ایران همیشه در بزنگاه‌های تاریخی تنهاست

عضو هیات علمی دانشگاه تهران در بررسی کتاب «تنهایی استراتژیک» گفت: مصباحی معتقد است که جنگ ایران و عراق در واقع پاسخی سیستمیک به این تحولات بوده است؛ نه‌تنها به عنوان یک جنگ مجاز یا مانور قدرت در چارچوب اتحاد استراتژیک قدرت‌های بزرگ، بلکه تلاشی برای اتکا به خویشتن و تقویت خودارجاعی.

نشست نقد بررسی کتاب «تنهایی استراتژیک؛ از مخمصه ژئوپولتیک تا بحران هسته‌ای» تالیف محی‌الدین مصباحی با حضور علی نعمت‌پور، مترجم و گردآورنده کتاب و پژوهشگر مسائل سیاست خارجی، آرش رئیسی‌نژاد، پژوهشگرو تحلیلگر سیاسی و با دبیری محمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بین‌الملل سه‌شنبه ۶ خردادماه برگزار شد.

کتاب «تنهایی استراتژیک ایران؛ از مخمصه ژئوپولتیک تا بحران هسته‌ای» نوشته محی‌الدین مصباحی، با نگاهی ژرف‌کاوانه به تاریخ، جغرافیا و سیاست منطقه‌ای ایران و تحلیل یکی از ریشه‌دارترین معضلات امنیتی و استراتژیک این کشور می‌پردازد.
از نگاه او، ایران همواره به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود در معرض تهدیدهایی مداوم و ساختاری بوده است و در طول سه هزار سال گذشته، بارها دستخوش حمله، اشغال و جنگ بوده، اما هر بار، برخلاف بسیاری از تمدن‌های دیگر، از زیر خاکستر و ویرانی سر برآورده است. مصباحی با آوردن نمونه‌هایی همچون جنگ ایران و عراق، محاصره‌های نظامی در دوران شاهنشاهی و فشارهای پس از انقلاب، نشان می‌دهد که ایران در بیشتر بزنگاه‌های تاریخی، بدون تکیه‌گاه بین‌المللی باقی مانده است.

انتخاب آگاهانه «تنهایی استراتژیک»

در ابتدای برنامه علی نعمت‌پور از انگیزه ترجمه این اثر گفت: زمانی که پس از مدتی به ایران بازگشتم، متوجه شدم که موضوع «تنهایی استراتژیک» به یکی از مباحث مهم در میان نخبگان و گروه‌های سیاسی تبدیل شده است. هر گروهی از زاویه دید خود به این مسئله پرداخته و آن را در چارچوبی که با اندیشه‌اش سازگارتر بود، تفسیر کرده است. با این حال، برخی از بزرگان این حوزه با رویکرد علمی این کار موافقت کامل نداشتند و بر این باور بودند که این مقالات، اگرچه در ایران و در یکی از مجلات معتبر علمی منتشر شده‌اند، شاید مخاطبان محدودی داشته باشند.

او به هدف خود از گردآوری این مقالات اشاره و افزود: با پیگیری‌ها و اصرارهایی که صورت گرفت، در نهایت این امکان فراهم آمد تا مقالات مربوط به سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳، به همراه مقاله‌ای درباره چین و تا حدی نیز درباره روسیه که به نوعی مکمل دیدگاه دکتر مصباحی در این زمینه است در کنار یکدیگر قرار گیرند. هدف از این گردآوری، بررسی روابط ایران با نظام بین‌الملل و به‌طور خاص، نسبت آن با ایالات متحده آمریکا و سپس دیگر قدرت‌ها بوده است.

مترجم و گردآورنده کتاب به شرح جزئیاتی از شخصیت محی‌الدین مصباحی، مولف این اثر پرداخت و گفت: مصباحی استاد راهنمای من در دانشگاه FIU بودند و نقش او در زندگی علمی و شخصی من، فراتر از یک استاد دانشگاه بود؛ به‌واقع برای من همچون پدر معنوی بوده‌اند و بسیاری از مفاهیم علمی را از نو با او آموختم.

او در ادامه گفت: مصباحی پیش از انقلاب برای ادامه تحصیل به ایالات متحده سفر کردند و دوره دکترای خود را در دانشگاه میامی گذراندند. این دانشگاه در آن دوران یکی از مراکز مهم مباحث راهبردی و امنیتی به‌شمار می‌رفت، چراکه در اوج دوران جنگ سرد، اندیشمندان و پژوهشگران برجسته‌ای در آن گرد آمده بودند. او نیز در چنین فضایی، تحت تعلیم استادان بزرگی در حوزه امنیت بین‌الملل قرار گرفتند و همین امر تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری دیدگاه‌های نظری‌اش داشت.

علی نعمت‌پور به عنوان و محتوای این اثر اشاره کرد و گفت: بحث «تنهایی استراتژیک» برای نخستین‌بار در اواسط دهه ۱۳۸۰ در یک کنفرانس امنیتی در پاکستان مطرح شد. سرانجام، در سال ۲۰۱۱ مصباحی این نظریه را در قالب یک مقاله ارائه کرده و در اختیار مجامع علمی قرار داد.

او در ادامه سه نکته کلیدی مقاله «تنهایی استراتژیک» محی الدین مصباحی را معرفی و بیان کرد: در خصوص مقاله مربوط به «تنهایی استراتژیک»، باید گفت که دکتر مصباحی برای توضیح تعامل ایران انقلابی با نظم بین‌الملل، سه ادعای کلیدی را مطرح می‌کنند؛ یکی سه‌لایه بودن نظام بین‌الملل است که به باور او، نظام بین‌الملل از سه ساختار نظامی، هنجاری و اقتصادی تشکیل شده است.

این مترجم افزود: دومین مورد ماهیت مرکب و یکدست دولت‌هاست، دولت‌ها هم‌زمان دارای وجوه مرکب و واحد هستند، یعنی در عین حال که به‌عنوان یک یگانگی عمل می‌کنند، ابعاد متکثر و پیچیده‌ای نیز دارند. این وجوه مختلف هر یک با یکی از ساختارهای سه‌گانه نظم بین‌الملل در تعامل هستند. سومین مورد از نکات کلیدی این مقاله تمایل به جبران ضعف ساختاری از طریق ساختارهای دیگر است. زمانی که یک دولت در یکی از ابعاد ساختاری دچار ضعف می‌شود، می‌کوشد این ضعف را با بهره‌گیری از دو ساختار دیگر جبران کند.

او در چارچوب همین مقاله به شکل‌گیری شخصیت مستقل ایران بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: با وقوع انقلاب ایران و سقوط رژیمی که متحد ایالات متحده بود، ایران نه به سمت شوروی رفت و نه مناسبات پیشین با آمریکا را حفظ کرد. برخلاف انتظار، ایران به هیچ‌یک از دو قطب وابسته نشد و کوشید یک فضای استراتژیک خودارجاع خلق کند که در قالب محاسبات رایج در نظریه‌های سیستمیک قدرت جای نمی‌گرفت. ایران مسیر متفاوتی برگزید؛ نه به شرق گرایش پیدا کرد و نه به غرب، بلکه سعی کرد مستقلانه کنشگری کند.

نعمت‌پور ادامه داد: مصباحی بر این باور است که ایران به‌صورت آگاهانه راه سومی را انتخاب کرد که پیامد آن، ورود به وضعیت «تنهایی استراتژیک» بود. این مسیر مستقلانه و تقابل با قدرت‌های بزرگ جهانی، ایران را به کانون رقابت‌ها و فشارهای فزاینده بدل کرد. در چنین شرایطی، ایران تلاش کرد با وجود قدرت کمتر و آسیب‌پذیری بیشتر، نوعی موازنه جدید ایجاد کند که برخلاف قاعده عقلانیت استراتژیک رایج در روابط بین‌الملل بود.مترجم موازنه ایران را یک چالش سیستمی منطقه‌ای عنوان کرد و گفت: این موازنه را نمی‌توان تنها یک هسته تهدید استراتژیک دانست، بلکه تبدیل به یک چالش سیستمی منطقه‌ای شده که تا همین امروز نیز ادامه دارد. در پاسخ به این وضعیت، مصباحی معتقد است که جنگ ایران و عراق در واقع پاسخی سیستمیک به این تحولات بوده است؛ نه‌تنها به عنوان یک جنگ مجاز یا مانور قدرت در چارچوب اتحاد استراتژیک قدرت‌های بزرگ، بلکه تلاشی برای اتکا به خویشتن و تقویت خودارجاعی.

نعمت‌پور با اشاره به تقویت ظرفیت هنجاری ایران در جنگ تحمیلی گفت: با توجه به مرزهای طولانی و وجود شهرهای بزرگ و پرجمعیت، امکان دفاع سنتی نبود بنابراین ایران به سمت خودکفایی دفاعی رفت. آنچه در مقالات محی‌الدین مصباحی آمده یعنی گسترش میدان نبرد در عین دفاعی‌بودن، ایجاد ابهام در گزینه نظامی و تهدید و افزایش هزینه‌های تصمیم‌گیری برای دشمن. در نتیجه، نظام بین‌الملل ناچار شد ایران را با فشار بپذیرد و در این وضعیت، ایران تلاش کرد ظرفیت هنجاری خود را تقویت کند.

او ادامه داد: بعد از جنگ ایران و عراق تعاملات دیپلماتیک بیشتر بر ساختار بی‌اعتمادی شکل گرفت و این بی اعتمادی روز به روز جدی‌تر و عمیق‌تر شد. این ساختار که به اصطلاح بر اساس تشویق و تنبیه شکل گرفته، موجب می‌شود خصومت به‌تدریج در ذهن بازیگر ایرانی نهادینه شود.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به تلاش دولت‌های قبلی برای برقراری تعامل دیپلماتیک با آمریکا افزود: در میان تمامی دولت‌های مختلفی که پس از انقلاب اسلامی به قدرت رسیده‌اند، همواره بخشی از تصمیم‌گیرندگان و کارگزاران تلاش کرده‌اند تا مسأله روابط با آمریکا را حل‌وفصل کنند. بخشی دیگر نیز کوشیده‌اند تا بن‌بست موجود را باز کنند و گام‌هایی در راستای تعامل بردارند. با این حال، تقریباً هیچ‌گاه ایران از این تلاش‌ها پاداشی دریافت نکرده و همواره با پاسخ منفی، آن هم از گروه‌های مختلف آمریکایی، مواجه شده است.نعمت‌پور هدف ایران از حضور در افغانستان و عراق را کاهش تنش ها و دشمنی‌ها دانست و گفت: به تعبیر محی الدین مصباحی اگر هدف ایران در همکاری با افغانستان یا عراق صرفاً کسب منافع کوتاه‌مدت بود، می‌توانست استراتژی بلندمدتی را طراحی کند که آمریکا را درگیر مخمصه‌های پیچیده‌تر کرده و ایران از آن برای ایجاد حواس‌پرتی استراتژیک استفاده کند. اما ایران یک بازیگر کنش‌گر است و هدف کلانش حل‌وفصل مشکلات و کاهش دشمنی‌هاست.

او برای فهم بهتر تعاملات دیپلماتیک ایران امنیت شناختی و فرهنگ استراتژیک ایران را از جمله مولفه‌های کلیدی معرفی و تشریح کرد: ایران پس از انقلاب، تنها در لحظاتی کوتاه احساس امنیت شناختی کرده، اما در مجموع این نوع امنیت برایش به‌صورت مادی حاصل نشده است. این کشور همواره درگیر چالش‌هایی مانند تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی بوده و برای دستیابی به امنیت، ناگزیر به مبارزه در سطوح مختلف شده است.

این مترجم ادامه داد: ماهیت سیاست خارجی ایران از منظر فرهنگی، ماهیتی دفاعی دارد. ایران علاقه‌مند به مذاکره و سازش دیپلماتیک است. مفاهیمی همچون عزت، مصلحت، و اخلاق در سیاست خارجی ایران ریشه‌های عمیق اعتقادی دارند. به همین دلیل، بازیگران ایرانی اغلب در چارچوب روان‌شناختی و فرهنگی عمل می‌کنند. آنان معمولاً در پی حمله پیش‌دستانه یا کنش‌های تهاجمی نیستند. بلکه با تأکید بر بازدارندگی و اقدامات تلافی‌جویانه، در تلاش‌اند تا طرف مقابل را به اصلاح رفتار وادارند.

نعمت‌پور به دیدگاه محی الدین مصباحی پیرامون ساخت بمب اتم پرداخت و گفت: مصباحی اشاره می‌کند که برخلاف برخی گمانه‌زنی‌ها پیرامون ساخت بمب اتم، ایران تاکنون با بهره‌گیری از یک موازنه مؤثر توانسته تعادل راهبردی با آمریکا برقرار کند. این موازنه دو بعد مادی که شامل توانمندی‌های دفاعی و موشکی و بعد هنجاری مبتنی بر فرهنگ دینی و مقاومت است توانسته نوعی ابهام در ذهن طرف مقابل ایجاد کند که آیا حمله نظامی واقعاً نتیجه می‌دهد یا نه.

مفهوم امنیت ملی قابل تحلیل با بیان ساده و رایج آکادامی‌های ایران نیست

در ادامه برنامه محمدکاظم سجادپور پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی به شخصیت محی‌الدین مصباحی پرداخت و گفت: مصباحی، واقعاً یکی از نوادر علوم سیاسی است. او ویژگی‌های منحصر به فردی دارد از جمله درک فرهنگی عمیق از ایران، آشنایی دقیق با زمینه‌های اعتقادی و تاریخی کشور، و التزام عملی به چارچوب‌های فکری تشیع. این ترکیب موجب شده است تا درک عمیقی از جهان غیرسکولار داشته باشد.

این تاستاد دانشگاه با اشاره به مفهوم چند بعدی «امنیت ملی ایران» بیان کرد: مسئله ومفهوم امنیت ملی ایران بسیار پیچیده، چندلایه، و دارای ابعاد فراوانی است که نمی‌توان آن را به سادگی و با ساده‌سازی‌های رایج در آکادمی‌های ایران یا جهان تحلیل کرد. درک پیچیدگی‌های مفاهیمی مانند اعتماد، اجرا، خود و دیگری در روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایران بسیار ضروری است. دانشجویان و پژوهشگران باید به پویایی‌ها و دینامیک‌هایی که در این عرصه وارد می‌شوند توجه داشته باشند. ما با یک پدیده ثابت و ایستا در سیاست خارجی ایران روبه‌رو نیستیم، بلکه همه‌چیز در حال تحول است و متغیرهای ناشناخته‌ای ممکن است وارد معادله شوند.

تنهایی استراتژیک ایران نه یک نقص بلکه یک ویژگی تاریخی است

در ادامه آرش رئیسی‌نژاد، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی ضمن قدردانی از زحمات علی نعمت‌پور مترجم اثر به نگاه و دیدگاه‌های متفاوت مولف کتاب اشاره کرد و گفت: مقالات محی‌الدین مصباحی، به‌ویژه مقاله مهم «آزاد و دربند»، یا همان «رها دربند» که به همت علی نعمت‌پور ترجمه شده، واجد نگاهی نو در حوزه تحلیل سیاست خارجی ایران است. این مقاله، به‌ویژه بر مفهوم «تنهایی استراتژیک» ایران تأکید دارد؛ مفهومی که متأسفانه در داخل کشور به‌درستی فهم نشده است.

این پژوهشگر به تفکیک دو مفهوم «تنهایی» و «انزوا» پرداخت و گفت: خلط مفاهیم «تنهایی» و «انزوا» یکی از اشتباهات است. این دو مفهوم از اساس با یکدیگر تفاوت دارند. مثال ساده‌اش چنین است فردی که به‌دلخواه در غاری پناه گرفته، منزوی است، اما فردی که وسط چهارراه ولی‌عصر ایستاده، در ترافیک گرفتار شده و کسی به کمکش نمی‌آید، تنهاست. این دو موقعیت، ماهیتاً متفاوت‌اند. تنهایی ایران، تنهایی در بزنگاه‌های تاریخی و در تعامل با قدرت‌های بزرگ است؛ قدرت‌هایی که هیچ‌گاه در لحظات حیاتی امنیت ملی، از ایران حمایت نکرده‌اند.

او ادامه داد: برخی با نادیده گرفتن این واقعیت، می‌گویند ایران متحد دارد، مثلاً سوریه. اما سوریه قدرت بزرگ نیست. وقتی از اتحاد در نظام بین‌الملل سخن می‌گوییم، منظور اتحاد با قدرت‌های بزرگ است: آمریکا، روسیه، چین، و اتحادیه اروپا. در هیچ برهه‌ای از تاریخ معاصر، این قدرت‌ها در بزنگاه‌های امنیتی، در کنار ایران نبوده‌اند.

رئیسی‌نژاد تنهایی ایران را یک ویژگی تاریخی و بادوام خواند و گفت: تنهایی استراتژیک ایران نه یک نقص، بلکه یک ویژگی تاریخی و بادوام است؛ ویژگی‌ای که ممکن است در آینده تغییر کند، اما تا امروز، در طول چند قرن گذشته، تداوم یافته است. به باور من، اگر سیاست‌گذاران ایران نتوانند این ویژگی را به‌درستی درک کنند، دچار اشتباهات راهبردی خواهند شد.

این پژوهشگرو تحلیلگر در پایان افزود: کشوری با موقعیت ژئوپلیتیک ایران، که همواره از مرزهایش آسیب دیده، باید بنیان امنیت ملی‌اش را بر رابطه دولت و ملت استوار کند. در هر دوره‌ای که این رابطه به‌سامان بوده، پیامدهای مثبتی نه تنها در تعاملات بین‌المللی بلکه در توازن قوا در منطقه به دنبال داشته است. این رابطه، اکسیر شفابخش سیاست خارجی ایران است، نه ابزارهای مقطعی یا آزمون‌های تاکتیکی.

دیدگاهتان را بنویسید