کارشناسان در نشست انجمن جامعهشناسی ایران به بازخوانی اجتماعی جنگ ۱۲ روزه با تمرکز بر زوال گفتار دانشگاهی، بحرانهای ساختاری داخلی و فروپاشی نظم جهانی، از ضرورت بازاندیشی در همبستگی اجتماعی و مبارزه با اشکال نوین استعمار سخن گفتند.
در نشست تخصصی که از سوی انجمن جامعهشناسی ایران و با همکاری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با عنوان «بازخوانی اجتماعی جنگ ۱۲ روزه» برگزار شد، جمعی از اندیشمندان و تحلیلگران اجتماعی با نگاهی عمیق و چندلایه به تحلیل پیامدهای اجتماعی و روانی این جنگ پرداختند.
این نشست با حضور «امیرحسین جلالی ندوشن» روانپزشک، «آرش حیدری» جامعهشناس، «آرمان ذاکری» جامعهشناس و «غلامرضا غفاری» جامعهشناس و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد و دبیری آن بر عهده سمیه توحیدلو بود.
بخش نخست این نشست به سخنان «امیرحسین جلالی ندوشن» روانپزشک و «غلامرضا غفاری» جامعهشناس و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اختصاص داشت و بخش دوم، به سخنان آرش حیدری و آرمان ذاکری اختصاص دارد.
هشدار نسبت به زوال گفتار و بحران همبستگی
آرش حیدری جامعهشناس فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ سخنان خود را با طرحی برای پاسخ به وضعیت کنونی ایران آغاز کرد و به شدت به فقدان فهم عمیق و گرایش به راهحلهای فوری انتقاد کرد.
وی پدیدههایی مانند اینستاگرامی و توئیتریشدن اندیشه را عامل اصلی «توهم فهم وضعیت» دانست که مانع شکلگیری گفتار عمیق و شناسایی دقیق وضعیت میشود و به جای آن به «رمال، جادوگر و کفبین» مجال میدهد.
این جامعهشناس فرهنگی افزود: در دورهای زندگی میکنیم که کسانی که خود بخشی از مسالهاند، پیوسته خواستار راهحل هستند. جنگ ۱۲ روزه، صحنهای «کاریکاتورگونه» را پیش روی ما گذاشت و زوال سیاست، زوال گفتمانهای شبهعالمانه و نمود زوال حیات دانشگاهی و نظام اندیشهای و پژوهشی را آشکار کرد.
پدیدههایی مانند اینستاگرامی و توئیتریشدن اندیشه، عامل اصلی «توهم فهم وضعیت» است که مانع شکلگیری گفتار عمیق و شناسایی دقیق وضعیت میشودحیدری ادامه داد: جامعه امروز ایران در «وضعیت پیشاگفتمانی» به حیات خود ادامه میدهد و مکانیسمهای بقا و همبستگی اجتماعی را پیش میبرد اما این مکانیسمها در گفتار رایج جایگاهی ندارند، زیرا نیروهایی که باید آنها را به گفتار درآورند _ یعنی سیاست، هنر و علم_ نتوانستهاند ارتباط ارگانیک با این وضعیت برقرار کنند و گفتارشان به «هذیان» تبدیل شده است.
سفیدشویی استعمار» با اسطورهسازی از دوره پس از جنگ در ژاپن و آلمان
عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ در بخش دیگری از سخنانش به «سفیدشویی استعمار» به عنوان نخستین واکنش در فضای عمومی اشاره کرد و گفت: این جریان با اسطورهسازی از دوران پس از جنگ در کشورهایی مانند ژاپن و آلمان و نادیده گرفتن واقعیتهای سخت و هزینههای انسانی، سعی در تحمیل این روایت دارد که «ایران را دوباره بزرگ کنیم». استعمار، تاریخی دارد که در آن میلیونها انسان بومی سلاخی شدهاند و جنایات سیستماتیک به قالب فیلم درآمدهاند و حتی نظریههایی وجود دارد که استعمار را عامل توسعه میدانند.
این جامعهشناس فرهنگی گفت: استعمارزدگی یک بحران بزرگ در ایران است و دردناکترین بخش آن اینکه ساختار سیاسی موجود، وضعیت عمیقاً ضد استعماریِ حاصل ۱۵۰-۲۰۰ سال مبارزات دموکراسیخواهانه را به جایی رسانده که صدایی اقلیت در جامعه، مدافع استعمار شده است.
حیدری، چهار استراتژی استعماری را شامل «سلطه نظامی، بهرهکشی اقتصادی، کنترل فرهنگی و تفرقه» بیان کرد و افزود: بسیاری از فضای حاکم بر ایران «درونیسازی استراتژیهای استعماری ذیل نام سیاستورزی» است.
وی ادامه داد: نگاه بنیادگرایانه به فرهنگ «کاملاً استعماری» است زیرا با تحمیل سبک زندگی خاص، جامعه را در برابر نظم استعماری بینالملل تضعیف میکند. در اقتصاد نیز به «غارت» منابع و شکلگیری طبقه نوکیسه از طریق توزیع رانت اشاره کرد که در زمان بحران، سرمایه خود را به خارج منتقل میکنند.
وی، شرط امکان مقابله با استعمار را فقط در «بازگشت و مذاکره با جامعه» دانست و تأکید کرد: این امر تنها در صورتی ممکن است که اراده حذف همه استراتژیهای استعماری چه ملی و چه بینالمللی وجود داشته باشد.
این جامعهشناس فرهنگی، وضعیت کنونی را «جنگ سایهها» نامید؛ جایی که «کاریکاتورهای لیبرالیسم» با «اشباح مارکسیسم» درگیرند، بدون آنکه گفتمانی وجود داشته باشد که وضعیت تاریخی ایران را نمایندگی کند.
وی بر اهمیت «حکم تأملی» در علوم انسانی تاکید کرد و توضیح داد: این یعنی فهم پدیدههای تاریخی در جزئیات خود و با مراجعه به لحظه درونماندگار تاریخیشان. این امر از طریق «تکنیسینهای» علوم انسانی که از تاریخ دور شدهاند، ناممکن است.
حیدری همچنین نقش سیاستمدار واقعی در ایجاد «اجماع روایتها» و بسیج توان ملی برای مواجهه با بحرانها اشاره کرد و گفت: ایران میتواند با سرمایه اجتماعی ۱۵۰ تا ۲۰۰ ساله خود از سرنوشت سوریهای یا لیبیایی شدن جلوگیری کند.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ افزود: صدای غالب جهانی، صدای فاشیسم است نه لیبرالیسم اصیل و مبارزه با استعمار داخلی و خارجی نیازمند اندیشه سیاسی عمیق است.
در بحث پویاییهای منطقهای، دکترین اسرائیل، حفظ ضعف و شکنندگی ساختاری کشورهای منطقه استنظام سرمایهداری از پوسته لیبرالدموکراتیک خود جدا شده است
آرمان ذاکری نیز در این نشست سخنان خود را با تاکید بر ضرورت دسترسی به دادههای نظرسنجی برای تحلیل واقعی پیامدهای جنگ آغاز کرد و ابراز تأسف کرد که این دادهها اغلب محرمانه باقی میمانند.
وی جنگ را «فاجعهای خانمانسوز» توصیف کرد که سالها یک کشور را عقب میاندازد؛ بهویژه در کشورهایی مانند ایران با اقتصاد ضعیف، فساد، فرار سرمایه و ناکارآمدی سیستمی.
به گفته ذاکری، جنگ، بحرانهایی همچون محیط زیست، فقر و آب را تشدید میکند و دستور کار ملی را از توسعه و دموکراسی به صرف بقا تغییر میدهد.
این جامعهشناس با نگاهی جهانی به وضعیت موجود پرداخت و گفت: نظم جهانی از بحران مالی ۲۰۰۸ به این سو دچار تغییر شده است. نظام سرمایهداری از پوسته لیبرالدموکراتیک خود جدا شده و مفاهیمی مانند حقوق بشر، کثرتگرایی و هنجارهای دموکراتیک دیگر اعتبار ندارند.
وی، ظهور افراطگرایی راست، نئوفاشیسم، پستفاشیسم و تکنوفئودالیسم را نشانههای نظم جدید جهانی دانست و افزود: در بحث پویاییهای منطقهای، دکترین اسرائیل، حفظ ضعف و شکنندگی ساختاری کشورهای منطقه است.
ذاکری دو فوریت حیاتی برای ایران را مطرح کرد و گفت: نخست «ادغام خارجی» از طریق پیوستن به معاهدات و تعامل با قدرتهای جهانی برای جلوگیری از انزوا و تهدید خارجی و دوم «انسجام داخلی» از طریق تقویت نظامهای همبستگیساز و افزایش مشروعیت سیاسی، زیرا شکافهای داخلی، کشور را بهشدت آسیبپذیر کردهاند.
ذاکری در بخش دیگری از سخنانش به چهار روایت از جنگ اخیر اشاره کرد و توضیح داد: روایت طرفدار اسرائیل، روایت بیقید و شرط طرفدار حکومت، روایت محکومکننده اسرائیل و منتقد جمهوری اسلامی و سکوت روشنفکران. این روایتها را در عین تفاوت در یک چیز مشترک هستند و آن اینکه همگی مدعی همبستگی بودند اما در عمل بسیاریشان ضد همبستگی عمل کردند.
این جامعهشناس با نقد «تقلیل همبستگی به همراهی با من» تاکید کرد: همبستگی واقعی باید بر پیوند بین کل و جزء و پذیرش تفاوتها استوار باشد.