بی‌اعتنایی به مقاومت، بزک کارشناسی است

از اصول اولیه در حکمرانی خردمندانه، اتکا به آرای کارشناسی است. روابط خارجی نیز که عرصه مناسبات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی بین جوامع است از وجوه راهبردی برخوردار می‌شود. البته در این بازار گرم بازی با پسوندهایی چون حکمرانی و راهبردی و عالی که بسیاری طبل‌های تو خالی را پشت عناوین پرطمطراق پنهان کرده است باید هوشیار بود که در نظام مسائل کشوری، واقعاً برخی امور جاری نیستند. چون پیامدهای بلندمدت برای سرنوشت کشورها دارند. یک سیاست انقباض پولی نیست که با ۵ درصد افزایش نرخ نزول و تنزیل بانکی یا عملیات بازار باز جبران شود.
ایران فارغ از آنکه در سیطره حاکمیت چه نوع از حکومت‌ها باشد؛ بنابه جبر جغرافیایی و امر تدریجی تاریخش، در مرز مذلت استعماری یا شکوه تمدنی بوده و خواهد ماند. یعنی می‌تواند کمی شُل کند و زیست بخور نمیر را با تلقین آنکه قرار نیست قدرتمند باشی در پیش بگیرد و یا می‌تواند رنج قدرت‌یابی را به جان بخرد.
شاید بتوان پس از انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ تا کنون، ایده‌پردازی و پشتیبانی از تشکیل پدیده‌ای فراملی تحت عنوان مقاومت را با ارزش‌ترین دارایی ذخیره‌ای ایران دانست که جای پای استواری بر دو تئوری شناخته شده علوم سیاسی و مدیریت دارد. قدرت هوشمند و تفکر سیستمی.
قدرت هوشمند می‌آموزد که اگر اراده یک دولت به نمایندگی از ملت، قدرت‌یابی است؛ منابع این قدرت، آمیخته پیچیده‌ای از خلق توان اقتصادی، خلق توان نظامی و برخورداری از عقبه گفتمانی خواهد بود. قدرت معنای ساده‌ای دارد به این عنوان که اخذ هر انتخاب به اراده خودتان باشد. محور مقاومت ابتکاری در کلاس تمدنی است که با معدل تفکر مدیران معمول در ایران در دو سده اخیر، ارتفاع قابل توجهی دارد و رگه‌هایی از الهامات الهی را متصور می‌سازد.

در همین رابطه، چرخاندن یک درب از اتحاد نظامی بر پاشنه‌ی اشتراک در یک برداشت دینی، در خاورمیانه پرآشوب پس از التهابات امنیتی انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه یک مگاپروژه راهبردی است. یعنی بر قرائت سیاسی مرحوم امام خمینی (رحمه الله علیه) از اسلام تکیه شد و یک فرصت بازدارندگی دفاعی را با کمربندی امنیتی و بی هیچ پیمان رسمی بین‌الدولی آن‌هم در شرایط انزوای کامل بین‌المللی ایجاد ساخت.
برای هر ناظر تیزبین، این اقدام درک صحیح از درآمیختگی قدرت گفتمانی و قدرت نظامی را نشان می‌دهد که آثار آن نیز پیداست. پیدا شدن آن هم به این است که رقیبان می‌کوشند ما را قانع کنند (بخوانید خواب زده) یا مجبور کنند که از آن دست بکشیم. گرچه همین که تشکیلات بین‌المللی مقاومت، خلق قدرتی نسبتاً هوشمند (که متأسفانه خالی از هم‌پیوندی با قدرت اقتصادی است) را رقم زده است تکلیف را روشن می‌کند که هرچه شنیدید و خواندید که خلاصه مدیریتی صفحه اولش، حتی درجه‌ای از بی اعتنایی به حفظ و بسط مقاومت داشته باشد حتماً استعاذه کنید و آن را در خوش‌بینانه‌ترین حالت از یامفت‌هایی با بزک کارشناسی تلقی‌ کنید.
تفکر سیستمی نیز مُتّکای پای دوم برای ابتکار مقاومت است. سیستم (آنقدر واژه نظام به هر معنای بی‌ربطی اقتران یافته است که نویسنده کراهت از استعمال آن دارد) مجموعه ای پیوسته از اجزای مستقل است که هدفی جمعی را دنبال می‌کنند و اختلال در هر جز، کل سیستم را مختل می‌سازد. سیستم‌ها از زوایای مختلفی دسته بندی شده اند. مثلا سیستم‌های پویا و ایستا. سیستم‌های باز و بسته. دراین میان، بیشترین مزیت را سیستم‌هایی دارند که در عین ارتباط سازگار میان اجزا، هریک از اجزا را به مثابه سیستمی در مقیاس کوچک‌تر تعریف می‌کند. چیزی شبیه به طبیعت بدن که هر سیستم از دستگاه و اندام و عضو و سلول در مقام سیستم‌های کوچکتر ساخته می‌شود. تحقق چنین امری در یک ساختار بین‌المللی و درک آنکه قدرت‌یابی ایران در گروه پلکان منطقه‌ای (و نه جهانی) است در سازمان مقاومت تبلور دارد. نوعی اداره فدرال‌گونه که مرکز تنها وظیفه پشتیبانی و مستشاری دارد و تنها هدف مشترک، سرنوشت غایی است که مطلوب همه‌ی اجزاست. هیچ‌جزئی جان‌فدای دیگری نیست اما خطر برای هر جز به معنای خطر قطعی برای اجزای دیگر است.

اذهان عمومی ولی نعمت و موکل هر دولت‌اند. اگر نخبگان که لایه میانی از دست رفته در حکمرانی ایرانی هستند خود را بیابند؛ باید مردم را توجیه کنند و دولت را تحدید کنند که از یک ذخیره استراتژیک بین‌المللی که بسیاری آرزوی خرید آن به چند هزار میلیارد دلار را دارند به چشم ارثیه خوران خوش‌گذران ننگرند. حالا که جنگ، جنگ تله‌هاست؛ هر تشویقی و نهیبی برای مفت‌خر کردن چنین دارایی، لالایی بدسگالانه است و دامی است که در آن تله‌ی بزک کارشناسی برای حکمرانی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید