جولانی یک برساخت رسانه‌ای است

سعید آجورلو در گفت‌وگو با فرهیختگان در رابطه با پدیده جولانی و تحریرالشام جدید گفت: یکی مسئله برندینگ است، دیگری مسئله فکری و عقیدتی این گروه و سوم هم احتمالاً مباحث سیاسی مربوط به جولانی و تحریرالشام. به نظر من از نظر رسانه و برندینگ، جولانی درواقع نماد دستکاری واقعیت توسط رسانه‌های غربی است

 

در دنیای پیچیده سیاست و رسانه، گاهی یک چهره می‌تواند تبدیل به نمادی جهانی شود که هیچ ربطی به واقعیت‌ها و گذشته‌های تاریکش ندارد. یکی از این پدیده‌ها، احمد الشرع ملقب به ابومحمد الجولانی و گروه تحریرالشام است که به‌طور خاص از سوی رسانه‌های غربی بازسازی شده است. سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی، در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به بررسی این پدیده پرداخته و از آن به عنوان یک «برساخت رسانه‌ای» یاد می‌کند. او معتقد است رسانه‌های غربی با دستکاری در واقعیت‌ها، چهره‌ای جدید از جولانی ساخته‌اند درحالی‌که گذشته تاریک و عملکرد جنجالی‌اش همچنان دست‌نخورده باقی‌ مانده است. این تغییر چهره، تنها در عرصه رسانه‌ها و در راستای منافع غرب صورت گرفته است.

آجرلو با اشاره به روند «ری‌برندینگ» جولانی، آن را مشابه تلاش‌های مشابه در دیگر عرصه‌های سیاسی می‌داند، مانند روند مشابهی که در قبال چهره‌هایی نظیر رضا پهلوی شاهد بودیم. در این پروژه‌ها، رسانه‌ها با ایجاد یک تصویر جدید از افرادی با گذشته‌های پرسش‌برانگیز، سعی دارند آن‌ها را به عنوان چهره‌هایی «مناسب» برای گفتمان‌های جدید معرفی کنند. آجورلو با اشاره به این موضوع نشان می‌دهد که چطور رسانه‌های غربی توانسته‌اند حتی یک چهره همچون جولانی را از «تروریست» به «آزادی‌بخش» تبدیل کنند. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید.

 

این جولانی یک برساخت رسانه‌ای است

سعید آجورلو پدیده جولانی و تحریرالشام جدید را از چند منظر قابل بحث دانسته و تصریح کرد: «یکی مسئله برندینگ است، دیگری مسئله فکری و عقیدتی این گروه و سوم هم احتمالاً مباحث سیاسی مربوط به جولانی و تحریرالشام. به نظر من از نظر رسانه و برندینگ، جولانی درواقع نماد دستکاری واقعیت توسط رسانه‌های غربی است. یعنی اگر ما قبول کنیم که رسانه در موضع جلوتری از واقعیت قرار دارد، یعنی این‌طور نیست که رسانه بازتاب‌دهنده واقعیت باشد، بلکه رسانه واقعیت را می‌سازد و واقعیت چیزی جز آنچه رسانه می‌سازد شاید نباشد، از این بابت پدیده جولانی و تحریرالشام حاصل یک دستکاری در واقعیت است. چرا من می‌گویم دستکاری در واقعیت یا برساخته رسانه‌ای؟ به این دلیل که در دستگاه واقعی واقعیت، این‌ها به نحوی شگفت‌انگیز از اذهان مردم گذشته افراد را پاک می‌کنند و یک موجود جدید و یک برند جدید -اگر بخواهیم از نظر کمپین و برندینگ نگاه کنیم- تحویل جامعه می‌دهند. این برند ارتباطش با بخش‌های سیاه گذشته‌اش قطع می‌شود. این کاری است که رسانه‌های غربی در مورد جولانی انجام می‌دهند. به عبارت دیگر، رسانه‌های غربی اساساً به دنبال پلتفرم‌های مشروعیت‌سازند. یعنی این رسانه‌هایند که در گفتمان غربی مشروعیت تولید می‌کنند. نوع محتوایی که می‌سازند، نوع سؤالاتی که می‌پرسند، نوع تصاویری که پخش می‌کنند و این‌گونه می‌توانند یک فرد را با همین دستکاری یا وارونه کردن واقعیت، به گونه‌ای تصویر کنند که این تصویر لزوماً تصویر واقعی آن فرد نباشد. بنابراین، جولانی از نظر من یک برساخته رسانه‌ای و حاصل دستکاری رسانه‌ای است که گذشته‌اش پاک شده و یک نمای جدید برایش ساخته شده است. این شمایل جدید توسط شبکه رسانه‌ای غرب که شامل تمام پلتفرم‌هایی است که ذیل اندیشه غربی و استکباری فعالیت می‌کنند، ساخته شده است.»

 

گفتمان غرب، تروریست‌ها را تروریست نمی‌داند!

پس از سقوط اسد بسیاری از رسانه‌های غربی پروژه سفیدشویی گروه تحریرالشام را در دستور کار قرار دادند. آجورلو با اشاره به یک نکته مهم درباره این جنس مشروعیت‌دادن‌ها و این جنس دستکاری واقعیت‌ها گفت: «اساساً شبکه پلتفرم‌های رسانه‌ای غرب، کسانی را که علیه اسرائیلند عمدتاً ذیل ادبیات تروریستی تعریف می‌کنند و تروریست‌هایی که علیه اسرائیل و آمریکا نیستند را تروریست نمی‌داند. نماد این قضیه خود جولانی است؛ یعنی جولانی که یک تروریست تکفیری با سوابق تاریک است، به واسطه اینکه سودای مبارزه با اسرائیل را ندارد، در این گفتمان غربی تروریست محسوب نمی‌شود و از او شمایل یک فرد رهایی‌بخش در سوریه ساخته می‌شود. بنابراین، بخش اول که بخش رسانه‌ای و کمپینی و بخش‌های مربوط به ری‌برندینگ است را اگر بخواهم جمع‌بندی بکنم می‌توانم بگویم که کار اصلی این رسانه‌ها، مشروع ساختن و اعتبار بخشیدن به افرادی است که گذشته تاریک و نحسی دارند و هنوز به گذشته‌شان پاسخ نداده‌اند اما زیرساخت‌های غربی از آن‌ها تصویر جدیدی تولید می‌کنند که این تصویر اشاعه پیدا می‌کند، تقویت می‌شود و گسترش می‌یابد.»

 

از پهلوی تا تحریرالشام؛ هدف عملیات ری‌برندینگ

عملیات ری‌برندگینگ این رسانه‌ها مورد جدیدی نیست و مسبوق به سابقه است. آجورلو درباره این سابقه سیاه گفت: «یک نمونه خیلی دم‌دست و ملموس برای ما درواقع رضا پهلوی است و ایده سلطنت‌طلبی که با آن گذشته تاریک و منفوری که دارد، اما می‌بینید که در طی سالیان گذشته زیرساخت‌های غربی (که رسانه‌های فارسی‌زبان هم کمک کرده‌اند) آمده‌اند و در حال ری‌برندینگ رضا پهلوی هستند. رضا پهلوی که درواقع آن گذشته سیاه و بی‌پاسخ را دارد، مانند جولانی است که نسبتش با تروریسم تکفیری را مشخص نکرده است. سابقه او هم وجود دارد. سابقه‌اش را به نظر من همین سلطنت‌طلب‌ها و پهلویست‌ها می‌خواهند شست‌وشو دهند و یک تصویر جدید از او تولید کنند، بدون اینکه به گذشته‌اش پاسخ داده شود و بدون اینکه حتی نسبت به رفتار‌های خائنانه‌اش در حال حاضر، مانند دیدارش با نتانیاهو و هم‌پیمانی با نتانیاهو، سکوت شرم‌آور در مقابل ماجرای غزه و کشتار کودکان و زنان و دیگر مردم فلسطین، پاسخ دهند. حتی سکوت او هم توجیه می‌شود و هیچ پاسخی برای آن ندارند. بنابراین، من فکر می‌کنم کل این پروژه‌های ری‌برندینگ الآن کاملاً اسرائیلی است و بقیه افراد، ازجمله اردوغان و دیگران در زمین اسرائیل بازی می‌کنند؛ در زمین نتانیاهو بازی می‌کنند، منتها با تاکتیک‌های جدید. یعنی وقتی بغدادی دیگر جواب نمی‌دهد، جولانی با شمایل یک آدم نرم و خوب به میدان می‌آید و یک تصویر جدید تولید می‌کند. پس اولین منظری که می‌توان برای پدیده تحریرالشام و جولانی توضیح داد، ارتباط آن‌ها با رسانه و درواقع برندینگ است.»

 

جولانی استراتژی ندارد

آجورلو در ادامه به منظر فکری و عقیدتی آن‌ها پرداخت و توضیح داد: «باز هم می‌شود ارتباط این منظر را با حوزه رسانه‌ای برقرار کرد. قضیه سفیدشویی که در این ماجرا مطرح است، یعنی اساساً نسبت این‌ها با اندیشه‌های تکفیری تروریستی، با مدل‌های حکومت، با مردم‌سالاری، با مسائل روز و این‌ها هم مشخص نیست. یعنی ما با یک طایفه کاملاً متصلب و متحجر مواجهیم که خودش را یک روز در القاعده نشان داده، یک روز در داعش نشان داده و امروز یک رویه و یک لباس اخوانی پوشیده و وارد سوریه شده. از نظر فکری و عقیدتی، از تصویر او یا تفسیرش از اسلام، تفسیرش از اسلام سیاسی، فلسفه سیاسی و این‌ها هیچ تصویر روشنی نداریم و هیچ حرف روشنی هم نداریم. مجموعه‌ای از تاکتیک‌ها را جولانی دارد انجام می‌دهد؛ تاکتیک‌هایی که به نظر من استراتژی ندارد. چرا استراتژی ندارد؟ به خاطر اینکه اساساً راهبرد اصلی‌اش، راهبرد اسرائیل است که می‌خواهد تهدید‌های فوری را از خود دور کند، دولت‌های قدرتمند اطرافش را ضعیف کند و گشایش سرزمینی داشته باشد. به نظر من، ما با انبوهی از تاکتیک‌ها اما بدون استراتژی، بدون راهبرد، بدون تعریف خودش و بدون اینکه ارتباطی بین این جولانی و مبانی فکری‌اش ببینیم، مواجهیم. یعنی حتی اگر اخوان را بخواهیم تحلیل کنیم، اخوان درواقع نسبت به اسرائیل، خیریت‌ساز بوده و به دنبال آرمان فلسطین است، حداقل آن اخوان متقدم. اما این اخوانی که امروز داریم من فکر می‌کنم، این اخوان تجدیدنظر شده و اخوان استحاله شده است. این اخوانی که امروز داریم، نسبت به اسرائیل اعلام دشمنی نمی‌کند، در مقابل تجاوز اسرائیل به زیرساخت‌های نظامی و تجهیزات نظامی سکوت می‌کند. بنابراین، می‌شود گفت این اخوان آمریکایی است که در جهت اهداف آمریکا و اسرائیل حرکت می‌کند و عدول از آرمان‌های اخوان هم هست.

 

بنابراین منظر دوم، منظر ایدئولوژیک، عقیدتی و فلسفه سیاسی این‌هاست که باز هم می‌بینید در این عملیات‌های رسانه‌ای کاملاً نادیده گرفته می‌شود و به چالش کشیده نمی‌شود، درحالی‌که به نظر من از نظر فکری نه انسجامی دارد، نه برآمده از یک بنیه قدیمی و دارای قدمت فکری است و نه ایده‌ها و چشم‌انداز و گفتمانش مشخص است. فقط مخالف بشار اسد است، مخالف رژیم است. اما اینکه چگونه سوریه‌ای را می‌خواهد؟ نسبت این سوریه با جهان اسلام چیست؟ نسبت این سوریه با آرمان فلسطین چیست؟ نسبت این سوریه با رژیم چیست؟ برای این‌ سؤال‌ها پاسخی وجود ندارد. به نظر من نمادی از تضعیف سوریه است. به این معنا که شما نمی‌بینید این ضعیف شدن سوریه در این گفتمان غربی به چالش کشیده شده باشد، چون این ماجراها بخشی از همان ایده ایجاد امنیت برای رژیم است.»

دیدگاهتان را بنویسید