انتظار توسعه با این وضعِ سرمایه اجتماعی دارید؟

مطالعات نشان می‌دهد سرمایه اجتماعی چه به معنای خاص کلمه آن در توسعه اجتماعی و چه در توسعه سیاسی و اقتصادی و در دیگر زمینه‌ها، اثری ماندگار دارد. نکته دیگر این است که متأسفانه در جامعه ما سرمایه اجتماعی طی سال‌های اخیر رو به افول رفته و به تعبیر برخی، حتی به بحران تبدیل شده است. وضعیت سرمایه اجتماعی کشور به حدی افول پیدا کرده که هشداردهنده است و این نشان می‌دهد که جامعه ما در مسیر توسعه حرکت نمی‌کند.

استاد گروه مطالعات زنان دانشکده علوم اجتماعی و پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی است. پناهی در این گفت‌وگو به وضعیت زیست اجتماعی و قشریِ زنان ایرانی و نسبت آن با مفهوم سرمایه اجتماعی و اثرگذاری دوسویه این موضوعات بر یکدیگر پرداخته است.

به‌عنوان پرسش نخست می‌خواهم از اینجا آغاز کنیم که آیا در موضوع سرمایه اجتماعی، ما باید موضع کور جنسیتی داشته باشیم؟ آیا می‌توان در تحلیل و ارزیابی وضعیت سرمایه اجتماعی یک جامعه، از نقش مردان و زنان در تقویت یا تضعیف این مفهوم صحبت کرد؟ توجه به وضعیت زنان در سرمایه اجتماعی تا چه اندازه مهم و تأثیرگذار است؟ اساساً نقش زنان در تقویت و تضعیف سرمایه اجتماعی جامعه ایرانی چیست؟

پناهی: همان‌طور که شما هم اشاره کردید، سرمایه اجتماعی موضوع بسیار مهمی است. هر جامعه‌ای که بخواهد در مسیر توسعه و پیشرفت قدم بردارد، باید توجه و نگاه ویژه‌ای به سرمایه اجتماعی داشته باشد؛ چرا که سرمایه اجتماعی یکی از عوامل اثرگذار بر توسعه جامعه است. مطالعات نشان می‌دهد سرمایه اجتماعی چه به معنای خاص کلمه آن در توسعه اجتماعی و چه در توسعه سیاسی و اقتصادی و در دیگر زمینه‌ها، اثری ماندگار دارد. نکته دیگر این است که متأسفانه در جامعه ما سرمایه اجتماعی طی سال‌های اخیر رو به افول رفته و به تعبیر برخی، حتی به بحران تبدیل شده است. وضعیت سرمایه اجتماعی کشور به حدی افول پیدا کرده که هشداردهنده است و این نشان می‌دهد که جامعه ما در مسیر توسعه حرکت نمی‌کند. متأسفانه باید عرض کنم که این قضیه ابعاد مختلفی دارد و البته در همه ابعاد آن ما دچار ضعف جدی هستیم و این هم بر اهمیت و حساسیت موضوع اضافه می‌کند.

دقیق‌تر اینکه باید مطالعات تطبیقی سرمایه اجتماعی در لایه‌های مختلف درون قشر زنان و مردان مطالعه شود؛ چه‌بسا که عوامل کاهش یا افزایش سرمایه اجتماعی در بین این دو قشر، یکسان نباشد
نکته دیگر این است که سرمایه اجتماعی یک پدیده چندلایه است و در سطوح مختلف می‌تواند قابل‌بررسی باشد. در اقشار مختلف اجتماعی، در سازمان‌ها و گروه‌های مختلف اجتماعی و همچنین برای جنسیت‌های مختلف همچون زنان و مردان، این موضوع باید بررسی شود. یعنی اگر بخواهیم وضعیت سرمایه اجتماعی را در جامعه به‌خوبی درک و تفسیر کنیم، باید انواع مطالعات مربوط را در لایحه‌های مختلف مورد بحث‌وبررسی قرار دهیم تا متوجه چگونگی وضعیت آن در کشور شویم. البته تاکنون مطالعاتی هم در زمینه وضعیت سرمایه اجتماعی زنان در کشور انجام شده، اما به‌طورکلی چون وضعیت سرمایه اجتماعی در جامعه ما دچار بحران است و در سطح پایینی قرار دارد، هم زیست زنانه و هم زیست مردانه شامل این وضعیت می‌شود. اینکه بخواهیم در تحقیقات و بررسی‌های خود، جنسیت را کنار بگذاریم و نگاه کور جنسیتی داشته باشیم، باید توجه کنیم که وضعیت سرمایه اجتماعی در بین زنان و مردان متفاوت است و این در حالی‌ست که بین زنان هم

قشربندی وسیعی داریم؛ مثلاً زنان شاغل، خانه‌دار و زنانی با فعالیت اجتماعی و سیاسی پایین و بالا در جامعه وجود دارند. هریک از اینان می‌توانند به انحاء گوناگون در تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی ایرانی، مؤثر باشند. من موافق این هستم برای درک بهتر آنچه در جامعه می‌گذرد، باید مطالعات خود در زمینه سرمایه اجتماعی را در حوزه مردان، زنان و مقایسه بین این دو قشر انجام دهیم. پس موافق نگاه کور جنسیتی نیستم. دقیق‌تر اینکه باید مطالعات تطبیقی سرمایه اجتماعی در لایه‌های مختلف درون قشر زنان و مردان مطالعه شود؛ چه‌بسا که عوامل کاهش یا افزایش سرمایه اجتماعی در بین این دو قشر، یکسان نباشد. برای مثال ممکن است فرض کنید اشتغال در افزایش سرمایه اجتماعی مردان چنان تأثیرگذار نباشد؛ درحالی‌که برای زنان عکس این مطلب صادق است.

آقای دکتر! در انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران، نقش زنان از سوی رهبران انقلاب به رسمیت شناخته و مهم تلقی شد و حتی برای مشارکت اجتماعی زنان، جایگاه ویژه‌ای در نظر گرفتند. اما در حال حاضر باتوجه‌به اینکه قشر زنان تحصیل‌کرده و حتی زنان با تحصیلات عالی به طور قابل‌ملاحظه‌ای در کشور افزایش یافته، به طرز معناداری، زنان از صحنه رسمی سیاست و مشارکت اجتماعی کشور کنار گذاشته می‌شوند و یا به رسمیت شناخته نمی‌شوند و حتی متأسفانه نگاه قیم‌مآبانه‌ای نسبت به حضور یا فعالیت زن‌ها در این عرصه وجود دارد. این در حالی است که در جریان پیروزی انقلاب و حتی سال‌های دفاع مقدس نیز چنین نگاهی وجود نداشت و از سرمایه اجتماعی زنان به‌خوبی استفاده شد. به نظر شما دلیل این بی‌توجهی دوجانبه به نقش‌آفرینی زنان و تقویت سرمایه اجتماعی زنانه در جامعه ایرانی چیست؟

پناهی: من در صحت پیش‌فرض شما شک دارم. بله، در انقلاب سال ۱۳۵۷، زنان نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند. رهبر انقلاب هم به این موضوع توجه خاصی داشتند و علاقه‌مند به مشارکت زنان در انقلاب بودند؛ به‌نحوی‌که زنان همچون مردان برای انقلاب بسیج شدند. اتفاقاً آن‌قدر مشارکت زنان در انقلاب اسلامی برجسته شد که باب تازه‌ای را در نظریات و مطالعات اندیشمندان و نظریه‌پردازان حوزه انقلاب، برای بررسی نقش و مشارکت زنان در دیگر انقلاب‌ها باز کرد، یعنی انگیزه‌ای برای مطالعه نقش زنان در انقلاب‌ها پیدا شد. اما این به معنای اهمیت سرمایه اجتماعی زنان نبود که از طرف رهبران انقلاب شناخته شود، چون آن زمان اصلاً سرمایه اجتماعی یک پدیده شناخته شده نبود و توجه کنید که بحث سرمایه اجتماعی، یک بحث متأخر است. می‌خواهم بگویم که بحث سرمایه اجتماعی در بین رهبران انقلاب اصلاً مطرح نبوده، چون این یک بحث کاملاً تخصصی است و مشارکت زنان بحث دیگری است.

در زمان انقلاب، توجه خاصی به مشارکت زنان وجود داشت و بعد از انقلاب، مشارکت زنان کم‌رنگ‌تر شد. اما اگر بخواهیم با نگاهی جامع صحبت کنیم، میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی در ایران فقط برای زنان کم نشده است. می‌خواهم بگویم این بی‌توجهی به مشارکت اجتماعی و سیاسی فقط برای زنان نیست و برای مردان هم کاهش یافته است.
در زمان انقلاب، توجه خاصی به مشارکت زنان وجود داشت و بعد از انقلاب، مشارکت زنان کم‌رنگ‌تر شد. اما اگر بخواهیم با نگاهی جامع صحبت کنیم، میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی در ایران فقط برای زنان کم نشده است. می‌خواهم بگویم این بی‌توجهی به مشارکت اجتماعی و سیاسی فقط برای زنان نیست و برای مردان هم کاهش یافته است. هر چند معمولاً در همه جوامع، مشارکت اجتماعی زنان کمتر از مردان است و این واقعیتی است که در اغلب جوامع وجود دارد، اما در ایران، این فاصله بیشتر است. به‌ویژه باتوجه‌به محدودیت‌هایی که برای زنان در حوزه اشتغال وجود دارد، در مقابل سطح بالای تحصیلات زنان، یک وضعیت متناقضی را ایجاد کرده است. از طرفی سطح تحصیلات زنان با سرعت زیادی افزایش پیدا کرده، اما درعین‌حال میزان مشارکت اجتماعی و اقتصادی آنها پایین مانده و تحول زیادی نداشته‌ایم.

بنا بر محاسبات، میزان اشتغال زنان به ۲۰ درصد هم نمی‌رسد و ما با تناقض‌هایی از این نوع مواجه هستیم. از طرفی زمینه تحصیل را برای زنان فراهم آوردیم و از طرفی دیگر زمینه مشارکت اقتصادی آنها را آماده نکردیم. عمدتاً در این مورد زنان بیشتر از مردان دچار آسیب شدند. در انتخابات اخیر مجلس یا ریاست‌جمهوری مشارکت سیاسی در چه وضعیتی بود؟ مشارکت اجتماعی هم همین وضعیت را دارد؛ بنابراین زمینه برای مشارکت برای هر دو جنس مرد و زن کم است و این مسئله به وضعیت جایگاه جامعه مدنی در جامعه ما برمی‌گردد. چون جامعه مدنی ما قوی و توانمند نیست، در نتیجه میزان مشارکت اجتماعی زنان و مردان پایین خواهد بود. چرا که اساساً بستر مهم و اصلی مشارکت اجتماعی، جامعه مدنی است. در ایران نه‌تنها به جامعه مدنی توجهی نشده، بلکه گاهی تعمداً مورد کم‌لطفی هم قرار گرفته است و به نحوی آگاهانه، تلاش برای تضعیف جامعه مدنی در کشور وجود دارد و این رویه شامل زنان و مردان می‌شود.

آیا این مسئله یک دور باطلی نشده است؟ می‌خواهم بگویم تضعیف مشارکت اجتماعی به تضعیف سرمایه اجتماعی می‌رسد و این وضع نیز جامعه مدنی را تضعیف می‌کند و جامعه مدنی ضعیف، خود میزان مشارکت اجتماعی را پایین می‌آورد. متولی این وضعیت کیست؟

سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی رابطه متقابلی با همدیگر دارند. هرکدام می‌تواند همدیگر را تضعیف یا قوی کند؛ بنابراین نکته مهم این است که توجه داشته باشیم یک جامعه مدنی قوی با سرمایه اجتماعی شکوفا، روبه‌رشد می‌رود
پناهی: دور باطل نیست. سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی رابطه متقابلی با همدیگر دارند. هرکدام می‌تواند همدیگر را تضعیف یا قوی کند؛ بنابراین نکته مهم این است که توجه داشته باشیم یک جامعه مدنی قوی با سرمایه اجتماعی شکوفا، روبه‌رشد می‌رود. این مسئله بحث مهمی است که باید به آن توجه کرد؛ چرا که این جامعه مدنی است که بستر را برای مشارکت اجتماعی فراهم می‌کند؛ بنابراین رابطه متقابل است و اگر بخواهیم جامعه مدنی را تقویت کنیم، باید اجازه مشارکت اجتماعی به مردم دهیم و برای مشارکت اجتماعی بسترسازی کنیم. اگر بخواهیم مشارکت اجتماعی افزایش پیدا کند و زمینه را برای رشد جامعه مدنی فراهم کنیم، باید توجه کنیم که اینها در رابطه متقابل با هم رشد می‌کنند.

اگر بخواهید تصویری از آینده وضعیت سرمایه اجتماعی زنان را ترسیم می‌کنید، قاب موردنظر شما چگونه تصویری دارد؟

پناهی: پیش‌بینی برای آینده سخت است. قاعدتاً امیدوار هستیم که مسئولان جامعه و دولتمردان متوجه اهمیت این مسئله بشوند. یادم هست که در دوران ریاست‌جمهوری آقای روحانی، دولت ایشان به هر دلیلی به‌طورجدی به سرمایه اجتماعی اهمیت می‌داد و هشدار سطح پایین سرمایه اجتماعی را جدی گرفته بود و در سطح دانشگاه‌ها این موضوع را بسیار جدی دنبال می‌کرد. اما در دولت بعد، توجهی به سرمایه اجتماعی دیده نمی‌شد. چه‌بسا همان‌طور که پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان گزارش می‌دهد، ما اگر این روند را ادامه دهیم، حداقل در آینده‌ای نزدیک نمی‌توان انتظار بهبود در حوزه سرمایه اجتماعی را داشت. این مسئله می‌تواند برای جامعه ما بسیار خطرناک باشد؛ جامعه‌ای که در نظر دارد پیشرفت و توسعه پیدا کند و در این زمینه نمونه باشد، با این سطح از سرمایه اجتماعی امکان توسعه ندارد.

ناقض در کشور ما این جا خیلی پررنگ است؛ از سویی زنان را به تحصیل تشویق می‌کنیم و از سوی دیگر می‌خواهیم که زنان کارِ خانه‌داری را به اشتغال ترجیح دهند و اولویتشان اشتغال نباشد. این موضوعات با یکدیگر مغایرت دارند.
از نظر من ریشه اصلی این نابسامانی به ساختار سیاسی جامعه برمی‌گردد. ساختار سیاسی ما زنی را تشویق می‌کند که حوزه فعالیتش محدود در سطح خانواده باشد. ما می‌دانیم که مطالعات نشان می‌دهد زنان شاغل نسبت به زنان خانه‌دار از سرمایه اجتماعی قوی‌تری برخوردارند. تناقض در کشور ما این جا خیلی پررنگ است؛ از سویی زنان را به تحصیل تشویق می‌کنیم و از سوی دیگر می‌خواهیم که زنان کارِ خانه‌داری را به اشتغال ترجیح دهند و اولویتشان اشتغال نباشد. این موضوعات با یکدیگر مغایرت دارند. به‌هرحال این مسلم است که زنان باتوجه‌به شرایط موجود جامعه در مسیر افزایش سرمایه اجتماعی قرار ندارند و تداوم این وضعیت، همین روند کاهشی سرمایه اجتماعی است که شاهد آن و پیامدهایش هستیم. مگر اینکه تغییر جدی در نوع نگاه دولتمردان به جامعه مدنی و سازمان‌های مستقل مدنی اتفاق بیفتد و ما شاهد افزایش مشارکت و انسجام اجتماعی و در نتیجه بهبود وضع سرمایه اجتماعی باشیم.

آقای دکتر! دو طرف مقابل یعنی نظام سیاسی و جامعه مدنی، دچار بی‌اعتمادی اجتماعی – مخصوصاً در موضوع زن – نسبت به یکدیگر شده‌اند. این‌گونه احساس می‌شود که تقابلی میان درخواست‌های نظام‌های سیاسی و قشر زنان وجود دارد که بی‌اعتمادی اجتماعی گلوگاه آن است. مثلاً در حوزه حجاب و حوادث سال ۱۴۰۱، شاید خواست زنان ایرانی، همان چیزی باشد که نظام سیاسی در نظر دارد، اما چون این فضای بی‌اعتمادی پررنگ است و سرمایه اجتماعی رو به افول گذاشته، تقابل و فاصله معناداری در تجسم بخشیدن به این خواسته‌ها شکل گرفته است. حالا باتوجه‌به این که نظام سیاسی ما همیشه دغدغه امنیت دارد، می‌خواهم بدانم در پاسخ به مشکلاتی که وجود دارد، آیا ممکن است قشر زنان اعتراضات خود را از روش‌های دیگری پیگیری کنند و به نتیجه برسند یا دست به اقدام دیگری خواهند زد؟

باتوجه‌به وقایع اخیری که پیرامون بحث حجاب رخ داد، اعتماد به قشر زنان به‌شدت کاهش پیدا کرده است. اما این مسئله، تابع نگاه امنیتی است که در جامعه برقرار شده و تا زمانی که نگاه امنیتی در جامعه حاکم باشد، ما همین روند را خواهیم داشت
پناهی: به‌هرحال می‌دانیم که اعتماد، مبنای اصلی سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی بر روی انواع مختلف اعتماد نهادی، عمومی و سیاسی بنا می‌شود. آبشخور سرمایه اجتماعی در واقع بحث اعتماد اجتماعی است. قاعدتاً وقتی اعتماد روبه‌کاهش برود، سرمایه اجتماعی هم روبه‌کاهش خواهد رفت و باید گفت که این‌ها به شکل تنگاتنگی با هم مرتبط هستند. از سویی اعتماد سیاسی هم در جامعه کاهش پیدا کرده است. یعنی مردم آن اعتمادی را که باید به نظام سیاسی و مسئولان نظام داشته باشند، ندارند. وقتی این مسئله روبه‌کاهش رفت، اعتماد دولتمردان هم به مردم – به‌خصوص قشر زنان – کاهش پیدا می‌کند. باتوجه‌به وقایع اخیری که پیرامون بحث حجاب رخ داد، اعتماد به قشر زنان به‌شدت کاهش پیدا کرده است. اما این مسئله، تابع نگاه امنیتی است که در جامعه برقرار شده و تا زمانی که نگاه امنیتی در جامعه حاکم باشد، ما همین روند را خواهیم داشت. در بطن نگاه امنیتی، بی‌اعتمادی نهفته است. وقتی شما بی‌اعتمادی را مبنا قرار دهید، پیامدش این است که اعتماد مردم به نظام سیاسی کاهش پیدا می‌کند و مردم نسبت به نظام سیاسی، واکنش و نگرش منفی بروز می‌دهند و در مقابل خواسته‌های او مقاومت می‌کنند. پس به طور طبیعی، سرمایه اجتماعی زنان کمتر می‌شود و متأسفانه باید گفت که این یک روند قهقرایی است.

البته این نکته با موضوع خیرخواهی که شما بدان اشاره کردید، تفاوت دارد. خیرخواهی مفهوم روشنی نیست که در مورد آن به‌راحتی صحبت کنیم. دولتمردان از نظر خودشان خیرخواه همه مردم هستند. اما مهم است که این خیرخواهی را از زبان مردم و بنا بر فهم مردم بررسی می‌کنیم یا از نقطه‌نظر دولتمردان؟ زنان باید بپذیرند که دولتمردان نسبت به آنها خیرخواه هستند، اما نمی‌پذیرند. چون که آنها توجه لازم را از دولت نسبت به خواسته‌های خود نمی‌بینند. دولت و ساختار سیاسی، نگاه خود را به‌عنوان نگاه بر حق و درست می‌داند و اعلام می‌کند که ما بهترین خیرخواهان هستیم و هدف ما اصلاح جامعه است، اما آیا مردم این را می‌پذیرند؟ در شرایط فعلی، ما با یک دید منفی به دولتمردان و مسئولان نظام سیاسی مواجه هستیم که عواقبش بسیار خطرناک است. اگر برای این نگرش منفی کاری انجام نشود و اگر حرکتی برای برگرداندن اعتماد مردم صورت نگیرد و این روند ادامه پیدا کند، ما با مشکل مشروعیت مواجه خواهیم بود و نمی‌دانیم عواقب آن چیست.

آیا شما عاملیت نهاد نظام سیاسی را در ایجاد این وضعیت پررنگ می‌بینید؟

پناهی: بله! حتماً نوع سیاست‌هایی که نظام در کشور پیاده‌سازی می‌کند و در نگاهی کلی‌تر، تأثیر عامل سیاسی در وضعیت سرمایه اجتماعی زنان، بسیار مهم و پررنگ است. بدون حل آن هم وضعیت سرمایه اجتماعی بهبود نخواهد یافت و روند کاهشی سرمایه اجتماعی قابل‌رفع نخواهد بود. از طرفی، من پتانسیل یک حرکت انقلابی با محوریت زنان را در حال حاضر موجود نمی‌بینم. ممکن است یک جنبشی شکل بگیرد، اما انقلاب مستلزم مشارکت توأمان زنان و مردان است تا به کمک یکدیگر انقلاب را سروسامان دهند و بسیج انقلابی رخ دهد. زنان به‌تنهایی نمی‌توانند محور جنبش انقلابی و اجتماعی باشند.

آقای دکتر! باتوجه‌به اینکه شما عملکرد نظام سیاسی را بسیار مهم و تأثیرگذار در وضعیت سرمایه اجتماعی زنان می‌دانید، اگر بخواهیم یک اقدام عملی عاجل و فوری برای تقویت این امر انجام دهیم، پیشنهاد شما چیست؟

مهم‌ترین کار باید زمینه‌سازی برای افزایش و تقویت مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان باشد. مثلاً امکان‌پذیر کردن شکل‌گیری سازمان‌های زنان در حد مقتضی، تسهیل شکل‌گیری سازمان‌های زنان برای افزایش مشارکت و فعالیت در جامعه مدنی که هزینه‌بر هم نیستند و فقط تغییر نگاه را می‌طلبد. این تغییر نگرش، نیاز به سرمایه‌گذاری کلانی ندارد و باعث زمینه‌سازی افزایش اشتغال زنان و در نتیجه افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی می‌شود.
پناهی: مهم‌ترین کار باید زمینه‌سازی برای افزایش و تقویت مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان باشد. مثلاً امکان‌پذیر کردن شکل‌گیری سازمان‌های زنان در حد مقتضی، تسهیل شکل‌گیری سازمان‌های زنان برای افزایش مشارکت و فعالیت در جامعه مدنی که هزینه‌بر هم نیستند و فقط تغییر نگاه را می‌طلبد. این تغییر نگرش، نیاز به سرمایه‌گذاری کلانی ندارد و باعث زمینه‌سازی افزایش اشتغال زنان و در نتیجه افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی می‌شود. نگاه قیم‌مآبانه‌ای که شما اشاره کردید فقط منحصر به زنان نیست. متأسفانه رویکرد جامعه و حکمرانی ما در نسبت با مردان نیز همین‌طور است. این‌طور نیست که دولتمردان به حرف مردان اهمیت دهند، اما به حرف زنان اهمیتی ندهند. دولتمردان ما همگی مرد هستند. این فاصله و تأثیر منفی بر جامعه زنان بیشتر است و درک درستی از وضعیت زنان صورت نمی‌گیرد.

حتماً زنان با محرومیت و آسیب‌پذیری مضاعفی مواجه هستند، اما اصل بحث، کلی‌تر از زنان است و این‌چنین نیست که دولتمردان به مردان نگاه مثبت و به زنان نگاه منفی داشته باشند. ما دچار یک وضعیتی هستیم که در آن وضعیت، اساساً شکاف جدی بین دولت و ملت به وجود آمده و این شکاف شامل هم مردان و هم زنان است. پل زدن روی این شکاف هم کار بسیار سختی است. تغییر نگاه و تغییر سیاست‌های کلان در زمینه رابطه دولت و مردم باید اتفاق بیفتد تا ما التیامی بر این شکاف ببینیم.

بی شک هزینه معنوی آن خیلی سنگین است.

پناهی: بله. همه هزینه‌های آن همچون هزینه‌های اجتماعی، اقتصادی، معنوی و دیگر هزینه‌ها حتماً سنگین خواهد بود. اما هر چه این شکاف تداوم پیدا کند و وسیع‌تر شود، به همان میزان انسجام اجتماعی کل جامعه ما در معرض خطر قرار می‌گیرد. سرمایه اجتماعی ارتباط نزدیکی با انسجام اجتماعی دارد و وقتی سرمایه اجتماعی ما روبه‌کاهش است، یعنی انسجام اجتماعی ما روبه‌کاهش می‌رود و در ادامه این روند، خطرات جدی را می‌توان پیش‌بینی کرد. یک جامعة از هم پاشیده، احتمالش خیلی زیاد است.

کته مهمی که در شکاف بین دولت و ملت وجود دارد این است که دولتمردان ما باید نقش و مسئولیت خود را بپذیرند. تا زمانی که شکاف مهم بین دولت و ملت وجود داشته باشد، آن جامعه نمی‌تواند چه در سطح داخلی و چه در سطح بین‌المللی روبه‌رشد، پیشرفت و توسعه قرار بگیرد.
نکته مهمی که در شکاف بین دولت و ملت وجود دارد این است که دولتمردان ما باید نقش و مسئولیت خود را بپذیرند. تا زمانی که شکاف مهم بین دولت و ملت وجود داشته باشد، آن جامعه نمی‌تواند چه در سطح داخلی و چه در سطح بین‌المللی روبه‌رشد، پیشرفت و توسعه قرار بگیرد. از نظر من تا وقتی که فکری برای رفع این شکاف نشود، سیاست‌های دیگر نباید اولویت داشته باشند. بلکه بالاترین اولویت یک نظام سیاسی، باید ازبین‌بردن شکاف میان دولت و ملت باشد. این همراهی مردم و استفاده از انرژی وسیع و تمام‌نشدنی مردم است که می‌تواند یک جامعه را به‌سوی پیشرفت و توسعه ببرد. اگر بخش مهمی از مردم را کنار بگذارید، آینده خوبی برای آن جامعه و نظام سیاسی نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید