با ظهور شبکههای اجتماعی، رابطه میان قدرت سیاسی و شهروندان وارد مرحلهای تازه شده است؛ مرحلهای که روایتهای اجتماعی صرفا از سوی نهادهای رسمی تعریف نمیشوند و کاربران با بهرهگیری از ابزارهای ارتباطاتی، روایتهای شخصی و فرهنگی خود را شکل میدهند و به چالش با روایتهای رسمی میپردازند.
در دهههای اخیر، توسعه فناوریهای جدید ارتباطی موجب تحولات شگرفی در ابعاد گوناگون زندگی بشری شده و روز به روز بر اثرات آن افزوده میشود.
شبکههای اجتماعی مجازی در ظهور فضاهای جدید اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی نقش اساسی دارند. نقش این شبکهها در وضعیت ثبات سیاسی، امنیتی و الگوی ارتباطات اجتماعی جوامع، تبدیل به دغدغه جدی اغلب کشورها از جمله ایران شده و حوزههای سیاسی و مدنی را دستخوش تغییرات جدی کرده است.
«رضا عباسی» دانشآموخته دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران در مقالهای به عنوان «سیاست بازنمایی و زندگی روزمره در ایران»، تأثیرات فناوریهای نوین ارتباطی بر سیاست بازنمایی و پیامدهای فرهنگی آن را بررسی کرده و در این مقاله به این پرسش پاسخ داده است که فناوریهای نوین ارتباطی بهویژه شبکههای اجتماعی، چگونه سیاست بازنمایی را دچار بحران میکنند؟ خلاصهای از این نوشتار را در ادامه می خوانیم:
از میان رفتن انحصار روایتگری
بخش بزرگی از جدال میان قدرت حاکم و شهروندان در نظامهای سیاسی جدید، در نشانهها و صورتهای مختلف روابط اجتماعی شکل گرفته است. در عصر گسترش فناوریهای ارتباطی و ظهور شبکههای اجتماعی، رابطه میان قدرت سیاسی و شهروندان وارد مرحلهای تازه و پویاتر شده است؛ مرحلهای که معانی، نشانهها و روایتهای اجتماعی صرفا از سوی نهادهای رسمی تعریف نمیشوند.
در این میان، شبکههای اجتماعی به بستری فعال برای تولید و بازتولید معنا بدل شدهاند و کاربران با بهرهگیری از این ابزارها، روایتهای شخصی، فرهنگی و اجتماعی خود را شکل میدهند و به چالش با روایتهای رسمی میپردازند. در جوامعی مانند ایران، این روند با پیامدهای فرهنگی و سیاسی عمیقی همراه است.
برجستهترین تاثیر شبکههای اجتماعی و نقطه آغاز استفاده از آنها در عرصه سیاستورزی ایرانی، انتخابات ریاست جمهوری دهم بود که در آن شبکههای اجتماعی چون توییتر، فیسبوک، یوتیوب و سایر شبکههای اجتماعی در فضای واقعی و مجازی خودنمایی کردند
باید گفت که روند گسترش معانی فرهنگی متکثر در دهههای ٨٠ و ٩٠ شمسی تشدید شد و با بسط تاریخی فناوری در جامعه ایران دگرگونی ساختاری حوزه عمومی عمق و شدت خاصی یافت.
آشکار است که زیست ارزشهای غیررسمی در کنار ارزشهای رسمی، تا زمانی که به وضعیت غالب زندگی روزمره در یک جامعه خاص تبدیل نشود، معضلی برای نظام سیاسی مستقر بههمراه نخواهد داشت. اما بهنظر میرسد امروزه به واسطه گسترش فناوریهای ارتباطی، این وضعیت در جامعه ایران، به بحران تبدیل شده است.
به واسطه فناوری ارتباطی، بر خلاف نسل پیشین که تلاش میکرد تا ارزشهای غیرقابل قبول از منظر رسمی را پنهان کرده یا حداقل در پستوی خانهها و در جمعهای دوستانه خود آنها را نمایش دهد، نسل جدید اکنون ابایی از برافکندن پرده از آنها ندارد و با حمایتی گسترده جامعه، این وضعیت طبیعی و بخشی از حق شهروندی خویش بهحساب میآید.
بحران بازنمایی در عصر شبکههای اجتماعی
رهبر انقلاب نوزدهم آبانماه ١٣٩٥ در جمع مسئولان «جبهه فرهنگی انقلاب» سخنانی را بیان کردند که نشان از چالشی داشت که سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه شده است.
ایشان در این سخنرانی با تشبیه فضای مجازی به «قتلگاه نوجوانان و جوانان» و حضور پررنگ دشمن در آن، شرایط جنگی را ترسیم کردند که محل منازعه آن در درون فضای جدیدی است که به موازات فضای واقعی باید به نبرد درون آن وارد شد و دشمن را از آن راند و تاراند.تشبیه فضای مجازی به قتلگاه همچنین نشان از جنگ اعتقادی گستردهای داشت که بهویژه در ادبیات شیعه از سابقهای طولانی برخوردار بود.
قتلگاه در ادبیات شیعه به محل یا گودالی اطلاق میشود که سر امام حسین (ع) به دست شمر از بدن جدا میشود و از این منظر نماد یک فاجعه بزرگ و یک ترومای تاریخی برای مسلمانان شیعه است.
در همین راستا، برخی ائمه جمعه نیز با تشبیه فضای مجازی به قتلگاه دین، نظام و ارزشها، بر لزوم کنترل فضای مجازی و ارائه اینترنت بومی و ایزولهشده برابر مظاهر فرهنگ غربی تأکید کردهاند. سخنانی از این دست، نشانگر چالشی است که سیاست بازنمایی حاکم را از خود متأثر ساخته است.
نخستین عرصه خودنمایی شبکههای اجتماعی در فرایند سیاستورزی
بهنظر میرسد برجستهترین تأثیر شبکههای اجتماعی و نقطه آغاز استفاده از آنها در عرصه سیاستورزی ایرانی، انتخابات ریاست جمهوری دهم بود که در آن شبکههای اجتماعی چون توییتر، فیسبوک، یوتیوب و سایر شبکههای اجتماعی در فضای واقعی و مجازی خودنمایی کردند.
در این انتخابات شبکههای اجتماعی عامل حضور پررنگ مردم در انتخابات شدند و از آنها بهعنوان ابزار کنش برای ایجاد موج استفاده شد.
انتخابات ریاست جمهوری دهم تمرکز سیاست را از شیوههای مرسوم به شیوه های نوین انتقال داد. در جریان این انتخابات، بخش شایان توجهی از مبارزات انتخاباتی نامزدها بر فضای مجازی متمرکز شد و تقریبا هر چهار نامزد انتخاباتی دوره دهم از فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی چون توییتر و یوتیوب استفاده کردند.
در آن دوره بر اساس آمارها حدود ٢١ میلیون نفر از جمعیت ٧٠ میلیون نفری ایران به اینترنت دسترسی داشتند (مرکز آمار ایران). هواداران نامزدها با استفاده از دامنههای موجود در شبکههای اجتماعی و ایجاد اکانت (حساب)، اقدام به دیوارنویسی، اشتراک گذاشتن تفکرات، ویدئوها، تصاویر و بهطور کلی بازنمایی تصویری از سیاست مورد انتظار خود میکردند که گاه با آنچه در رسانههای رسمی در جریان بود، تضاد داشت.
گسترش فضای مجازی، این امکان را در اختیار بخشی از شهروندان قرار داد تا روایتهای نهانی خود را به عرصههای آشکار زندگی اجتماعی سرایت دهند و با زیرپاگذاشتن ظواهر هژمونی از طریق بازنمایی سبک زندگی در فضای مجازی و گسترش آن به فضاهای واقعی شهری، سیاست معنایی قدرت حاکم را با چالشی جدید مواجه سازند
رسانهها و شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر بهویژه در حوادث ١٣٨٨، قدرت و توان بسیجکنندگی سیاسی خود را بهخوبی نشان داده بودند و به همین سبب حاکمیت و بهویژه شهروندان متوجه شدند که از طریق فیس بوک و دیگر شبکههای اجتماعی قادر به بیان راحتتر مطالب خود برای هموطنانشان در هر مکانی هستند و کاربران عمده شبکههای اجتماعی تلاش کردند تا از منافع و نقش بزرگ شبکههای اجتماعی برای تبلیغات و نیز بازنمایی سبک زندگی موردنظر خود استفاده کنند.
شبکههای اجتماعی چگونه توانستندچگونه توانستند به زبان مشترک بین نسلی تبدیل شوند؟
سالهای بعد با متنوع شدن و گسترش شبکههای اجتماعی، حاکمیت با چالشهای گستردهای برای مقید ساختن شهروندان به رعایت ظواهر هژمونی در زندگی روزمره مواجه گشت؛ بهویژه تلگرام و اینستاگرام که بر خلاف فیسبوک شکلی عوامانهتر داشتند و بهدلیل سهولت استفاده و جذابیت فضای آن توانستند به زبان مشترک بین نسلی تبدیل شوند و باب نوعی مفاهمه و گفت گو را میان نسل جوان، میانسال، کهنسال و میان گروههای روستایی و شهری برقرار کنند و به ابزارهایی تهدیدآمیز علیه استمرار هژمونی فرهنگی قدرت حاکم مبدل گشتند.
از نظر حاکمیت، مساله سبک زندگی و ابراز و نمایش هویتهای مبتنی بر سبک زندگی غربی در شبکههای اجتماعی، در کانون این تهدیدات قرار دارد. ضریب نفوذ این دو رسانه اجتماعی به حدی است که برای نمونه خبرگزاری الجزیره طی گزارشی به این موضوع پرداخت که چگونه تلگرام توانسته است قواعد زندگی اجتماعی در ایران را دگرگون کند.
جنگ آبپاشی در تهران (١٣٩٠)، صفحه فیسبوک آزادیهای یواشکی و بازنمایی گسترده تصویر بدون حجاب زنان در آن (١٣٩٣)، میتینگ دختران و پسران دهه هفتادی و هشتادی در مجتمع کوروش (١٣٩٥)، کارزار اینستاگرامی چهارشنبههای سفید در جهت پیادهروی بدون حجاب (١٣٩٦)، مساله دختران خیابان انقلاب (١٣٩٦)، پخش گسترده تصاویر رقص و پایکوبی کودکان با آهنگ جنتلمن ساسی مانکن (١٣٩٨)، جنبش زن، زندگی آزادی (١٤٠١) و… تنها بخشی از چالشهایی بود که سیاست بازنمایی حاکمیت در عصر سیطره شبکههای اجتماعی با آن مواجه شده، بهطوری که عالیترین مقامهای حاکمیتی و حتی مراجع تقلید را نیز وادار به واکنش کرده است.
در مجموع باید گفت برخی از تابوشکنیهای فرهنگی بهواسطه فضاهای جدید مجازی توانستند ظواهر هژمونی را به چالش بکشند و به تعبیر هال استمرار سیاست بازنمایی قدرت حاکم را به واسطه نمودهای فرهنگی و تولید معناهای جدید با بحرانهای مواجه سازند.
فضای مجازی؛ عرصه آشکارسازی روایتهای نهانی شهروندان
آشکار شدن زندگی روزمره واقعی بخشی از مردم، ظواهر هژمونی حاکم را با چالش مواجه کرده است. به بیان جیمز اسکات، تبدیل روایتهای نهانی به روایتهای آشکار، قدرتی هم سنگِ اعلان جنگ دارد؛ چرا که قدرت حاکم همواره تلاش میکند تا با جلوگیری از آشکار شدن روایتهای نهانی، زندگی روزمره را بهمثابه شکلی از اجرای موسیقی و وضعیتی اپراگونه ترسیم کند که در آن همهچیز از جزییات تا کلیات حالتی هماهنگ و موزون دارند.
اولین اخلال در این اجرا به قیمت تخریب کل نمایش تمام میشود و دیگران را نیز تحریک میکند تا شانس خود را برای نافرمانی در حوزه عمومی و آشکار زندگی امتحان کنند. بنابراین سبک زندگی، نوع مراودات، محتوای دیدگاهها در خصوص مسائل و بهطور کل شکل و محتوای عرفی زندگی روزمره در شبکههای اجتماعی، تنها نمود تغییراتی است که جامعه ایران در سالهای طولانی تجربه کرده است؛ تغییراتی که اگرچه به شکلی نهانی در فضاهای غیررسمی به حیات خود ادامه میداد، اما با گسترش فزاینده شبکههای اجتماعی از درون پستوها بیرون آمده و اکنون شکلی آشکار و البته متنوعتری به خود گرفته است.
با پیشی گرفتن تحولات اجتماعی از ساختارهای و ظهور و هجوم شبکههای اجتماعی، کنترل حوزه فرهنگ و معناسازی پیرامون آن تضعیف شده و فضاهایی رقیب در اختیار گروهی از شهروندان قرار گرفت که به دنبال رسمیت بخشیدن به زیست-جهان خود در حوزه عمومی بودند. در نتیجه میانجی فضای مجازی، این امکان را در اختیار بخشی از شهروندان قرار داد تا روایتهای نهانی خود را به عرصههای آشکار زندگی اجتماعی سرایت دهند و با زیرپاگذاشتن ظواهر هژمونی از طریق بازنمایی سبک زندگی در فضای مجازی و گسترش آن به فضاهای واقعی شهری، سیاست معنایی قدرت حاکم را با بحران مواجه سازند.
از نظر توصیههای سیاستی، ساختار حاکمیت نیازمند نوعی تصمیمگیری حیاتی در زمینه سیاستهای فرهنگی خود است. با توجه به دادههای نگرش سنجیهای نهادهای رسمی، جامعه ایران دچار تحولات ارزشی و فرهنگی گستردهای شده و حداقل در میان بخشی از طبقات متوسط شهری، فرایند عرفیشده شتاب زیادی گرفته است. بنابراین بهمنظور تطبیق با پویاییهای جامعه، نهادهای حاکمیتی باید با بازسازی گام به گام خود در جهت تبدیل بهنوعی نهاد فراگیر، بازتابی از تکثر موجود و نیازهای خاص تاریخی جامعه باشند.
در غیر این صورت، فرایند استفاده از قوه قهریه در جهت برخورد با اشکال تولیدی زندگی روزمره، تنها پاسخی ساده به مسالهای پیچیده است که در بلندمدت، به تشدید بحران در زمینه سیاستهای فرهنگی خواهد انجامید.