آتش سوزی مهیب کنونی در لسآنجلس بار دیگر جلوه هایی عینی از ناکارآمدی حکمرانی آمریکایی در مواجهه با چالش های ساده و طبیعی را به نمایش گذاشت. در کنار این مساله، مردم آمریکا اکنون از خود می پرسند که چرا وقتی کشورشان از زیرساخت های لازم برای مقابله با بحران هایی نظیر آتش سوزی و یا مقابله با طوفانهای شدید بیبهره است، دولت آمریکا سالانه میلیاردها دلار را خرج ماجراجویی های دور و دراز نظامی خود در اقصی نقاط جهان می کند؟
لس آنجلس آمریکا به تازگی صحنه یک آتش سوزی مهیب بوده است. به گفته مقام های آمریکایی، آتش در بخش جنگلی لسآنجلس موجب کشته شدن دست کم 11 آمریکایی شده و البته که بیش از 100 هزار خانه نیز در آتش سوخته است. مقام های آمریکایی گفته اند که با فعالیت سگهای زندهیاب، شمار قربانیان آتش سوزی بیشتر هم خواهد شد. منابع رسمی در آمریکا همچنین اعلام کرده اند که وزش بادهای خشک با سرعت بالا در لسآنجلس سبب شده تا سرعت گسترش آتش سوزی بیشتر هم شود.
موضوعی که عملا دیگر مناطق مهم در آمریکا نظیر نیویورک را هم با خطر رو به رو کرده است. انتشار اخبار مختلف در مورد نابودی کامل خانه های ستاره های مشهور سینمای آمریکا نظیر لئوناردو دی کاپریو یا میل گیبسون و حتی پسر جوبایدن رئیس جمهور کنونی آمریکا سبب شده تا رویداد آتشسوزی گسترده در لسآنجلس، ابعاد و بازتاب های گستردهتری را نیز به خود بگیرد. با این همه، این آتش سوزی و تبعات مهلک آن، با حداقل 3 نکته و پیام مهم همراه است که خوانش آنها از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
یک: زیر سوالرفتن چندباره مولفه کارآمدیِ حکمرانی آمریکایی
نظام حکمرانی در آمریکا چندین دهه است که سعی دارد خود را به مثابه الگوی محوری برای دیگر کشورها و ملت های جهان تعریف کند. در واقع، دولت آمریکا و جریان های تبلیغاتی متحد با آن چندین دهه است که با استفاده از اهرم های گوناگون سعی دارند این نکته که هر چه در آمریکا است، باید به مثابه نمودهای یک مدینه فاضله برای جهانیان تلقی شود را در ذهن میلیون ها انسان در اقصی نقاط جهان جا بیندازند.
با این حال، آتشسوزی جاری در لسآنجلس، بار دیگر نشان داد که تا چه حد این روایت سازی، غلط و دور از واقعیت است. اکنون جهان به عینه می بیند که آمریکا نه تنها توان مدیریت یک بحران نظیر آتش سوزی در لسآنجلس را ندارد بلکه از دیکر کشورها نظیر مکزیک برای کمک به آمریکا نیرو اعزم می شود. انتشار تصاویر مختلف از ناتوانی آتشنشانان آمریکایی در خاموش کردن شعله های آتش و استفاده آن ها از وسایل ابتدایی برای مقابله با توسعه آتش، نه تنها در آمریکا بلکه در جهان بازتاب های گسترده ای پیدا کرده است.
این در حالی است که همین دولتِ آمریکا و جریان های تبلیغاتی همسو با آن به اندک مسائل در دیگر بخش های جهان و به ویژه در کشورهایی که آن ها را به مثابه رقیب خود می پندارند، به نحوی ویژه می پردازند و ناکارآمدی ادعایی نظام های حکمرانی در دیگر مناطق دنیا را زیر سوال می برند. البته که ناکارآمدی دولت آمریکا در مواجهه با بلایای های طبیعی مسبوق به سابقه است و جو بایدن همین چند ماه قبل بود که در مواجهه با طوفان مهیب در آمریکا به مردم بخش هایی از این کشور گفت که بهتر است خانه های خود را ترک کرده و فرار کنند. در اقع او عملا گفت که آنها نباید امیدی به دریافت کمک از سوی دولت آمریکا داشته باشند و بهتر است جان خود را بردارند و محیط را ترک کنند!
دو: افشای سیاست منافقانه دولت آمریکا
دولت آمریکا تاکنون بارها و بارها در قابل کارزارهای تبلیغاتی و سیاسی هدفمند، برخی از دیگر دولت های جهان را به این مساله متهم کرده که پول های ملت های خود را به جای اینکه خرج آن ها کنند، خرج ماجراجویی های خودشان می کنند. حال در وضعیت کنونی و در بحبوحه آتش سوزی مهیب در لس آنجلس، بسیاری از آمریکاییها از خود می پرسند که چرا وقتی دولت آمریکا زیرساخت های لازم برای حمایت از آن ها در مواجهه با آتش سوزی مهیبی نظیر آنچه در لسآنجلس شاهد هستیم را ندارد، باید میلیاردها دلار را صرف برافروختن هر چه بیشتر شعلههای جنگ در غزه و اوکراین کند؟
چرا باید میلیاردها دلار را خرج حضور نظامی مستقیم خود در بیش از 130 کشور جهان کند؟ چرا پول مالیاتدهندگان آمریکایی نباید صرف محافظت از آن ها در مواقع بحرانی نظیر وضعیت کنونی در قالب آتشسوزی در لس آنجلس آمریکا شود؟ در یک سال اخیر، دولت آمریکا به کرات بسته های کمک چندین میلیارد دلاری را به رژیم اشغالگر قدس و البته اوکراین در بحبوحه تداوم یافتن جنگ های غزه و اوکراین اختصاص داده است. موضوعی که صرفا موجب کشته شده هزاران انسان بیگناه شده است.
این در حالی است که اگر تنها بخش اندکی از این پول خرج خودِ مردم آمریکا و ایجاد زیرساخت های حفاظتی و حمایتی از آن ها می شد، آمریکا اکنون با تبعات فاجعهبار رویدادی نظیر آتش سوزی در لسآنجلس مواجه نمیشد.
سه: ابرچالش سقوط پرستیژ بینالمللی آمریکا
دولت آمریکا در سال های گذشته با طیفی از رویدادها مواجه شده که هر کدام به سهم خود، تا حد زیادی موقعیت بین المللی این کشور را خدشهدار کرده اند. مثلا رکوردزنی بحران بدهی آمریکا و عبور آن از عدد 35 تریلیون دلار سبب شده تا آمریکا بدهکارترین کشور جهان باشد. در سال اخیر نیز شاهد بودیم که موسسات مطرح اعتبارسنجی اقتصادی در دنیا نظیر موسسه “فیچ”، برای دومین مرتبه متوالی اقدام به تنزل دادن رتبه اعتباری دولت آمریکا کردند.
در عین حال، در بخش های مختلف دنیا شاهد به خطر افتادن نفوذ سنتی واشینگتن هم بودهایم. خاورمیانه، شرق آسیا، آفریقا و حتی حیات خلوت این کشور در آمریکای لاتین، همه و همه نمودهای عینی این مساله را به نمایش گذاشته اند و سبب شده اند تا برخی از اندیشکدههای آمریکایی نظیر اندیشکده واتسون به وضوح از فرارسیدن چشم اندازهای مرتبط با زوال هژمونیک آمریکا سخن بگویند.
در همین چهارچوب، آتش سوزی یمهیب در لس آنجلس آمریکا و ایجادشدن رسوایی های قابل توجه برای نظام حکمرانی این کشور به واسطه بی کفایتی آن در مخاطب قرار دادن این بحران را نیز به نوعی باید در ادامه یک روند ادامه دار در سال های گذشته ارزیابی کرد که صرفا یک برونداد را به ذهن متبادر می کند: افول هژمونیک آمریکا در عرصه بین المللی قطعی است و گاه و بیگاه نشانه های مختلف آن نیز آشکار می شوند.