روابط چین و ایران در مسیر همکاریهای استراتژیک با تعارضها و تضادهای راهبردی همراه است. این چالشها، از تحریمها تا منافع متناقض جهانی، بر روند همکاریهای دوجانبه تاثیر میگذارند و آینده آن را مبهم میسازند.
چین و ایران در طول تاریخ روابط حسنهای داشتهاند که هر کدام بسته به شرایط زمانی متفاوت بوده است. هر دو کشور در مسیر ارتباطات و راهی دشوار و در عین حال پرچالش پیش روی خود دارند. هر دو کشور، ضمن آنکه در طول تاریخ روابطی دور و نزدیک را با یکدیگر تجربه کردهاند، در دوران گذار نظام بینالملل، تجارب تلخی با غرب را پشت سر گذاشتهاند. با تحریمهای غرب علیه ایران، سیاست خارجی کشور به سمت شرق و قدرتهایی همچون چین سوق پیدا کرد.چالشها و فرصتهای روابط چین و ایران در دوران تحولات جهانی
در این خصوص، نگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی از صاحبنظران عرصه سیاست بینالملل روابط چین و ایران را روابطی راهبردی و تاریخی میدانند و عدهای دیگر این روابط را بر اساس ضرورت تحریمهای ایران و تقابل چین و آمریکا تعریف میکنند.در شرایط کنونی، هر دو کشور شرایط متفاوتی نسبت به گذشته خود دارند و این تفاوت در ابعاد مختلف روابط فیمابین بسیار تأثیرگذار بوده است.
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل ترسیم و نگاههای مختلفی را در عرصه متحدان هر دو کشور ایجاد کرد و بسیاری از نظرات گذشته را به چالش کشید. نگاههای شرقگرایانه در سیاست خارجی و تکبعدی در این جنگ کاملاً زیر سوال رفته است. از هم و بنظر میرسد با توجه به انعقاد قراردادهای بلندمدت مانند قرارداد ۲۵ ساله با چین، تمام آنچه که ما مورد هدف و ارزیابی داشتهایم، در حالهای از ابهام قرار گرفته است.امضای توافق ۲۵ ایران و چین موسوم به توافق مشارکت جامع راهبردی سپهر سیاسی ایران را درگیر مناظرات موافقان و مخالفان کرد. با رویکرد کشور چین در طول جنگ ۱۲ روزه، کشمکشها فزونی پیدا کرده و سؤالات و ابهامات زیادی را برای جامعه ایجاد کرده است. برای درک درست و خوانشی بدون اعوجاج، نیاز است به چالشها و فرصتهای موجود در میدان ارتباط دو کشور پرداخته شود و از نگاههای تقلیلگرایانه و آرمانی پرهیز کنیم.چالشهای سیاسی روابط چین و ایران همچنان دچار فراز و فرودهایی است و خواهد بود. در دو دهه اخیر، همکاری چین در تحریمها علیه ایران و کاهش واردات نفت از ایران توسط چین و همچنین گسترش روابط چین با کشورهای حاشیه خلیج فارس و عدم موضعگیری قاطع این کشور در مسئله هستهای ایران باعث شده که روابط دو کشور به سطح روابط استراتژیک نرسد و همواره رابطهای عادی با فرصتهای محدود باقی بماند. نکته مهم در این باره آن است که با در نظر گرفتن دکترین هویتی چین از یکسو و وضعیت حاکم بر روابط دو کشور در دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران و وجود انتظارات، بهویژه از جانب ایران، برای گسترش همکاریها، این پرسش برای ناظران مسائل بینالمللی مطرح میشود که چرا با وجود تمایل ایران به ایجاد یک رابطه راهبردی مبتنی بر همکاری، این نوع رابطه شکل نگرفته است؟
چرا روابط استراتژیک ایران و چین تاکنون شکل نگرفته است؟
چین هویت بینالمللی خود را بهعنوان یک قدرت مستقر در برابر حفظ نظم موجود نظام بینالملل تعریف کرده است و بنا ندارد با دخالت در امور داخلی کشورها یا سلطهجویی، توسعه یابد. این رویکرد چین باعث شده است که بسیاری از کشورهای جامعه جهانی و سازمانها و نهادها خواستار ایفای نقش چین شوند. چین با عدم درگیر شدن با آمریکا و چالش نکشیدن کلیت و تمامیت ساختار جهانی و دخالت ندادن ایدئولوژی در سیاست خارجی و اقتصاد، این وجهه را بهدست آورده است. در همین راستا، تکثر هویتهای بینالمللی چین را میتوان بهعنوان عامل نوسان در روابط این کشور با ایران و عدم شکلگیری یک رابطه مبتنی بر همکاری راهبردی دانست.چین از یکطرف بهعنوان یک کشور در حال توسعه و از سوی دیگر بهعنوان یک قدرت بزرگ و در حال ظهور، به ایران اهمیت میدهد، اما از طرف دیگر بهعنوان یک قدرت بزرگ و در حال ظهور، با احتیاط از همکاری تنش زا با آمریکا و سایر قدرتها پرهیز میکند و همین امر میتواند به فرآیند فراز و فرود در همکاری با ایران منجر شود.با بزرگ شدن اقتصاد چین تا این اندازه عظیم، عملاً چین از اتحادجوییهای سیاسی بیرون مانده است.
چین تحت رویکرد و دکترین صعود مسالمتآمیز چارهای جز این ندارد که منافع خود را همسو آمریکا تعریف کند و در مقابل دیگر کشورهای جهان قرار نگیرد. نتیجه این مسئله این است که در فضای آرمانگرایانه اتحادجویی سیاسی با چین از جانب ایران، به همان میزان میتواند ناکام و دور از واقعیت باشد که انتظار همسویی نظامی غیر واقعی است.در نهایت، با توجه به نکات گفته شده، باید گفت که ایران اساساً برای چین دارای اهمیت منطقهای در غرب آسیا است، اما چین برای ایران دارای وجهه و اهمیت بینالمللی است و کشوری قابلاتکا در جهان محسوب میشود. در صورتی که چین بر اساس تجربه نشان داده است که منافع منطقهای خود را در مقابل منافع بینالمللی عرضه نمیکند.
سیاست چین در منطقه، سیاست دشمنی صفر است و بر همین اساس روابط با ایران، عربستان و رژیم صهیونیستی را در کنار هم حفظ کرده است. در نتیجه، انتظارات ما از چین بهعنوان متحد راهبردی، کلاً به دور از واقعیات ساختاری است و یک انتظار غیرواقعگرایانه میباشد. طبیعتاً اتخاذ یک رویکرد تهاجمی به نفع ایران در جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی باید با دقت و بر اساس منافع ملی تحلیل و ارزیابی شود.