گزارش نشست «آینه جنگ؛ نبض افکار عمومی جامعه ایرانی در جنگ دوازده روزه»
نخستین نشست سیاستی جامعه اندیشکدهها یا عنوان «آینه جنگ؛ مرور نبض افکار عمومی جامعه ایرانی در جنگ دوازده روزه» به همت مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) با ارائه نوید عمیدی مظاهری، قائم مقام مرکز تحلیل اجتماعی (متا) با سهشنبه ۷ تیر ۱۴۰۴ در خانه اندیشهورزان به برگزار شد. هدف این نشست ارائه دادههای کاربردی برای سیاستپژوهان حوزههای رسانه، جامعهشناسی، روانشناسی و جنگ بود. آنچه در ادامه میآید خلاصهای از ارائه پیشگفته در این نشست است. این گزارش ضمن مرور یافتههای پیمایش متا، محور کلیدی این پیمایش را در انتها یادآوری کرده است.
درباره نظرسنجی
نظرسنجی گروه متا تلاشی برای گرهگشایی از مسائل پیچیده کشور، با تکیه بر رویکرد «شواهد محور» بود؛ رویکردی که نظرسنجیها در قلب آن قرار دارند. دغدغه اصلی این نظرسنجی درک عمیق از تغییرات فرهنگی در جامعه ایرانی است و اینکه:
چگونه نگرشها، روندها و برداشتهای عمومی در حال دگرگونیاند و چه عواملی، این تغییرات را رقم میزنند؟
به طورکلی افکار عمومی، تنها یک لایه سطحی از «نظر» نیست بلکه ریشههای عمیقتری در نگرشها، باورها و ارزشها دارد که فهم آنها در بلندمدت، گنجینهای مهم و بیبدیل برای سیاستگذاری است.
مقدمه
بحث افکار عمومی ایرانیان در جنگ دوازده روزه بین ایران و رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است و شگفتی شکلگیری یکپارچگی ملی در برابر تهدید مشترک برای منافع ملی و تمامیت ارضی کشورمان ورای ابعاد تسلیحاتی در جنگ کارآیی و ارزش خود را نشان داد.
نظرسنجی بهعنوان یکی از روشهای مطالعه جامعه در فهم افکار عمومی جامعه میتواند پاسخ خوبی به ما بدهد؛ نظرسنجیها یک روش قدیمی در دنیاست که از ۱۹۳۵ توسط موسسه گالوپ در آمریکا ایجاد شده است و حدود ۸۰ سال قدمت دارد. این روش در پژوهش و روشهای کمی خود را اثبات کرده است.
شاید در نگاه اول، دغدغه و مخاطب مستقیم هر اندیشکدهای مردم و جامعه نباشد؛ اما واقعیت این است که برای حل هر سیاستی، همراهی و درک عموم جامعه، حیاتی است. این گزارش میکوشد تا نشان دهد چگونه میتوان با ابزار نظرسنجی، به این همراهی دست یافت و نکات ارزشمندی را در حوزه افکار عمومی کشف کرد تا به پیشبرد سیاستها سرعت بخشید.
نظرسنجیها در حال حاضر به سه شیوه تلفنی، حضوری و آنلاین صورت میگیرد اما اگر در هر یک از این شیوهها نمونهگیری آماری به درستی انجام نشود، نتایج دقیقی بهدست نخواهد داد. ناگفته پیداست غالب نظرسنجیهای برگزارشده در کانالها و سایتهای خبری مخدوش است زیرا جامعه آماری به درستی انتخاب نشده است و بنابراین خروجی آنها نظر خالص مردم نخواهد بود بلکه این نوع نظرسنجی نظر مخاطبان رسانه را صرفا انعکاس میدهد.
بهطور کلی نظرسنجی ها از جهت زمانی، به دو قسمت تقسیم میشوند:
نظرسنجی مقطعی (Cross-sectional): این روش، مانند گرفتن یک عکس فوری از جامعه در یک لحظه خاص است. اگرچه نتایجی به دست میآید، اما چون نمونهها در هر بار نظرسنجی تغییر میکنند و متغیرهای تأثیرگذار بر افراد کنترل نمیشوند و در این مدل نمیتوان با اطمینان گفت که یک رویداد خاص (مثلاً جنبش مهسا امینی) واقعاً علت تغییر نگرش بوده است.
نظرسنجی پانل (Panel/Longitudinal): روش پانل، به جای مطالعه نمونههای متغیر، یک «نمونه ثابت» را در طول زمان دنبال میکند؛ نمونهای که با روشهای آماری دقیق انتخاب شده و قابلیت تعمیم به کل کشور را دارد.
پیشرفته ترین مدل نظرسنجی مدل پانل (طولی) است که در این روش روند تغییرات فرهنگی به صورت جزئی مورد مطالعه قرار میگیرد. روش پانل به جای اینکه یک نمونه متغیر را مطالعه کند به سراغ مطالعه یک نمونه ثابت میرود و آن نمونه ثابت قابلیت تعمیم به کل کشور را دارد به عنوان مثال از یک نمونه آماری تعدادی سوال قبل از یک اتفاق پرسیده میشود و متغیرها کنترل شده است و پس از یک اتفاق نیز از همان نمونه آماری سوال پرسیده میشود و بین این دو اتفاق هر تغییری ایجاد شود اثر آن اتفاق بر روی افکار عمومی مشخص خواهد شد.
روش نظرسنجی
مرکز تحلیل اجتماعی متا بهعنوان تنها مجموعه ای که پانل ملی در ایران در اختیار دارد، در سه مرحله در ایام جنگ نظرسنجی انجام داد؛ که نخستین نظرسنجی در ۱۲ ساعت اول حمله رژیم صهیونیستی به ایران بود، موج دوم نظرسنجی ۲۹ خرداد ماه و موج نهایی دو روز پس از آتش بس صورت گرفت. در هر موج، حدود ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ نفر از سراسر کشور، از شهر و روستا، در این نظرسنجیها شرکت کردند.
چندتا مسئله اصلی در این سه موج نظرسنجی مطرح شد؛ مسئله اول این بود که مردم در لحظات اول چه احساسی نسبت به حمله پیدا کردند و آیا با پاسخ قاطع همراه هستند.
در نظرسنجی دوم متا به سراغ تاب آوری مردم، وضعیت رضایت از حملات ایران و پدافند، اعتماد به نیروهای نظامی و روایت جنگ رفت. در نظرسنجی سوم نیز نظر جامعه آماری درباره آتش بس پرسیده شد.
یافتههای نظرسنجی
۱-احساسات عمومی غالب و ریشههای آن
الف) احساسات اولیه در مواجهه با جنگ: در همان ۲۴ ساعت نخست، اکثریت جامعه (حدود ۷۰ درصد) احساس غم و ناراحتی داشتند. در کنار آن، ۴۰ درصد احساس خشم و ۲۳ درصد احساس ترس را تجربه کردند که این میزان ترس، با توجه به حجم حمله، برای برگزارکنندگان نظرسنجی جالب توجه بود و این نشان همراهی مردم با جنگ بود.
ب) بازتاب احساس مردم: برای کمک به سیاستگذاران رسانهای در انتخاب لحن و محتوای مناسب، آزمایشی ظریف طراحی شد. سه سناریو (جانباختن مردم عادی، فرماندهان نظامی، دانشمندان هستهای) به گروههای مختلفی از جامعه ارائه شد تا واکنش احساسی آنها سنجیده شود.
بیشترین احساس بد (غم و ناراحتی) در سناریوی جانباختن مردم عادی مشاهده شد، سپس دانشمندان هستهای و در نهایت فرماندهان نظامی.
گروه بدون احساس: حدود ۱۵ درصد از جامعه، هیچ احساس خاصی را تجربه نکردند. تحلیل عمیقتر نشان داد که عمده این افراد (بهویژه در مورد کشته شدن فرماندهان نظامی) بیاحساس بودند که میتواند نشانهای از زاویه داشتن آنها با نظام باشد. با این حال، ۷ درصد از این گروه نیز نسبت به کشته شدن مردم عادی بیاحساس بودند.
۲- درک عمومی از قدرت و پیروزی
الف) قدرتمندتر کیست؟ ایران یا اسرائیل؟: ۷۱ درصد از مردم، ایران را قدرتمندتر میدانستند، در حالی که ۲۵ درصد، اسرائیل را در میان آن ۲۵ درصد که اسرائیل را قدرتمندتر میدانستند، مردان ۲۰ درصد بیشتر از زنان این دیدگاه را داشتند.
ب) شاخص اسلام سیاسی و نگرشها: با استفاده از شاخص اسلام سیاسی، ارتباط آن با نگرشها بررسی شد. ۹۱ درصد از کسانی که به «اسلام سیاسی» قائل بودند، ایران را قدرتمندتر میدانستند.
در مقابل، ۵۲ درصد از کسانی که به اسلام سیاسی قائل نبودند نیز ایران را قدرتمندتر میدانستند. این تفاوت ۴۰ درصدی، نشاندهنده ارتباطی جدی میان باور به اسلام سیاسی و درک فرد از قدرت پیروزی ایران است.
ج) مصرف رسانه و شکلگیری ادراک قدرت: نکته جالب توجه این بود که ۳۳ تا ۳۹ درصد از مخاطبان رسانههایی چون ایران اینترنشنال و بیبیسی نیز، ایران را قدرتمندتر از اسرائیل میدانستند. تحلیل بیشتر نشان داد که ۵۱ درصد از کسانی که ایران اینترنشنال میدیدند، به اسلام سیاسی باور داشتند.
۱۸ درصد از جامعه، اخبار جنگ را از ایران اینترنشنال پیگیری کرده بودند، و از همین ۱۸ درصد، ۴۰ درصد معتقد بودند ایران قدرتمندتر است.
نتیجهگیری: این دادهها نشان میدهد که حتی بخش قابل توجهی از مخاطبان رسانههای خارجی نیز به این نتیجه نرسیدند که اسرائیل پیروز جنگ شده است.
۳- پیروز جنگ (پیش و پس از آتشبس)
پس از آتشبس، تعداد افرادی که ایران را پیروز میدانستند کاهش ۹ درصدی داشتند و این کاهش، بیشتر به گزینه هیچکدام (هیچکس پیروز نشد) اضافه شد.
در میان مخاطبان ایران اینترنشنال و بیبیسی، ۳۰ درصد ایران را پیروز و ۲۲ درصد اسرائیل را پیروز میدانستند. اما نکته قابل تأمل این بود که ۴۷ درصد (بیشترین درصد) معتقد بودند هیچکدام پیروز نشدند.
عمده کسانی که ایران را پیروز میدانستند، دلیل آن را ایجاد ترس و وحشت در میان مردم اسرائیل میدانستند و وادار کردن اسرائیل به توقف حملاتش به عنوان کمترین دلیل ذکر شده بود.
– مقصر جنگ کدام طرف بوده است؟
سوال درباره اینکه «آیا مردم بین ایران و جمهوری اسلامی تفکیک قائل میشوند؟» به دو صورت مورد سنجش واقع شد:
وقتی سوال شد ایران یا اسرائیل مقصر بودند؟ ۱۴ درصد ایران و ۷۷ درصد اسرائیل را مقصر دانستند اما در حالت دوم و مقایسه میان جمهوری اسلامی و ایران، هرچند شاهد تغییر محسوسی میان ایران و جمهوری اسلامی نبوده، اما نتیجه جمهوری اسلامی به ۱۷ درصد رسید. نتیجه تغییر یافت و ۱۷ درصد (افزایش ۳ درصدی) جمهوری اسلامی را مقصر دانستند.
۵- چگونگی پاسخ ایران به اسرائیل و تابآوری جامعه
نوع پاسخ به حمله (قاطع یا اجتناب از جنگ): در همان ۲۴ ساعت اول، سوال به صورت آزمایشی vignette experiment طراحی شد که نشان داد که ۶۷ درصد جامعه موافق پاسخ قاطع و بازدارنده حتی اگر به جنگ منجر شود، بودند. این رقم، ۲۰ درصد بیشتر از سناریوی پاسخ به گونهای باشد که جنگ تمامعیار نشود، بود.
آنچه در اینجا میتوان نتیجه گرفت، اینکه رسانهها باید بر سناریوی پاسخ قاطع تمرکز کنند، زیرا این همان چیزی است که عموم جامعه طرفدار آن هستند.
برخلاف نظرسنجیهای پیشین که معمولاً جوانان نگاه منفیتری داشتند، در این سه موج نظرسنجی، جوانان در همه متغیرها، نگاه مثبتتری نسبت به سنین بالاتر از خود نشان دادند. آنها بیشتر موافق پاسخ قاطع بودند و رضایت بیشتری از عملکردها داشتند.
۶- انسجام اجتماعی و افزایش اعتماد
وضعیت انسجام اجتماعی در همه حوزهها مثبت ارزیابی شد. حمایت از عملکرد نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) هم پیش از آتشبس و هم پس از آن، بالا بود.
اعتماد به سپاه: افزایش ۱۵ درصدی نسبت به پیش از جنگ؛
اعتماد به ارتش: حدود ۱۰ درصد افزایش؛
اعتماد به حاکمیت (جمهوری اسلامی): افزایش ۱۳ درصدی نسبت به پیش از جنگ.
نکته مهم: افزایش اعتماد، حتی در میان کسانی که به اسلام سیاسی قائل نبودند (یعنی مخالفین جمهوری اسلامی) نیز مشاهده شد؛ ۱۵ درصد از این گروه، افزایش اعتماد به حاکمیت را تجربه کردند. به نظر میرسد جنگ، توانست بخشی از سبد معارضین را نیز به سمت جمهوری اسلامی و اتحاد با حاکمیت جذب کند.
تمایل به دفاع از کشور در میان مردان ۷۱ درصد و در میان کلیت مردم ۵۶ درصد پررنگ بود و اعلام کردند که در صورت نیاز، حاضرند برای کشور بجنگند.
۷- موافقت با آتشبس و شکافها
۶۸ درصد (تقریباً ۷۰ درصد) جامعه، موافق آتشبس بودند اما ۲۸ درصد، مخالف آتشبس بودند. تحلیل عمیقتر، سه تفاوت عمده میان مخالفین و موافقین آتشبس را نشان داد:
۲۵درصد مخالفین آتش بس بیشتر از موافقین، معتقد بودند تصمیم آتشبس، تصمیم دولت بوده نه نظام.
تنها ۲۵ درصد از مخالفین آتشبس، موافق مذاکره با آمریکا بودند، در حالی که ۶۵ درصد از موافقین آتشبس، موافق مذاکره بودند (اختلاف ۴۰ درصدی).
نتیجهگیری: مخالفین آتشبس، وضعیت اسلام سیاسی بالاتری داشتند و نزدیک نیمی از مخالفین آتشبس، عمدتاً از طیف حزباللهی هستند که با مذاکره با آمریکا مخالف بوده و تصمیم آتشبس را خودسرانه میدانند
۸- احساسات پس از شنیدن آتشبس
الف) ۲۲ درصد جامعه احساس آرامش، ۱۵ درصد احساس تعجب، و ۱۳ درصد احساس افتخار کردند.
احساسات غالب مخالفین آتشبس به ترتیب تعجب، خشم، نگرانی بود و در مقابل، احساسات موافقین: آرامش، شادی و افتخار بود.
ب) چه کسی درخواست آتشبس داد؟ عمده جامعه معتقد بودند که اسرائیل و آمریکا تقاضای آتشبس دادند، که این خود نشاندهنده پذیرش دست برتر ایران در جنگ است.
یافتههای کلیدی
نظرسنجیهای سهموج متا در بحبوحه رویدادهای اخیر، تصویری چندلایه از احساسات عمومی ارائه میدهد:
در آغاز، غمی فراگیر همراه با خشمی قابل توجه، اما در کنار آن، درکی قوی از قدرت ایران در برابر اسرائیل. جالب آنکه، حتی در میان مخاطبان رسانههای خارجی، روایت پیروزی ایران بازتاب گستردهای یافته بود.
پس از این رویدادها، شاهد افزایش اعتماد به نیروهای مسلح و حاکمیت بودیم، حتی در میان آن دسته از جامعه که شاید با اسلام سیاسی قرابت کمتری داشتند.
پس از اعلام آتشبس، درصدی از مردم، ایران را پیروز ندانستند و حتی بخشهایی از بدنه وفادار به نظام، با آتشبس مخالف بودند.
توصیه اصلی
این یافتهها به ما میآموزد که افکار عمومی در ایران، پدیدهای ساده و تکبعدی نیست که بتوان آن را صرفاً با برچسبهای رسانهای یا گرایشهای سیاسی سطحی تحلیل کرد. حکمرانان باید به نارضایتیهای عمومی، بهویژه در حوزههای معیشتی و خدمات، با جدیت پاسخ دهند و در عین حال، در مدیریت روایتها و پیامهای رسانهای خود، نهایت دقت را به کار گیرند تا از دامن زدن به ترس یا نارضایتیهای ناخواسته پرهیز شود.