سفر ترامپ به منطقه مهم است؟

امروز دوشنبه قرار است دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا به حوزه خلیج فارس سفر نماید. اصل انجام سفر مربوط به ریاض پایتخت عربستان سعودی است، ولی سفر به دو کشور دیگر عربی این حوزه یعنی امارات عربی متحده و قطر هم اهمیت به سزایی دارد. ولی غیر از روابط دو جانبه آمریکا با هر کدام از این سه کشور فوق از نقطه نظر منطقه ای هم این سفر از اهمیت خاصی برخوردار است که ذیلا بدانها اشاره میشود:

۱- برخلاف دور گذشته ریاست جمهوری ،در دور جدید ترامپ متوجه شده است که کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس چه نقش قابل توجهی را می توانند در سیاست و اقتصاد داخلی آمریکا، در منطقه و حتی سطح جهانی به عنوان متحد داشته باشند. کمک هایی که این کشورها به ترامپ و کاندیداهای جمهوریخواه کنگره در انتخابات انجام می دهند، از نظر سیاسی مهم است. گرایش این کشورها به سمت حزب جمهوریخواه است؛ به ویژه از زمان اوباما به بعد روابط با دموکرات ها خیلی دلچسب نبوده است. علاوه بر آن، از نقطه نظر اقتصادی سیاست ترامپ جذب حداکثر سرمایه گذاری در داخل آمریکا برای اشتغال زایی، تولید و صادرات بیشتر و انباشت ثروت است؛ لذا کشورهایی که میتوانند چنین نقش سرمایه گذاری را داشته باشند، در اولویت دوستی با دولت ترامپ هستند.

در خبرها آمده است که قرار است عربستان سعودی و امارات عربی متحده به ترتیب یکهزار و دیگری یکهزار و دویست میلیارد دلار در طول دوره ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا سرمایه گذاری کنند. ضمن اینکه دولت قطر نیز تمایل خود را به سرمایه گذاری در آمریکا نشان داده است. اهدای هواپیمای شخصی بوئینگ ۷۴۷ چهارصد میلیون دلاری بعنوان هدیه شخصی به ترامپ نشانی از همکاری با ترامپ و دولت وی می توان تلقی نمود.

۲-در عربستان سعودی قرار است رهبران ۶ کشور عرب حوزه خلیج فارس نیز گفت و گوهایی با رییس جمهور آمریکا داشته باشند. طبیعی است که مسائل مختلفی چه بصورت جمعی و چه با رهبران عربستان و قطر و امارات به طور خصوصی در ریاض، دوحه و ابوظبی صورت خواهد گرفت. مسأله فلسطین و غزه و مقاومت نتانیاهو در مقابل آتش بس در غزه و ایجاد دو کشور اسراییلی فلسطینی و تلاش برای جلب نظر ترامپ از آن جمله است. حملات مکرر اسراییل به لبنان و سوریه و نیز به رسمیت شناختن دولت جدید و رفع تحریم های سوریه هم می تواند در دستور کار باشد. ضمن اینکه سعودی ها در تلاشند که محمود عباس رهبر دولت فلسطینی در کرانه غربی و جولانی رهبری سوریه هم گفت و گوهایی در ریاض با ترامپ داشته باشند. در واقع حضور محمود عباس در ریاض باعث می شود که مشورت هایی در مورد مدیریت غزه بدون حماس به عمل آید. پر واضح است که نه آمریکا و نه کشورهای محافظه کار عرب حوزه خلیج فارس و نه محمود عباس هیچکدام حاضر نیستند که نقشی را برای حماس در مدیریت غزه قائل شوند.

در واقع معامله قرن و طرح ابراهیمی که از آن بیشتر از سوی آمریکا مطرح می شود و ترامپ هم در این سفر آن را دنبال خواهد کرد، بدون خاموش کردن آتش در غزه و نیز بازگشت آرامش به سوریه و لبنان جای طرح جدی ندارد.

مسأله مذاکرات ایران و آمریکا در رابطه با موضوع هسته ای از جمله مسائلی است که بدان پرداخته خواهد شد. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس میخواهند بدانند که اولا آمریکا چه اطمینانی به آنها خواهد داد که در صورت توافق خیال آنها از فعالیت هسته ای ایران راحت باشد و خواسته های آنها برآورده می شود و ثانیا این توصیه را به ترامپ داشته باشند که تمایلی به هیچگونه تنش و درگیری در حوزه خلیج فارس ندارند. استراتژی توسعه محور آنها که هم نیاز به فروش آسان انرژی دارد و هم نیاز به امنیت و ثبات در منطقه ایجاب می کند که آرامش در منطقه برقرار باشد. طبیعتا این پیام سران عرب حوزه که باید نظر جمعی باشد می تواند بر کاهش تشنج در حوزه خلیج فارس موثر باشد؛ زیرا تنش و درگیری با ایران هم منافع اعراب و هم منافع آمریکا را در خطر قرار می دهد، زیرا به خطر افتادن صادرات انرژی و بی ثباتی ممکن است باعث کاهش در آمد و سرمایه گذاری پیش بینی شده عربستان، امارات و قطر در آمریکا بشود که نباید مورد رضایت ترامپ باشد.

۴-نهایتا مسأله چین و همکاری گسترده کشورهای عربی حوزه خلیج فارس موضوع مهمی برای آمریکاست. این حساسیت از دوره اوباما آغاز شد و در دوره بایدن افزایش یافت. در مواردی دولت بایدن برای توقف بعضی پروژه های همکاری با چین از جمله همکاری تولید موشک در عربستان و نیز ساخت شهر نظامی در امارات و نیز چندین پروژه دیگر حساسیت نشان داد. حتی دولت بایدن سعی نمود با ایجاد کریدوری از اقیانوس هند از غرب هندوستان تا مدیترانه که اسرائیل را هم در برگیرد، موانعی را در مقابل ابتکار یک کمربند یک جاده چین ایجاد کند که البته کشورهای حوزه خلیج فارس تاکنون تمایلی به کاهش همکاری ها با چین نشان نداده اند. علت آن هم روشن است؛ چین بزرگترین خریدار نفت منطقه است و استراتژی توسعه ای کشورهای خلیج فارس نیاز به تکنولوژی چین دارد که این کشورها علاقه مندند از امکانات شرق و غرب تواما بهره ببرند. البته از آنجایی که در استراتژی کلان ایالات متحده کنترل رشد و توسعه چین در اولویت است فشارهای آمریکا به این کشورها افزایش خواهد یافت، زیرا انرژی موتور محرکه توسعه چین است و آمریکا به خوبی می داند که در میان مدت و درازمدت و به ویژه در مواقع حساسی همچون تصرف احتمالی تایوان برای برخورد با چین و تحریم آن کشور باید از این ابزار به نحو موثری بهره برد.

لذا کندی همکاری های کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بتدریج افزایش توسعه این همکاری با هندوستان که رابطه نزدیکی با آمریکا دارد از جمله هدفهای ترامپ و آمریکا در منطقه می تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید