ترکیه، آمریکا و روسیه، کجای بازی فتح سوریه توسط معارضین بودند؟

به گفته یک کارشناس مسائل سوریه، عقبه عملیات انجام شده در سوریه، طرحی بود که آمریکا آن را برای مارس ۲۰۲۰ (اسفند_فروردین ۱۳۹۸) طراحی کرده بود، اما در آن زمان ترکیه و اردن به شدت با اجرای این طرح مخالفت کردند و انجام نشد و حالا با تحولات بعدی منطقه و تضعیف نیروهای مقاومت، انجام و به سقوط حکومت اسد منجر شد.

 

هنوز ساعاتی از اعلام توافق آتش‌بس در لبنان نگذشته بود که خبر آغاز درگیری برخی گروه‌های معارض در شمال سوریه توجهات را به خود جلب کرد تا این منطقه با ورود به درگیری‌های جدیدی که ردپای آتش‌افروزی برخی کشورها در آن دیده می‌شود، رنگ آرامش به خود نبیند. ماجرا از آن‌ جا آغاز شد که از سحرگاه چهارشنبه ۱۴ آذر ماه، حرکت زمینی گروه‌های سلفی تحت حمایت «هیات تحریرالشام» به سمت شهر ۲ میلیون نفری حلب در نزدیکی مرز ترکیه کلید خورد و آنها با استفاده از خلأ حضور نیروهای مقاومت در این منطقه به‌دلیل جنگ لبنان، در مدت ۶۰ ساعت توانستند بخش‌های قابل توجهی از استان حلب سوریه را در اختیار بگیرند و سپس دیگر شهرهای سوریه بدون مقاومت به دست آنها افتاد.

 

این گروه‌ها، در مارس ۲۰۲۰ (اسفند_فروردین۱۳۹۹) براساس توافق میان ایران، روسیه و ترکیه موسوم به «توافق آستانه»، برای کاهش تنش در منطقه به آتش‌بس در این مناطق تن دادند و همان زمان، با وساطت ترکیه، حملات مشترک روسیه و ارتش سوریه به مواضع آنها در ادلب متوقف و در عوض ترکیه متعهد شده بود جلوی تروریست‌های مسلح در ادلب را بگیرد.

 

اما چگونه گروه تحریر الشام توانست کنترل بخش اعظم سوریه را به دست بگیرد؟ آیا آیا معامله‌ای بر سر سوریه رخ داد؟ اینها مواردی است که پژوهشگر ایرنا در گفت‌وگو با «علیرضا مجیدی» کارشناس مسائل سوریه مطرح کرد تا تصویری شفاف‌تر از شرایط میدانی و سیاسی این روزهای سوریه ارائه کند.

 

عقبه نیروهای معارض حکومت اسد در سوریه چه بوده است؟

 

مجیدی: ترکیه در منطقه سال‌ها سرمایه‌گذاری کرد تا معارضان کنونی در شمال سوریه را به نیروهای نیابتی خود تبدیل کند. به جز معارضان حاضر در منطقه ادلب، همه این نیروها را در «جیش الوطنی» مجتمع کرد؛ البته این گروه هم تاکنون حداقل سه بار تجدید آرایش و تغییر ساختار انجام داده است. «جیش الوطنی» در ۲۰۱۶ (۱۳۹۵) تاسیس شده و تا کنون سه دور تغییر ساختار داشته و کل سیستم نظامات داخلی این گروه دگرگون شده است.

این تغییرات با این هدف انجام شد که به صورت گام‌به‌گام، نفوذ ترکیه در جیش الوطنی در سطوح مختلف در همه قسمت‌ها تقویت شود؛ یعنی برای آنها فقط نفوذ و انتخاب فرماندهی کفایت نمی‌کرد؛ به همین دلیل عواملشان حتی در گروه‌هایی که احساس می‌کردند استقلال عمل بیشتری دارند، نفوذ کرده و در داخل ساختار آن گروه‌ها نیز جریان‌سازی کردند که اوج این اقدام را می‌توان در انشعابات گسترده در «جبهة الشامیه» دید.

 

در راستای همین سیاست، ترکیه همزمان در ادلب، دستان تحریرالشام را باز گذاشت؛ در حالی که تا حد امکان، دیگر گروه‌های معارض را سرکوب و آنان را مجبور به فرار به قلمرو «عفرین» یا «دره الفرات» کرد تا در آن موقع این گروه‌ها را به تمکین وادار کند. البته باید به این نکته اشاره داشت که روابط تحریرالشام و ترکیه به شکل دیگری تعریف شده بود. تحریرالشام نسبت به دیگر گروه‌های معارض از استقلال بیشتری برخوردار بود و می‌توان گفت در مجموع تحریرالشام یک گروه نیابتی نیست؛ بلکه یک نیروی موتلف با ترکیه محسوب می‌شود. می‌توان ادعا کرد که فرماندهی تحریرالشام مستقل عمل می‌کند، اما در واقع یک گروه ائتلافی برای آنکارا محسوب می‌شود.

 

ترکیه در شرایط کنونی به دنبال چیست؟

 

_ مجیدی: پاسخ به این سوال‌ بسیار سخت و مشکل است. ببینید در عملیات اشغال دمشق و سقوط اسد، ترکیه نمی‌خواهد نفوذ خود را در گروه‌های معارض به ویژه تحریرالشام از دست دهد. زیرا این گروه به نسبت دیگر گروه‌ها از شعاع عمل و استقلال بیشتری برخوردار است؛ بنابراین در نهایت با همه این گروه‌ها همراهی دارد؛ به این دلیل که معارضان را در مدار خود نگه دارد. اما به طور قطع نکته نامطلوب برای ترکیه این است که این گروه‌ها خارج از مجرای آنکارا بتوانند روابط خارجی برقرار کنند که نتیجه آن اجرای چنین پیروزی باشد. باید به این تفکیک دقت کنیم؛ ترکیه به طور قطع مجبور به همراهی با عملیات اشغال سوریه بود، اما از آن سمت در منطق هزینه و فایده نباید دمشق با ایده آمریکایی‌ها فتح می‌شد و این همان نکته نامطلوب برای ترکیه است.

 

اما نکته دیگری که وجود دارد، این است که هدف مهم‌تر، مساله نظام حکمرانی و نوع حاکمیت بر سوریه بود. به نظر می‌رسد در شرایط کنونی و وضعیت میدانی حاضر باید بگوییم ترکیه حمایت‌های گسترده‌ای داشته تا بتواند در اداره سوریه سهیم شود. البته این نوع از سهم‌خواهی به معنی ابتکار عمل داشتن است، بدون اینکه بخواهد مانند «الباب، عفرین و اعزاز» تحت قیمومیت مستقیم باشد و نه همانند ادلب، بلکه خواستار این است که سوریه با نظر آنکارا اداره شود.

 

کدام گروه‌های معارض در این عملیات‌ها نقش داشتند و جریان‌شناسی آنها چگونه است؟

 

_ مجیدی: در این عملیات که اتاق فکر آن یا همان اتاق عملیات «فتح المبین» نام‌گذاری شده بود، هیچ گاه اجزای آن از سوی نیروهای معارض اعلام نشد؛ البته تعمدی هم وجود داشت که گروه‌ها هیچ کدام با آرم و مشخصات خود، در عملیات شرکت نکنند. اما اگر از نمایش شب آخر جولانی که سعی در پررنگ نشان دادن نقش خود و تحریرالشام داشت، بگذریم، آن چیزی که با درز اطلاعات در میدان دیده شد، حضور گروه «انصارالتوحید»، در درگیری محور سراقب بود.

 

انصارالتوحید از کجا منشعب شده؟ یک گروه تروریستی در ادلب با نام «جندالقصی» وجود داشت که دو پاره شد؛ بخشی از آن‌ها مهاجرت کردند به قلمرو داعش و به طور رسمی عضو این گروه شدند و بخش دیگری تحت‌الحفظ «ترکستانی» در ادلب ماندند و با ضمانت «حزب اسلامی ترکستانی» یا همین «آیغورهای چین در ادلب» ماندند. بعدها این دسته دوم با یک گروه سلفی جهادی بسیار رادیکال به اسم «انصارالدین» متحدشده و گروه «انصار التوحید» را تاسیس کردند. در درگیری‌های حلب و سپس نقاط دیگر مانند حمص و حماه به طور مسلم، دست بالاتر را تحریرالشام داشت و در اتاق «فتح المبین» نیز مشاهده شد که این دست بالاتر در اختیار تحریرالشام است.

 

گروه دیگری که می‌توان از آنان نام برد، «الزنکی» است. در واقع بدنه گروه الزنکی از همین ریف غربی حلب است و متعلق به همین مناطق هستند؛ به همین دلیل این مناطق را خاک خود می‌دانند و اشتیاق زیادی برای حضور در این عملیات داشته و با عنوان نیروی خط‌شکن، در ابتدا از افراد این گروه استفاده شده است. این گروه‌ها به صورت قطعی در این عملیات حضور داشته‌ و در فیلم‌های منتشر شده نیز قابل مشاهده‌اند.

 

این نیروها پس از سال ۲۰۲۰ و توافق‌نامه آستانه، کجا مستقر بودند و چه می‌کردند؟

 

_ مجیدی: بیشتر این گروه‌ها در عفرین و ادلب زندگی می‌کردند و تا به امروز به آتش‌بس تن داده بودند. تحریرالشام حاکم بر ادلب بود و اکنون نیز این تفوق وجود دارد. بنابراین چندین بار در مقابل گروه‌های دیگر مانند انصارالتوحید که بارها تلاش بر نقض آتش‌بس داشت ایستادگی کرد. اما به طور مشخص در محدوده دو منطقه، یکی در حومه «جبل‌اکراد» و در شهری به نام «کبینه» و دیگری در محدوده «جبل الزاویه»، انصار التوحید تحرکاتی داشت؛ از جمله موشک‌پرانی‌های گسترده که به جنجال‌هایی منجر شد.

 

احرار الشام و الزنکی توسط «جولانی» از صحنه کنار گذاشته شده بودند. به همین دلیل قدرت جولانی و هژمونی تحریرالشام را قبول کرده و تقریبا در این سال‌ها آرام بودند. همچنین منطقه‌ای در اختیار آنان نبود اما تشکیلات خود را با اقداماتی مانند دعوت و ارشاد حفظ کرده بودند، به امید اینکه روزی بتوانند دوباره با نیروهای دولتی و ارتش سوریه وارد درگیری شوند. البته فعالیت‌های مدنی برای تضعیف قدرت جولانی داشتند و در عین حال وارد منطقه عفرین هم شده بودند و جبهه الشامیه نیز به طور کل در عفرین مستقر بود.

 

چرا برای انجام عملیات اشغال حلب و دیگر شهرهای بزرگ سوریه در این بازه زمانی، نیروهای تحریرالشام انتخاب شدند؟

 

_ مجیدی: این تحلیل وجود داشت که حزب‌الله لبنان در «ریف غربی حلب» طبق نقشه‌های موجود، ۱۷ پایگاه را در اختیار داشت. این مسلم بود که مقاومت سهم بزرگی در تثبیت جبهه‌های غرب حلب دارد و به طور کلی در سوریه مقاومت در سه نقطه حضور پررنگی دارد. در دیگر مناطق فقط یک نیروی مکمل و توان معمولی است. مقاومت در این سه نقطه که در شرق سوریه است، حرف اول و به نوعی حرف اول آخر را می‌زند. یکی همین شمال در محدوده ریف غربی حلب بود تا سراقب یعنی در دیگر نقاط ادلب هم حضور پررگی نداشت.مجیدی: آمریکا فشار زیادی آورده بود که عملیات معارضان در سوریه همزمان با جنگ لبنان کلید بخورد زیرا آشکار بود که جنگ لبنان سبب می‌شود حزب‌الله رزمنده‌هایش را به جنوب لبنان منتقل کند و در نتیجه این مناطق یک خلأ قدرت به وجود خواهد آمدمنطقه دیگر، در جنوب و جنوب غرب به ویژه نزدیک جولان یعنی ریف جنوبی و غربی دمشق، درعا و قنیطره و دیگری شرق سوریه یعنی ابوکمال.

 

حضور نیروهای حزب‌الله در این سه نقطه بوده و این واضح بود که جنگ لبنان باعث می‌شود حزب الله رزمنده‌های خود را به جنوب لبنان منتقل کند؛ بنابراین در این مناطق یک خلأ قدرت به وجود خواهد آمد. از طرف دیگر آمریکا فشار زیادی آورده بود که عملیات معارضان در سوریه هم‌زمان با جنگ لبنان کلید بخورد.

 

عقبه این عملیات یک طرح آمریکایی بود که ترکیه و اردن مانع آن شدند

 

عقبه این عملیات یک طرح آمریکایی بود و از اساس ایالات متحده آن را برای مارس ۲۰۲۰ (اسفند_فروردین ۱۳۹۸) طراحی کرده بود. در آن زمان ترکیه و اردن به شدت با اجرای این طرح مخالفت کردند؛ استدلال اصلی آن‌ها به‌ویژه ترکیه این بود که طرح آمریکایی‌ها سرانجام در پی ادغام نیروهای معارضه و «قسد» (نیروهای دمکراتیک سوریه «قوات سوریا الدیمقراطیه» تحت حمایت آمریکا و پ‌ک‌ک) بود و ترکیه در آن بازه زمانی محکم ایستاد و ادعا می‌کرد دولت بشار اسد را به قسد ترجیح می‌دهد و زیر بار قسد نمی‌رود.

رهبری این گروه با حزب PYD است و ترکیه اعتقاد دارد این گروه کردی شاخه سوری «پ‌ک‌ک» است و این موضوع خطری است برای تمامیت ارضی ترکیه؛ بنابراین ترکیه، قسد را خطر بسیار بزرگی می‌بیند و زیر بار این طرح نرفت.

 

حدود سه ماه پیش، بعد از ماجرای «مجدل شمس» ایالات متحده دوباره به سراغ تحریرالشام آمد و خواستار کلیدزدن عملیات در سوریه، البته با رعایت ملاحظات ترکیه شد. از همین روی، آمریکا مشارکت نیروهای معارض و قسد در عملیات را کنار گذاشت و خواستار انجام عملیات به صورت مستقل از سوی تحریرالشام شد؛ برآورد آمریکایی‌ها این بود که مقاومت بخش مهم و عمده‌ای از نیروهایش را به جنوب لبنان منتقل خواهد کرد.

آمریکا همچنین پیش‌بینی کرده بود اگر یک جبهه در شمال سوریه باز شود مقاومت توانش تحلیل خواهد رفت و نمی‌تواند همزمان در دو جبهه درگیر شود. اما این ایده در آن زمان به دو دلیل اجرایی نشد: یکی به دلیل مخالفت ترکیه، زیرا خطر نیروهای قسد را بزرگتر می‌دید و به دنبال این بود تا با توجه به اوضاع کلان منطقه به دنبال مقابله با قسد برود؛ یعنی در اصل مقابله با پ‌ک‌ک؛ آنکارا در عراق نیز این موضوع را دنبال می‌کرد.

 

البته نگاهی هم به بحث اسرائیل داشت و خواهان همراهی علنی با طرح‌های آمریکایی در منطقه، هم‌زمان با شرایط فلسطین نبود. اتفاقاً در آن بازه زمانی، ترکیه به دنبال این بود که با بشار اسد به توافق برسد تا عملیات علیه قسد را کلید بزند. آن مسیر به عللی محقق نشد؛ مهم‌ترین علت این موضوع نیز موضع شخص بشار اسد بود که می‌گفت تا زمانی که ترکیه جدول زمان‌بندی برای خروج نیروهایش از خاک سوریه ارائه ندهد، هیچ دیدار و تماسی با اردوغان برقرار نمی‌کنم و به همین دلیل اجازه تجدید روابط میان دو کشور را نمی‌دهم.

 

ترکیه اخیرا تلاش می‌کرد روابط با بشار اسد را ترمیم کند

 

ترکیه در آن زمان تلاش می‌کرد روابط با بشار اسد را ترمیم کند؛ این موضوع در عالی‌ترین سطح دولت ترکیه در حال بحث بود؛ البته روابط خوب مورد نظر یعنی همکاری دوجانبه با اسد در مبارزه با قسد؛ یک همکاری در یک مساله خاص اما دارای اثر راهبردی. با این حال بشار اسد همراهی نکرد.

دومین علتی که ترکیه مخالفت کرد، بحث همزمانی با حملات اسرائیل علیه فلسطین و کشتار این رژیم در فلسطین و غزه بود. اما با تغییر شرایط میدانی در منطقه، موضع ترکیه نیز تغییر کرد.در زمان جدی‌شدن بحث آتش‌بس در لبنان، ترکیه به تحریرالشام و گروه‌های معارض پیشنهاد داده و می‌گوید گزینه انجام عملیات در خارج از منطقه ادلب را می‌توانند با همکاری اطلاعاتی و لجستیکی این کشور به صورت جدی دنبال کنند.

 

اسرائیل نیز در دو روز منتهی به آتش‌بس، همه مسیرهای مواصلاتی میان سوریه و لبنان را مسدود کرد؛ به عبارت دیگر حجم بمباران و تخریب آنقدر بالا بود که همه مسیرها مسدود شد. خروجی این اقدام این بود که اگر آتش‌بس اجرا شد، نیروهای مقاومت به راحتی نتوانند از لبنان به سمت شمال سوریه برگردند و این خلا بزرگ در آن شرایط، این امکان را به معارضان داد که این عملیات را در آن زمان کلید بزنند.

 

به نظر شما، آیا معامله پنهانی بر سر انجام این عملیات وجود داشته است؟

 

_ مجیدی: پاسخ به این پرسش سخت است، اما دو نکته را مسلم می‌دانیم:

۱. به نظر می‌رسد ترکیه و روسیه بر سر واگذاری حلب به ترکیه توافق کرده بودند؛ آن هم دو سال پیش؛ البته این موضوع یک توافق چندجانبه بود. این امتیاز به ترکیه داده شده بود و در عوض، ترکیه امتیازهای قابل توجهی به روسیه داده بود؛ هم در داخل سوریه و هم در سطح معادلات جهانی. یکی از ارکان این امتیاز در داخل سوریه این بود که باید ترکیه، بشار اسد را به رسمیت می‌شناخت و جدی‌تر به فرآیند حل سیاسی بحران سوریه ورود می‌کرد. به قول معروف، معارضه را تضعیف می‌کرد؛ هرچند یک حالت «شبه دفاکتو» (غیرقانونی) در سوریه ایجاد می‌شد.

 

اما به هر ترتیب بشار اسد همراهی نکرد؛ از همین رو رفتار روسیه در این چند روز نبرد نشان داد نمی‌جنگد! «تل رفعت» سپاه دوم جیش الوطنی که تحت حمایت ویژه ترکیه است و بیشترشان ترکمانند، لایه‌ای از جیش‌الوطنی است که هیچ مسلح سوری به‌اندازه آنها به این کشور نزدیک نیست! می‌خواست به تل رفعت حمله کند؛ نماز صبح عکس انداختند که نماز می‌خوانیم و حمله می‌کنیم؛ ۱۰ دقیقه نشده، روسیه تار و مارشان کرد اما در سه روز، این جبهه در مناطق درگیری ریف غربی حلب، اصلا شهرها را نزد؛ با این توجیه که زن و بچه در آنها هستند.

شهرها، عقبه تامین این گروه بود؛ اما معنی اینکه شهر را می‌زنی، اما ستون‌های نظامی در حال حرکت را نمی‌زنی، چیست؟ بعضی‌ها می‌گویند درگیر اوکراین بود یا عده و سوخت کافی نداشت. این رفتارها نشان می‌دهد روسیه نیز سطحی از معامله بوده، اما اینکه

دیدگاهتان را بنویسید