«با وجود ادعای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران با حملات آمریکا و اسرائیل «نابود شده»، ایران توانمندیهای لازم برای ساخت سلاح هستهای و مواد حیاتی برای بازسازی برنامه خود را حفظ کرده است.»
کلسی داونپورت» مدیر سیاستهای عدم اشاعه در «انجمن کنترل تسلیحات» در تازه ترین نوشتار تفصیلی برای این نشریه به بررسی جزئیات برنامه هسته ای ایران پیش از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به ایران پرداخته و ضمن تاکید بر اینکه هیچ نشانه ای از تسلیحاتی شدن این برنامه وجود نداشته هشدار می دهد که اقدام مشترک آمریکا و اسرائیل نه تنها به نظام عدم اشاعه آسیب جدی وارد کرده بلکه صرفا در بهترین حالت توانسته برنامه هسته ای ایران را تنها چندسال به عقب براند. کلسی داونپورت در این نوشتار ادعاهایی را مستند به سخنان و گزارش های مقام ها و نهادهای آمریکایی و اسرائیلی درباره وضعیت برنامه هسته ای ایران پیش و پس از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی مطرح می کند که انتشار آن در ایرنا به معنای تایید محتوای آن نیست. مشروح این گزارش را در زیر میخوانید:
چرا تصمیم آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران، اشتباه بود
تصمیم ایالات متحده برای پیوستن به حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای تحت نظارت ایران در حالی که مذاکرات درباره توافق هستهای در جریان بود، ضربهای جدی به تلاشها برای کنترل برنامه هستهای ایران وارد کرد. استفاده زودهنگام از زور، برنامه هستهای ایران را بهطور موقت به عقب راند، اما در بلندمدت خطر نزدیکتر شدن تهران به ساخت سلاح هستهای را افزایش میدهد. این حملات همچنین تلاشهای دیپلماتیک ضروری برای رسیدن به توافق هستهای مؤثر و قابل راستیآزمایی را پیچیدهتر کرده است.
با وجود ادعای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران با حملات آمریکا و اسرائیل «نابود شده»، ایران توانمندیهای لازم برای ساخت سلاح هستهای و مواد حیاتی برای بازسازی برنامه خود را حفظ کرده است؛ و این، به ایران این امکان را میدهد که در صورت نیاز، به سرعت به آستانه ساخت سلاح هستهای بازگردد. علاوه بر آن، ممکن است حملات انجامشده انگیزه ایران را برای توسعه سلاح هستهای بهمنظور بازدارندگی در برابر حملات بیشتر، افزایش دهد؛ بهویژه از آنجا که هیچ مبنای قانونی برای اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا وجود نداشت.
از نظر سیاسی تصمیم ترامپ برای حمله به ایران، اعتبار ایالات متحده در مذاکرات را تضعیف کرده است. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در مصاحبهای با تاکر کارلسون که در ۷ ژوئیه پخش شد، گفت که این حملات، اعتماد ایران به تمایل دولت ترامپ برای مذاکره صادقانه را تضعیف کرد.خطر تغییر محاسبات سیاسی ایران به سمت تسلیحاتی شدن و توانایی آن برای بازسازی برنامهاش، ضرورت از سرگیری دیپلماسی را با هدف رسیدن به توافقی بلندمدت برجسته میکند. دیپلماسی ضروری است، اما پس از حملات، دستیابی به توافق، چالشبرانگیزتر خواهد بود. این حملات پیچیدگیهای فنی جدیدی ایجاد کردهاند، اکنون مذاکرهکنندگان باید با ابهامهایی درباره زیرساختهای باقیمانده ایران و محل ذخایر اورانیوم غنیشده در سطوح نزدیک به درجه تسلیحاتی مقابله کنند.
از نظر سیاسی نیز تصمیم ترامپ برای حمله به ایران، اعتبار ایالات متحده در مذاکرات را تضعیف کرده است. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در مصاحبهای با تاکر کارلسون که در ۷ ژوئیه پخش شد، گفت که ایالات متحده و ایران میتوانند اختلافات خود را حل کرده و به توافقی که حقوق ایران را به رسمیت بشناسد، دست یابند؛ اما افزود که این حملات، اعتماد ایران به تمایل دولت ترامپ برای مذاکره صادقانه را تضعیف کرده است. پزشکیان پرسید: «ایران چگونه میتواند مطمئن باشد که در میانه مذاکرات با آمریکا، رژیم اسرائیل دوباره اجازه حمله به ایران را نخواهد یافت؟»
دولت ترامپ باید با این چالشهای جدید سیاسی و فنی روبهرو شود، در حالی که رویکرد خود به مذاکرات را طراحی میکند. هرچند این حملات ممکن است ایران را به عقب رانده باشند، اما زمان همچنان اندک است، زیرا ایران بخشهایی از برنامه هستهای خود را حفظ کرده که امکان بازسازی سریع آن را فراهم میکند. ممکن است ایالات متحده و ایران نیاز داشته باشند اقدامات موقتی را در نظر بگیرند که زمان و فضای لازم برای مذاکرات پیچیده و زمانبر برای دستیابی به توافقی جامع را فراهم کند. ناتوانی در اولویت دادن به دیپلماسی واقعبینانه و در نظر گرفتن راهحلهای خلاقانه برد-برد، خطر درگیری بیشتر و یک ایران مسلح به سلاح هستهای را افزایش میدهد.
برنامه هستهای ایران و دیپلماسی پیش از حملات؛ فقدان نشانه ای از تسلیحاتی شدن
در آستانه حملات اسرائیل، برنامه در حال گسترش هستهای ایران یک خطر فوری تلقی میشد، اما هیچ شواهدی از تهدید قریبالوقوع برای تسلیحاتی شدن وجود نداشت. ایران در سال ۲۰۱۹، یک سال پس از خروج ترامپ از توافق هستهای ایران و بازگرداندن تحریمها، برنامه هستهای خود را شتاب داد؛ اقدامی که در حالی صورت گرفت که ایران همچنان به مفاد توافق پایبند بود.
ایران در نتیجه این پیشرفتها به آستانه ساخت سلاح هستهای رسید، نقطهای که در صورت اتخاذ تصمیم سیاسی، میتوانست بهسرعت سلاح هستهای تولید کند. ایران میتوانست ظرف چند روز به اندازه کافی اورانیوم با غنای تسلیحاتی برای یک بمب و ظرف چند هفته برای حداکثر ۱۰ بمب تولید کند. با اینکه این بازه زمانی معروف به «زمان گریز» تقریباً صفر بود، آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) دسترسی منظم به تأسیسات غنیسازی ایران داشت و میتوانست غنیسازی اورانیوم در سطح تسلیحاتی یا انحراف مواد غنیشده به سایتهای اعلامنشده را تشخیص دهد.
جایگاه آستانهای ایران یک خطر فوری محسوب میشد، اما تهدیدی قریبالوقوع نبود. ایران برای بیش از یک سال قبل از حملات اسرائیل در این وضعیت باقی مانده بود. نه ایالات متحده، نه اسرائیل و نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچ مدرکی دال بر اینکه ایران تصمیم به عبور از آستانه گرفته ارائه نکردند.پس از تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی، ایران باید آن را از حالت گازی به فلزی تبدیل و بسته انفجاری را مونتاژ میکرد، که احتمالاً در سایتهای مخفی و اعلامنشده انجام میشد. تخمینهای مربوط به مدتزمان تسلیحاتی شدن متفاوت است، اما احتمالاً چند ماه طول میکشید تا ایران یک وسیله انفجاری هستهای ساده بسازد و بیش از یک سال برای ساخت کلاهکی که بتوان آن را با موشک بالستیک حمل کرد.
جایگاه آستانهای ایران یک خطر فوری محسوب میشد، اما تهدیدی قریبالوقوع نبود. ایران برای بیش از یک سال قبل از حملات اسرائیل در این وضعیت باقی مانده بود. نه ایالات متحده، نه اسرائیل و نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچ مدرکی دال بر اینکه ایران تصمیم به عبور از آستانه گرفته ارائه نکردند. برعکس، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در ارزیابی جهانی تهدیدها در مارس ۲۰۲۵ همچنان بر این باور بود که ایران «در حال ساخت سلاح هستهای نیست» و رهبر ایران، دستور تسلیحاتی شدن برنامه هستهای را صادر نکرده است.
با آگاهی از خطر گسترش سلاحهای هستهای توسط ایران، ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود بهطور مداوم بر تمایل خود به مذاکره با ایران تأکید کرد. هرچند رهبر ایران نسبت به احتمال توافق با ترامپ محتاط بود، به پزشکیان اجازه داد تا با آمریکا وارد مذاکره شود. وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، پنج دور مذاکرات عمدتاً غیرمستقیم با فرستاده ویژه آمریکا، استیو ویتکاف، برگزار کرد و قرار بود در ۱۵ ژوئن، دو روز پس از حملات اسرائیل، بار دیگر در عمان دیدار کنند.
گرچه هنوز برخی مسائل کلیدی میان ایران و آمریکا برای توافق حل نشده بود مانند اینکه آیا به ایران اجازه داده خواهد شد که به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد یا خیر، دو طرف بهطور فعال پیشنهادهایی را رد و بدل میکردند. نه ترامپ و نه پزشکیان هیچگاه نشان ندادند که مسیر دیپلماتیک به پایان رسیده است. ترامپ در سفر ماه مه خود به دوحه از پیشرفت مذاکرات سخن گفت و سه روز پس از آغاز حملات اسرائیل به خبرنگاران گفت که ایران به دنبال توافق است. عباس عراقچی نیز در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز در ۸ ژوئیه نوشت که مذاکرات پیش از حمله اسرائیل در آستانه «یک دستاورد تاریخی» بود.
ارزیابیها از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه اطلاعاتی آمریکا و همچنین توصیف ترامپ از چشمانداز توافق هستهای با ایران نشان میدهد که حملات آمریکا هیچ مبنای قانونی نداشت و مسیر دیپلماتیک در حال پیشرفت بود.هیچیک از جوامع اطلاعاتی آمریکا یا اسرائیل در روزهای پیش از حملات نشانهای از تغییر مهم در دیدگاه ایران نسبت به تسلیحاتی شدن ارائه نکردند. برعکس، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل هنگام اعلام حملات در ۱۳ ژوئن، بر ارزیابی همیشگی خود تأکید کرد که «ایران میتواند در زمان بسیار کوتاهی سلاح هستهای تولید کند. شاید یک سال، شاید در عرض چند ماه.» او به هیچ اطلاعات یا مدرکی مبنی بر اینکه ایران تصمیم به تسلیحاتی شدن گرفته، اشاره نکرد.
علاوه بر این، آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش از حملات، دسترسی منظم و مکرر به تأسیسات غنیسازی ایران در نطنز و فردو داشت. این نهاد هیچ گزارشی از ناهماهنگی، فعالیت غیرعادی یا انحراف اورانیوم غنیشده از این مکانها ارائه نکرد. این ارزیابیها از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه اطلاعاتی آمریکا و همچنین توصیف ترامپ از چشمانداز توافق هستهای با ایران نشان میدهد که حملات آمریکا هیچ مبنای قانونی نداشت و مسیر دیپلماتیک در حال پیشرفت بود.
حملات اسرائیل و آمریکا به سایتهای هستهای ایران؛ پرهزینه اما کم ثمر
حملات اسرائیل و بمبارانهای بعدی آمریکا به سایتهای کلیدی هستهای ایران خسارات قابل توجهی وارد کرد، اما سرعت و نحوه هدفگیریها این ارزیابی را تقویت میکند که تصمیمات اسرائیل و آمریکا برای حمله بر پایه تهدید قریبالوقوع تسلیحاتی شدن نبوده است. ارزیابیهای خسارتها همچنین ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هستهای ایران را رد میکند و نشان میدهد که ایران میتواند برنامه خود را بازسازی کند.
در نخستین مرحله حملات در ۱۳ ژوئن، تنها هدف هستهای اسرائیل، سایت نطنز بود که شامل یک تأسیسات غنیسازی اورانیوم آزمایشی بالای زمین و یک تأسیسات بزرگتر زیرزمینی بود. ایران با استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته در تأسیسات آزمایشی بالای زمین، اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد غنیسازی میکرد؛ سطحی که کمی کمتر از ۹۰ درصد مورد نیاز برای سلاح هستهای است. اما ظرفیت کل غنیسازی این تأسیسات آزمایشی کوچک بود. بخش زیرزمینی نطنز محل نصب بیشتر سانتریفیوژهای فعال ایران بود: از مجموع ۱۲۶ «کاسکاد» * سانتریفیوژ ایران ۱۰۲ مورد در کارخانه غنیسازی سوخت نطنز نصب شده بودند که از این تعداد، ۸۳ کاسکاد در ماه مه فعال و اورانیوم را تا حدود ۵ درصد غنیسازی میکردند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) ارزیابی کرد که تأسیسات آزمایشی غنیسازی اورانیوم و ساختمان تأمین برق این مجتمع در حملات ۱۳ ژوئن تخریب شده و احتمال دارد تأسیسات زیرزمینی نیز مورد نفوذ قرار گرفته باشد. حتی اگر حملات اسرائیل به تأسیسات زیرزمینی نرسیده باشد، قطع ناگهانی برق ممکن است سانتریفیوژهای عملیاتی را در این مکان آسیب زده باشد.
اسرائیل همچنین در طول درگیری ۱۲ روزه حداقل ۱۴ دانشمند هستهای ایران را به صورت غیرقانونی ترور کرد و ادعا کرد این افراد دانش تخصصی لازم برای ساخت سلاح هستهای داشتند. اسرائیل مدعی است که این ترورها به عقبراندن برنامه هستهای ایران کمک کرده و دانشمندان دیگر را از تحقیق مرتبط با سلاحها دلسرد میکند.با این حال، اسرائیل حتی تلاش نکرد تا عملیات هسته ای ایران در سایت فردو را مختل کند چرا که تواناییهای متعارف لازم برای تخریب آنجا را نداشت. اگرچه فردو تنها ۱۶ کاسکاد سانتریفیوژ داشت که از این تعداد، ۷ کاسکاد از نوع IR-6 و ۶ کاسکاد از نوع IR-1 اورانیوم غنیسازی میکردند، بخش عمده غنیسازی ایران تا سطح ۶۰ درصد در آنجا انجام میشد. برای مثال، فردو طی سه ماه گذشته ۱۶۶ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد تولید کرده بود، در حالی که کارخانه آزمایشی نطنز تنها ۱۹ کیلوگرم تولید کرده بود. اورانیوم با غنای ۶۰ درصد خطر اشاعه بالاتری دارد زیرا از لحاظ فنی میتوان از آن برای ساخت سلاح هستهای استفاده کرد.
علاوه بر این، ایران در فردو از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 استفاده میکرد که به گونهای تنظیم شده بودند که امکان تغییر سریع بین سطوح مختلف غنیسازی را فراهم میکردند. ترکیب این نوع سانتریفیوژها، ذخایر بیشتر اورانیوم با غنای بالا (شامل اورانیوم ۲۰ درصدی که ایران برای تولید ماده ۶۰ درصد استفاده میکرد) و موقعیت استحکامی فردو، خطر اشاعه در این سایت را برجسته میکند.
در مرحله دوم حملات در ۱۳ ژوئن، اسرائیل مجتمع هستهای اصفهان را هدف قرار داد؛ مجموعهای که شامل چندین تأسیسات برای تبدیل اورانیوم و نگهداری اورانیوم غنیشده بود. گزارشهای منظم آژانس بینالمللی انرژی اتمی ذکر کردهاند که ایران چند بار اورانیوم با غنای بالا را به اصفهان منتقل کرده، اما مشخص نیست چه میزان از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی در آنجا نگهداری میشد یا بعد از حملات اولیه اسرائیل به تونلهای زیرزمینی منتقل شده است یا خیر
به طور مشخص، حملات ۱۳ ژوئن به اصفهان، تأسیساتی را هدف قرار داد که ایران در آن اورانیوم را به صورت گازی (UF6) تبدیل میکرد که به سانتریفیوژها تزریق میشود، همچنین تأسیساتی که خط تبدیل اورانیوم به فلز (که هرگز عملیاتی نشد) در آن ساخته شده بود، یک کارخانه ساخت سوخت و یک آزمایشگاه شیمیایی. ایران به آژانس اعلام کرده بود که هدف از تأسیسات تولید فلز اورانیوم، ساخت سوخت فلزی برای راکتور است، اما این تأسیسات میتوانست برای ساخت قطعات فلزی اورانیوم مورد نیاز در هسته کلاهک هستهای نیز استفاده شود. آژانس بینالمللی انرژی اتمی به طور منظم به این تأسیسات دسترسی داشت و در ۳۱ مه گزارش داد که ایران در سه ماه گذشته هیچ فلز اورانیومی تولید نکرده است. ایران تنها مقدار کمی فلز اورانیوم را در آزمایشگاهی در اصفهان تولید کرده بود، اما از سال ۲۰۲۱ تاکنون تولیدی نداشته است.
اسرائیل در ۱۹ ژوئن راکتور ناتمام خنداب (IR-40) در سایت اراک را هدف قرار داد. این راکتور ابتدا ممکن بود برای دادن مسیر پلوتونیوم به ایران جهت ساخت سلاح هستهای طراحی شده باشد، اما طراحی آن در چارچوب برجام تغییر کرد تا فقط بخش کوچکی از پلوتونیوم مورد نیاز بمب را سالانه تولید کند و ایران ساخت آن را بر اساس طراحی جدید ادامه داد. آژانس هیچ انحرافی از طراحی بهروزشده گزارش نکرده و به نظر میرسید که این تأسیسات هنوز سالها با راهاندازی فاصله دارد و خطر اشاعه فوری نداشت.
اسرائیل همچنین در طول درگیری ۱۲ روزه حداقل ۱۴ دانشمند هستهای ایران را به صورت غیرقانونی ترور کرد و ادعا کرد این افراد دانش تخصصی لازم برای ساخت سلاح هستهای داشتند. گفته می شود که برخی از آنان مستقیماً با برنامه غیرقانونی ساخت سلاح هستهای ایران پیش از ۲۰۰۳ مرتبط بودند. اسرائیل مدعی است که این ترورها به عقبراندن برنامه هستهای ایران کمک کرده و دانشمندان دیگر را از تحقیق مرتبط با سلاحها دلسرد میکند.
هشت روز پس از حملات اولیه اسرائیل، در ۲۱ ژوئن، آمریکا تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو را با استفاده از ۱۲ بمب سنگین موسوم به «نفوذگر بزرگ» (Massive Ordnance Penetrator) بمباران کرد. تصاویر ماهوارهای تأثیر حملات آمریکا روی فردو را نشان میدهد، اگرچه مشخص نیست که آیا این حملات به تأسیسات نفوذ کردهاند یا خیر. رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در جلسه هیئت مدیره آژانس در ۲۳ ژوئن گفت که لرزشهای ناشی از انفجارها احتمالاً سانتریفیوژها را نابود کرده، حتی اگر تأسیسات اصلی آسیب ندیده باشد.
آمریکا همچنین مناطقی در اصفهان و نطنز را هدف قرار داد. حملات موشکی کروز تاماهاوک که از زیر دریایی به سمت اصفهان شلیک شدند، ظاهراً برای فرو ریختن ورودی تونلهایی بود که ایران در آن اورانیوم غنیشده ذخیره میکرد. بر اساس گزارش CNN از جلسه محرمانهای برای اعضای کنگره، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، ژنرال دن کین، گفته است که محلهای زیرزمینی ذخیره اصفهان آنقدر عمیق هستند که حتی بمبهای بزرگ قادر به نابودی آنها نیستند، بنابراین آمریکا تلاش نکرد به کل مجموعه حمله کند و به جای آن ورودی تونلها را هدف گرفت. حملات به نطنز که با استفاده از مهمات نفوذکننده زمینی انجام شد، احتمالاً خسارت بیشتری به تأسیسات اصلی غنیسازی زیرزمینی وارد کرد.
ابهام در موفقیت نقشه آمریکا و اسرائیل برای برنامه هسته ای ایران
در توصیف هدف حملات اسرائیل، بنیامین نتانیاهو ادعا کرد که هدف اسرائیل «نابودی» برنامه هستهای ایران بوده است. با توجه به اینکه اسرائیل توانایی تخریب تأسیسات کلیدی مانند فردو را نداشت، این اظهارات نشان میدهد که نتانیاهو قصد داشته از ابتدا آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا در حملات مشارکت کند، با وجود مقاومت قبلی ترامپ در مقابل حملات نظامی و تمرکز او بر رسیدن به توافق.
ترامپ حملات آمریکا را «موفقیت نظامی فوقالعاده» توصیف کرد و گفت برنامه هستهای ایران به واسطه عملیات نظامی آمریکا و اسرائیل «نابود شده» است. با این حال، گزارش اولیهای از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا میگوید که این حملات تنها برنامه ایران را چند ماه به عقب رانده است. همزمان سخنگوی پنتاگون هم میزان عقبرانده شدن برنامه هسته ای ایران را یک تا دو سال تخمین زد.
گزارش اولیهای از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا میگوید که این حملات تنها برنامه ایران را چند ماه به عقب رانده است. همزمان سخنگوی پنتاگون هم میزان عقبرانده شدن برنامه هسته ای ایران را یک تا دو سال تخمین زد.با این وجود، رئیس جمهور، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی موقت آمریکا همه این گزارش اولیه مبنی بر تأخیر چند ماهه در برنامه هستهای را رد کردند و تاکید دارند که برنامه هستهای ایران «تقریباً نابود شده» است. روبیو تخریب تأسیسات تولید فلز اورانیوم ایران را به عنوان نشانه موفقیت آمریکا در به عقب راندن برنامه هستهای دانست و گفت ایران بدون «تأسیسات تبدیل» قادر به ساخت بمب نیست.
تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی آمریکا نیز می گوید که بازسازی نطنز، فردو و اصفهان توسط ایران «سالها» طول خواهد کشید. ارزیابی کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل نیز ارزیابی مشابهی ارائه داد.
تاثیر حملات بر متوقف کردن برنامه هستهای ایران
اگرچه ایران تأیید کرده که حملات به تأسیسات هستهای نطنز، فردو و اصفهان خسارات قابل توجهی وارد کرده است، ارزیابیهای مقامات ارشد دولت ترامپ تأثیر حملات آمریکا را در عقب انداختن برنامه ایران بیش از حد بزرگنمایی کردهاند. نابودی کامل برنامه هستهای ایران غیرممکن است، زیرا دانش غیرقابل بازگشت ایران درباره چرخه سوخت وجود دارد. همچنین، بدون بازرسیهای میدانی، مشخص کردن میزان آسیبهای وارده به زیرساختهای فیزیکی هستهای ایران غیرممکن است. حتی اگر دسترسی به سایتهای هدف فراهم شود، تشخیص اینکه چه چیزی تخریب شده و ایران در طول درگیری چه اقداماتی برای جابجایی یا منحرف کردن منابع انجام داده، دشوار خواهد بود.
همچنین مشخص نیست که مقامات آمریکایی از چه معیاری برای سنجش میزان عقبماندگی برنامه هستهای ایران استفاده میکنند. آیا این عقبماندگی نسبت به ظرفیت ایران قبل از ۱۳ ژوئن سنجیده میشود؟ یا نسبت به توانایی تسلیحاتی ایران؟ برای مثال، تولسی گابارد گفته است که بازسازی نطنز، فردو و اصفهان سالها طول میکشد. با این حال، ایران نیازی ندارد که همه این سه تأسیسات را به طور کامل بازسازی کند یا تاسیسات غنیسازی اورانیوم به همین اندازه بسازد تا به آستانه ساخت سلاح هستهای برسد.
دو متغیر کلیدی نامشخص در ارزیابی خطر اشاعه ایران پس از حملات، محل اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد و توانایی ایران در غنیسازی بیشتر این اورانیوم تا سطح تسلیحاتی است. هنگام حمله اسرائیل، ایران حدود ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد داشت. اگر این مقدار تا سطح تسلیحاتی (۹۰ درصد اورانیوم-۲۳۵) غنی شود، تقریباً برای ساخت ۱۰ سلاح کافی است. احتمالاً بخشی از این ماده در نطنز و فردو (محل غنیسازی تا ۶۰ درصد) و بخشی نیز زیرزمینی در مجتمع اصفهان نگهداری میشد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی فقط درباره میزان تولید گزارش میدهد و درباره محل ذخایر اطلاع نمیدهد.
مقامات آمریکایی اذعان کردهاند که ایران ذخایر اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد خود را حفظ کرده و محل دقیق آن نامعلوم است. اگرچه آمریکا ممکن است تونلهای منتهی به محلهای ذخیرهسازی در اصفهان را غیرقابل دسترس کرده باشد، احتمالاً ایران هنوز به اورانیوم غنیشده آنجا دسترسی دارد یا تاکنون به آن دست یافته است. تصاویر ماهوارهای روزهای بعد از حملات نشان میدهد که ایران در حال حفر یکی از ورودیها است.
تأسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان تخریب شده اما ایران میتواند این توانایی را به سرعت بازسازی کند. ایران اخیراً تجربه توسعه خط تولید فلز اورانیوم را داشته، اگرچه هرگز کامل نشده است. همچنین ایران مقادیر کمی فلز اورانیوم در آزمایشگاهی در اصفهان تولید کرده که نشان میدهد ممکن است نیازی به بازسازی یک تأسیسات تخصصی نباشد.نگرانکنندهتر این است که ممکن است ایران بخشی از اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد را به مکان نامعلومی منتقل کرده باشد. ایران در نامهای به آژانس در ۱۶ ژوئن اعلام کرد که اقدام به اتخاذ «اقدامات ویژه» برای حفاظت از مواد هستهای خود کرده است. ایران قبلاً در ماه مه هشدار داده بود که در صورت حمله به برنامه هستهای، این اقدامات را انجام خواهد داد. این نشان میدهد که ایران برنامه پشتیبان برای انتقال اورانیوم غنیشده در صورت حمله داشته است. ماده ۶۰ درصد در کپسولهای کوچک نگهداری میشود که نسبتاً آسان قابل انتقال و پراکندگی است. گروسی، مدیرکل آژانس، در مصاحبهای در ۲۹ ژوئن تأیید کرد که احتمالاً ایران مواد با غنای بالا را منتقل کرده اما آژانس نمیداند که کجا یا آیا اصلاً منتقل شدهاند.
علاوه بر ذخایر اورانیوم غنیشده که احتمالاً از حملات جان سالم به در برده یا به مکان مخفی منتقل شدهاند، ایران ممکن است ذخایر سانتریفیوژهای باقیماندهای نیز داشته باشد. آژانس سالهاست هشدار داده که نمیتواند همه سانتریفیوژهای ایران را حسابرسی کند. از فوریه ۲۰۲۱ که ایران اجرای پروتکل الحاقی را تعلیق کرد، آژانس امکان دسترسی به کارگاههای ساخت سانتریفیوژ را ندارد و تنها هنگام نصب سانتریفیوژها را مشاهده میکند. گروسی در نوامبر ۲۰۲۳ نگرانیهای آژانس درباره ذخایر سانتریفیوژها را بیان کرد و گفت که آژانس نمیداند همه سانتریفیوژهای ایران کجا هستند
اگر ایران تعدادی سانتریفیوژ پیشرفتهتر، مانند IR-6 که کارایی غنیسازی بیشتری دارد، و بخشی از ذخیره ۶۰ درصد را حفظ کرده باشد، میتواند به سرعت یک تأسیسات مخفی کوچک بسازد. اما حتی اگر همه سانتریفیوژهای ایران نابود شده باشند، تهران میتواند ساخت آنها را از سر بگیرد. همانطور که گروسی گفت، ایران توان فنی آن را دارد.
این «ناشناختههای معلوم» تلاشها برای ارزیابی خطر اشاعه کنونی ایران و میزان عقبماندگی برنامه را پیچیده میکند. مدت زمانی که ایران برای رسیدن به نقطه «break out » (تولید مقدار کافی ماده هستهای تسلیحاتی برای یک بمب) نیاز دارد، اگر تصمیم به تسلیحاتی شدن بگیرد یا به موقعیت فنی لازم برای break out برگردد، به عوامل زیادی بستگی دارد. این عوامل فراتر از تعداد و نوع سانتریفیوژها و میزان اورانیوم غنیشدهای است که ممکن است باقی مانده باشد، مانند وجود تأسیسات اعلامنشده برای شروع غنیسازی و سرعت آن. در بدترین حالت، ایران ممکن است