جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل یکی از پرهزینهترین جنگهای کوتاهمدت تاریخ است. عملیات «چک نیمهشب» آمریکا هم در همین چارچوب قرار دارد و بهعنوان یکی از پرهزینهترین حملات هوایی تاریخ نظامی امریکا در این کشور ثبت شده است.
سجادی پناه : جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل یکی از پرهزینهترین جنگهای کوتاهمدت تاریخ است. عملیات «چک نیمهشب» آمریکا هم در همین چارچوب قرار دارد و بهعنوان یکی از پرهزینهترین حملات هوایی تاریخ نظامی امریکا در این کشور ثبت شده است. اصرار دونالد ترامپ بر موفق بودن این عملیات بیشتر بهخاطر توجیه هزینههای هنگفت آن برای مالیاتدهندگان بود؛ اما واقعیت این است که تأثیر آن بر برنامه هستهای ایران بسیار محدود بود و حتی در اسناد محرمانه ردپای روشنی از آن دیده نمیشود.
به گزارش بولتن نیوز در میدان جنگ، آنچه میبینیم همیشه “همهواقعیت” نیست. گاهی ویرانی چند ساختمان که دوربینها نشان میدهند فقط بخشی از ماجراست، در حالی که ترکهای عمیق در ستونهای اقتصاد و روحیه دشمن دیده نمیشود. برای اسرائیل، این دوازده روز حکم دوازده زمستان سرد و سخت را داشت.
آمارها نشان میدهد اسرائیل بین ۱۲ تا ۲۰ میلیارد دلار و در برخی گزارشها تا ۴۰ میلیارد دلار هزینه نظامی، دفاعی، اقتصادی و بازسازی پرداخت کرد. بهطور متوسط روزانه ۷۲۵ میلیون دلار صرف حفظ آسمان و دفاع شد؛ هزینههایی که شامل جنگندهها، موشکهای رهگیر و سامانههای دفاعی بسیار گرانقیمت بود. هر شلیک موشک رهگیر، مثل ذوب کردن شمشهای طلا بود.
ایران بیش از دو هزار موشک و پهپاد شلیک کرد. حتی اگر ادعای اسرائیل درباره رهگیری ۸۴ درصدی را بپذیریم، بیش از ۳۲۰ ضربه به هدف خورد. هر کدام از این ضربهها زخمی تازه بر تابوت اعتماد عمومی در تلآویو بود.
اما واقعیت پنهان این است که حتی موشکی که در آسمان رهگیری و منهدم میشود شکست محسوب نمی شود. چرا که دشمن باید برای هر رهگیری چکهای چند میلیون دلاری امضا کند. این همان «پیروزی نامرئی» است؛ پیروزیای که نه در خرابیهای فیزیکی بلکه در حسابهای بانکی دشمن ثبت میشود.
اما نکته اصلی نسبت هزینههاست. ایران با حدود ۵۰۰ میلیون دلار این حملات را انجام داد، در حالی که اسرائیل نزدیک به ۴ میلیارد دلار برای دفاع هزینه کرد.
هزینه ایران:
– پهپادهای انتحاری: حدود ۲۰ هزار دلار هر دستگاه
– موشکهای بالستیک: بین ۵۰ هزار تا ۲ میلیون دلار هر عدد
– کل هزینه تقریبی: حدود ۵۰۰ میلیون دلار
هزینه اسرائیل برای رهگیری:
– موشکهای آیرون دُم: حدود ۵۰ هزار دلار هر شلیک
– موشکهای پاتریوت: حدود ۳ میلیون دلار هر شلیک
– موشکهای آرو: حدود ۳ میلیون دلار هر شلیک
کل هزینه تقریبی رهگیری: حدود ۴ میلیارد دلار
این نسبت یک به هشت به نفع ایران است؛ یعنی هر شلیک ایرانی، صورتحساب سنگینی برای دفاع در آسمان به کابینه اسرائیل تحمیل میکرد. به مرور مشخص شد هزینههای دفاع بسیار فراتر از هزینههای حمله است و این وضعیت برای اسرائیل شکننده خواهد بود. به عبارت دیگر، حتی رهگیری موفق هم برای اسرائیل شکست بود، چون باید برای هر موشک ایرانی دهها برابر هزینه میکرد. این همان «پارادوکس رهگیری» است؛ جایی که برنده کسی نیست که بیشتر زده، بلکه کسی است که کمتر خرج کرده و دشمن را بیشتر خسته کرده است.
این جنگ نشان داد که حتی با بالاترین نرخ رهگیری، حجم زیاد موشکها و پهپادها میتواند:
۱. سامانه پدافندی دشمن را از کار بیندازد
۲. هزینههای سنگین روی دوش دشمن بگذارد
۳. ضربات ملموسی به اهداف استراتژیک وارد کند
۴. برتری نظامی ظاهری دشمن را به چالش بکشد
نتیجه چه بود؟ اقتصادش زیر فشار هزینهها خم شد و افکار عمومی دریافت که «گنبد آهنین» بیشتر طلایی و شکننده است تا فولادین. و فعال شدن مکرر آژیرهای خطر در سراسر اسرائیل هزینههای عملیاتی را افزایش داد و باعث فرار سرمایهگذاران و تعطیلی موقت بورس تلآویو شد. همچنین بیش از ۳۰۰ هزار شهروند مجبور به ترک خانههای خود شدند.همین فشارها زمینهساز مذاکرات و تلاشها برای آتشبس شد.
متاسفانه این پیروزی نه با جشن و سر و صدا همراه بود و نه پرچمی را بر فراز شهری برافراشته کردند؛ اما در جنگ نامتقارن، همین کافی است که دشمن بداند ادامه مسیر یعنی قدم گذاشتن با چشمانی باز به سوی پرتگاهی که خود ساخته است.
امیدوارم با این متن توانسته باشم استراتژی «پیروزی نامرئی» را به خوبی تبیین کنم.