با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
عربستان و امارات به عنوان دو همسایه، بهرغم همسویی مواضع و نقاط اشتراک بسیاری که دارند از گذشته در برخی حوزه ها دچار اختلافاتی نیز هستند. قدیمیترین اختلاف این دوهمسایه به اختلافات مرزی آنها بر میگردد که در طول سالهای متمادی حلنشده باقی مانده است. اما با تغییر نقش امارات و افزایش کنشگری این کشور کوچک در سطح منطقهای و فرامنطقهای بالتبع گستره و عمق اختلافات این دوکشور نیز افزایش پیدا کرده و به حوزههای مختلف سرایت نموده و هم اکنون به سطحی رسیده که به طور آشکار در مقابل دیدگان افکار عمومی قرار گرفته است.
زمینههای اختلافات در یمن
عربستان و امارات به عنوان دو رأس اصلی با ایجاد ائتلاف عربی در سال ۲۰۱۴ تهاجم سراسری به یمن را با نام «عاصمه الحزم» و با هدف سرکوب کامل انصارالله و اخراج آنها از صنعا و بازگرداندن منصور هادی به قدرت انجام دادند. در ابتدا این دو کشور اهداف و رویکردها مشترکی داشتند و تنوانستند تا مدتی نیز با یکدیگر کنار بیایند؛ اما از دورهای به بعد زمینههای اختلافات بین ابوظبی و ریاض در یمن ایجاد شد و هرچه جلوتر رفت نیز بر شدت و عمق آن افزوده شد؛ تا جایی که امارات در سال ۲۰۱۹ به طور رسمی از ائتلاف موسوم به عربی بیرون آمد.
اختلافات امارات و عربستان به اینجا نیز ختم نشد و عوامل نیابتی هر دو کشور در یمن به طور آشکار به تقابل با یکدیگر پرداختند و نبردهای خونینی را در شهرهای جنوبی به ویژه عدن برای به دست گرفتن تسلط سیاسی و امنیتی انجام دادند که در نهایت این طرفداران امارات بودند که توانستند عوامل سعودی را شکست داده و بر مناطق جنوبی مسلط شوند. حتی پس از یک سال پیگیری و فشارهای عربستان که منجر به توافق موسوم به ریاض به منظور تقسیم قدرت در یمن بین طرفداران امارات و سعودی شد نیز طرفداران امارات مانند شورای انتقالی جنوب در عمل حاضر نشدند به اصل اساسی توافق یعنی تقسیم برابر قدرت در مناطق تحت نفوذ رضایت دهند و اجرای این توافق ماهها به تعویق افتاد و در عمل نیز به درستی اجرا نشد. به طور کلی عربستان و دولت منصورهادی همواره از امارات و سیاستهای آن در یمن ناراضی بوده و معتقدند در بسیاری از موضوعات به آنها خیانت شده است.
عربستان و دولت منصورهادی همواره از امارات و سیاستهای آن در یمن ناراضی بوده و معتقدند در بسیاری از موضوعات به آنها خیانت شده است
واکاوی اختلافات دو کشور در موضوع نفت و اوپک پلاس
علنی شدن اختلاف امارات و عربستان به ماجرای نشست اوپک پلاس باز میگردد که اعضا برای کاهش تولید به منظور افزایش قیمت نفت توافق کردند اما نماینده امارات به صراحت با این تصمیم به مخالفت برخاست و اعلام کرد امارات بنایی برای کاهش تولید خود بر مبنای سهمیه اوپک پلاس ندارد که این موضوع با واکنش تند نماینده عربستان و تنش لفظی این دو در جلسه منجر شد.
در این ارتباط شاهزاده عبدالعزیز بنسلمان، وزیر انرژی عربستان سعودی در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ با اشاره به ضرورت تمدید توافق کاهش تولید میان اعضا عنوان کرد که چنین تصمیمی باعث بهبود شرایط خواهد شد. این شاهزاده سعودی در بخش دیگری از گفتوگویش به جدی بودن اختلافات دیپلماتیک و انزوای ابوظبی در اتحاد اوپکپلاس پرداخت و گفت: «اینکه یک کشور در برابر کل گروه اوپکپلاس قرار گرفته، برایم ناراحتکننده است، اما واقعیت دارد» (۱) . در مقابل سهیل المزروعی، وزیر انرژی امارات نیز در گفتوگو با بلومبرگ گفت: «امارات طرفدار افزایش بیقید و شرط تولید است؛ چیزی که بازار به آن نیاز دارد. با این حال تصمیمگیری برای تمدید توافق تا پایان سال۲۰۲۲، درحال حاضر ضرورتی ندارد.» (۲)
اماراتیها از سال گذشته به سهمیه تولید خود معترض بودند و آنگونه که المزروعی در این گفتوگو نیز عنوان کرد در واقع به آنها بیشترین میزان کاهش تولید در توافق تحمیل شده است و مقامات این کشور حتی در برههای دیگران را تهدید به خروج از اوپک کردند. المزروعی درباره سهمیه امارات گفت: «با توجه به اینکه به عرضه نفت بیشتری نیاز داریم، این سهمیه کاملا ناعادلانه است». (۳) او همچنین گفت: «امارات فعلا برنامهای برای ترک اوپک ندارد و متعهد است که حداقل تا زمان انقضای توافق کنونی در ماه آوریل به آن پایبند باشد.» (۴)
آنچه روشن است اعتراض قاطع و یکتنه امارات به تصمیم اوپک پلاس دقیقاً نشانگر تلقی جدید امارات از جایگاه خود در منطقه است که البته موجب آشکار شدن اختلافاتش با عربستان شد. این عیان شدن اختلافات در تضاد کامل با روش دو کشور در حلوفصل اختلافات در پشت صحنه است.
اعتراض قاطع و یکتنه امارات به تصمیم اوپک پلاس دقیقاً نشانگر تلقی جدید امارات از جایگاه خود در منطقه است که البته موجب آشکار شدن اختلافاتش با عربستان شد
اختلافات دامنهدار مرزی
عربستان سعودی اختلافات زیادی در مرزهای مشترك خود با كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس دارد كه این اختلافات بخصوص پس از اكتشاف نفت در این مناطق حتی به نزاع و درگیری بین آنها نیز كشیده شده است. صحرای البریمی منطقه مورد اختلاف بین دو كشور است كه ۹۸۵ كیلومتر مربع وسعت دارد و خلیج فارس را از خلیج عمان جدا میكند. البریمی بین كشورهای عربستان، امارات و عمان قرار داشته و به دلیل ذخایر فراوان نفت و آبهای زیرزمینی همیشه مورد نزاع بین آنها بوده است.
شیخ زاید بن نهیان رئیس آن زمان دولت تازه تاسیس امارات در سال ۱۹۷۴ (سه سال پس از استقلال این كشور) به عربستان سفر كرد و دو كشور توافقنامهای سری و مخفیانه را موسوم به «توافقنامه جده» بدون اطلاع قطر درباره اختلافهای خود در مناطق البریمی امضا كردند. براساس این توافق، عربستان مناطق ساحلی شرقی خور العدید را بدست آورد و در مقابل از منطقه البریمی كه اكنون العین گفته میشود عقب كشید؛ منطقهای كه از قرن ۱۹ میلادی تاكنون منطقه اختلاف بین عربستان، عمان و امارات بوده است.
بعدها با روی کارآمدن خلیفه بن زیاد حاکم جدید امارات به توافق قبلی اعتراض شد و دولت امارات در سال ۲۰۰۹ شورایی را با نام شورای تعیین مرزها تشكیل داد تا موضوع توافق مرزی با عربستان در سال ۱۹۷۴ را مورد بررسی قرار دهد.
عربستان پیش از این نیز در سال ۲۰۰۶ میلادی با احداث خط لوله «دلفین» برای انتقال گاز قطر به امارات مخالفت و ادعا كرده بود كه این خط لوله از آبهای سرزمینی عربستان (منطقهای به نام گذرگاه خور العدید) عبور میكند. عربستان بر این باور است كه بر اساس توافقنامه ۱۹۷۴ جده منعقد شده بین عربستان و امارات، این منطقه نیز به عربستان تعلق دارد. خورالعدید دارای ذخایر نفتی فراوانی است كه در امتداد خط ساحلی به طول ۲۵ كیلومتر به سواحل خلیج فارس در حد فاصل مرزهای خاكی ابوظبی و قطر به خاك عربستان قرار دارد. ۸۰ درصد ذخایر نفتی منطقه «خیز الشیبه» كه طبق برآوردها بیش از ۱۵ میلیارد بشكه ذخایر قطعی نفت و حدود ۶۵۰ میلیون متر مكعب گاز طبیعی است در این منطقه قرار دارد.
نوع رابطه با قطر
چهار کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر در سال ۲۰۱۷ با اتهام کمکهای همهجانبه قطر به تروریسم با این کشور به طور کامل قطع رابطه کردند و تمامی مرزهای دریایی، زمینی و هوایی خود را به روی این کشور بستند و عملاً آن را به محاصره درآوردند. این اقدام که با هماهنگی و همراهی دولت ترامپ در آن موقع صورت گرفت عملاً با هدف سرنگونی خاندان سلطنتی در این کشور و تصرف آن توسط این کشورها انجام شد که البته با کمک کشورهایی مانند ایران و ترکیه و البته صبر و تدبیر خود قطریها در نهایت به رفع عملی محاصره از این کشور انجامید و در پایان نیز پس از گذشت حدود چهار سال و در آستانه روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا با ابتکار محمد بن سلمان، با برگزاری نشست شورای همکاری در شهر ابوالعلاء عربستان و حضور امیر قطر به آشتی این کشورها ختم شد.
اما در موضوع آشتی و عادیسازی روابط با قطر نیز بین عربستان و امارات اختلاف جدی به وجود آمد. زیرا عربستان عقیده داشت در آستانه استقرار دولت جدید در آمریکا و تغییر رویکردها قطعاً اقدام چهار کشور در محاصره قطر با مخالفت تند دولت بایدن مواجه میشود و این مسئله زمینه تنش میان آمریکا و کشورهای عربی خواهد شد. از طرفی بن سلمان میخواست پیش از استقرار بایدن شورای همکاری را به هر نحو ممکن یکدست و متحد نموده تا برابر دولت جدید آمریکا موضع مطلوبتری داشته باشد. اما امارات به دلایل مختلفی ازجمله اختلافات جدی با قطر بر سر موضوعاتی چون اخوان المسلمین یا عملکرد شبکه الجزیره مخالف این سیاست جدید بود و مخالفت خود را با حضور در سطحی پایین در اجلاس العولاء (سران) نشان داد و بر خلاف بیشتر اعضا، «محمد بن راشد» حاکم دبی از طرف امارات در این اجلاس حاضر شد. بعد از اجلاس نیز امارات بر خلاف عربستان روند عادیسازی روابط با قطر را بسیار کند پیش برد.
عربستان و امارات در نحوه تعامل با ترکیه به عنوان یک کشور اثرگذار اخوانی که به طور آشکار از همه جریانهای اخوانی در منطقه از قطر، حماس، تونس و مصر حمایت کرده به شکل واحدی مواجهه نداشتهاند
نوع مواجهه با اخوان المسلمین در منطقه
هر دو کشور عربستان و امارات به سبب دیدگاههای ایدئولوژیک و نوع جهانبینی با تفکر اسلام سیاسی مشکل داشته و همواره با آن به مخالفت پرداختهاند. جنبش اخوان المسلمین نیز قدیمیترین و منسجمترین جنبش اسلامی در منطقه است که به طور آشکار پیگیر پروژه اسلام سیاسی است. نقطه عطف اقدامات و فعالیتهای اخوان نیز دوره انقلابهای بهار عربی بود که در طی آن دست کم در دو کشور مهم عربی یعنی مصر و تونس با برکناری دیکتاتورها دولتهای اخوانی بر سرکار آمدند و این مقطع جایی بود که عربستان و امارات به عنوان دو بال اصلی بلوک ارتجاع منطقه به مقابله با اخوان برخاستند و در نهایت با مجموعهای از اقدامات و انجام کودتا محمد مرسی و دولت اخوانی او را در مصر سرنگون کردند و در ادامه در سال ۲۰۲۱ با اقدام شبه کودتایی رئیسجمهور تونس آخرین دولت اخوانی منطقه را نیز ساقط کردند.
اما این دو کشور در مواجهه با همه مصادیق اخوانیسم در منطقه موضع واحد و مشترکی نداشته و ندارند و بعضاً در عمل کاملاً در تضاد کامل با یکدیگر عمل میکنند. مثلاً عربستان و امارات در نحوه تعامل با ترکیه به عنوان یک کشور اثرگذار اخوانی که به طور آشکار از همه جریانهای اخوانی در منطقه از قطر، حماس، تونس و مصر حمایت کرده به شکل واحدی مواجهه نداشتهاند. گرچه هر دو کشور از عاملان و پشت پردههای کودتای ۲۰۱۶ ترکیه بودند و برای سرنگونی اردوغان تلاش کردند ولی بعد از گذشت چند سال و تغییر مناسبات در منطقه، مشاهده شد که امارات که نوک پیکان مقابله با اخوان در منطقه است و در این موضوع از سعودی نیز پیشتازتر است به طور آشکار به سوی عادیسازی روابط با ترکیه رفت و محمد بن زاید طی سفری به ترکیه و دیدار با اردوغان و انعقاد قراردادهای اقتصادی این پروژه را تکمیل نمود و این در حالی است که عربستان تنها به چند دور مذاکرات پنهانی با ترکیه به منظور بهبود روابط بسنده کرد. این تفاوت و اختلاف در رویکرد و عملکرد را حتی میتوان در موضوع عادیسازی روابط با قطر اخوانی نیز مشاهده کرد که در آنجا عربستان به سرعت به دنبال عادیسازی کامل روابط با دوحه رفت ولی امارات چنین نکرد.
مسئله دیگری که موجب اختلاف دیدگاه و عملکرد این دو کشور در مواجهه با اخوان شد، یمن است. عربستان به واسطه جبههبندیهای داخلی این کشور، همپیمان حزب اخوانی اصلاح است چراکه این حزب متحد اصلی دولت منصورهادی است. مقتضیات بحران یمن، سعودی مخالف اخوان را به حمایت از یکی از قدیمیترین و شاخصترین گروههای اخوانی در منطقه سوق داده است. اما در مقابل امارات با حمایت از جریانهایی مانند شورای انتقالی جنوب در عمل مقابل حزب اصلاح و دولت منصورهادی قرار دارد.
رقابتها در شمال آفریقا
تحولات پر فراز و نشیب کشورهای شمال آفریقا طی سالهای اخیر و تلاش قدرتهای منطقهای و جهانی به منظور اثرگذاری بر آن و ایجاد نفوذ در این کشورها همواره جزو موضوعات مورد بررسی در عرصه تحولات منطقهای و بینالمللی بوده است. در این میان تنها کشوری که شاید بتوان ردپای آن را در تحولات همه کشورهای این منطقه به روشنی دید، امارات متحده عربی است. همانگونه که گفته شد امارات هم در ماجرای کودتای مصر و سرنگونی مرسی یک پای اصلی ماجرا بود و هم در ماجرای سرنگونی دولت اخوانی در مصر از طرفهای تأثیرگذار ماجرا بود.
همچنین امارات با ایجاد شبکهای از شبه نظامیان و تجهیز و تسلیح آنها توانست در جنگ داخلی لیبی دولت مورد حمایت بینالمللی را به طور اساسی به چالش بکشد و هم در ماجراهای کودتای سودان و برکناری عمر البشیر و استقرار یک دولت نظامی بازیگر اصلی تحولات بود. همانگونه که روشن است امارات در راستای سیاست خود مبنی بر ایجاد و بهرهمندی از گروههای شبه نظامی همسو توانسته در مجموعهای از تحولات منطقه از یمن تا شمال آفریقا اثرگذاری جدی داشته باشد و در این مسیر برادر بزرگتر و همپیمان خود یعنی عربستان را به روشنی کنار بزند. کاملاً واضح است که امروز عربستان در بسیاری از این مناطق مورد اشاره در رقابت کامل با امارات است و نتوانسته خود را به رقیب و برادر کوچکتر خود برساند.
به نظر میرسد علت اصلی اختلافات بین امارات و عربستان به سبب تغییر ادراک امارات از جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقهای است. این وضعیت جدید بیانگر این نکته است که ابوظبی نمیخواهد به بازیگران دیگر از جمله عربستان اجازه نادیده گرفتن منافع خود را بدهد
عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی
در موضوع عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز دو کشور دارای اختلاف نظر و تفاوت در دیدگاه و عملکرد هستند. امارات به عنوان نخستین کشور عربی به طرح عادیسازی روابط با رژیم و پیمان موسوم به ابراهیم پیوست و به سرعت روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را با این رژیم آغاز کرد. اما در مقابل سعودی بهرغم فشار طرفهای مختلف تا این لحظه دست کم به صورت رسمی به پروژه عادیسازی تن نداده و ظاهراً شروط و تحفظاتی را مدنظر دارد. حتی به نظر میرسد عربستان از سرعت عمل امارات در برقراری و تعمیق رابطه با رژیم صهیونیستی نیز چندان خشنود نیست. شدت عمل امارات در پروژه عادیسازی و ترغیب کشورهای عربی دیگر مانند بحرین، سودان و… برای پیوستن به این مسیر به نوعی عربستان را نیز برای اتخاذ موضع در قبال این موضوع تحت فشار گذاشته است. زیرا سران ریاض یا باید مانند بقیه به طور علنی به مسیر عادیسازی بپیوندند که مغایر با سیاست اعلامی آنها در حمایت از مسئله فلسطین است یا باید به ناچار با فشارها و محذوریتهای عدم همراهی با این پروژه کنار بیایند. بر این اساس میتوان گفت اقدام امارات در عادیسازی و کیفیت آن به نوعی عربستان را دچار چالش کرده و این مسئله از محورهای اختلافات دو کشور به حساب میآید.
نتیجهگیری
به نظر میرسد علت اصلی اختلافات بین امارات و عربستان به سبب تغییر ادراک امارات از جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقهای است. این وضعیت جدید بیانگر این نکته است که ابوظبی نمیخواهد به بازیگران دیگر از جمله عربستان اجازه نادیده گرفتن منافع خود را بدهد. اعتراض امارات در اوپک پلاس و مخالفت آشکار با تصمیم عربستان دقیقاً در این راستا ارزیابی میشود که البته با مشی شناخته شده دو کشور در تضاد است. هر دو دولت در حال تکامل و درک بهتر روابط با یکدیگر هستند و به طور فزایندهای در چندین حوزه رقابت میکنند، اما در عین حال هنوز به یکدیگر احتیاج دارند.
علت دیگر این اختلافات و آشکار شدن آن تا حد زیادی به دلیل عدم موفقیت نهادهایی چون شورای هماهنگی عربستان و امارات (در سال 2016 تأسیس شده) و شورای همکاری خلیج فارس (GCC) است. البته تمایل کشورهای حاشیه خلیج فارس در شخصیسازی روابط را نیز نباید از نظر دور داشت.
اگر اختلافات دوکشور کنترل نشود همانند گلوله برفی بر کل تحولات منطقه تأثیر منفی میگذارد. ولی شرایط هنوز به مرحلهای نرسیده که چنین تأثیراتی در منطقه رخ دهد. علاوه بر اینکه اختلافات دوکشور از سطح رقابتهای مرسوم به کارزارهای رسانهای در سطح نخبگان در فضای مجازی کشیده و شخصیتهای هر دوکشور حملات تندی را علیه کشور مقابل انجام میدهند.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.