زنجیره خونین سلاح‌های آمریکایی علیه انسانیت؛ از هیروشیما تا غزه

در سالگرد بمباران اتمی هیروشیما، تاریخ با فریادی تکراری زنده می‌شود؛ جنایت آمریکا امروز در غزه ادامه یافته و نفس انسانیت را بریده است.

در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم، زمانی‌که آلمان نازی تسلیم شده بود و ژاپن نیز به‌شدت تضعیف شده بود، ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت از سلاحی استفاده کند که جهان تا آن روز ندیده بود. آزمایش موفق بمب اتمی در پروژه منهتن، سیاستمداران آمریکایی به‌ ویژه هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت را بر آن داشت که با استفاده از این بمب، نه تنها به جنگ پایان دهند، بلکه قدرت بلامنازع خود را در نظم جهانی جدید به نمایش بگذارند.

ژاپن در تابستان ۱۹۴۵ به‌شدت تحت محاصره اقتصادی و نظامی بود. نیروی دریایی‌اش فلج شده و شهرهایش در آتش بمباران‌های متعارف می‌سوختند. بسیاری از اسناد منتشرشده بعدی نشان می‌دهند که مقامات آمریکایی از احتمال قریب‌الوقوع تسلیم ژاپن آگاه بودند. با این حال، تصمیم به استفاده از بمب اتمی به‌ ویژه با هدف تحت‌تأثیر قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی و آغاز عصر سلطه‌گری آمریکا گرفته شد.

در روز ۶ اوت ۱۹۴۵، بمب اتمی “Little Boy” بر شهر هیروشیما فرود آمد؛ شهری با جمعیتی عمدتاً غیرنظامی. سه روز بعد، بمب دوم به نام “Fat Man” روی ناکازاکی رها شد. در اثر این دو حمله، بیش از ۲۲۰ هزار نفر جان باختند، هزاران نفر دیگر دچار سوختگی شدید، سرطان، ناباروری و اختلالات ژنتیکی شدند.

پیامدهای زیستی، روانی و بین‌نسلی بمباران اتمی هیروشیما؛ یک فاجعه انسانی فراتر از مرگ آنی
براساس برآوردهای «مرکز تحقیقات هیروشیما و ناگازاکی»، بین ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر در لحظه انفجار یا در ساعات ابتدایی پس از آن جان باختند؛ این رقم تا پایان سال ۱۹۴۵ به حدود ۱۴۰ هزار نفر رسید. بیش از ۹۰٪ کشته‌شدگان، غیرنظامیان بودند.

داده‌های اپیدمیولوژیک منتشرشده توسط “Radiation Effects Research Foundation” (RERF) نشان می‌دهد که بازماندگان در سال‌های پس از حادثه، به‌طور قابل‌توجهی با افزایش نرخ سرطان خون (به‌ویژه لوسمی)، سرطان تیروئید، پستان، ریه و دستگاه گوارش مواجه شدند. علاوه بر این، مطالعات نشان می‌دهد قرارگیری در معرض دوزهای بالای اشعه‌ی یونیزان، منجر به افزایش اختلالات ژنتیکی، ناباروری، سقط جنین، و ناهنجاری‌های مادرزادی در نسل‌های بعدی شده است.

تا امروز، بیش از ۲۱۰ هزار نفر از هیروشیما و ناگازاکی به عنوان بازماندگان مستقیم یا غیرمستقیم (هیباکشا) ثبت شده‌اند که بسیاری از آن‌ها همچنان تحت درمان‌های تخصصی قرار دارند. تأثیرات روان‌شناختی از جمله اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگی شدید و انزوای اجتماعی نیز در این گروه‌ها به‌طور گسترده مستند شده است.
این فاجعه، نه‌ تنها نمونه‌ای از استفاده بی‌رویه از فناوری نظامی در برابر غیرنظامیان، بلکه یکی از گسترده‌ترین آزمایش‌های انسانی ناخواسته در تاریخ مدرن به‌شمار می‌رود.

با این‌حال، آمریکا هیچ‌گاه بابت این حمله عذرخواهی رسمی نکرد و آن را “ضرورتی نظامی” خواند؛ روایتی که امروزه توسط بسیاری از مورخان رد می‌شود.

آمریکا و تکرار جنایت؛ این‌بار با سلاح‌های هوشمند در غزه
بمب‌های اتمی شاید کنار گذاشته شده باشند، اما منطق کشتار همچنان پابرجاست. ایالات متحده امروز به‌جای بمب هسته‌ای، از سلاح‌های هدایت‌شونده، موشک‌های نقطه‌زن، بمب‌های فسفری، و پهپادهای مرگبار بهره می‌گیرد؛ و یکی از مهم‌ترین صحنه‌های اجرای این سیاست، نوار غزه است.

در جنگ‌های اخیر، به‌ ویژه از اکتبر ۲۰۲۳ به بعد، بمب‌های ساخت آمریکا بر سر مدارس، بیمارستان‌ها، مساجد و اردوگاه‌های پناهجویان در غزه فرود آمده‌اند.
شرکت‌های نظامی مانند لاکهید مارتین، ریتئون و بوئینگ، تأمین‌کننده اصلی این سلاح‌ها هستند. در اسناد فاش‌شده مشخص شده که واشنگتن نه تنها از فروش این تسلیحات حمایت می‌کند، بلکه در مواردی مستقیم آن‌ها را تأمین مالی می‌کند.

شباهت‌های هیروشیما و غزه؛ قربانی همیشه انسان است
چه تفاوتی است بین کودکی که در هیروشیما زیر آوار ماند و کودکی که امروز در غزه جان می‌دهد؟
در هر دو صحنه، هدف نهایی، نه نظامیان بلکه مردم عادی، خانواده‌ها و غیرنظامیان‌اند. جنایت، با نامی جدید تکرار می‌شود:
“پایان جنگ”، “حمایت از متحد”، “حق دفاع مشروع”… اما حقیقت این است:
هیچ توجیهی برای قتل کودکان، زنان و سالمندان وجود ندارد.

بمب اتمی شاید یک بار بر سر ژاپن فرود آمد؛ اما پیامدهای آن دهه‌ها ادامه داشت. غزه اما هر روز زیر بمباران است، با همان سیاست، با همان امضا، با همان خون.

آمریکا خود را به‌عنوان حافظ حقوق بشر معرفی می‌کند، اما پرونده‌ واقعی‌اش از هیروشیما تا غزه، لبریز از خون است. آن‌زمان، برای نخستین بار از یک سلاح کشتار جمعی استفاده کرد؛ امروز، برای هزارمین بار از همان منطق بهره می‌گیرد: نابودی غیرنظامیان برای رسیدن به اهداف ژئوپلیتیک.

نقش رسانه‌ها و افکار عمومی؛ سکوت در برابر جنایت، مشارکت در آن است
یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های امروز با ۱۹۴۵، حضور رسانه‌ها و قدرت مردم در آگاهی‌بخشی است. اگر امروز رسانه‌ها و فعالان جهانی سکوت کنند، مانند آن است که خود، ماشه بمب‌ها را کشیده‌اند.

وقتی بمب اتمی در هیروشیما فرود آمد، دنیا از شوک آن تا دهه‌ها بیرون نیامد. امروز اما جهان چنان به صدای انفجار عادت کرده که بمباران خانه‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها در غزه، دیگر حتی تیتر نخست رسانه‌ها هم نمی‌شود.

هیروشیما را نمی‌توان تنها در موزه‌ها دید. هیروشیما هنوز زنده است. در آوار غزه، در چهره‌ی کودکان سوخته، در صدای مادرانی که عزیزانشان را زیر آوار صدا می‌زنند.

هیروشیما یک بار رخ داد، اما غزه هر روز
امروز، سالگرد بزرگ‌ترین جنایت قرن بیستم است. اما این سالگرد نباید صرفاً یک مناسبت تاریخی یا آیین نمادین باشد. هیروشیما زنده است؛ در غزه، در یمن، در سودان، و هر جایی‌که سیاست خارجی آمریکا، با مشت آهنین و سلاح گرم، به‌دنبال «نظم نوین جهانی» می‌گردد.

اگر جامعه جهانی امروز در برابر جنایت‌های جنگی سکوت می‌کند، باید بداند که همان سکوت، به آمریکا اجازه داد در سال ۱۹۴۵ هم ماشه‌ی بمب اتم را بکشد.

هیروشیما نماد آغاز قرن خون بود؛ غزه نماد ادامه‌ی آن است. جنایت، وقتی محکوم نشود، تکرار می‌شود – با همان امضا، با همان سلاح، و با همان قربانی: انسان.

اگر بشریت می‌خواهد از هیروشیما درس بگیرد، باید اکنون در برابر جنگ ایستاده و بگوید: «دیگر کافی است.»

دیدگاهتان را بنویسید