دلایل متعددی وجود دارد برای اینکه فکر کنیم حملات اخیر رژیم صهیونیستی برخلاف آنچه برخی تحلیلگران ممکن است در ظاهر تعبیر به «نمایش قدرت» کنند، در واقع نشانهای از اضطرار راهبردی است.
در نخستین ساعات بامداد جمعه، حملهای نظامی از سوی رژیم صهیونیستی به داخل خاک ایران انجام شد؛ حملهای که به شهادت چند تن از فرماندهان نظامی و متخصصان مرتبط با حوزه هستهای منجر شد. اگرچه ابعاد دقیق این عملیات هنوز در حال بررسی است، اما نفس این اقدام و زمانبندی آن، حاوی پیامهایی فراتر از محاسبات صرف نظامی است و باید در بستری راهبردی و چندلایه مورد تحلیل قرار گیرد.
از بازدارندگی فعال تا اقدام پیشدستانه: تغییر در الگوی رفتار اسرائیل
رژیم صهیونیستی طی دو دهه گذشته، راهبرد خود را در قبال ایران بر پایه «بازدارندگی فعال» بنا نهاده بود؛ بهاینمعنا که از طریق عملیات محدود اطلاعاتی، ترورهای هدفمند، فشارهای دیپلماتیک و جنگ روانی تلاش میکرد مانع از پیشرفت برنامههای منطقهای و فناوریهای راهبردی ایران شود، بدون آنکه به تقابل مستقیم وارد شود.
اما آنچه اکنون رخ داده است، از لحاظ ماهیت، تفاوتی آشکار با این الگوی پیشین دارد. اقدام به حمله مستقیم علیه اهدافی در خاک یک کشور مستقل با حاکمیت تثبیت شده، گامی بسیار پرخطرتر و پرهزینهتر از اقدامات مخفی اطلاعاتی یا سایبری گذشته است. به نظر میرسد تغییر در توازن قدرت منطقهای، افزایش عمق راهبردی محور مقاومت، و کاهش کارایی بازدارندگی روانی، رژیم صهیونیستی را به اتخاذ گزینههایی از سر اضطرار وادار کرده است.
اضطرار راهبردی، نه ابتکار تهاجمی
چنین حملاتی، برخلاف آنچه برخی تحلیلگران ممکن است در ظاهر تعبیر به «نمایش قدرت» کنند، در واقع نشانهای از اضطرار راهبردی است.
رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی با چالشهای متعددی مواجه است: بحران سیاسی بیسابقه داخلی، فشار بینالمللی بر سر جنگ غزه و افزایش انزوا در نهادهای بینالمللی. در چنین فضایی، اقدام به حمله مستقیم علیه ایران را میتوان تلاشی برای بازتعریف معادله قدرت و خروج از انسداد سیاسی و امنیتی قلمداد کرد، نه نشانهای از موقعیت برتر نظامی.
این تحلیل زمانی معتبرتر میشود که در نظر داشته باشیم ساختار تصمیمگیری امنیتی در رژیم صهیونیستی، به شدت تحت تأثیر افکار عمومی داخلی و معادلات انتخابات زودهنگام قرار دارد.
هرگونه اقدام نظامی پرریسک، اغلب هدفی دوگانه را دنبال میکند: مهار تهدید خارجی و بازسازی مشروعیت داخلی.
مقاومت: یک پروژه تمدنی فراتر از نبرد تاکتیکی
از سوی دیگر، واکنش جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به چنین حملاتی در چارچوب یک راهبرد کلان قابل فهم است. برخلاف الگوهای رایج پاسخ نظامی سریع، رویکرد مقاومت بر پایه «صبر راهبردی»، «انضباط پاسخ» و «انداختن ابتکار عمل به دست خود» بنا شده است.
این منطق برخاسته از نگاهی تمدنی است که تقابل با رژیم صهیونیستی را نه صرفاً یک نبرد نظامی، بلکه رویارویی دو نظم ارزشی و تمدنی تعریف میکند: نظمی مبتنی بر سلطه، اشغال و نابرابری در برابر نظمی مبتنی بر عدالت، هویت و مقاومت.
در چنین منطقی، اقدام نظامی دشمن حتی اگر موفقیت ظاهری در پی داشته باشد، نوعی اعتراف به شکست راهبرد بازدارندگی و عدم توانایی در مهار نرم گسترش محور مقاومت تلقی میشود.
پاسخ تهران؛ از انتقام فوری تا تغییر در موازنه قدرت
در پیام رهبر انقلاب در پی جنایت سحرگاه امروز رژیم صهیونیستی، هیچ اشارهای به «تسلیت»، «اندوه» یا حتی «انتقام» نشده است. در عوض، دو واژه کلیدی به کار رفته است: «تغییر سرنوشت» و «بیدرنگ». این انتخاب واژگان نشان میدهد که راهبرد ایران در برابر چنین اقداماتی، بهجای واکنش احساسی یا شتابزده، بر تغییر شرایط کلی بازی متمرکز است.
این میتواند به معنای گسترش حوزه پاسخ در زمان، مکان یا روش باشد از جمله تقویت زیرساختهای مقاومت در سایر جبههها، اعمال فشار دیپلماتیک و حقوقی علیه اسرائیل در نهادهای بینالمللی، و یا حتی اقدامات متقارن نامتقارن در زمان مناسب.
جمعبندی: آغاز مرحلهای جدید از تقابل بلندمدت
حمله امروز رژیم صهیونیستی، صرفنظر از موفقیت یا شکست نظامی آن، بهوضوح نقطه عطفی در روند تقابل میان این رژیم و جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است. این تقابل، اکنون دیگر نه صرفاً در میدان نبرد مستقیم بلکه در حوزه مشروعیتسازی، نظمسازی منطقهای، و تعیین آینده نظم امنیتی غرب آسیا در حال شکلگیری است.
ایران و محور مقاومت، با اتکا به مؤلفههایی چون صبر راهبردی، سرمایه اجتماعی و انسجام تمدنی، خود را برای مواجههای طولانی مدت و در عین حال هوشمندانه آماده کردهاند. در برابر، اسرائیل بهنظر میرسد که در حال ورود به دورهای از انفعال، واگرایی داخلی و انزوای بینالمللی است که هرگونه اقدام تهاجمیاش، بیش از آنکه قدرتنمایی باشد، نشانهای از احساس خطر فزاینده است.