیاسی خود در صفوف چپ اسپانیا پیشرفت کرد. پدرو در سال 1993 به عضویت حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا درآمد و پس از آن در جریان جنگ کوزوو، مشاور سیاسی در پارلمان اروپا و سازمان ملل شد و سپس در سال 2004 به عضویت شورای شهر مادرید درآمد.

تا سال 2009، سانچز نماینده پارلمان اسپانیا از مادرید بود و در سال 2011، پدرو سانچز در بحبوحه کار سیاسی و صعود شغلی خود فراموش نکرد که بین کار سیاسی و وزن آکادمیک تعادل برقرار کند و دکترای اقتصاد گرفت.

در سال 2014، پدرو به پیروزی دست یافت که هیچ کس انتظارش را نداشت، پس از استعفای آلفردو پرز روبالکابا، رهبر وقت حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا، در پی عملکرد ضعیف حزب در انتخابات اروپا، پدرو سانچز توانست در انتخابات پس از استعفا پیروز شود و رهبر حزب شود، روزنامه ال پایس اسپانیا این پیروزی را “غیرمنتظره” توصیف کرد، زیرا پدرو سانچز به تعبیر این روزنامه “شخصیتی تقریباً ناشناخته” برای افکار عمومی اسپانیا بود.

این پیروزی دو ویژگی اساسی را تثبیت کرد که بقیه مسیر پدرو بعداً با آنها مشخص می شود، یعنی جاه طلبی و توانایی آمدن از دور برای دستیابی به پیروزی های غیرمنتظره و استفاده حداکثری از فرصت های مناسب.

پدرو سانچز از زمان تصدی رهبری حزب تاکید کرد که هدفش ایجاد رهبری حزبش بر اساس همان درجه “چپ گرایی” پایگاه مردمی حزب و در عین حال اجتناب از پوپولیسم افراطی است، دیدگاه سانچز در تمرکز بر این هدف بینش عمیقی بود، زیرا بخش های وسیعی از پایگاه های مردمی که به چپ در کشورهای مختلف اروپایی رای می دهند، از او انتقاد می کنند که وقتی به قدرت می رسد، لحن و اعمالش به میانه نزدیک تر است و در اعمال تغییرات اساسی در اقتصاد، جامعه یا سیاست تردید می کند، و این دلیلی بود که بسیاری از پایگاه های کارگری برای رای دادن به راست در بسیاری از کشورهای غربی تغییر موضع دادند.

با این حال، بادها بر خلاف میل کشتی‌ها وزیدند و سانچز به سرعت و بدون هیچ مراسم رسمی در اکتبر ۲۰۱۶ از رهبری حزب کنار گذاشته شد. این اتفاق پس از شکست تلاش او برای تشکیل دولت پس از انتخابات پارلمانی و پافشاری بر موضعی رادیکال مبنی بر منع رهبر حزب مردمی محافظه‌کار (راست) از تشکیل دولت رخ داد، که باعث ایجاد دودستگی بزرگی در داخل حزب سوسیالیست شد، زیرا برخی از رهبران حزب می‌خواستند از برگزاری انتخابات جدید اجتناب کنند و به ماریانو راخوی، رهبر حزب مردمی، اجازه دهند دولت را رهبری کند.

در نتیجه این دودستگی، حزب شاهد کودتایی علیه پدرو سانچز بود که منجر به برکناری او از سمتش شد، اما او کرسی خود در پارلمان را حفظ کرد و به شدت با سیاست‌های اقتصادی که محافظه‌کاران با آن کشور را اداره می‌کردند، به ویژه کاهش هزینه‌ها و کاهش دولت رفاه و بودجه‌های تامین اجتماعی، مخالفت کرد.

همزمان، سانچز تصمیم گرفت یک ماجراجویی عجیب و غریب را آغاز کند و اعلام کرد که با ماشین خود به سفری در سراسر اسپانیا خواهد رفت تا به صدای کسانی گوش دهد که صدایی ندارند، به مردم، به حاشیه‌نشینان و به رای‌دهندگانی که آرزوی تغییر دارند اما صدایشان شنیده نمی‌شود و رویاهایشان نمایندگی نمی‌شود.

سانچز بین شهرها، خیابان‌ها و کافه‌ها سفر کرد و مسافت ۴۰ هزار کیلومتری را طی کرد، با رای‌دهندگان صحبت می‌کرد، با آنها بحث می‌کرد و به رویاهایشان گوش می‌داد. به گزارش روزنامه گاردین بریتانیا، این سفر که در آن سانچز با ناراضیان در سراسر اسپانیا آمیخت، به او این امکان را داد که مجدداً و به راحتی، رهبری حزب کارگران سوسیالیست را تنها هفت ماه پس از برکناری‌اش به دست آورد.

پیروزی سانچز به منزله پیروزی “ضربتی قاطع” بر تشکیلات عمیق در حزب بود که او را قبلاً برکنار کرده بودند، اما اوضاع به همین جا ختم نشد.

در ژوئن ۲۰۱۸، سانچز در پی موفقیت در تصویب رای عدم اعتماد به دولت محافظه‌کار به رهبری راخوی، با ائتلاف با حزب پودموس چپ رادیکال و سایر اقلیت‌های پارلمانی مانند ناسیونالیست‌های باسک و استقلال‌طلبان کاتالونیا، که اولین رای موفقیت‌آمیز عدم اعتماد در پارلمان اسپانیا در دوران پس از فرانکو بود، در موعدی مهم‌تر برای تصدی پست نخست وزیری دولت اقلیت قرار داشت.

برخلاف انتظارات غیر خوشبینانه در مورد آینده دولت سانچز، نخست وزیر از آن زمان تاکنون توانسته است سمت خود را حفظ کند. به گزارش بی‌بی‌سی در سال ۲۰۲۰، سانچز پس از به دست گرفتن مسئولیت، توانست اقداماتی را انجام دهد که به شدت مورد توجه قرار گرفت و حمایت گسترده‌ای را از پایگاه مردمی چپ خود به دست آورد، زیرا حداقل دستمزد را افزایش داد، دولتی را منصوب کرد که زنان بر آن تسلط داشتند و از یک کشتی مهاجران که ایتالیا از پذیرش آن خودداری کرده بود، استقبال کرد.

بر اساس همین گزارش، سانچز در واقع توانست کاری را انجام دهد که سیاستمداران معمولاً در انجام آن با مشکل مواجه می‌شوند، زیرا او توانست محبوبیت حزب خود را به سرعت پس از رسیدن به قدرت در مقایسه با محبوبیت حزب در زمان اپوزیسیون افزایش دهد، که این امر باعث شد جوزپ لوپرا، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه مستقل مادرید، بگوید که سانچز “موفق شد خود را به عنوان مردی جدی و واجد شرایط برای این سمت به مردم نشان دهد.”

در واقع، دوره طولانی و مستمر ریاست پدرو بر دولت در اسپانیا با پیشرفت اقتصادی چشمگیری در کشوری همراه بود که سال‌ها از عملکرد اقتصادی ضعیف خود رنج می‌برد.

در سال گذشته (۲۰۲۴)، مجله اکونومیست بریتانیا در گزارشی با عنوان “اسپانیا چه چیزی می‌تواند به بقیه اروپا بیاموزد” آن را به لطف عملکرد اقتصادی متمایزش، حسادت سایر کشورهای ثروتمند توصیف کرد.

اگرچه رونق اقتصادی که اسپانیا در سال‌های گذشته شاهد آن بوده است، تا حد زیادی به هجوم گردشگران به این کشور، افزایش تعداد مهاجران که باعث ایجاد مصرف و رشد شده است، و همچنین کمک‌های مالی اروپایی که اسپانیا در پی همه‌گیری کووید-۱۹ دریافت کرده است، باز می‌گردد، زیرا دومین کشور قاره پس از ایتالیا بود که بیشترین میزان این کمک‌ها را دریافت کرد، اما این عوامل بدون سیاست‌های دولتی موفق به ثمر نمی‌نشست.

مادرید توانست محیطی خوشایند برای مهاجران و نسبتاً آسان برای آنها ایجاد کند -برخلاف همسایه‌اش ایتالیا، برای مثال- و از این رو مهاجران بیشتری را با مهارت‌های بالاتر جذب کرد و توانست آنها را به راحتی در اقتصاد خود ادغام کند، همچنین رونقی که صنعت گردشگری در این کشور شاهد آن است، اگر دولت محیطی محرک برای آن ایجاد نمی‌کرد، رخ نمی‌داد.

و در نهایت، تجربیات ثابت کرده است که کمک‌های مالی به تنهایی باعث ایجاد رشد نمی‌شوند، همانطور که تجربه ایتالیا، که بیشترین سهم را از کمک‌های مالی اروپا در دوران کرونا داشته است، نشان می‌دهد، زیرا عملکرد اقتصادی آن بسیار ضعیف‌تر از عملکرد اسپانیا بود.

موضع سانچز در قبال مهاجرت به طور خاص بسیار انقلابی بود، در حالی که راست‌ها در حال تسخیر جهان غرب بودند و اساساً بر انزجار فزاینده از مهاجران تکیه داشتند، پدرو سانچز از اینکه به مردم در اسپانیا بگوید مهاجرت یک نعمت و فرصتی برای اقتصاد اسپانیا است، ابایی نداشت و او این را با ارقام پشتیبانی می‌کند، زیرا تأکید می‌کند که مهاجرت ۲۵٪ از سهم سرانه تولید ناخالص داخلی، ۱۰٪ از درآمد تامین اجتماعی و تنها ۱٪ از هزینه‌های عمومی کشور را تشکیل می‌دهد.

اما در زمینه سیاست خارجی، پدرو سانچز سیاست خارجی خود را بر اساس اصول و اخلاق از منظر جهانی و بدون ارتباط ضروری با مرزهای جهان غرب ترسیم کرده است. از این رو، سانچز پس از به دست گرفتن ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا توسط دونالد ترامپ، در انتقاد از نقش ایالات متحده تحت رهبری او تردید نکرد. وی ابراز تاسف کرد که کشوری که مهندس نظام جهانی پس از جنگ جهانی دوم بوده است، اکنون این نظام را تضعیف می‌کند.

در واقع، موضع سرسختانه پدرو در قبال ترامپ و دولت او، شاید کلید مهمی برای درک موضع تند او در برابر نزدیکترین متحد ایالات متحده، یعنی دولت اشغالگر اسرائیلی باشد. پدرو یکی از معدود رهبران اروپایی است که ترامپ را با صراحت و بدون ابهام به چالش می‌کشد. به گفته مجله اکونومیست بریتانیا، ترامپ “از او متنفر است” زیرا او اتحادیه اروپا را ترغیب می‌کند تا با تعرفه‌های تجاری آمریکا مبارزه کند، همچنین به میلیاردرهای فناوری آمریکایی حمله می‌کند و آنها را متهم می‌کند که دموکراسی را به خطر می‌اندازند.

مهمتر از آن، در ژوئن گذشته، سانچز به عنوان نماینده اسپانیا تنها سیاستمدار اروپایی بود که در نشست سران ناتو، درخواست رئیس جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، مبنی بر اینکه کشورهای عضو اتحادیه 5 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع کنند، قاطعانه رد کرد. سانچز در آن زمان متعهد شد که تنها 2.1 درصد پرداخت کند و معتقد بود که هدف ترامپ با دیدگاه اسپانیا در مورد اهدافش در تضاد است.

سانچز و فلسطین.. امتداد میراث اسپانیا
بسیاری از حملات پدرو سانچز به اسرائیل و دفاع او از حقوق فلسطینیان را ناشی از گرایش چپ او می‌دانند، و اگرچه این تا حدی درست است، میراث تاریخی اسپانیا -فرا حزبی- در این زمینه، شاید به میزان زیادی در شکل‌گیری آگاهی سانچز از این مسئله و مواضع او در قبال آن سهیم بوده است.

در اسپانیا، حمایت مردمی آشکاری از فلسطینیان وجود دارد که با جانبداری رایج از اسرائیل در اروپا (قبل از جنگ نسل‌کشی کنونی) مغایرت دارد، و از قضا، این امر هم در مورد راست و هم در مورد چپ صدق می‌کند، اگرچه در صفوف چپ واضح‌تر است.

به گفته لوس گومز، استاد مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه مستقل مادرید در گفتگو با “بی بی سی” اسپانیا در جنگ جهانی دوم شرکت نکرد، بنابراین اسپانیایی‌ها “هرگز احساس مسئولیت ویژه‌ای در قبال این موضوع نکردند که شکل گیری اسرائیل به عنوان یک راه حل احتمالی برای هولوکاست و برای وضعیت یهودیان اروپایی که تحت سلطه نازیسم و فاشیسم رنج می‌بردند، چه معنایی دارد”.

فراتر از آن، جانبداری نسبی اسپانیا از کشورهای محور در طول جنگ و انزوای اروپایی آن در نتیجه این امر، باعث شد که این کشور بیشتر به روابط خود با کشورهای جنوب و شرق مدیترانه توجه کند. حتی پس از تأسیس دموکراسی اسپانیا پس از سقوط حکومت فرانکو در سال 1975، اسپانیا نخواست “دوستی سنتی خود با کشورهای عربی” را به خطر بیندازد، که “بسیار ارزشمندتر از هر گونه روابط احتمالی با اسرائیل” بود.

در نتیجه، دولت اسپانیا روابط نزدیکی با سازمان آزادیبخش فلسطین برقرار کرد و یک دفتر نمایندگی برای این سازمان در مادرید در سال 1979 افتتاح کرد، همچنین میزبان رهبر آن، یاسر عرفات بود که آدولفو سوارز، اولین رئیس دولت در دوران دموکراسی اسپانیا، از او استقبال گرمی کرد، تا اسپانیا اولین کشور غربی باشد که میزبان رهبر فلسطینی می‌شود.

حتی زمانی که اسپانیا در سال 1986 قصد به رسمیت شناختن اسرائیل را داشت، که شرط پیوستن آن به جامعه اقتصادی اروپا (اتحادیه اروپا کنونی) بود، این امر تنها پس از مشورت‌های طولانی با کشورهای عربی و همراه با یک پیام شخصی توضیحی از نخست وزیر وقت، فلیپه گونزالس، به دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی صورت گرفت.

اگرچه روابط اسپانیا و اسرائیل از آن زمان در سطوح اقتصادی و نظامی عمیق‌تر شده است، مادرید نسبتاً سنت‌های روابط خود با فلسطینیان را حفظ کرده است. به عنوان مثال، در نوامبر 2012 به اعطای وضعیت “دولت ناظر غیر عضو” به فلسطین در سازمان ملل متحد در دوران دولت راست‌گرای محافظه‌کار به رهبری نخست وزیر ماریانو راخوی رای داد.

سانچز این میراث اسپانیایی را در همدردی با فلسطینی‌ها به ارث برده است که با جنگ نسل‌کشی اسرائیل در غزه تقویت شده است. بر اساس یک نظرسنجی اخیر که توسط مؤسسه رویال الکانو در مادرید انجام شده است، ۸۲ درصد از اسپانیایی‌ها کاری که اسرائیل در غزه انجام می‌دهد را «نسل‌کشی» توصیف می‌کنند، و این نسبت در میان افراد متعلق به چپ به ۹۷ درصد می‌رسد و در میان جناح میانی ۸۵ درصد است و نسبتاً به ۶۲ درصد در میان راست‌گرایان کاهش می‌یابد، که به این معنی است که یک اجماع فراتر از حزب‌گرایی در اسپانیا برای رد اسرائیل و اقدامات آن وجود دارد.

کاری که پدرو به سادگی انجام می‌دهد، همسویی با افکار عمومی رو به رشد در کشورش است، بر خلاف بسیاری از سیاستمداران غربی که تغییرات سریع در دیدگاه مردم نسبت به این مسئله را نادیده می‌گیرند.

بر اساس نظرسنجی مرکز مشهور پیو در ژوئن/ژوئن گذشته که شامل ۲۴ کشور از جمله اسپانیا بود، ۲۰ کشور وجود دارند که بیش از نیمی از شهروندان بالغ آن نظر منفی نسبت به دولت اشغالگر اسرائیلی و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر آن دارند و این نسبت به حدود سه چهارم بزرگسالان یا بیشتر در هر یک از اسپانیا، استرالیا، یونان، اندونزی، ژاپن، هلند، سوئد و ترکیه می‌رسد.

بنابراین جای تعجب نبود که سانچز اولین مقام اروپایی بود که صریحاً آنچه در غزه اتفاق می‌افتد را “نسل‌کشی” توصیف کرد، علاوه بر سایر اقدامات اسپانیا که مهم‌ترین آن به رسمیت شناختن رسمی دولت فلسطین توسط مادرید در مه ۲۰۲۴، و دعوت آن به تعلیق فوری توافقنامه مشارکت اروپا با دولت اشغالگر اسرائیل و پیوستن بعدی آن به دعوتی است که آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دادگاه بین‌المللی دادگستری ارائه کرده است، علاوه بر اعلام دستگاه قضایی اسپانیا مبنی بر آغاز تحقیقات در مورد نقض حقوق بشر در غزه برای ارائه شواهد به دادگاه کیفری بین‌المللی.

پدر نهایت، مادرید مرحله پایانی مسابقه “تور دوچرخه‌سواری اسپانیا” را پس از آنکه معترضان به مسیر مسابقه به دلیل اعتراض به حمله اسرائیل به غزه و مشارکت یک تیم اسرائیلی در این مسابقه، حمله کردند، لغو کرد، اقدامی که با تمجید علنی نخست‌وزیر همراه شد مبنی بر اینکه “مردم اسپانیا برای مسائل عادلانه، مانند مسئله فلسطین، حرکت می‌کنند” و همزمان با آن خواستار ممنوعیت مشارکت اسرائیل در مسابقات ورزشی بین‌المللی مانند آنچه به دلیل جنگ با اوکراین برای روسیه رخ داد، شد.

در سطح عملی‌تر، مادرید تصمیم گرفته است مجموعه‌ای از تحریم‌ها را علیه اسرائیل به دلیل جنگ در غزه اعمال کند. مادرید در آغاز صادرات سلاح به اسرائیل را به طور رسمی ممنوع کرد، از جمله لغو قرارداد ۷۰۰ میلیون یورویی برای خرید پرتابگرهای موشک با طراحی اسرائیلی.

همچنین وزارت دفاع قرارداد خرید ۱۶۸ پرتابگر و ۱۶۸۰ موشک ضد تانک از شرکت اسرائیلی رافائل به ارزش ۲۸۷.۵ میلیون یورو را به نقل از روزنامه الباییس لغو کرد. وزارت کشور اسپانیا قراردادی برای خرید مهمات به ارزش ۶.۸ میلیون یورو از یک شرکت اسرائیلی را لغو کرد و مادرید همچنین تصمیم گرفت بنادر و حریم هوایی خود را به روی کشتی‌ها و هواپیماهایی که سلاح به اسرائیل حمل می‌کنند، ببندد.

مهم‌تر از آن، مادرید رسماً تصمیم گرفت از ورود همه کسانی که مستقیماً در نسل‌کشی، نقض حقوق بشر و جنایات جنگی در نوار غزه دست دارند به اسپانیا جلوگیری کند، از جمله ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل و اسموتریچ، وزیر دارایی.

سایر تحریم‌ها شامل ممنوعیت واردات محصولات از شهرک‌های فلسطینی است که توسط اسرائیلی‌ها غصب شده است، محدود کردن خدمات کنسولی ارائه شده به شهروندان اسپانیایی مقیم در آن سرزمین‌ها، تقویت همکاری با دولت فلسطین، افزایش تعداد کارکنان در مأموریت کمک اتحادیه اروپا در گذرگاه رفح، افزایش کمک ارائه شده به آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (اونروا) به میزان ۱۰ میلیون یورو و افزایش حجم کمک‌های بشردوستانه به غزه به ۱۵۰ میلیون یورو است.

سیاست داخلی… و حدود حمایت اسپانیا

به طور کلی، می‌توانیم بگوییم که نخست‌وزیر اسپانیا به برجسته‌ترین صدای غربی در مخالفت با جنگ اسرائیل تبدیل شده است، که نه تنها به سخنرانی بسنده نکرده، بلکه اقدامات جامعی را برای محکوم کردن نسل‌کشی در حد توان کشورش به عنوان یک «قدرت متوسط» در صحنه بین‌المللی انجام داده است.

همانطور که اشاره کردیم، ملاحظات تاریخی، ایدئولوژیک و مردمی وجود دارد که می‌تواند این حمایتی را که سانچز ترجیح می‌دهد آن را از منظر اخلاقی و قانونی تدوین کند، توضیح دهد و کارزار نظامی اسرائیل را “نسل‌کشی یک ملت بی‌دفاع” و “نقض تمام قوانین انسانی” توصیف می‌کند.

اما ملاحظات سیاسی داخلی نیز وجود دارد که شاید تا حدی موضع قوی دولت اسپانیا در مخالفت با اسرائیل را توضیح دهد. حزب سانچز، حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا (PSOE) از حمایت ضروری حزب سومار برخوردار است که یک ائتلاف چپ‌گرا و مترقی است که شامل حزب کمونیست اسپانیا و احزاب مترقی مختلف می‌شود و به رسمیت شناختن کشور فلسطین را شرط پیوستن به دولت در جریان مذاکرات تشکیل ائتلاف در سال ۲۰۲۳ قرار داده است.

دولت سانچز همچنین تحت فشار زیادی از سوی متحدان پارلمانی سابق خود در حزب پودموس، علاوه بر احزاب “جدایی‌طلب” باسک و کاتالونیا قرار دارد، و برخی از آنها سانچز را صراحتاً به عدم ارائه حمایت کافی از فلسطین و غزه متهم کرده‌اند. همه این احزاب، به طرق و سطوح مختلف، از مقاومت فلسطین علیه اسرائیل و همه مبارزات برای پایان دادن به استعمار حمایت می‌کنند.

به عنوان مثال، در حالی که پدرو سانچز مدت زیادی در توصیف آنچه در غزه می‌گذرد به عنوان “نسل‌کشی” تردید داشت (قبل از اینکه این کار را در اوایل سپتامبر جاری انجام دهد)، حزب سومار مدت‌هاست که از این اصطلاح استفاده کرده و از دولت خواسته است که آن را علناً بپذیرد.

و فراتر از آن، سومار (و همچنین حزب پودموس) خواستار این هستند که اسپانیا روابط کامل خود را با اسرائیل قطع کند، که حزب سانچز آن را رد می‌کند و استدلال می‌کند که این اقدام نتایج معکوس و زیان‌آوری برای فلسطین خواهد داشت، زیرا اسپانیا از راه حل دو کشوری حمایت می‌کند و به دنبال مشارکت در حل مناقشه است، که از طریق قطع کامل روابط دیپلماتیک با اسرائیل قابل دستیابی نیست.

در طرف مقابل، اپوزیسیون راست‌گرا، به نمایندگی از حزب مردمی راست‌گرا به رهبری آلبرتو نونییز فیخو و حزب فوکس راست افراطی به رهبری سانتیاگو آباسکال، انتقادات خود را از سانچز و دولتش به بهانه “شکست در مقابله با اعتراضات ضد اسرائیلی” تشدید می‌کنند، بلکه گاهی اوقات آن را تشویق می‌کنند که به گفته آنها “باعث شرمساری اسپانیا در سطح جهان می‌شود”.

و بدین ترتیب، نخست‌وزیر خود را بین مطالبات مردمی و سیاسی چپ‌گرا برای حمایت بیشتر از فلسطینی‌ها و انزوای بیشتر اشغالگران اسرائیلی و فشارهای راست سنتی که بیشتر به سمت اسرائیل متمایل است، محصور می‌بیند.

این محدودیت‌های داخلی، توانایی دولت اسپانیا برای ارائه حمایت بیشتر به فلسطینی‌ها را محدود می‌کند، اما فشارهای خارجی مهم‌ترین و مؤثرترین فشارها باقی می‌مانند، زیرا پدرو و دولتش به محدودیت توانایی اسپانیا در تأثیرگذاری بر روند جنگ در مقایسه با ایالات متحده به عنوان مثال اعتراف می‌کنند.

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اخیراً در پیامی به رویترز، از دولت اسپانیا انتقاد کرد و گفت: “بسیار نگران کننده است که اسپانیا، عضو ناتو، تصمیم بگیرد محدودیت‌هایی را بر عملیات آمریکا اعمال کند و اسرائیل را رها کند” و این موضع را به ادعایش “تشویق تروریست‌ها” دانست.

شایان ذکر است که ایالات متحده دارای دو پایگاه نظامی در اسپانیا است: پایگاه دریایی “روتا” که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در اسپانیا و مهم‌ترین پایگاه دریایی در اروپا به شمار می‌رود، علاوه بر پایگاه هوایی موران.

علاوه بر این، کارشناسان و تحلیلگران در خود مادرید استدلال می‌کنند که دولت قادر نخواهد بود به طور کامل به تعهدات خود مبنی بر قطع همکاری نظامی با اسرائیل عمل کند.

بر اساس گزارشی از روزنامه اسپانیایی الموندو، با وجود تأکید دولت بر عدم خرید سلاح از اسرائیل از زمان آغاز درگیری در غزه، اسپانیا از آن زمان تاکنون مواد دفاعی و امنیتی به ارزش بیش از یک میلیارد یورو از شرکت‌های اسرائیلی از طریق 46 قرارداد منعقد شده از اکتبر 2023 خریداری کرده است. این بر اساس تحلیلی است که توسط “مرکز دلاس برای مطالعات صلح” بر اساس داده‌های قراردادهای دولتی انجام شده است (اگرچه برخی از این قراردادها هنوز فعال نشده‌اند و دولت می‌گوید که لغو شده‌اند یا در حال لغو شدن هستند).

همچنین، اسپانیا و اسرائیل از سال 2011 توافقنامه‌ای در زمینه اطلاعات، به ویژه در مورد “حفاظت از اطلاعات محرمانه” بین دو طرف، دارند.

مرکز اطلاعات ملی اسپانیا (CNI) و سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) روابط قوی دارند که شامل تبادل اطلاعات و توافقنامه‌های همکاری فناوری، از جمله سیستم پگاسوس اسرائیل است که برای جاسوسی از تلفن‌های سیاستمداران اسپانیایی، از جمله خود پدرو سانچز و تعداد زیادی از مقامات و فعالان خواستار جدایی در منطقه کاتالونیا استفاده شده است.

همچنین شرکت‌های دفاعی اسپانیایی روابط قوی با همتایان اسرائیلی خود دارند که “آزاد کردن” روابط دفاعی و نظامی بین دو کشور را دشوار می‌کند، حتی اگر برخی از قراردادهای دفاعی لغو شوند. این بدان معنا نیست که اسپانیا در مجازات اسرائیل جدی نیست، بلکه به سادگی به میزان توانایی یک کشور به طور جداگانه و دور از نظر جغرافیایی از صحنه درگیری برای ایجاد تأثیر واقعی، هر چقدر هم که

دیدگاهتان را بنویسید