ترامپ قبل از فشار حداکثری به یک استراتژی برای ایران نیاز دارد!

واشنگتن استیتوت (Washington Institute for Near East Policy) اندیشکده ‌ای آمریکایی است و تمرکز اصلی آن بر روی مسائل خاورمیانه، سیاست‌های ایالات متحده در این منطقه، و تحلیل سیاست‌های بین‌المللی است. لازم به‌ذکر است که این اندیشکده رویکردی حمایت گرایانه از اسرائیل دارد و در بسیاری از گزارشات آن راه‌حل‌هایی رادیکال به وضوح قابل مشاهده‌است.

 

تحلیلگر این گزارش سیاستی، ضمن توضیحی اجمالی درباره سیاست آمریکا در دوره ترامپ و بایدن در مقابل ایران، در تلاش است تا اثبات کند صرف بازگشت فشار حداکثری در دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ نمی‌تواند راه‌حل مناسبی برای سیاست خارجه آمریکا باشد. در ادامه به دلایل مهم این گزارش برای تایید این مدعا اشاره خواهیم کرد.

 

تحریم‌ها در دوره بایدن: دولت بایدن با وجود ادامه تحریم‌ها علیه ایران، فشار حداکثری را به عنوان یک سیاست اصلی پذیرفت، اما در عمل این سیاست موفق به تغییر رفتار ایران نشده است. همچنین، تحریم‌ها در قبال ایران به شکل گسترده‌تری ادامه پیدا کرده است ولی نتایج مطلوب در تغییر رفتار ایران، به ویژه در زمینه فعالیت‌های هسته‌ای، مشاهده نمی‌شود.

 

اشاره می‌دهد: « از این منظر، تحریم های آمریکا علیه ایران هیچ گاه جامع تر از امروز نبوده است.»

 

تحلیل انتقادی فشار حداکثری: افزایش تحریم‌ها علیه ایران، به ویژه در زمینه نفت و اقدامات مشابه، ممکن است مشکلات اقتصادی و سیاسی جهانی را تشدید کند. همچنین، تشدید این تحریم‌ها احتمالاً منجر به افزایش فعالیت‌های هسته‌ای ایران می‌شود، نه کاهش آن.

 

رویکرد ترامپ و فشار حداکثری: دولت ترامپ ممکن است دوباره از فشار حداکثری به عنوان یک ابزار سیاستی استفاده کند، اما این فشار به تنهایی نمی‌تواند مشکلات منطقه‌ای ایران را حل کند. همچنین، اگر فشار حداکثری برای رسیدن به یک توافق با ایران هدف‌گذاری شود، باید این سیاست به دقت برنامه‌ریزی و با حمایت بین‌المللی همراه باشد.

 

موانع دستیابی به توافق جدید: در حالی که ترامپ ممکن است به دنبال توافق جدیدی با ایران باشد، دستیابی به چنین توافقی دشوار است. ایران در موقعیت استراتژیک و فنی قوی‌تری قرار دارد و می‌تواند به راحتی از تحریم‌ها عبور کرده و سیاست‌های خود را ادامه دهد.

 

گزینه‌های مختلف سیاستی: اگر فشار حداکثری به عنوان یک استراتژی بلندمدت استفاده شود، ممکن است به نتیجه‌ای نرسد. در عوض، رویکرد مهار، با تمرکز بر محدود کردن ظرفیت‌های ایران برای ایجاد آسیب منطقه‌ای و بی‌ثباتی، به نظر یک گزینه مطلوب‌تر است.

 

نیاز به توضیح استراتژی آمریکا: مهم است که دولت آمریکا به طور شفاف توضیح دهد که چه نوع رابطه‌ای با ایران می‌خواهد ایجاد کند و چگونه سیاست‌های خود را با استراتژی کلی در منطقه تطبیق می‌دهد. تحریم‌ها باید به عنوان یک ابزار در خدمت سیاست خارجی عمل کنند، نه به‌عنوان هدفی در خود.

 

در نتیجه، تحلیل کلی از متن این است که فشار حداکثری به تنهایی نمی‌تواند راه‌حل مؤثری برای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران باشد و باید به دقت با استراتژی گسترده‌تر منطقه‌ای هماهنگ شود.

واشنگتن استیتیوت؛ دولت باید پیش از صحبت درباره چگونگی بازگشت مجدد تحریم‌ها، ابتدا به این موضوع بپردازد که افزایش تحریم‌ها تا چه حد با سیاست منطقه‌ای گسترده‌تری که مدنظر دارد، متناسب خواهد بود. به گفته برایان هوک که در دولت اول ترامپ به عنوان مسئول سیاست ایران فعالیت می‌‌‌کرد و اکنون ریاست تیم انتقالی وزارت امور خارجه را برای دوره بعدی بر عهده دارد، فشار حداکثری بازگشته است. اما با چه هدفی؟

کارنامه بایدن

در واقع فشار حداکثری هرگز به عنوان یک موضوع حقوقی از بین نرفت. دولت بایدن تحریم‌های موجود علیه ایران را حفظ کرد و سپس آن‌ها را به شیوه هایی مانند صدور تحریم‌های فردی جدید و گسترش دامنه فرمان اجرایی ۱۳۹۰۲ رئیس جمهور ترامپ برای هدف قرار دادن طیف گسترده تری از تجارت مرتبط با نفت، ایجاد کرد. از این منظر، تحریم های آمریکا علیه ایران هیچ گاه جامع تر از امروز نبوده است.

با این حال، ترکیبی از فرار ایران و اجرای بی سر و صدای آمریکا، این رژیم را قادر ساخته است تا صادرات نفت و ذخایر ارزی خود را طی چند سال گذشته افزایش دهد. دولت بایدن توضیحی درباره چرایی این موضوع ارائه نکرده است. علاوه بر این، جانت یلن، وزیر خزانه داری آمریکا در مارس ۲۰۲۳ اشاره کرد که رویکرد دولت در قبال تحریم ها، رفتار بی ثبات کننده تهران را تغییر نداده است.

دو عامل اصلی به توضیح رویکرد بایدن کمک می‌کند و ممکن است بر رویکرد ترامپ نیز تاثیر بگذارد:

 

تشدید تحریم های نفتی علیه ایران با اقدام آمریکا برای تقویت تحریم‌ها علیه روسیه (که در واکنش به حمله به اوکراین اجرا شد) و اجرای تحریم‌های موجود علیه ونزوئلا (به دلیل نقض حقوق بشر) در تضاد بود. دولت بایدن نگرانی‌های خود را مبنی بر اینکه محدود کردن بیشتر عرضه بین‌المللی نفت با خارج کردن نفت خام ایران از بازار خطراتی را برای اقتصاد جهانی به همراه خواهد داشت، پنهان نکرد.

 

گسترش تحریم های ایران خطر تحریک این رژیم برای تشدید فعالیت های هسته‌ای خود را به همراه داشت. گفته می‌شود که مقامات آمریکایی و ایرانی در جریان مذاکرات غیرمستقیم از طریق عمان طی یک سال گذشته، درباره گام های احتمالی برای جلوگیری از تشدید تحریم‌های نفتی به تفاهم رسیده‌اند.

به طور خلاصه، تیم بایدن شاهد ریسک زیادی بود و هیچ سودی از تشدید تحریم‌های سطح کلان علیه ایران نمی‌برد. دولت می‌خواست اسامی افراد جدید و اهداف تحریم‌ها را اعلام کند، اما تحریم‌ها را به عنوان یک ابزار سیاستی اصلی نپذیرفت.

طرح ترامپ

صرف نظر از اینکه یک نفر چگونه سیاست ایران بایدن را قضاوت می‌کند، طرح نوپای ترامپ شایسته بررسی است. هوک تصریح‌کرده است که فشار حداکثری ابزار انتخاب دولت جدید خواهد بود، اما هدف این فشار را مشخص نکرده است. او تغییر رژیم را به عنوان یک هدف رد کرد، اگرچه روند انتقال به تازگی آغاز شده و ممکن است دیگر اعضای تیم امنیت ملی ترامپ دیدگاه های متفاوتی داشته باشند.

به غیر از تغییر رژیم، فشار حداکثری می‌تواند به طور قابل قبولی به دو هدف کمک کند: نوعی توافق جدید با ایران، یا مهار آن. فشار آمریکا می‌تواند ابزار مفیدی برای دستیابی به هر دو نتیجه باشد، اما کارایی واقعی آن بستگی به این دارد که چگونه و با چه سطحی از حمایت بین المللی به کار گرفته شود. به خصوص اگر یک موضع اجرایی قاطعانه‌تر از بحران بازار نفت ایجاد کند. تیم ترامپ همچنین باید در نظر بگیرد که چگونه به اقدامات تلافی جویانه احتمالی ایران که اخیرا شامل حملات به اهداف آمریکا در خاورمیانه و افزایش ظرفیت صادرات نفت، است، پاسخ خواهد داد.

یک معامله جدید؟

در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، مقامات آمریکایی از قصد خود برای پیگیری توافق ایران که در توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ (یعنی برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام)به شدت بهبود یافت، خبر دادند. این می‌تواند هدف دولت بعدی نیز باشد، اما دستیابی به آن دشوار خواهد بود. نگرانی‌های ایران از بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت دلیل اصلی ناکامی دولت بایدن در بازگشت متقابل به پایبندی به برجام درسال ۲۰۲۱ بود. سکوت تهران به دیگر ترتیبات نیز کشیده شد. رژیم از در نظر گرفتن قراردادهای مختلف با دولت آمریکا که به تحقق شرایط توافق شده در دراز مدت اعتماد نداشت، خودداری کرد.

البته ترامپ مسلما تمایل کمتری به از بین بردن هر گونه توافق جدیدی که دولتش با آن مذاکره می‌کند، خواهد داشت که می‌تواند به متقاعد کردن تهران برای تلاش کمک کند. علاوه بر این، موقعیت استراتژیک کنونی ایران می‌تواند برای مذاکرات مطلوب‌تر باشد. برای مثال، برنامه هسته‌ای این رژیم از زمان خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ به نقاط عطف فنی بسیار مهمی دست یافته است. معکوس کردن این پیشرفت ها از طریق مذاکرات دشوار خواهد بود و تهران را نسبت به حفظ جایگاه خود در مذاکرات آینده مطمئن‌تر خواهد کرد. حتی نکاتی که به طور مفهومی علیه یک معامله بحث می کنند، مانند اینکه ایران در موقعیت ضعیف‌تری از نظر منطقه‌ای پس از خلع سلاح حزب الله و حماس توسط اسرائیل قرار دارد، می‌تواند مذاکرات گسترده را تسهیل کند. اگرچه پذیرش محدودیت‌های آمریکا برای حمایت از این گروه‌ها از نظر سیاسی برای تهران پرهزینه خواهد بود، رژیم ممکن است به طور خصوصی از یک معافیت مالی برای تامین مالی آن ها استقبال کند، زیرا اساسا باید از ابتدا شروع کند.

با این حال، رسیدن به توافق هنوز هم به چند دلیل بسیار دشوار است: از اوایل سال ۲۰۱۳، تهران تاکید کرده است که در مورد مسائل غیرهسته‌ای مذاکره نخواهدکرد و تاکید کرده است که برجام تا آنجا پیش خواهد رفت. این موضع را حتی در دوران سیاست فشار حداکثری دولت اول ترامپ نیز حفظ کرد.

هرگونه توافقی که به فعالیت‌های منطقه ای ایران منجر شود، بحث برانگیز و دشوار خواهد بود. بعید به نظر می‌رسد که کمپین فشار حداکثری قبل از اینکه ایران از نظر فنی قادر به عبور از آستانه سلاح‌های هسته‌ای باشد، اهرم قابل توجهی ایجاد کند. اگرچه برآوردها در مورد اینکه رژیم تا چه حد از این آستانه فاصله دارد، متفاوت است، اما می‌تواند مواد با درجه سلاح کافی برای یک یا چند بمب را در کم تر از یک تا دو هفته، یا در یک تاسیسات اعلام شده موجود یا پس از انحراف ناگهانی به یک تاسیسات اعلام نشده غنی سازی کند. (بخش عمده ای از تغییرات در برآوردها ناشی از عدم اطمینان در مورد این است که رژیم تا چه حد به طراحی و ساخت یک سلاح مناسب نزدیک است، نه تولید مواد شکافت پذیر کافی) انتخاب مسیر سلاح‌های خطرناک ژئوپلتیک برای تهران، علی رغم لفاظی های تند اخیرش در این باره آسان نخواهد بود. اما این سناریو امروز بسیار محتمل‌تر از زمانی است که فشار حداکثری در سال ۲۰۱۸ آغاز شد.

اگر دولت بعدی فشار حداکثری را به عنوان یک گزینه بلندمدت برای بازگرداندن تدریجی ایران به میز مذاکره به جای فوری در نظر بگیرد، باید این واقعیت را در نظر بگیرد که این سیاست می‌تواند نزدیک به یک میلیون بشکه نفت در روز را از بازار خارج کند. سناریویی که قیمت‌های جهانی را بالا می برد مگر اینکه عرضه اضافی اضافه شود. کشورهای عضو اوپک ممکن است تمایلی به عرضه نفت بیشتر نداشته باشند، زیرا در حال حاضر بازارها در حال نوسان و کاهش قیمت‌ها هستند.

در تئوری، ترامپ می‌تواند خواستار کاهش تحریم‌ها برای روسیه برای جایگزینی منابع از دست رفته ایران شود، اما ساختار قوانین تحریم آمریکا در قبال مسکو این کار را دشوار خواهد کرد. علاوه بر این، کاهش تحریم‌ها برای ونزوئلا بدون تغییر در رژیم این کشور بعید به نظر می‌رسد.

مهار

در نهایت، این موانع ممکن است تیم ترامپ را به رویکرد واقعی مهار از طریق فشار تحریم ها هدایت کند، که شاید با ادامه حمایت آمریکا از عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و یا نمایندگان آن همراه باشد. چنین کمپین تحریمی می‌تواند بر کاهش ظرفیت و تمایل تهران برای حمایت از بازسازی مجدد حزب الله و حماس متمرکز شود. همچنین ممکن است توانایی این رژیم برای حمایت نظامی از روسیه، بازسازی پدافند هوایی داخلی آن که گفته می شود در اثر حملات متقابل اخیر اسرائیل نابود شده است و مدیریت جمعیت ناآرام ایران را تحت فشار قراردهد. علاوه بر این، این کمپین از بسیاری از همان اقدامات تحریمی پیش بینی شده در یک سناریوی معامله گرایانه استفاده خواهد کرد، اما هدف ساده‌تر خواهد بود؛ تحمیل هزینه‌هایی که بی‌ثبات کردن منطقه را برای ایران دشوار می‌کند.

البته، حتی یک استراتژی محدودتر نیز معضلاتی را ایجاد می کند: این امر توانایی ایران را برای ایجاد یک شکست هسته‌ای محدود نمی‌کند. همانطور که در بالا ذکر شد، رژیم می‌تواند این اقدام را در همان شروع یک کمپین جدید فشار حداکثری یا حتی قبل از روی کار آمدن ترامپ در صورتی که معتقد است چنین کارزاری اجتناب‌ناپذیر است، اجرا کند.

این کشور فاقد انگیزه کلیدی برای حمایت از تجسم قبلی فشار حداکثری خواهد بود: هدف اعلام شده برای دستیابی به یک توافق جدید با ایران. تحریم‌ها در خدمت دیپلماسی؛ از سال ۲۰۰۵ پیام اصلی آمریکا، هم به تهران و هم به عنوان توجیهی برای دیگر دولت ها بوده است. چیزی که اگر تحریم‌ها داده‌های اقتصادی ایران را بدتر کنند و یک بحران انسانی را به وجود آورند، ضروری خواهد بود. در گذشته، شرکای آمریکایی می دانستند که اگر توافقی حاصل شود، تحریم‌ها برداشته خواهد شد و به آن‌ها انگیزه بیشتری می‌دهد تا تحریم های آمریکا را با اقدامات خود تکمیل کنند. تداوم یک تعهد بی پایان به مهار می‌تواند دشوارتر باشد.

دولت ترامپ برای خوشایندتر کردن مهار، می‌تواند کمپین فشار خود را بر تلاش‌هایی متمرکز کند که توانایی تهران برای ایجاد آسیب منطقه‌ای را بدون تشویق به تشدید، محدود می‌کند. با این حال چنین کمپینی با تمام اشکالات مشابه به رویکرد بایدن نزدیک‌تر خواهد بود.

یکی از راه‌های مقابله با این معضل و تضمین خرید بین‌المللی بیشتر، روشن شدن مزایای سیاست واشنگتن خواهد بود. به عنوان مثال، در صورت مهار تحریم‌ها، ایران منابع کمتری برای حمایت از بازسازی غزه و لبنان در اختیار خواهد داشت و منافع سیاسی خود را در آنجا پیش خواهد برد. از بین بردن نفوذ ایران از طریق ترکیبی از حمایت های بازسازی آمریکا، اعراب، اسرائیل و اروپا یک کودتای ژئوپلتیک قابل توجه را نشان می دهد، به ویژه اگر با تغییرات سیاسی همراه باشد که حاکمیت در لبنان و تشکیلات خودگردان فلسطین را بهبود می بخشد.

نتیجه‌گیری

در حالی که تغییر رژیم ظاهرا فعلا از روی میز برداشته شده است، نیاز مبرمی به دولت آینده وجود دارد تا توضیح دهد که به دنبال چه وضعیتی با ایران است و حمایت بین المللی از این سیاست را ایجاد کند. استراتژی های مبتنی بر تحریم ها تنها زمانی کار می‌کنند که از سیاست حمایت کنند نه اینکه آن را از بین ببرند. دولت ترامپ پیش از صحبت درباره چگونگی بازگشت دوباره تحریم ها باید ابتدا به این موضوع بپردازد که تحریم ها چگونه با استراتژی آمریکا در خاورمیانه همخوانی دارند.

دیدگاهتان را بنویسید