تهدید واقعی از جانب ایران خطرناک‌ترین گزینه تهران برای پاسخ به اسرائیل

فارن‌افرز، رسانه سیاست‌خارجی ایالات متحده، در این تحلیل ضمن بررسی سناریوهای پیش‌روی ایران برای پاسخ به حمله اسرائیل، خطر پاسخ ‌بلند مدت ایران را بسیارجدی‌تر از پاسخ‌های کوتاه‌ مدت پیش‌بینی کرده و احتمال هسته‌ای شدن ایران را نسبتا محتمل می‌داند.
تحلیلی سناریوهای ایران در تقابل با اسرائیل
. محدودیت نظامی مستقیم: ایران به‌دلیل فاصله جغرافیایی و پدافند قدرتمند اسرائیل، قادر به حمله زمینی یا هوایی نیست. تنها گزینه نظامی مؤثر، استفاده از موشک و پهپاد است که با توجه به ناکامی‌های گذشته، احتمال موفقیت محدودی دارد.
.نیاز حیثیتی ایران به واکنش: تهران به‌دلایل سیاسی و حیثیتی ممکن است احساس نیاز به تلافی داشته باشد، حتی اگر توان عملیاتی آن محدود باشد. حملات محدود و مرحله‌ای محتمل‌تر از پاسخ گسترده است.
جنگ سایبری: ایران در حوزه سایبری فعال شده اما اسرائیل برتری فنی دارد. زیرساخت‌های ایران نیز آسیب‌پذیرتر هستند. بنابراین، جنگ سایبری ابزار محتمل اما پرریسکی است.
. عملیات تروریستی: در کوتاه‌مدت نامحتمل است، مگر از قبل برنامه‌ریزی شده باشد.
. تهدید تنگه هرمز: بستن تنگه یا حمله به صادرات نفت، واکنش نظامی شدید آمریکا و غرب را در پی خواهد داشت و ایران را از موضع قربانی به تهدید جهانی تبدیل می‌کند. و این خطرناک‌ترین گزینه برای خود ایران است.
پیش بینی: ایران در شرایطی قرار دارد که بیشتر به واکنش‌های محدود، پرهیز از تشدید تقابل، و استفاده از ابزارهای کم‌هزینه مانند سایبر و پهپاد متکی خواهد بود. سناریوهای پرخطر مثل بستن تنگه یا پاسخ تمام‌عیار نظامی فعلاً بعید و پرهزینه‌اند.
مهم‌ترین تهدید ایران می‌تواند در بلندمدت و با خروج از معاهده NPT و تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای رخ دهد. ایران مواد لازم برای ساخت چند بمب را دارد و مکان برخی تأسیسات نیز نامشخص است.
بدون حضور آژانس، نظارت جهانی دشوار می‌شود و تخریب این تأسیسات هم پیچیده‌تر خواهد بود.حمله نظامی ممکن است مثل عراق در ۱۹۸۱، باعث تشدید تلاش ایران برای سلاح هسته‌ای شود.
تنها راه مؤثر، توافق جدید هسته‌ای است، اما شرایط سیاسی فعلی تمایل به مذاکره را کاهش داده‌است و در غیاب توافق، خطر هسته‌ای‌شدن ایران در آینده نزدیک بالا می‌رود.
فارن افرز؛ دیشب، دولت اسرائیل تصمیم گرفت با توسل به راه‌حل نظامی، بر سر پایان دادن به تلاش چند دهه‌ای ایران برای دستیابی به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای، قمار کند. با توجه به توانایی‌های چشمگیر نیروهای دفاعی اسرائیل، این عملیات می‌تواند آسیب بزرگی به برنامه هسته‌ای ایران وارد کند. اما بخش دشوار ماجرا از آن‌جا آغاز می‌شود.
ایران گزینه‌های محدودی برای واکنش مستقیم دارد. با این حال، نگرانی اصلی این است که اسرائیل درِ جعبه پاندورا را باز کرده باشد: بدترین واکنش ممکن از سوی ایران شاید محتمل‌ترین آن نیز باشد؛ یعنی تصمیم به خروج از تعهدات مربوط به کنترل تسلیحات و آغاز جدی ساخت سلاح هسته‌ای. مهار چنین پیامدهایی در بلندمدت، چالش اصلی برای اسرائیل و ایالات متحده خواهد بود. اگر این دو کشور در این زمینه ناکام بمانند، قمار اسرائیل ممکن است نه‌تنها مانع از ظهور یک ایران هسته‌ای نشود، بلکه آن را تضمین کند.
گزینه‌های محدود تهران
درگیری تازه میان ایران و اسرائیل هنوز در مراحل اولیه است، و بسیار زود است که بتوان درباره مدت‌زمان جنگ یا میزان خسارت واردشده توسط اسرائیلی‌ها قضاوت کرد. با این حال، ایران اکنون با محدودیت‌های قابل توجهی در توانایی خود برای مقابله، پایان دادن به درگیری یا حتی تلافی علیه کارزار نظامی اسرائیل مواجه است.
نخستین مشکل ایران فاصله جغرافیایی است، و مشکل دوم سامانه‌های دفاعی اسرائیل. به دلیل وجود هر دو مانع، تهران توان بسیار محدودی برای استفاده از نیروی هوایی خود علیه اسرائیل دارد. علاوه بر این، با وجود حدود ۷۰۰ مایل فاصله که از طریق عراق، سوریه و اردن آن‌ها را از هم جدا می‌کند، ایران نمی‌تواند حمله زمینی علیه اسرائیل ترتیب دهد و حتی در صورت امکان، چنین اقدامی در برابر ارتش بسیار حرفه‌ای‌تر اسرائیل، به نوعی خودکشی نظامی محسوب می‌شود.
در نتیجه، اگر قرار باشد ایران واکنشی نظامی مستقیم نشان دهد، تقریباً قطعی است که این واکنش بر عهده نیروهای موشکی و پهپادی ایران خواهد بود، نیروهایی که تاکنون توانمندی محدودی در برابر سامانه‌های دفاعی اسرائیل از خود نشان داده‌اند.
رهبران ایران ممکن است از شکست‌های شرم‌آور در تلاش‌های تلافی‌جویانه علیه اسرائیل در آوریل و اکتبر سال گذشته این درس را گرفته باشند که یک پاسخ ناموفق دیگر، فقط آن‌ها را ضعیف‌تر جلوه می‌دهد. اما هر دو مورد نشان می‌دهند که احتمالاً عکس این موضوع صادق است: ایران احساس خواهد کرد که مجبور به پاسخ‌گویی است، حتی اگر صرفاً برای
حفظ حیثیت یا تحمیل هزینه‌ای به اسرائیل در قبال حمله‌اش باشد.
ایرانی‌ها طی ماه‌های گذشته تلاش زیادی برای بهبود توان موشکی و پهپادی خود کرده‌اند و گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که آن‌ها از روسیه نیز کمک گرفته‌اند. این موضوع ممکن است باعث شود که رهبران ایران باور داشته باشند این بار می‌توانند عملکرد بهتری از خود نشان دهند.
در نتیجه، حمله تلافی‌جویانه با استفاده از موشک‌ها و پهپادها کاملاً محتمل است، هرچند نمی‌توان با قطعیت گفت که این پاسخ به صورت یک حمله سنگین و یک‌باره خواهد بود، یا مجموعه‌ای از حملات کوچکتر، یا حملاتی پراکنده و پی‌در‌پی.
در همین حال، اسرائیل نیز احتمالاً از هواپیماها و پهپادهای خود برای شناسایی و نابودی پرتابگرهای ایرانی استفاده خواهد کرد تا جلوی چنین حملاتی را بگیرد و ممکن است مراکز ذخیره‌سازی شناخته‌شده ایران را نیز هدف قرار دهد.
صرف‌نظر از این‌که ایران چه رویکرد دقیقی را در پیش بگیرد، به نظر می‌رسد که حمله‌ی موشکی یا پهپادی دیگری تأثیر چندانی بر اسرائیل نخواهد داشت. اسرائیل همچنان از سامانه‌های پدافندی قدرتمندی برخوردار است، جمعیت آن به‌خوبی در پناهگاه‌ها محافظت می‌شود، و مهمات ایران نیز دارای قدرت تخریب محدود و از نظر تعداد نسبتاً اندک هستند. حتی اگر این بار موشک‌ها و پهپادهای بیشتری از دفاع اسرائیل عبور کنند، احتمالاً آسیب جدی یا تلفات گسترده‌ای وارد نخواهند کرد، به‌ویژه در مقایسه با خسارتی که حملات اسرائیل ممکن است به ایران وارد کنند.
ایران در حال حاضر به اندازه کافی اورانیوم غنی‌شده با درصد بالا در اختیار دارد تا بتواند سلاح هسته‌ای بسازد. یکی دیگر از گزینه‌های احتمالی برای ایران حمله‌ی سایبری است. ایران در سال‌های اخیر به‌طور جدی بر روی توان سایبری خود کار کرده و حملات قابل توجهی انجام داده است، از جمله علیه اسرائیل. در تابستان ۲۰۲۳، ایران اقدام به قطع برق بیمارستان‌های اسرائیل کرد، البته تا زمانی که اسرائیل واکنش نشان داد و تعداد بسیار بیشتری از پمپ‌بنزین‌های ایران را از کار انداخت.
این جنگ سایبری دوطرفه، ابهامات موجود در هر دو سوی درگیری را به‌خوبی نشان می‌دهد. کاملاً روشن نیست که ایران چه سلاح‌های سایبری پنهانی در اختیار دارد یا چه آسیب‌پذیری‌هایی در زیرساخت‌های اسرائیل کشف کرده است. اما در همان حال، رهبران ایران نیز نمی‌دانند که اسرائیل چه سلاح‌های سایبری مخفی در اختیار دارد یا چه نقاط ضعفی را در زیرساخت‌های ایران شناسایی کرده است.
علاوه بر این، تجربه نشان داده که اسرائیل معمولاً در عرصه سایبری برتری دارد، و از سوی دیگر، جامعه ایران نارضایتی بیشتری دارد و آمادگی بیشتری برای شورش دارد نسبت به جامعه اسرائیل؛ و این مسئله می‌تواند باعث احتیاط بیشتر ایران در ورود به نبرد سایبری شود.
اگرچه ایران همواره به عنوان یکی از حامیان اصلی تروریسم دولتی شناخته می‌شود، اما انجام حمله تروریستی علیه اسرائیل، به‌ویژه در کوتاه‌مدت، بسیار دشوار خواهد بود. سامانه‌
های ضدتروریستی اسرائیل بسیار قدرتمند هستند، و حملات تروریستی بزرگ و مؤثر به آسانی و در مدت کوتاه قابل اجرا نیستند. چنین عملیاتی ماه‌ها برنامه‌ریزی، شناسایی، آماده‌سازی و نفوذ نیاز دارد. مگر آنکه ایران عملیاتی تروریستی را از مدت‌ها پیش طراحی کرده و در حالت آماده‌باش نگه داشته باشد — در غیر این صورت، استفاده از تروریسم نیز به عنوان پاسخ به حمله اسرائیل، گزینه‌ای دشوار و پرچالش خواهد بود.
سپس به احتمال حمله‌ای می‌رسیم که مدت‌ها تهدید آن وجود داشته و همواره بیم آن می‌رفته: حمله ایران به صادرات نفت در خلیج فارس، یا حتی تلاش برای بستن تنگه هرمز. اما این سناریو نیز احتمال پایینی دارد.
اولاً، چنین اقدامی تأثیر عظیمی بر قیمت جهانی نفت و اقتصاد جهانی خواهد گذاشت — و در نتیجه، بر اقتصاد تمام کشورها. این وضعیت باعث خواهد شد که ایران خیلی سریع از دید بسیاری از کشورها، از یک قربانی مظلوم به یک تهدید خطرناک تبدیل شود.
ثانیاً، با وجود آن‌که دولت ترامپ در دوره اول خود واکنش چندانی به حملات ایران علیه صادرات نفت خلیج فارس نشان نداد، اما بستن تنگه هرمز تهدیدی آن‌قدر جدی برای صادرات نفت خواهد بود که ایالات متحده و سایر قدرت‌های غربی (و حتی احتمالاً چین) تقریباً قطعاً برای بازگشایی مسیرهای صادراتی به زور متوسل خواهند شد.
اگرچه ممکن است ارتش آمریکا چندین هفته خونین برای شکست نیروهای نظامی ایران و بازگشایی تنگه نیاز داشته باشد، اما به نظر نمی‌رسد که مقامات تهران درباره نتیجه نهایی این تقابل دچار توهمی باشند.
از سوی دیگر، ایران باید نگران این موضوع باشد که چنین تهدید بی‌محابایی علیه اقتصاد جهانی، ممکن است ایالات متحده را متقاعد کند که رژیم ایران باید برچیده شود و این نگرانی با بازگشت دونالد ترامپ به ریاست جمهوری، که در ژانویه ۲۰۲۰ دستور ترور قاسم سلیمانی را صادر کرد، بدون شک بیشتر نیز شده است.
بیرون آمدن غول از چراغ
تهدیدآمیزترین پاسخ احتمالی ایران، پاسخی نیست که در چند ساعت یا روز آینده رخ دهد، بلکه در بلندمدت نمایان خواهد شد.
تهران ممکن است تصمیم بگیرد که از معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای (NPT) مصوب ۱۹۶۸ خارج شود — معاهده‌ای که مبنای حقوقی توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ (برجام) نیز بوده است. سپس ممکن است اعلام کند که تنها راه بازدارندگی در برابر چنین حملات «بی‌دلیلی» ساخت سلاح هسته‌ای است، و از آن پس، جهان را به چالش بکشد که اگر می‌تواند، جلوی این کار را بگیرد — از جمله اسرائیل، ایالات متحده و سایر کشورها.
این سناریو نه تنها مشروعیت بین‌المللی اقدامات ایران را برای افکار عمومی خودش بازسازی می‌کند، بلکه می‌تواند معادله امنیتی خاورمیانه را به شکلی اساسی تغییر دهد.
ایران در حال حاضر به میزان کافی اورانیوم با غنای بالا در اختیار دارد که می‌تواند از آن برای ساخت چندین سلاح هسته‌ای استفاده کند. این مواد به‌صورت کانتینری ذخیره شده‌ان
و گفته می‌شود در سه مکان مختلف نگهداری می‌شوند، و هنوز مشخص نیست که آیا اسرائیل در جریان حملات نظامی جاری قادر خواهد بود همه آن‌ها را نابود کند یا نه.
علاوه بر این، ایران مقادیر زیادی «کیک زرد» (مواد اولیه غنی‌سازی اورانیوم) نیز در اختیار دارد که می‌تواند تا سطح تسلیحاتی غنی‌سازی شود.
مقامات اسرائیلی و دولت ایالات متحده بر این باورند که از تمام زنجیره‌های سانتریفیوژ فعال ایران اطلاع دارند، اما آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) معتقد است که ایران سانتریفیوژهای بسیار بیشتری ساخته است که مکان آن‌ها مشخص نیست. حتی اگر این سانتریفیوژها در حال حاضر در زنجیره‌های عملیاتی به‌کار نرفته باشند، می‌توانند به‌راحتی به آن‌ها افزوده شوند — و ایران همچنان می‌تواند سانتریفیوژهای بیشتری نیز تولید کند.
بدون حضور بازرسان آژانس در ایران برای اجرای مفاد NPT و برجام، سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و کشورهای غربی ممکن است در شناسایی تأسیسات هسته‌ای مخفی جدید ایران با دشواری جدی روبه‌رو شوند. حتی در صورت شناسایی این سایت‌ها، نابودسازی آن‌ها نیز ممکن است بسیار دشوار باشد، چراکه ایران احتمالاً آن‌ها را حتی مستحکم‌تر از تأسیسات فعلی خواهد ساخت.
در بحث‌های مربوط به گزینه‌های اسرائیل برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران، اغلب به حمله هوایی اسرائیل به راکتور هسته‌ای اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ اشاره می‌شود.
در روایت رایج از آن عملیات، گفته می‌شود که این حمله ضربه بزرگی به برنامه هسته‌ای بغداد وارد کرد و جهان را از رویارویی با صدام حسینِ مجهز به سلاح هسته‌ای نجات داد.
اما واقعیت، همان‌طور که تحلیل‌گران بعدها از اسناد عراقی و اظهارات دانشمندان پس از جنگ‌های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ دریافتند، این است که صدام در واکنش به آن حمله، منابع بسیار بیشتری را به برنامه هسته‌ای خود اختصاص داد و آن را چندین برابر خطرناک‌تر از قبل کرد.
اگر جنگ خلیج فارس و رژیم بازرسی‌های بعدی جلوی آن را نگرفته بودند، صدام به احتمال زیاد در فاصله سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ به سلاح هسته‌ای دست پیدا می‌کرد.
بنابراین، چالش واقعی برای اسرائیل، ایالات متحده و هر دولت دیگری که قصد دارد از گسترش تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه جلوگیری کند، یافتن راه‌هایی است که مانع از آن شود ایران مسیر عراق پس از حمله اوسیراک را دنبال کند.
وضعیت امروز حتی از آن زمان هم خطرناک‌تر است، زیرا برنامه هسته‌ای ایران بسیار پیشرفته‌تر است، دانشمندانش آگاه‌ترند و زیرساخت‌های هسته‌ای‌اش توانمندتر از برنامه هسته‌ای عراق در سال ۱۹۸۱ هستند.
این وضعیت یک نوع معضل دوسر برد (Catch-22) ایجاد می‌کند؛ به این معنا که بهترین راه برای جلوگیری از بازسازی مجدد برنامه هسته‌ای ایران، پیگیری جدی یک توافق هسته‌ای جدید با تهران است، اما درست در زمانی که رهبران ایران به دلیل خشم احتمالی از حمله اسرائیل، کمترین تمایل را به این موضوع دارند.
و بدون چنین توافق جدیدی، اسرائیل ممکن است در کوتاه‌مدت برنامه هسته‌ای ایران را حداقل برای یک یا دو سال عقب بیندازد، اما در نهایت احتمالاً تهدید یک ایران مسلح به سلاح هسته‌ای را در آینده نزدیک تضمین کند.

دیدگاهتان را بنویسید