سفر ترامپ به خلیج فارس چگونه می‌تواند خاورمیانه را تغییر دهد؟

خبرگزاری نشنال، رسانه‌ای اماراتی با گرایش ملی‌گرایانه و رویکرد حمایتی نسبت به سیاست‌های خلیج فارس و متحدان غربی، در گزارش تحلیلی از سفر ترامپ به خلیج فارس ارائه داده و این رویداد را نقطه عطفی در تغییر اولویت‌های راهبردی آمریکا در منطقه دانسته‌است. این سفر، تمرکز واشنگتن را از اتحادهای سنتی اروپایی به روابط نزدیک‌تر با کشورهای خلیج فارس معطوف کرد و سیاست خارجی آمریکا را از چارچوب ایدئولوژیک جنگ سرد به رویکردی عمل‌گرایانه و مبتنی بر معامله تغییر داد. همچنین همکاری‌های ژئواقتصادی در زمینه هوش مصنوعی و انرژی، و تغییرات ژئوپلیتیکی در سوریه و لبنان از دستاوردهای مهم این سفر عنوان شده‌اند. نشنال این تحلیل را با نگاه مثبت به روند مذاکرات با ایران و نقش کلیدی توافقنامه ابراهیم در آینده منطقه تکمیل می‌کند، هرچند پیشرفت در این زمینه محدود ارزیابی شده است. این دیدگاه به خوبی نشان‌دهنده همسویی رسانه با سیاست‌های منطقه‌ای خلیج فارس و آمریکا است.
سفر نخست ترامپ به خلیج فارس، بدون توقف در اسرائیل، نشانه‌ای از اولویت‌بندی جدید آمریکا در منطقه بود؛ جایی که کشورهای عربی خلیج، جایگاهی محوری در سیاست و اقتصاد خارجی آمریکا یافته‌اند.
ترامپ سیاست خارجی آمریکا را از مدل ائتلاف‌محور و تقابل‌گرای جنگ سرد، به الگویی عمل‌گرایانه و اقتصادی تغییر داده است؛ رویکردی مبتنی بر معامله، ضد جنگ‌های فرسایشی، و فاقد دشمنی ایدئولوژیک. این تغییر، به‌ویژه در تهران و مسکو، پیامی واضح دارد: ترامپ دنبال خصومت بلندمدت نیست، بلکه به‌دنبال فرصت‌های منفعت‌محور و انعطاف‌پذیر در روابط جهانی است.
در سطح ژئوپلیتیکی، مهم‌ترین نتیجه سفر ترامپ، لغو تحریم‌ها علیه سوریه و نزدیکی واشنگتن به دولت الشرع بود؛ تغییری بنیادین که می‌تواند سوریه را از وابستگی به ایران دور کرده و به آمریکا و کشورهای خلیج فارس نزدیک کند. این تحول همچنین پیامدهای مثبتی برای لبنان دارد و می‌تواند زمینه‌ساز ثبات و بازسازی اقتصادی این کشور شود.
گرچه سفر ترامپ مستقیماً درباره ایران نبود، اما به روند مذاکرات کمک کرد. کشورهای خلیج فارس که حالا روابط بهتری با تهران دارند، به جای تقابل، از راه‌حل‌های مذاکره‌محور حمایت می‌کنند. ترامپ نیز خود را دشمن ایدئولوژیک ایران نمی‌داند و به توافقی برد-برد تمایل دارد. در صورت تحقق دو هدف کلیدی او یعنی، توافق پایدار با ایران و گسترش توافق‌نامه ابراهیم تحولی ژئوپلیتیکی در منطقه رقم خواهد خورد.
پایگاه خبری نشنال؛ علاوه بر معاملات تجاری و بازرگانی متعدد و اعلامیه‌های سیاسی مهمی که در جریان سفر دونالد ترامپ به خلیج فارس صورت گرفت، خود این سفر نیز نشان‌دهنده تغییری مهم در چشم‌انداز ژئوپولیتیکی است.
نخست اینکه، برای یک رئیس‌جمهور آمریکا، انجام سفری چندروزه به خاورمیانه، به ویژه به عنوان اولین سفر رسمی خارجی در این دوره و بدون حضور اسرائیل، تا حد زیادی بی‌سابقه است و نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور، کشورهای خلیج فارس را به عنوان مرکز اصلی منافع و شراکت آمریکا در منطقه می‌داند. البته اسرائیل همچنان یک متحد و شریک نزدیک آمریکا به شمار می‌آید، اما نخست‌وزیر این کشور، بنیامین نتانیاهو، احتمالاً باید در تردید باشد که اسرائیل در کجای منافع و اولویت های نقشه ذهنی ترامپ قرار دارد.
دوم، این موضوع بر کسی پوشیده نیست که آقای ترامپ روابط گرمی با کشورهای غرب اروپا ندارد و بارها از همکاری‌های اقتصادی و امنیتی آمریکا با آن‌ها گلایه کرده است. اینکه او در دومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش بار دیگر خلیج فارس را به عنوان اولین سفر رسمی خارجی خود انتخاب کرده، نشان می‌دهد که کشورهای خلیج و اقتصادهای آن‌ها را به عنوان بازیگران اصلی ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی می‌بیند که در بسیاری جهات از کشورهای غرب اروپا و اقتصادهایشان پیشی گرفته‌اند. اکنون به نظر می‌رسد که رهبران عربستان سعودی، قطر و امارات تأثیر بیشتری بر رئیس‌جمهور آمریکا دارند تا برخی از رهبران متحدان سنتی ناتو.
سوم، آقای ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود تأیید می‌کند که در حال رهبری تغییری در اصول سیاست خارجی آمریکا است: از سیاست خارجی مبتنی بر اتحادهای سیاسی و قدرتی به سبک جنگ سرد که بر مقابله یا تعادل دائمی با دشمنان نیمه‌دائمی استوار بود، به سیاست خارجی غیرایدئولوژیک، دوستانه با کسب‌وکار، مخالف جنگ‌های طولانی، مبتنی بر معامله و دوری از سیستم‌های اتحاد و تقابل بزرگ، که صرفاً منافع تعریف‌شده آمریکا – عمدتاً منافع اقتصادی – را دنبال می‌کند.
این موضوع باید به‌روشنی در تهران و مسکو خوانده شود، هیچ‌یک از این دو پایتخت نمی‌توانند ادعا کنند که آقای ترامپ دشمنی ایدئولوژیک عمیق یا خصومت بلندمدتی با دولت‌های آن‌ها دارد. این رویکرد به او امکان می‌دهد هم به آقای نتانیاهو نزدیک باشد و هم رئیس‌جمهور احمد الشرع در سوریه را در آغوش گیرد و شاخه زیتون به سمت رهبر معظم ایران بپراند.
در سطح ژئواقتصادی، اصلی‌ترین تغییر این سفر، همسویی عمیق کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با آمریکا در حوزه توسعه ظرفیت‌های هوش مصنوعی خود در سال‌ها و دهه‌های آینده است. تلاش آن‌ها بر این است که پیش از چین به این پیشرفت دست پیدا کنند. هوش مصنوعی، چشم‌انداز قدرت جهانی در قرن بیست‌ویکم را تعریف خواهد کرد و مراکز پردازش هوش مصنوعی نیازمند مقادیر بسیار زیادی انرژی هستند. آمریکا ظرفیت کافی برای افزایش منابع انرژی خود به اندازه‌ای که پاسخگوی نیازهای رو به رشد بخش هوش مصنوعی جاه‌طلبانه‌اش باشد را ندارد؛ کشورهای خلیج فارس انرژی در دسترس و ذخایر نقدی فراوانی دارند که می‌تواند بخش قابل توجهی از این نیاز را تأمین کند.در سطح ژئوپلیتیکی، برجسته‌ترین نتیجه این سفر، تصمیم آمریکا برای لغو تحریم‌ها علیه سوریه است. این تصمیم، که با دیدار گرمی بین آقای ترامپ و آقای الشرع همراه شد، تغییر بنیادی در منطقه شام را نشان می‌دهد. در شصت سال گذشته، سوریه؛ ابتدا به عنوان متحد دیرینه اتحاد جماهیر شوروی و سپس به عنوان متحد و نهایتاً وابسته ایران دشمن آمریکا و بیشتر کشورهای خلیج فارس بوده است. اگر آقای الشرع بتواند از این حمایت تازه برای بیرون آوردن کشورش از جنگ داخلی و فروپاشی اقتصادی استفاده کند، سوریه را در کنار خلیج و آمریکا هم‌راستا خواهد کرد و تاریخ اخیر خاورمیانه را که سال‌ها بر این روابط سایه افکنده، وارونه خواهد ساخت.
تصمیم آمریکا درباره سوریه پیامدهای مثبت و مهمی برای لبنان نیز دارد. لبنان از زمان تسلط حزب بعث بر دمشق در سال ۱۹۶۳، هزینه روابط خصمانه و وابسته به سوریه را پرداخته است. اگر آقای الشرع بتواند دولتی فراگیرتر و باثبات‌تر در سوریه بسازد که نه به لحاظ ایدئولوژیک نسبت به لبنان مستقل، خصمانه باشد و نه در تضاد با کشورهای اصلی عربی و غربی قرار گیرد، مسیر لبنان برای بازپس‌گیری حاکمیت و ساختن اقتصادی پویا که با رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و دولت جدیدی در حال پیشرفت است، استوار و پایدار خواهد بود.
اما پیشرفت مهم‌تر و کلیدی برای دیدگاه منطقه‌ای آقای ترامپ، یعنی گسترش توافقنامه‌ی ابراهیم که در این سفر پیشرفت قابل‌توجهی نداشت. او در سخنرانی‌اش در ریاض به آن اشاره کرد و آن را هدف نهایی باز کردن باب تعامل با سوریه دانست، اما همزمان آگاه است که شرایط لازم برای پیشبرد این پروژه هنوز فراهم نیست.
عربستان سعودی کشور کلیدی در هر گونه گسترش توافقنامه‌ی ابراهیم به سایر کشورهای عربی یا با اکثریت مسلمان است اما ریاض بار دیگر به وضوح اعلام کرده که پایان جنگ در غزه و مسیر مشخصی برای تشکیل دولت فلسطینی لازم است. آقای ترامپ روز به روز بیشتر متوجه می‌شود که آقای نتانیاهو نه مایل و نه قادر به حرکت در این مسیر است. شکاف بین آقای ترامپ و آقای نتانیاهو در حال افزایش است؛ اینکه این شکاف به دعواهای علنی و برخوردهای عمومی منجر شود یا خیر (مانند هر چیز دیگری درباره ترامپ) غیرقابل پیش‌بینی است.
رئیس‌جمهور آمریکا برای اینکه اولین سفر رسمی خارجی خودش در این دوره را به خاورمیانه انجام بدهد و اسرائیل را در برنامه‌اش نداشته باشد، خیلی کم سابقه است.
این سفر هرچند درباره مذاکرات آمریکا و ایران نبود، اما به این مذاکرات کمک کرد و انرژی مثبت به آن‌ها داد. آقای ترامپ چند روز با رهبران کشورهای خلیج فارس گذراند؛ این کشورها حالا رابطه خوبی با تهران دارند و به جای جنگ، دنبال راه‌حل مذاکره‌ای هستند.
ترامپ هم گفته دنبال راه‌حلی است که به نفع هر دو طرف باشد و دشمن ایدئولوژیک ایران نیست. البته اینکه شبکه نیروهای وابسته به ایران در اثر حملات اسرائیل و آمریکا ضعیف شده و اقتصاد ایران هم به خاطر کاهش قیمت نفت خیلی ضعیف‌تر شده، باعث می‌شود این وضعیت برای آمریکا بهتر باشد.
در صورت تحقق دو هدف ژئوپلیتیکی آقای ترامپ؛ یعنی گسترش توافقنامه‌ی ابراهیم و رسیدن به یک توافق پایدار بین آمریکا و ایران، در منطقه تحول‌آفرین خواهد بود. احتمال توافق هسته‌ای بین آمریکا و ایران روز به روز بیشتر می‌شود؛ گسترش توافقنامه‌های ابراهیم هم فرصت مناسبی است، اما نیازمند رهبری جدید در اسرائیل است. در همین حال، آقای ترامپ روابط سیاسی و اقتصادی مهمی با کشورهای کلیدی خلیج فارس برقرار کرده است. رهبران منطقه می‌توانند شریک‌های مؤثری برای آمریکا در رسیدن به پیشرفت‌های لازم برای ایجاد خاورمیانه‌ای صلح‌آمیز، یکپارچه و شکوفا باشند.

دیدگاهتان را بنویسید