تحولات منطقهای و بینالمللی ثابت کرده است که ایران نه تنها در برابر تهدیدها و تحریمهای آمریکا تسلیم نشده، بلکه با تقویت جایگاه راهبردی خود، واشنگتن را ناچار به تجدید نظر در سیاستهای شکستخوردهاش کرده است. حالا این آمریکاست که به مذاکره نیاز دارد، نه از سر میل، که از سر ناچاری.
تحلیل جامع از تحولات اخیر در روابط ایران و آمریکا نشاندهنده تغییرات اساسی در معادلات قدرت منطقهای است. در چند سال اخیر، شاهد تحولات چشمگیری در روابط دو کشور بودهایم که ریشه در تصمیمات استراتژیک هر دو طرف دارد. اما نقطه شروع این تحولات را باید از کمی عقبتر بررسی کنیم.
در سال ۲۰۱۸، دولت آمریکا به رهبری دونالد ترامپ تصمیم گرفت از توافق هستهای که پس از مذاکرات پیچیده و زمانبر حاصل شده بود، خارج شود. ترامپ و تیم مشاورانش در کاخ سفید بر این باور بودند که با اعمال تحریمهای فلجکننده میتوانند در مدت کمتر از یک سال نظام جمهوری اسلامی را مجبور به تسلیم کنند. آنها پیشبینی کرده بودند که اقتصاد ایران با کاهش ۴۰ درصدی درآمدهای نفتی مواجه خواهد شد، تورم به ۱۰۰۰ درصد خواهد رسید و نظام بانکی کشور کاملاً فرو خواهد پاشید.
سوء محاسبات آمریکا از داخل ایران
اما واقعیتهای میدانی نشان داد که این محاسبات تا چه اندازه از واقعیتهای جامعه ایرانی دور بوده است. ایران نه تنها از این طوفان تحریمها جان سالم به در برد، بلکه با رشد صنایع داخلی، توسعه روابط اقتصادی با همسایگان و تقویت زیرساختهای دفاعی، به یکی از بازیگران کلیدی منطقه تبدیل شد.
اما همه این موارد بر سوء محاسبات سیاسی در داخل ایران استوار بود که عبارت بودند از:
• اعتراضات مردمی: پیشبینی میشد که تحریمها منجر به اعتراضات گستردهای در ایران خواهد شد، اما در واقع، حمایت مردمی از نظام تقویت شد.
• شکاف میان مردم و نظام: ترامپ انتظار داشت که تحریمها شکافهای عمیقی را در جامعه ایران بهوجود آورد، اما این امر بهجای آنکه به تضعیف نظام منجر شود، موجب تقویت وحدت ملی گردید.
• انزوای بینالمللی: تصور میشد که ایران بهطور کامل از جامعه بینالمللی منزوی خواهد شد، در حالی که ایران با دیپلماسی فعال، روابط خود را با کشورهای دیگر حفظ کرد.
اما ایران در مقابل این فشارها، سیاست مقاومت هوشمندانه را در پیش گرفت. اولین واکنش ایران، کاهش تعهدات خود در چارچوب برجام بود. ایران بهتدریج و بر اساس قانون اقدام راهبردی، گامهایی را برای افزایش فعالیتهای هستهای خود برداشت. افزایش سطح غنیسازی اورانیوم به ۲۰ درصد و سپس ۶۰ درصد، توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته و افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده، از جمله این اقدامات بود. این تصمیمات باعث شد ایران از نظر فنی به موقعیت بهتری در مذاکرات دست یابد.
آمار و ارقام چه میگویند
بررسی آمار و ارقام نشان میدهد هزینههای آمریکا در فشار علیه ایران به مراتب بیشتر از دستاوردهایش بوده است که آمار از جمله این هزینهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• هزینه ۲۸۰ میلیارد دلاری آمریکا در اجرای سیاست فشار حداکثری
• کاهش ۴۰ درصدی نفوذ آمریکا در منطقه غرب آسیا
• افزایش ۷۵ درصدی روابط ایران با همسایگان
• رشد ۶۰ درصدی مبادلات اقتصادی ایران با شرکای آسیایی
تحریمها همچنین به جای توقف پیشرفتهای علمی ایران، به محرکی برای جهشهای تکنولوژیک به خصوص در حوزه هستهای تبدیل شد که ازاین موارد میتوان به موفقیتهای زیر اشاره کرد.
• دستیابی به چرخه کامل سوخت هستهای
• توسعه سانتریفیوژهای نسل جدید IR-۶ و IR-۹
• پیشرفت در حوزه هوافضا با پرتاب موفق ماهوارهبرهای بومی
• رشد چشمگیر در تولید دارو و تجهیزات پزشکی
در بعد اقتصادی، ایران با وجود تحریمهای سخت آمریکا، توانست با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه از پسرفت و فشار اقتصادی مضاعف و شکننده جلوگیری کند. ایجاد شبکههای جدید تجاری، توسعه روابط با همسایگان و تقویت همکاری با قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه، به ایران کمک کرد تا فشارهای اقتصادی را تحمل کند. برنامههای حمایت از تولید داخلی و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی نیز در این زمینه مؤثر بود.
سیاستهای اقتصاد مقاومتی در سالهای اخیر به تحولات ساختاری چشمگیری در اقتصاد ایران منجر شده است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• رشد ۴۲ درصدی تولید محصولات دانشیان در پنج سال اخیر
• افزایش سهم صنایع هایتک به ۲۸٪ از کل صنایع کشور
• خودکفایی در تولید ۸۵٪ از کالاهای اساسی
• توسعه کریدورهای تجاری شمال-جنوب و شرق-غرب
• جهش ۶۵ درصدی صادرات فنی و مهندسی
در عرصه نظامی، نیز با حفظ و تقویت توان بازدارندگی خود، مانع از هرگونه اقدام نظامی آمریکا شد. توسعه برنامه موشکی، تقویت نیروها و نمایش توانمندیهای دفاعی، پیام روشنی به آمریکا و متحدانش بود که هرگونه اقدام نظامی هزینههای سنگینی خواهد داشت. حادثه ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط ایران نمونه بارزی از این توانمندیها بود.
در حوزه توانمندیهای دفاعی ایران به سطحی رسیده است که تمام معادلات امنیتی منطقه را تحت تأثیر قرار داده. موارد زیر از جمله دستاوردهایی هستند که در میانه سختترین تحریمها حاصل شدهاند.
• دستیابی به سامانههای پدافندی با قابلیت رهگیری همزمان ۱۰۰ هدف
• توسعه ناوگان زیردریاییهای تهاجمی با قابلیت عملیات در آبهای دور
• تکمیل زنجیره بازدارندگی موشکی با بردهای مختلف
• ایجاد شبکه یکپارچه اطلاعاتی-امنیتی در منطقه
در بعد دیپلماتیک نیز، ایران با حفظ مواضع اصولی خود، نشان داد که حاضر نیست تحت فشارهای آمریکا از حقوق مسلم خود چشمپوشی کند. مذاکرات وین که با حضور قدرتهای جهانی برگزار شد، نشان داد که ایران به دنبال توافقی متعادل و عادلانه است، نه پذیرش شروط یکجانبه. موضع قاطع ایران در این مذاکرات باعث شد آمریکا نتواند به اهداف خود دست یابد.
البته دستاوردهای دیپلماسی ایران به این موارد محدود نمیشود و ایران در عرصه دیپلماسی به بازیگری کلیدی در سطح جهانی تبدیل شده است و دستاوردهای درخوری داشته است:
• نقش آفرینی مؤثر در بریکس و سازمان شانگهای
• ابتکارات صلحجویانه در بحرانهای منطقهای
• گسترش همکاریهای راهبردی با قدرتهای نوظهور
• تبدیل شدن به قطب حل بحران در غرب آسیا
این آمریکا است که به مذاکره با ایران نیاز دارد
در سطح منطقهای، تحولات اخیر نشان داد که موازنه قدرت به نفع ایران تغییر کرده است. افزایش قدرت منطقهایر ایران، موقعیت جمهوری اسلامی را به عنوان بازیگر اصلی منطقه تثبیت کرد. از سوی دیگر، متحدان سنتی آمریکا در منطقه مانند اسرائیل، نتوانستند مانع از این تحولات شوند.
تا کنون نیز در بعد بینالمللی، موضع ایران مورد حمایت بسیاری از کشورها قرار گرفته است. مخالفت روسیه و چین با تحریمهای آمریکا، حمایت کشورهای غیرمتعهد از حقوق هستهای ایران و انتقادات فزاینده از سیاستهای یکجانبه آمریکا، نشاندهنده تغییر در معادلات جهانی است. حتی متحدان اروپایی آمریکا نیز نتوانستهاند به طور کامل از سیاستهای این کشور حمایت کنند.
با این شرایط اگر امروز آمریکا پای میز مذاکره نشسته است از ضعف ایران نیست بلکه از تغییر رویکرد و تسلیم آمریکا است. سیاستمداران آمریکایی که روزی به امید تهدید و فشار تحریمها سعی داشتند ایران را به زانو دربیاورند امروز حرف از پذیرش توان هسته ای ایران میزنند.
تحول پارادایم قدرت در شرایط کنونی
تحلیل شرایط کنونی نشان میدهد که ایران با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه توانسته بر چالشها غلبه کند. در حالی که آمریکا با وجود تمام فشارها نتوانسته به اهداف خود دست یابد. آینده روابط دو کشور نیز نه کاملا مثبت و نه کاملا منفی است و به عوامل متعددی بستگی دارد. اما آنچه مسلم است این است که ایران با حفظ اصول و تقویت توانمندیهای داخلی، موقعیت بهتری در معادلات منطقهای و بینالمللی دارد.
در پایان باید گفت که تجربه سالهای گذشته نشان داده است که سیاست فشار و تحریم نه تنها نتیجهای نداشته، بلکه موقعیت ایران را در بسیاری از عرصهها تقویت کرده است. این در حالی است که آمریکا با ادامه این سیاستها، روز به روز از اهداف خود دورتر میشود