1. فارن افرز، بهعنوان یک نشریه معتبر آمریکایی با رویکردی عمدتاً همسو با منافع هند در منطقه، تحلیلی جامع از تشدید تنشها میان هند و پاکستان ارائه دادهاست. این تحلیل نشان میدهد که حملات اخیر هند به خاک پاکستان برخلاف انتظار موجب تقویت ارتش پاکستان و افزایش مشروعیت آن شده است که نشانه خطای راهبردی هند در بازدارندگی است. بحران سیاسی و اقتصادی پاکستان در کنار تهدیدات هستهای و فقدان کانالهای ارتباطی مؤثر، خطر بروز درگیریهای محدود اما پرریسک را افزایش داده است. آتشبس کنونی شکننده است و استفاده از پهپادها و جنگ اطلاعاتی، پیچیدگی و مخاطرات بحران را تشدید کرده است. فارن افرز تأکید میکند که تنها با بازگشت به عقلانیت راهبردی میتوان از هزینههای سنگین این تنشها جلوگیری کرد.
2. درگیری اخیر میان هند و پاکستان نشاندهنده ورود تنشها به مرحلهای جدید و نگرانکننده است. برخلاف گذشته، هند اینبار با حملاتی عمیق به قلب خاک پاکستان تلاش کرد بازدارندگی را بازگرداند و پاسخی قاطع به افکار عمومی خود بدهد. با این حال، این اقدام نتیجهای معکوس داشت؛ نهتنها ارتش پاکستان تضعیف نشد، بلکه اعتبار و محبوبیتش افزایش یافت. این روند نشانهای روشن از یک خطای محاسباتی در راهبرد هند است؛ تصمیمی که به جای تضعیف رقیب، مواضع او را تقویت کرد و احتمال تشدید رقابت نیابتی را افزایش داد.
3. بحران مرزی در زمانی رخ داد که ارتش پاکستان با نارضایتی شدید داخلی، بحران مشروعیت، و فشار اقتصادی روبهرو بود. این درگیری به بازسازی وجهه ارتش و ژنرال منیر کمک کرد.
4. بر اساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ پاکستان، ۹۶ درصد پاکستانیها معتقدند کشورشان برندهی درگیری اخیر بوده است. در سایهی این فضای ملیگرایانه، درخواستهای ارتش برای «وحدت ملی» باعث شده نارضایتیها از سرکوب سیاسی و بحران اقتصادی تا حدی به حاشیه رانده شود.
5. علیرغم خطر همیشگی جنگ هستهای، پاکستان با نداشتن سیاست عدم استفاده نخست، از تهدید هستهای بهعنوان ابزاری بازدارنده و راهبردی بهره میگیرد. این تهدیدات در واکنش به دکترین «یورش سرد» هند، تشدید شده و بارها موجب مداخله فوری آمریکا در بحرانها شده است.
6. این بحران بار دیگر نشان داد که تسلیحات هستهای، در عین ایفای نقش بازدارنده، میتوانند زمینهساز تنشهای محدود و پرریسک شوند، بهویژه در شرایطی که کانالهای ارتباطی مؤثر میان دو کشور وجود ندارد.
7. آتشبس فعلی شکننده است؛ هر دو طرف خود را پیروز میدانند، اما رقابت راهبردی پابرجاست. استفاده از پهپاد و اطلاعات نادرست، ریسک درگیریهای آینده را افزایش داده است. هند آماده واکنش به هر حمله تروریستی است و پاکستان با اعتمادبهنفس بیشتر وارد دوره پس از بحران شدهاست. با توجه به ضعف اقتصادی پاکستان و جاهطلبی جهانی هند ادامه این روند، پرهزینه و پرخطر خواهد بود. راهحل، مهار جنگ نیابتی و بازگشت به عقلانیت راهبردی است.
چرا ناتوانی هند در مهار پاکستان، راه را برای درگیریهای بعدی هموار میکند.
نزدیک به دو هفته پس از آنکه هند و پاکستان به یک آتشبس ناپایدار رسیدند، هنوز توافقی دربارهی آنچه پیش از آن رخ داد وجود ندارد. هند، پاکستان را مسئول حملهی تروریستی ۲۲ آوریل در منطقهی کشمیر تحت کنترل خود که به کشته شدن ۲۶ نفر انجامید، میداند؛ ادعایی که اسلامآباد آن را رد میکند. ۷ می، هند با حملات موشکی به اهدافی در خاک پاکستان به این موضوع واکنش نشان داده و گروههای تروریستی شناختهشده مانند لشکر طیبه و جیش محمد را هدف قرار داد. دو طرف در مورد وسعت و تأثیر این حملات اختلافنظر دارند.
این تبادل آتش، به درگیریهای گستردهتری انجامید که به گفته رسانههای پاکستانی و بینالمللی، منجر به سرنگونی جنگندههای هندی شد؛ در حالی که رسانههای هند مدعی شدند جنگندههای پاکستانی ساقط شدهاند. پهپادها و موشکها به صورت متقابل از مرز عبور کردند و هر دو دولت، همراه با رسانههای رسمیشان، ادعاهای متضادی دربارهی اهداف مورد اصابت، زیرساختهای نابودشده و تلفات انسانی مطرح کردند.
این درگیریها در نهایت با فشار مقامات ارشد آمریکایی پایان یافت. با این حال، حتی پایان ماجرا هم شفاف نبود؛ اسلامآباد از دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، بابت میانجیگری تشکر کرد، اما دهلینو اساساً وقوع هرگونه میانجیگری را انکار کرد.
عبور از خطوط قرمز
با وجود فضای مهآلود جنگ، برخی نتایج روشناند. درگیری اخیر، مرحلهای تازه و خطرناک از تنشهای مرزی همیشگی میان هند و پاکستان را نشان داد. برخلاف حملات محدود گذشتهی هند، این بار عملیات نظامی عمیقتر وارد خاک پاکستان شد. عملیات «سندور» نه تنها به کشمیر تحت کنترل پاکستان محدود نشد، بلکه تا ایالت پنجاب؛ قلب تپندهی پاکستان پیش رفت و علاوه بر اردوگاههای شبهنظامیان، اهداف نظامی مانند؛ پایگاههای هوایی را نیز هدف قرار داد.
در دهههای گذشته، درگیریها بیشتر به مناطق مرزی کشمیر محدود میشدند. اما در ماه مه، شهرهای بزرگ پاکستان و بسیاری از شهرهای شمالی هند در حالت آمادهباش کامل قرار گرفتند.
هدف دولت هند از این حملات، نشان دادن قدرت در پاسخ به خشم عمومی پس از حملهی تروریستی در کشمیر بود. با این حال، هدف دیگر دهلینو بازگرداندن «بازدارندگی» بود؛ یعنی فرستادن پیامی به ارتش پاکستان که حمایت از گروههای شبهنظامی در خاک هند، تبعاتی جدی دارد. اما این محاسبه نیز اشتباه از آب درآمد. واکنش پاکستان نهتنها عقبنشینی نبود، بلکه با تقویت وجهه ارتش این کشور و افزایش محبوبیت داخلی آن همراه شد. در واقع، پاسخ هند، ناخواسته بزرگترین پیروزی نمادین ارتش پاکستان در چند دهه اخیر را رقم زد و این موضوع بعید است اسلامآباد را به مهار جنگ نیابتی علیه هند ترغیب کند.
پلهپله تا پرتگاه
سالهاست که ارتش پاکستان از گروههای نیابتی علیه هند استفاده میکند. گروهی وابسته به لشکر طیبه که پیشتر حملهی خونین بمبئی در سال ۲۰۰۸ را انجام داده بود، مسئولیت کشتار ماه آوریل در پهلگام (در کشمیر تحت کنترل هند) را بر عهده گرفت. با این حال، پاکستان نقش خود را در این حادثه انکار کرد؛ ادعایی که هند آن را باور نکرد.
پس از حمله، هند دست به اقدامی بیسابقه زد و بهطور یکجانبه «پیمان آب ایندوس» را به حالت تعلیق درآورد، توافقی که در سال ۱۹۶۰ با میانجیگری بانک جهانی میان دو کشور برای مدیریت منابع آبی مشترک بسته شده بود. این پیمان حتی در طول چند جنگ و تنش نظامی نیز پایدار مانده بود، اما دیگر چنین نیست.
دولت نارندرا مودی، نخستوزیر هند، این اقدام دیپلماتیک را با حملات نظامی علیه مجموعهای از اهداف در خاک پاکستان همراه کرد. شاید تصور دهلینو این بود که با چنین واکنشی، میتواند، بیآنکه جنگی تمامعیار به راه بیندازد، خشم افکار عمومی پس از حمله پهلگام را تسکین دهد، اما اینجا هم هند دچار خطای محاسباتی شد.
ارتش پاکستان، بازگشت به صحنه با یک پیروزی نمادین
مقامات هندی بهدرستی ارزیابی نکردند که ارتش پاکستان تا چه اندازه نیاز داشت هم به هند و هم به افکار عمومی داخل کشور، آمادگی نظامی و اراده خود برای مقابله را نشان دهد. به گزارش رسانههای پاکستانی و بینالمللی، جتهای جنگی ساخت چین و سامانههای پدافند هوایی پاکستان موفق شدند چندین هواپیمای جنگی هند، از جمله یک فروند «رافال» ساخت فرانسه را سرنگون کنند، رخدادی که بهعنوان یک پیروزی نمادین بزرگ برای اسلامآباد تلقی شد.
این موفقیت، پاکستان را به تکرار حملات پهپادی و موشکی واداشت تا پدافند هوایی هند را بار دیگر بیازماید؛ و در عین حال، محدودیتهای قدرت هوایی برتر هند را نیز آشکار کرد. همین مسئله، اعتماد به نفس ارتش پاکستان را در برابر برتری نظامی متعارف هند دوباره تقویت کرد و به این نهاد نشان داد که در یک درگیری محدود، همچنان میتواند دوام بیاورد و دست بالا را داشته باشد.
ارتشی که در بحران بود، دوباره محبوب شد
بحران مرزی زمانی اتفاق افتاد که وجهه عمومی ارتش پاکستان و فرماندهاش، ژنرال عاصم منیر، به پایینترین حد خود رسیده بود. اما این رویارویی نظامی، به احیای مشروعیت داخلی ارتش کمک کرد. منیر با انتقادات شدید پس از سرکوب حزب «تحریک انصاف» به رهبری عمران خان، نخستوزیر پیشین و محبوبترین سیاستمدار کشور، روبهرو شده بود. ارتش در می ۲۰۲۳، خان را به اتهامات فساد سیاسیکاری بازداشت کرد، هوادارانش را پس از حمله به مراکز نظامی در دادگاههای نظامی محاکمه کرد و در انتخابات پارلمانی فوریه ۲۰۲۴، به شکل آشکار به نفع رقبای اصلی تحریک انصاف دخالت کرد.
این بحران سیاسی با شرایط وخیم اقتصادی پاکستان نیز همزمان شده بود. در حالی که تورم سرسامآور به ۳۸ درصد رسیدهبود، کشور در سال ۲۰۲۳ تا آستانهی نقض تعهد بدهی پیش رفت. این فشار اقتصادی، شعلههای نارضایتی سیاسی را شعلهورتر کرد. ارتش در نوامبر ۲۰۲۴، تظاهرات بزرگ حامیان تحریک انصاف را در اسلامآباد بهشدت سرکوب کرد. با این حال، هواداران حزب در داخل و خارج از کشور، کارزاری بیوقفه علیه ژنرال منیر در شبکههای اجتماعی به راه انداختهاند، چیزی که ارتش از آن با عنوان «تروریسم دیجیتال» یاد میکند.
پیروزی نمادین، مشروعیت دوباره
دستکم فعلاً، فشار بر ارتش پاکستان کاهش یافته است. ارتش توانسته در برابر افکار عمومی داخلی خود را نیرویی پیروز معرفی کند که کشور را از تجاوز هند حفظ کرده است. بر اساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ پاکستان، ۹۶ درصد پاکستانیها معتقدند کشورشان برندهی درگیری اخیر بوده است. در سایهی این فضای ملیگرایانه، درخواستهای ارتش برای «وحدت ملی» باعث شده نارضایتیها از سرکوب سیاسی و بحران اقتصادی تا حدی به حاشیه رانده شود.
ژنرال عاصم منیر اکنون قدرتمندتر از قبل از این بحران بیرون آمده است. در تقدیر از «رهبریاش در شکست دشمن» دولت غیرنظامی اسمی پاکستان او را به درجهی مارشال فیلد ارتقا داده، عنوانی که پیشتر فقط محمد ایوب خان، ژنرال و رئیسجمهور پس از کودتای ۱۹۵۸ به آن دست یافته بود.
بازدارندگی شکست خورد
اما از دید هند، تلاش برای بازگرداندن بازدارندگی نتیجهای معکوس داد. دهلینو امیدوار بود که یک پاسخ تنبیهی همراه با تهدید فشارهای اقتصادی، پاکستان را از ادامه جنگ نیابتی بازدارد. اما واقعیت عکس این بود.
حملات هند به مقرهای گروههای شبهنظامی در شهرهای مریدکه و بهاولپور آسیب جدیای به زیرساختهای جهادی پاکستان وارد نکرد. سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI)، که مهمترین نهاد اطلاعاتی کشور محسوب میشود، زمان کافی داشت تا داراییهای مهم خود را جابهجا کرده و از تیررس دور کند. افزون بر آن، طراحی و اجرای حملات تروریستی علیه هند به ساختمانهای مشخص و قابل شناسایی وابسته نیست که بتوان با بمباران آنها این تهدید را حذف کرد. پاکستان همچنان توانایی کامل خود را در بهرهگیری از تروریسم علیه هند حفظ کرده است.
در حقیقت، حملات هند نهتنها ارتش پاکستان را از راهی که در پیش گرفته منصرف نکرد، بلکه به نظر میرسد ژنرالها را به این نتیجه رسانده که استراتژی تحریکآمیزشان بهخوبی جواب داده است. ارتشی که بخش عمدهای از قدرت تاریخ پاکستان بوده، همواره از دشمنی با هند برای پوشاندن کاستیهای داخلیاش استفاده کرده است. ارتش حتی هند را، بدون ارائه مدارک قانعکننده، به حمایت از تحریک طالبان پاکستان( (TTP) گروهی شورشی که با دولت پاکستان در جنگ است) و جداییطلبان بلوچستان متهم کرده است؛ اتهاماتی که هند بهشدت آنها را رد میکند.
کمتر از یک هفته پیش از حمله پهلگام، ژنرال منیر در یک نشست رسمی در اسلامآباد به نظریه «دو ملت» اشاره کرد، نظریهای که مسلمانان و هندوهای پاکستان را دو تمدن کاملاً ناسازگار میداند. به گفته او: «دین ما متفاوت است، فرهنگ ما متفاوت است، و آرزوهای ما نیز متفاوتاند.» او پاکستان را یک «دولت سختگیر» توصیف کرد و قول داد به حمایت از «مبارزه قهرمانانه» مردم کشمیر علیه «اشغال هند» ادامه دهد.
در هند، بسیاری از جمله وزیر امور خارجه این کشور، سوبراهمانیام جایشانکار، اظهارات منیر را نشانهای از «تعصب مذهبی» او دانستند. اما این موضعگیریها نهتنها بازتاب دیدگاههای شخصی ژنرال است، بلکه ریشه در ساختار نهادی ارتش دارد. هرچند منیر دیدگاههای محافظهکارانه دارد، افسران پاکستانی در فضایی آموزش میبینند که هند را دشمنی ابدی و آشتیناپذیر میبیند. تداوم جنگ نیابتی پاکستان علیه هند نشان میدهد که آنچه ارتش را هدایت میکند، بیش از هر چیز، منافع نهادی و باورهای درونیشدهی سازمانی است.
ژنرال قمر جاوید باجوا، فرمانده پیشین ارتش و چهرهای بهظاهر مصالحهجوتر، هم در دوران خود نظارهگر یکی از شدیدترین تنشها بود: حمله انتحاری گروه جیش محمد در فوریه ۲۰۱۹ به نیروهای شبهنظامی هند در پولواما که ۴۰ کشته بر جای گذاشت و به بمباران هوایی هند در خاک پاکستان انجامید. درگیریهای اخیر نیز چیزی از این ذهنیت نظامی نکاستهاند—و ژنرالهای پاکستانی تصمیمی برای تغییر مسیر خود ندارند.
رقصی بر لبهی پرتگاه هستهای
ارتش پاکستان حتی با وجود خطر همیشگی یک جنگ هستهای، همچنان بر همان مدار میاندیشد. هند از زمان آزمایش تسلیحات هستهایاش در سال ۱۹۹۸، سیاست عدم استفاده نخست (No First Use) را در پیش گرفته است. اما در سالهای اخیر، برخی مقامات ارشد هندی اشاره کردهاند که این سیاست ممکن است در آینده بازنگری شود.
در سوی دیگر، پاکستان، بهعنوان قدرت ضعیفتر از نظر توانایی نظامی متعارف هیچگاه چنین سیاستی نداشته است. این کشور همواره اعلام کرده که اگر در آستانهی شکست یا از دست دادن قلمروهای راهبردی قرار گیرد، ممکن است اولین حمله هستهای را انجام دهد. پس از آنکه هند در سال ۲۰۰۴ از دکترین «یورش سرد» (طرحی برای حمله سریع و متعارف به خاک پاکستان در واکنش به تروریسم مرزی) رونمایی کرد پاکستان سطح آستانهی استفاده از سلاح هستهای را پایینتر آورد و تهدید کرد که حتی از تسلیحات هستهای تاکتیکی برای دفاع از خاک خود استفاده خواهد کرد.
بنابراین، تمایل اسلامآباد به نمایش تهدید هستهای چندان تعجبآور نیست. چیزی که همیشه برای دهلینو دردسرساز بوده، این است که پاکستان توانسته با مطرح کردن سایهی جنگ هستهای، دخالت بهموقع ایالاتمتحده را در بحرانها جلب کند. برای نمونه، طبق گفته مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت آمریکا، دو کشور در بحران سال ۲۰۱۹ تا آستانهی درگیری هستهای پیش رفتند؛ آن زمان، هند به آمریکاییها اطلاع داده بود که پاکستان در حال آمادهسازی سلاح هستهای است. این تهدید، دیپلماسی فشردهی آمریکا را فعال کرد و در نهایت به آزادی خلبان اسیرشدهی هندی انجامید.
سایه سنگین بازدارندگی هستهای
در این دور از درگیری، پاکستان بار دیگر به نمایش تهدید هستهای متوسل شد. اواخر آوریل، پیش از حمله تلافیجویانه هند، وزیر دفاع پاکستان خواجه آصف هشدار داد که اگر «تهدیدی مستقیم علیه موجودیت کشور» مطرح شود، پاکستان استفاده از تسلیحات هستهای را مد نظر قرار خواهد داد.
پس از آنکه هند پایگاههای هوایی کلیدی پاکستان از جمله پایگاه نورخان که در نزدیکی ستاد فرماندهی ارتش و مرکز فرماندهی هستهای این کشور قرار دارد را را هدف گرفت، پاسخ پاکستان فقط در سطح متعارف باقی نماند. نخستوزیر شهباز شریف بلافاصله نشست اضطراری «مرجع فرماندهی ملی» را تشکیل داد؛ نهادی که مسئول نظارت بر زرادخانه هستهای پاکستان و تصمیمگیری درباره استفاده از آن است. این اقدام، پیامی حسابشده نهتنها به هند بلکه به کل جهان بود.
نخستوزیر هند، نارندرا مودی، هشدار داد که «باجگیری هستهای» پاکستان مانع حملات هند به پناهگاههای تروریستی نخواهد شد. اما این تهدیدهای هستهای به اندازهای واشینگتن را نگران کرد که آمریکا وارد عمل شد. حتی دونالد ترامپ مدعی شد که دولت او نهتنها در ایجاد آتشبس نقش داشته، بلکه از وقوع یک «درگیری هستهای» هم جلوگیری کرده است.
دیدگاه خوشبینانهتر این است که دو طرف با واکنشهایی سنجیده و متناسب، از تشدید بحران اجتناب کردند و با پذیرش میانجیگری آمریکا، راه فراری مناسب پیدا کردند. (البته هند نقش ایالات متحده را در این آتشبس کماهمیت جلوه میدهد، چرا که دهلینو همواره تأکید دارد موضوع کشمیر مسئلهای دوجانبه است و نباید بینالمللی شود.)
با اینکه بحران به سطح هستهای نرسید، اما شتاب درگیری نشان داد که مالکیت سلاح هستهای آثار متناقضی دارد: از یکسو میتواند احتمال وقوع جنگ تمامعیار را کاهش دهد، اما از سوی دیگر فضا را برای تنشهای محدودتر (از درگیریهای مرزی تا حملات تروریستی) گسترش میدهد. به بیان دیگر، همین سلاحها ممکن است انگیزهای برای تقابلهای پرریسک فراهم کنند، تقابلهایی که درست در آستانه مبهم هستهای قرار میگیرند.
نگاه بدبینانه به این وضعیت میتواند هشدار دهد که درگیریهای آینده خطرناکتر خواهند بود. هرچه هدفها متنوعتر و سلاحها پیچیدهتر شوند، احتمال فاجعه نیز افزایش مییابد. حتی اگر رهبران هند و پاکستان منطقی و معقول باشند، فقدان کانالهای ارتباطی قابل اعتماد در بحرانها، خطر سوءتفاهم یا محاسبه اشتباه را بیشتر میکند و این یعنی هر شعلهور شدن جدید، میتواند بهمراتب خطرناکتر از گذشته باشد.
برندهای در صلحی شکننده
آتشبس موجود، به هیچ وجه صلحی پایدار نیست. هر دو طرف دلایلی دارند که بتوانند خود را پیروز این رویارویی بدانند، و همین تلقی میتواند تا مدتی تنشها را فروبنشاند. ارتش پاکستان میتواند ادعا کند که توانسته توازن قدرت متعارف با هند را حفظ کند، توجه جهانی را بار دیگر به مسئله کشمیر جلب کرده و هند را از جاهطلبی برای جدا شدن از سایه این رقابت منطقهای بازداشته است. در مقابل، مودی نیز با تأکید بر حملات دقیق به مراکز شناختهشده شبهنظامیان در عمق خاک پاکستان، جایگاه خود را نزد پایگاه ملیگرای هندوها تقویت کرده و نقش «چوکیدار» (نگهبان) را به رخ کشیده است.
اما دو عامل جدید یعنی اطلاعات نادرست و پهپادها سطحی تازه و خطرناک به درگیریهای آتی افزودهاند. گرچه رسانههای پاکستانی در پوشش بحران بیطرف نبودند، اما رسانههای تلویزیونی هند تا مرز هیستری جنگی پیش رفتند و به شایعاتی همچون بمباران بندر کراچی یا تصرف شهرهای پاکستان دامن زدند. در غیاب ارتباط مستقیم میان طرفین، این روایتهای جنگطلبانه، تنشها را تشدید کرد.
ورود پهپادهای مسلح نیز جبههی جدیدی در این منازعه گشوده است. با آغاز بحران، هر دو طرف دستههایی از پهپادهای انتحاری را به کار گرفتند که موجب وحشت گسترده در میان مردم شد. فناوری پهپاد احتمالاً نقش مهمی در بحرانهای آینده ایفا خواهد کرد؛ چرا که استفاده از آنها نسبت به جنگندههای سرنشیندار خطر سیاسی و نظامی کمتری دارد. البته سرنگونی پهپاد به اندازه ساقط کردن هواپیما تنشزا نیست، اما استفاده گسترده از آنها میتواند دامنهی درگیری را گسترش داده و احتمال تشدید اوضاع را افزایش دهد.
با وجود آتشبس، دهلینو اعلام کرده که حملات خود را تنها متوقف کرده اما هر لحظه ممکن است برای تلافی حملات تروریستی جدید، عملیات نظامی خود را از سر گیرد. حتی یک حمله تروریستی دیگر میتواند کل منطقه را وارد چرخهای تازه از اقدامات متقابل کند.
در حال حاضر، تصمیمگیران هندی احتمالاً معتقدند ارتش پاکستان موقتاً از ماجراجوییهای آینده بازداشته شده، چرا که هزینههای آن برایش بسیار سنگینتر شده است. اما ژنرالهای پاکستانی چنین نظری ندارند. آنها از این بحران نیرومندتر و مصممتر از قبل بیرون آمدهاند؛ با جایگاهی تقویتشده در داخل و اعتباری بیشتر در میدان نبرد.
عقلانیت سیاسی ایجاب میکند که طرفین از ادامه جنگ نیابتی بپرهیزند، چرا که پاکستان با اقتصادی ضعیفتر توان تحمل درگیریهای مکرر با رقیبی قدرتمندتر را ندارد، و ریسک ورود به بحران هستهای نیز بسیار بالاست. هند نیز که در پی جایگاه قدرت بزرگ جهانی است، نباید درگیر یک منازعه دائمی با پاکستان باقی بماند. اما تا زمانی که یکی از دو طرف احساس کند چیزی برای بهدست آوردن از حمله به دیگری وجود دارد، آرامش در این منطقه شکننده و موقتی خواهد بود.