چگونه شایعات جایگزین حقیقت می‌شوند؟

در پی حادثه بندر شهید رجایی، نبود اطلاع‌رسانی رسمی و افزایش شایعات، بحران اطلاع‌رسانی را تشدید کرد. این حادثه نشان داد که ایران در مدیریت بحران‌های رسانه‌ای با ضعف‌های جدی روبه‌روست.

ظهر روز نخست حادثه، دود نارنجی‌رنگی آسمان بندر شهید رجایی را پوشاند و تنها خبری که در دسترس بود، وقوع یک انفجار تلخ بود؛ اما ابعاد ماجرا همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در سکوت خبری سنگین، شبکه‌های اجتماعی چون جرقه‌ای در بیابان خشک، آتش شایعات و گمانه‌زنی‌های بی‌اساس را شعله‌ور کردند و پای «موشک‌ها» را وسط کشیدند!

رسانه‌های رسمی، یا در خواب عمیق بودند یا ناخواسته به انتشار اطلاعات ناقص و متناقض دامن زدند. در مقابل، فضای مجازی، بی‌صبرتر و هیجانی‌تر، میدان روایت را قبضه کرد. شایعات، تصاویر مبهم و تحلیل‌های بدون سند در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد و روایت‌های غیررسمی بر افکار عمومی چیره شدند. هرچند چند ساعت بعد نخستین بیانیه رسمی منتشر شد، اما دیگر دیر شده بود: افکار عمومی داستان خود را ساخته بود.

این سناریوی آشنا، بار دیگر چهره بحران مزمن اطلاع‌رسانی در ایران را عیان کرد؛ کشوری که در بزنگاه‌های حساس، به جای روایت منسجم و قابل اعتماد، شاهد آشوب روایت‌ها و بی‌اعتمادی عمومی است.

بحران‌های بی‌راوی

کشورمان در نیم‌قرن اخیر بارها با بحران‌هایی از جنس طبیعی، امنیتی و اقتصادی روبه‌رو شده اما آنچه تکرار شده، ضعف بنیادی در مدیریت رسانه‌ای بحران است. در حادثه بندر شهید رجایی، مانند بحران‌های پیشین، رسانه‌ها فارغ از گرایش سیاسی خود، نتوانستند روایت مؤثر، معتبر و سریعی ارائه دهند. این خلأ، فضای بحران را به جولانگاه شایعات بدل کرد.

تضاد در گزارش‌های اولیه – از «انفجار مخزن سوخت» تا «آتش در کانتینرهای پتروشیمی» و «شایعه انفجار محموله موشکی چینی» – نشان می‌دهد که رسانه‌های داخلی در لحظات اولیه، نه منبع موثقی داشتند و نه الگویی برای اطلاع‌رسانی بحران.

تعلل در اطلاع‌رسانی رسمی، نبود مرجع اطلاع‌رسانی معتبر، رشد رسانه‌های بی‌هویت مجازی و واکنش‌های هیجانی نهادهای رسمی و غیررسمی، در کنار بی‌مسؤولیتی برخی چهره‌های رسانه‌ای و سیاسی، باعث شد بار دیگر افکار عمومی، قربانی موج‌های متوالی شایعه شود

حقیقت، نخستین قربانی

در چنین شرایطی، نخستین چیزی که آسیب می‌بیند حقیقت است. پیش از آنکه امدادگران به محل برسند یا ابعاد حادثه روشن شود، برخی چهره‌های رسانه‌ای چون احمد زیدآبادی، تحلیل‌های خود را در فضای مجازی منتشر کردند. زیدآبادی در کانال تلگرامی خود، با ربط‌دادن انفجار به مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط، به سرعت فرضیه خرابکاری را مطرح کرد.

چنین پیش‌داوری‌هایی که مبتنی بر داده‌های ناقص و تحلیل‌های سیاسی شتابزده هستند، نه تنها کمکی به درک دقیق ماجرا نمی‌کنند، بلکه بر اضطراب اجتماعی می‌افزایند. عجیب آنکه همین افراد، ساعاتی بعد از «ضعف اطلاع‌رسانی رسمی» گله می‌کنند؛ در حالی که خود، سهمی در آشفته کردن فضا دارند.

بندر شهید رجایی؛ یک تکرار تلخ

ماجرای بندر شهید رجایی، بازنمایی کاملی از بحران روایت در ایران بود. در ساعات ابتدایی، کانال‌های خبری اصلاح‌طلب با استناد به منابع غیررسمی، از حمله امنیتی سخن گفتند. رسانه‌های اصولگرا نیز بی‌آنکه صحت اطلاعات را بررسی کنند، روایت‌های مشابه را بازنشر کردند.

در میانه این آشوب، روایت رسمی – که حادثه را محدود به آتش‌سوزی کانتینرها اعلام می‌کرد – با تأخیر منتشر شد و نتوانست روایت غالب را تغییر دهد. نتیجه آن شد که حتی پس از روشن‌شدن نسبی ماجرا، ذهنیت افکار عمومی همچنان درگیر سناریوهای انفجار و خرابکاری باقی ماند.

این الگو، پیش‌تر در بحران‌هایی چون سقوط هواپیمای اوکراینی، حوادث کرمان، انفجار پارچین و سیل‌های شمال کشور نیز مشاهده شده بود: تعلل روایت رسمی، میدان دادن به روایت‌های بی‌پایه، و در نهایت، فرسایش اعتماد عمومی.

دلایل ساختاری بحران اطلاع‌رسانی

تحلیل ریشه‌ای این وضعیت چند نکته کلیدی را نشان می‌دهد:

فقدان پروتکل واحد اطلاع‌رسانی: رسانه‌ها بدون دستورالعمل مشخص، بر اساس حدس و گمان عمل می‌کنند.

تأخیر در روایت رسمی: خلأ اولیه، مجال گمانه‌زنی بی‌پایه را باز می‌کند.

ضعف در ارجاع به منابع معتبر: استفاده از تعابیر مبهمی چون «منابع آگاه»، باعث بی‌اعتباری خبرها می‌شود.

نگاه سیاسی و رقابتی به بحران‌ها: بحران‌ها به جای اطلاع‌رسانی، به میدان رقابت جناحی تبدیل می‌شوند.

رسانه‌های رسمی محافظه‌کار و بی‌کنش: منتظر تأیید رسمی می‌مانند و روایتگری فعال ندارند.

جنگ روایت‌ها؛ رسانه‌های داخلی چگونه عمل کردند؟

واکنش رسانه‌های داخلی، خود بخشی از بحران بود. رفتار جریان‌های مختلف سیاسی به این شرح قابل خلاصه است:

رسانه‌های انقلابی، یا حادثه را دشمن‌محور روایت کردند یا با برجسته‌کردن مدیریت بحران، به امیدآفرینی شتابزده روی آوردند، بدون پاسخ به عطش جامعه برای حقیقت.

رسانه‌های دولتی، چون ایرنا و ایسنا، به خاطر احتیاط بیش از حد، کند و بی‌کنش عمل کردند و فرصت اطلاع‌رسانی مؤثر را از دست دادند.

رسانه‌های اصلاح‌طلب، حادثه را بهانه‌ای برای حمله به ساختارهای امنیتی و حاکمیتی کردند و با استناد به منابع نامشخص، تحلیل‌هایی ساختند که خود به اضطراب اجتماعی دامن زد.

روایت بسازیم یا آن را واگذار کنیم؟

تجربه‌های مکرر نشان می‌دهد در عصر انفجار اطلاعات، «خلأ روایت رسمی» معادل با «روایت‌سازی غیررسمی» است. اگر رسانه‌های رسمی و نهادهای مسؤول، روایت صحیح، سریع و مستند خود را عرضه نکنند، میدان بی‌در و پیکر فضای مجازی، داستان‌های خود را خواهد نوشت؛ داستان‌هایی که گاه تا مدت‌ها از ذهن مردم پاک نمی‌شود.

بحران اطلاع‌رسانی بندر شهید رجایی، بار دیگر هشدار داد: بدون الگوی روشن و پویا برای مدیریت رسانه‌ای بحران‌ها، اعتماد عمومی، مهم‌ترین سرمایه اجتماعی، همچنان قربانی خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید