آنچه در طی این روزها چالشساز شده، مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکره است. به نظر میرسد این مذاکرات هر چه که باشد در ابتدا مستقیم نخواهد بود.
یکم. ایران و آمریکا در طول سالیان اخیر و حتی در دولت شهید رئیسی و بعد از آن مداوماً مذاکراتی داشتهاند. رهبرانقلاب در دیماه گذشته تصریح کردند که لحاظ منافع آنها در چنین مذاکراتی تهدید مردمسالاری است. این نشان میدهد که مذاکراتی همواره وجود داشته و البته ملاحظاتی هم گاه در خصوص آن بوده.
دوم. مسئله دقیقا آنگاه حساس میشود که ۱)پای مذاکرات کلان به میان میآید، ۲)ترامپِ قاتل طرف مذاکره میشود، ۳)مذاکرات به مستقیم شدن سوق مییابد و ۴)مذاکرات نه در بستر نوعی همکاری که در بستر تهدید شکل میگیرد.
سوم. خصوصا پس از آتشبس در غره، موضع به ظاهر ضدجنگ ترامپ، سادهلوحیهایی را در ایران به دنبال داشت که از آمریکا تصویر یک آمریکای خوب میساخت؛ آمریکایی که دیگر مثل گذشتهاش نیست. واضح شد که چنین تصویری چقدر سخیف بوده است.
چهارم. ذوقزدگی دولت پزشکیان در مقابل بازیِ فریب ترامپ که همراه با فضاسازی دیپلماتهای سابق بود، طبیعتاً باید با مواجهه صریح جریان انقلابی مواجه میشد که مهدی کوچکزاده این نقش را در مجلس بیش از همه بر عهده گرفت. این در شرایطی بود که حتی وزارت خارجه هم با توجه به مواضع ترامپ به بیحاصل بودن مذاکرات رسیده بود اما تنها ماندن کوچکزاده در بیان موضع انقلابی، بار مسئولیتِ موضعگیری صریح را بیش ازهمه متوجه رهبری کرد.
پنجم. دقیقاً چرا اکنون مذاکره مطرح میشود؟ مسئله را باید بخشی از مناسبات محور مقاومت دید؛ یعنی بستری کاملا متفاوت با مذاکرات گذشته. جنگ پنهانی که بین محور مقاومت و جریان استکبار وجود داشت، از ۸اکتبر صورتی عریانتر به خود گرفت. طبیعتاً طرف مقابل در برابر پیشرویهای گام به گامش در سوریه و لبنان و فلسطین باید سراغ مادر شرور این بچهها بیاید. پس موضوعیت این مذاکرات دقیقاً نه حول تحریم یا مسائل پیشین که حول جنگ است.
ششم. ادبیات ترامپ ادبیاتی پرتناقض و دوسویه بود و متناسب با آن ادبیات طرف ایرانی هم دوسویه شد. ظهور واضحش را میتوان در دوگانگی ادبیات لاریجانی و عراقچی در مسئله سلاح هستهای دید.
هفتم. مطلوب طرف مقابل لیبیسازی ایران است و این را به صراحت نتانیاهو هم میگوید. واضح است که اگر چنین موضعی تعدیل نشود، فرجامی برای مذاکره متصور نخواهد بود. در طرف مقابل و در مقابل تهدید جنگ، طرف ایرانی با تهدید حرکت به سمت سلاح هستهای و به رخ کشیدن قدرت نظامی درصدد ایجاد موازنه بوده است. آیا آمریکا بادست خود ایران را اتمی خواهد کرد؟
هشتم. مطابق بیان سرلشگر باقری رهبرانقلاب درچنین شرایطی اجازه مذاکرات غیرمستقیم را دادهاند وچنین مذاکراتی از بستر پیشنهادی ایران یعنی همان عمان پیگیری خواهد شد و نه امارات.
نهم. چنانچه مذاکره باید در بستر محور مقاومت فهم شود، قاعدتاً نمیتواند ونباید با صرف نظر از مسائل محور مقاومت پی گرفته شود. نمیشود فلسطین از نقشه پاک شود وما دلمشغول خودمان باشیم. به این ترتیب به نظر میرسد منطقاً مذاکره با هر گسترهای آغاز شود، ازنگاه هیچیک ازطرفین نمیتواند منطقه را کاملا نادیده بگیرد. نه برای طرف آمریکایی چنین نادیدهانگاریای مطلوب است و نه طرف ایرانی.
دهم. تصویرسازیِ رسانهایِ این مذاکرات چیزی است که تا کنون طرف ایرانی در آن عمیقاً از طرف آمریکایی که درسطح رئیسجمهور به میدان آمده، عقب مانده است.
یازدهم. موضع اقتدار هم در طرف ایرانی دچار خلل شد؛ تا آنجا که سرلشگر باقری هم لباس نظامی از تن درآورد تا پیام صلح بدهد!
دوازدهم. آنچه درگام نخست در عمان رقم میخورد چنین که شواهد برمیآید، بیش از آنکه مذاکرهای مشخص باشد، گفتوگوهایی اولیه در خصوص امکان مذاکره است. توضیحات وزارت خارجه آمریکا هم همین را میرساند:”آنچه در عمان اتفاق خواهد افتاد، مذاکره نیست؛ بلکه گفتوگو برای کشف آنچه است که میتوان از طریق مذاکره به دست آورد.”
سیزدهم. آنچه در طی این روزها چالشساز شده، مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکره است. به نظر میرسد این مذاکرات هر چه که باشد در ابتدا مستقیم نخواهد بود. غیرمستقیم بودن به معنای وجود نوعی واسطهگری است؛ چنانچه مثلا در دوران اوباما، کاترین اشتون درابتدای مسیر، چنین نقش میانجیگرایانهای را بین دوطرف ایفا کرده است. با توجه به مواضع تدامپ و نیز خبر واشنگتنپست که اگرمذاکره مستقیم نباشد، طرف آمریکایی به عمان سفر نخواهد کرد، به نظر میرسد مستقیم شدت مذاکرات درادامه و درصورت منطقی پیش رفتن روند غیرمستقیم، مدنظر دو طرف است. نسبت چنین وضعیتی هنوز باتاکیدات رهبرانقلاب مشخص نیست.
چهاردهم. درچنین شرایطی:۱)هرگونه ابراز خوشبینی و درب بهشت نشان دادن، واضح است که ابلهانه است.۲)گفتمان مقاومت و شرافت در مقابل قاتلان رذل و گستاخ بینالمللی باید تقویت شود. ما درمراسم سیزدهبهدر نیستیم.۳)نیازمند آرامشِ همراه با خشمایم.