احتمال حمله نظامی قطر به اسرائیل کم است/ دیدگاه اعراب متحد غرب به «جبهه مقاومت» نزدیک شده است

«جعفر قنادباشی» حمله اخیر اسرائیل به قطر را تلاشی هدفمند برای حذف رهبران حماس و ایجاد خلأ شخصیتی در رأس دولت آتی فلسطین توصیف کرد و نشست دوحه را فرصتی برای آغاز همکاری‌های عملی جهان اسلام علیه تهدیدات مشترک دانست.

سفر پیشین ایران در لیبی معتقد است ایده «اسرائیل بزرگ» اگر عملی شود بخش‌هایی از مصر، اردن، عراق و سراسر لبنان را شامل می‌شود.

؛ نشست سران کشور‌های عضو سازمان همکاری اسلامی در دوحه، پس از حمله اخیر اسرائیل به قطر، کشوری که سال‌ها نقش میانجی‌گر اصلی در مناقشات فلسطین و مقاومت را بر عهده داشته، برگزار شد.

این تحول، فضای سیاسی و امنیتی منطقه را تحت تأثیر قرار داده و بحث‌ها را درباره میزان انسجام و اراده کشور‌های اسلامی برای عبور از سطح رایزنی و همفکری به سمت اقدام عملی در برابر تهدیدات مشترک، داغ کرده است.

در خصوص این موضوع خبرنگار تابناک گفتگویی با جعفر قنادباشی؛ سفیر پیشین ایران در لیبی انجام داده که در ادامه آمده است.

با توجه به شرایط حساس منطقه، تشدید اقدامات اسرائیل، حمله رژیم صهیونیستی به قطر و تهدید‌های مکرر این رژیم مبنی بر تکرار حمله، اولویت‌های هیئت ایرانی در این نشست اضطراری را در چه موضوعاتی می‌دانید؟

با توجه به شرایط حساس منطقه، اجلاس جاری نماد و سمبل کاهش فاصله میان کشور‌های جبهه مقاومت و کشور‌های خارج از این جبهه است و این موضوع از ضرورت‌های مقابله با هرگونه تهدید منطقه‌ای محسوب می‌شود. جمهوری اسلامی ایران خرسند است که کشور‌های غیرمحور مقاومت، بر اثر تحولات اخیر، مواضع خود را به مواضع جبهه مقاومت نزدیک کرده‌اند و می‌توان گفت اصلی‌ترین اولویت ایران، همین همسویی و نزدیکی این کشورهاست.

در گذشته انتظار می‌رفت کشور‌های غیرجبهه مقاومت با درک واقعیت‌ها و شناخت تهدیدات بین‌المللی، مواضع خود را با جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت نزدیک کنند، اما چنین اتفاقی رخ نداد. به‌عنوان نمونه، در زمان حمله به غزه که تاکنون ۶۴ هزار شهید بر جای گذاشته، موضع‌گیری جدی صورت نگرفت.

حتی در قبال سوریه، چه پیش و چه پس از دوران بشار اسد و تجاوزات و اشغالگری‌های اسرائیل، واکنش لازم داده نشد.یک ماه و نیم پیش، بنیامین نتانیاهو از «اسرائیل بزرگ» سخن گفت که در واقع تهدیدی مستقیم علیه کشور‌های منطقه به‌ویژه کشور‌هایی نظیر اردن، لبنان، عراق، عربستان و مصر به شمار می‌رود. انتظار می‌رفت همان زمان اجلاس اضطراری برگزار شود، اما چنین نشد.

اکنون با توجه به شرایط جدید، اولویت ایران تقویت پیوند‌ها و اتخاذ راهکار‌های عملی برای مقابله با تهدیدات منطقه‌ای و جلوگیری از پیشبرد طرح‌های اسرائیل است. این امر مستلزم تصمیم‌گیری‌های مشترک است، چرا که در غیر این صورت، دورنمایی که صهیونیست‌ها نسبت به امنیت منطقه ترسیم کرده‌اند، تیره و تار خواهد بود.

هدف ایران این است که این چشم‌انداز منفی تغییر یابد و امنیت منطقه توسط خود کشور‌های منطقه تامین شود.تحولات اخیر نشان داده است که امنیت عاریه‌ای وجود ندارد و این امنیت باید از درون منطقه و توسط کشور‌های آن حفظ شود.

از این رو، اجلاس قطر می‌تواند سرآغاز جدیدی باشد که بازتاب‌دهنده نیاز‌های اساسی منطقه به امنیت داخلی، اتحاد و ایجاد پیمان‌های همکاری‌های دفاعی در برابر سلطه‌گری‌های غرب که امروز توسط اسرائیل اجرا می‌شود، باشد.

*اخباری منتشر شده مبنی بر احتمال پاسخ نظامی قطر، همراه با چند کشور اسلامی منطقه، به تجاوز اسرائیل. به نظر شما چنین اقدامی تا چه اندازه محتمل است و آیا اساساً قطر دست به این کار خواهد زد یا خیر؟

منابع تحلیلی احتمال پاسخ فوری نظامی قطر و سایر کشور‌های عربی به تجاوز اسرائیل را بسیار پایین ارزیابی می‌کنند. به گفته ناظران، وابستگی تسلیحاتی، آموزشی و حتی ترتیبات نظامی این کشور‌ها به غرب، مانع از استقلال تصمیم‌گیری در حوزه امنیتی و دفاعی شده است.

همچنین سیاست خارجی بسیاری از دولت‌های عربی همچنان در چارچوب معادلات قدرت‌های بیرون از منطقه تعیین می‌شود. با این حال، با تشدید اقدامات اسرائیل و افزایش نارضایتی جهانی که نمود آن در قطعنامه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل و رای بیش از دوسوم کشور‌ها علیه تل‌آویو دیده شد، پیش‌بینی می‌شود که در بلندمدت، جهان عرب ناگزیر به تغییر رویکرد و رویارویی عملی با این رژیم شود.

ناظران یادآوری می‌کنند که رفتار‌هایی نظیر نابود کردن نمادین منشور سازمان ملل در برابر دوربین‌ها توسط نماینده اسرائیل، نشان‌دهنده بی‌اعتنایی کامل این رژیم به قوانین و خطوط قرمز بین‌المللی و منطقه‌ای است.

* به‌نظر شما، با توجه به تجربه نشست‌های پیشین سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب که معمولاً تنها به صدور بیانیه‌های فاقد نتیجه اجرایی منجر شده است، ایران چگونه می‌تواند سایر کشور‌ها را از اتخاذ مواضع صرفاً بیانیه‌ای به سمت اقدامات سیاسی یا حتی اقتصادی ملموس علیه اسرائیل سوق دهد؟

اصلی‌ترین دلیل تشکیل اجلاس اخیر، فشار افکار عمومی در جهان عرب است و حکومت‌ها ناگزیر شده‌اند پاسخ دهند که چرا تاکنون در برابر شهادت ۶۴ هزار عرب واکنش نشان نداده‌اند و چرا زمانی که نخست‌وزیر اسرائیل از ایده «اسرائیل بزرگ» سخن گفت، موضع‌گیری نکردند
به نظر من، ضرورتی ندارد که ما در این مقطع اقدام مستقیمی انجام دهیم. تنها کافی است واقعیت‌های منطقه را ترسیم کرده و بر نتایج همسویی‌ها تأکید کنیم، چرا که دو عامل مهم به‌عنوان موتور محرک در حال ایفای نقش هستند.نخست، مطالبات ملت‌های عربی است.

کشور‌هایی که به سمت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی حرکت کرده‌اند، اکنون از سوی ملت‌ها و نخبگان خود تحت بازخواست و اعتراض قرار دارند. می‌توان گفت اصلی‌ترین دلیل تشکیل اجلاس اخیر، همین فشار افکار عمومی در جهان عرب است.

حکومت‌ها ناگزیر شده‌اند پاسخ دهند که چرا تاکنون در برابر شهادت ۶۴ هزار عرب واکنش نشان نداده‌اند و چرا زمانی که نخست‌وزیر اسرائیل از ایده «اسرائیل بزرگ» سخن گفت که اگر عملی شود بخش‌هایی از مصر، اردن، عراق و سراسر لبنان را شامل می‌شود، موضع‌گیری نکردند. این مطالبات مردمی به‌طور طبیعی فشار را افزایش داده و آنان را به واکنش وادار می‌کند.

دوم، خود اقدامات رژیم صهیونیستی است. این رژیم در سال‌های اخیر، با گستاخی و حتی نوعی جنون سیاسی که ریشه آن را به آموزه‌های توراتی و یک «ماموریت مذهبی» نسبت می‌دهند بی‌اعتنا به واکنش‌ها، اقدامات تحریک‌آمیزی انجام داده است. همین رفتار‌ها دیگران را وادار به واکنش می‌کند. نمونه روشن آن، اقدام آفریقای جنوبی در شکایت از اسرائیل نزد مراجع بین‌المللی است؛ کشوری که هزاران کیلومتر از فلسطین فاصله دارد.

بنابراین، این دو موتور قدرتمند مطالبات گسترده مردمی و اقدامات تحریک‌آمیز اسرائیل به‌طور طبیعی کشور‌های عربی را به سمت جبهه مقاومت سوق می‌دهد. تاکنون آنچه باید گفته می‌شد، گفته‌ایم؛ هزینه‌های لازم را متحمل شده‌ایم؛ حتی همسویی برخی دولت‌های عربی با آمریکا و اسرائیل را تحمل کرده‌ایم. اکنون بدون نیاز به اقدام جدید از سوی ما، این روند به‌طور خودکار در حال پیش رفتن است.

*با توجه به اینکه برخی کشور‌های عربی دارای روابط رسمی یا غیررسمی با اسرائیل هستند، این احتمال وجود دارد که تحت فشار ایالات متحده یا اروپا، در جریان این نشست به‌سمت تضعیف تصمیمات حرکت کنند. این فشار‌ها را تا چه اندازه تعیین‌کننده می‌دانید و ایران چه ابزار‌هایی برای مقابله با آنها در اختیار دارد؟

در شرایط کنونی جهان، تمایل کشور‌های حامی اسرائیل برای واداشتن کشور‌های عربی به خویشتنداری به‌طور محسوسی کاهش یافته است. به‌عنوان نمونه، فرانسه که سال گذشته با به‌رسمیت شناختن کشور فلسطین همراهی نکرده بود، اکنون در حال پیوستن به این موضع است. شماری از کشور‌های اروپایی نیز که پیش‌تر فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند، همچنان بر موضع خود پایبندند.

از این رو، می‌توان گفت آن فشار‌هایی که در گذشته برای دعوت کشور‌های عربی به خویشتنداری وجود داشت، هم‌اکنون بسیار کاهش یافته است. دلیل این امر را می‌توان در اعتراضات گسترده علیه اسرائیل در انگلستان، فرانسه و حتی ایالات متحده جست‌و‌جو کرد که باعث تغییر رویکرد افکار عمومی و کاهش تمایل دولت‌ها برای اعمال چنین فشار‌هایی شده است.

در حال حاضر، تعداد کشور‌هایی که همچنان بر تداوم این فشار‌ها اصرار می‌ورزند، بسیار اندک شده و حتی نقش آمریکا نیز در این میان کاهش یافته است. البته ایالات متحده و دیگر کشور‌ها همچنان برای حفظ منافع خود و با نگرانی از اقدامات پنهانی رژیم صهیونیستی، تلاش‌هایی خواهند کرد، اما دوره‌ای که اسرائیل می‌توانست از حمایت مطلق برخوردار باشد، به‌سر آمده است.

یکی از نشانه‌های روش این تغییر، پنهان‌کاری دونالد ترامپ درباره نقش آمریکا در حمله به قطر است؛ اقدامی که نشان می‌دهد واشنگتن از آشکار شدن همسویی خود با اسرائیل بیم دارد. اصرار مقامات آمریکایی بر اعلام «همراه نبودن» در برخی اقدامات، این نگرانی را به‌خوبی آشکار می‌کند.

بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که فشار‌های حامیان اسرائیل دیگر نقش تعیین‌کننده‌ای ندارد و رژیم صهیونیستی با عملکرد خود، عملاً مسیر انزوا و فروپاشی را هموار کرده است؛ فرآیندی که آنچه به‌عنوان “محو” این رژیم مطرح می‌شود، عملاً در حال تحقق است.

واقعیت مهم و مغفول مانده در جریان این درگیری‌ها، هدف اصلی اسرائیل از حمله به قطر در واقع حمله‌ به حماس بود که تل‌آویو می‌خواهد در زمان تشکیل دولت فلسطینی، هیچ رهبر مقاومی در رأس آن قرار نگیرد تا این دولت کارآمدی لازم را نداشته باشد
* پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، این دیدگاه که دشمن اصلی کشور‌های منطقه همان رژیم صهیونیستی است، نه تنها در میان کشور‌های عربی، بلکه حتی نزد متحدان غربی آنان نیز تقویت شده است؛ موضوعی که ایران سال‌ها بر آن تأکید داشته است. در شرایط فعلی، کشور‌هایی همچون مصر ایده «دفاع جمعی منطقه‌ای» را با هدف مقابله با تهدیدات اسرائیل مطرح می‌کنند. با توجه به تهدید جدی این رژیم، چه سطحی از همکاری میان کشور‌های عربی را می‌توان در این زمینه پیش‌بینی کرد؟

در حال حاضر، همکاری کشور‌های عربی در زمینه دفاع جمعی علیه تهدیدات رژیم صهیونیستی، عمدتاً در حد همسویی، همفکری، تبادل نظر و رایزنی است.

با این حال ظرفیت لازم برای رسیدن به بالاترین سطوح همکاری، حتی در قالب یک اجماع و هماهنگی نظامی مشترک، وجود دارد. تحقق این امر وابسته به میزان نزدیکی مواضع کشور‌های عربی به مواضع محور مقاومت و نیز به شهامت و اراده سیاسی آنان است؛ چرا که خطر اسرائیل، اگر مهار نشود، سال‌ها امنیت منطقه را تهدید خواهد کرد.

با وجود این، یک واقعیت مهم در جریان این درگیری‌ها مغفول مانده است و آن هدف اصلی اسرائیل از حمله به قطر است. این حمله در واقع حمله‌ای به حماس بود، با هدف حذف رهبران آن در آستانه شکل‌گیری دو روند مهم در سازمان ملل، یکی در شورای امنیت و دیگری در مجمع عمومی، که بر ضرورت تشکیل دولت فلسطین تأکید دارند. تل‌آویو می‌خواهد در زمان تشکیل دولت فلسطینی، هیچ رهبر مقاومی در رأس آن قرار نگیرد تا این دولت کارآمدی لازم را نداشته باشد.

پیش از حمله، اسرائیل در صدد ترور چهره‌هایی، چون خلیل الحیه و خالد مشعل بود تا حماس را از رهبرانی با قدرت و جایگاه مردمی تهی کند. هم‌زمان، حدود دو هفته پیش با ایجاد جنجال رسانه‌ای درباره سفر محمود عباس به آمریکا، تلاش شد جایگاه او نیز تضعیف شود. این اقدامات بخشی از راهبرد اسرائیل برای ایجاد خلأ شخصیتی در رأس دولت آتی فلسطین است.با این حال، تعجب‌برانگیز است که مقامات قطری تاکنون به این هدف اصلی اسرائیل اشاره نکرده‌اند.

رسانه‌ها باید این واقعیت را پررنگ کنند و افکار عمومی جهان را متوجه آن سازند که اسرائیل عملاً برای جلوگیری از تشکیل یک دولت فلسطینی واقعی، رهبران مقاوم را قربانی می‌کند.در مقایسه با این موضوع، اخباری مانند رفت‌وآمد هیئت‌ها به اجلاس‌ها اهمیت کمتری دارند؛ آنچه مهم است، نگرانی اصلی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها از تشکیل دولت واقعی فلسطینی و تلاش آن‌ها برای جلوگیری از تحقق آن است.

دیدگاهتان را بنویسید