برملاشدن ارتباط اردوغانیسم و صهیونیسم


روز چهارشنبه هفته گذشته (7 آذر، 27 نوامبر) هم‌زمان با اجرای آتش‌بس میان لبنان و رژیم‌صهیونیستی تروریست‌های وابسته به دولت رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه از مناطق تحت تسلط خود در شمال حلب به مناطق تحت کنترل دولت سوریه در این استان حمله کردند. اهمیت حلب را نمی‌توان محدود به این استان یا سوریه دید؛ به‌ویژه آنکه منطقه در چهاردهمین ماه جنگ میان محور مقاومت و رژیم‌صهیونیستی است. بر همین اساس، در این گزارش به اهداف طرف‌های مختلف حاضر در تحولات پرداخته شده است.

 

اهداف بلندمدت ترکیه ناشی از روندهای داخلی

ترکیه در خصوص تحرکاتش در سوریه و عراق، سوابق و آرزوهایی تاریخی دارد. با توجه به این سابقه در این بخش اهداف بلندمدت ترکیه مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

– بازگرداندن قطعات مرکز

ترکیه، حلب و مناطق پیرامونی آن را بخشی از سرزمین اصلی خود می‌داند. در دوره اوایل دوره عثمانی و اواخر این حکومت نیز این مناطق داخلی و قسمتی از سرزمین مرکزی به شمار می‌رفتند. با آشکار شدن ضعف عثمانی در سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول، دیدگاه‌هایی در این حکومت بروز کرد که سرزمین‌های عربی را وصله‌ای ناجور تلقی کرده و خواهان ادامه امپراتوری با الحاق سرزمین‌های ترک‌نشین بود. بر این اساس سرزمین‌های عربی الحاقی تلقی می‌شدند اما سرزمین‌های شمال سوریه و عراق این‌گونه نبوده و عثمانی‌ها آن‌ها را جزئی از مرکز می‌دانستند. با فروپاشی امپراتوری عثمانی دولتمردان این حکومت و ترکیه نوین درصدد باقی ماندن حلب و موصل در دایره کنترل خود بودند.

2- ترمیم عمق راهبردی

ترکیه با جمعیتی تقریبا برابر با ایران، حدود یک‌سوم آن وسعت دارد. عمق راهبردی کم ترکیه و همزمان به دلیل حضور ده‌ها میلیون کرد با تمرکز بر جنوب شرق این کشور و وجود ادعاهای ارمنی بر شمال شرق، تهدیداتی را برای آنکارا آفریده است؛ هرچند تهدیدات ارمنی در این میان جدی نیست. ترکیه برای مقابله چنین مشکلاتی باید درصدد تقویت عمق راهبردی خود باشد، به‌ویژه آنکه قدرت‌های مجاورش مانند روسیه و ایران از چنین عمقی برخوردارند.

3- احیای امپراتوری

احیای یک امپراتوری نیازمند حکومت بر چند ملت است. ترکیه در شرایط کنونی به‌طور عمده از دو عنصر ترک و کرد تشکیل شده است. در این شرایط و جمع دو قوم در یک کشور، تلقی‌ای از وجود یک امپراتوری به وجود نمی‌آورد؛ چه اینکه تمام کردها نیز تحت کنترل ترکیه نیستند. در این وضعیت آنچه به اذهان متبادر می‌شود زندگی کردها زیر سایه یک حکومت تحمیلی است. اگر ترکیه بتواند با سلطه بر شمال سوریه و عراق تمام کردها را تحت کنترل گرفته و عنصر عربی را نیز در حجمی‌انبوه به شهروندان خود اضافه کند، آنگاه می‌تواند ضمن عبور از اتهام تحمیل حکومت به کردها شکلی امپراتوری به خود بگیرد.

– تسلط بر محیط کردی

کردها مهم‌ترین تهدید برای ترکیه‌اند. جدایی‌طلبی آن‌ها می‌تواند بخش‌های قابل‌توجهی از ترکیه را از این کشور جدا کند. حضور ترکیه در شمال سوریه و عراق می‌تواند تهدید کردی را در تحت کنترل درآورده و آن را در صورت امکان با تغییرات جمعیتی، تضعیف کند. آنچه ترکیه در شمال سوریه و عراق آن را تا حدودی اجرا کرده است، تقویت عرب‌ها و ترک‌ها در این مناطق بوده تا عنصر کردی تضعیف شود.

5- جلوگیری از تغییر محور غرب آسیا

ایران و ترکیه دو قدرت ذاتی غرب آسیا هستند. این دو کشور و محیط پیرامونی‌شان عمدتا تختگاه حکومتی در منطقه بوده‌اند. دو تختگاه حکومت‌های بزرگ منطقه اما دو محور توسعه متفاوت دارند. محور توسعه ایران و حکومت‌های ایرانی، جهتی شرقی-غربی دارد و محور توسعه حکومت‌هایی که در جغرافیای ترکیه واقع شده‌اند، از جهت شمالی- جنوبی برخوردار است. ترکیه با توجه به تقویت برنامه‌های ایران و پررنگ شدن مسیر ایران- مدیترانه درصدد است با تشدید برنامه‌های خود، در برابر این مسیر اختلال ایجاد کند. اگر ترکیه بتواند در جهت محور توسعه شمالی- جنوبی خود به سمت جنوب گام بردارد ضمن تکمیل نقشه توسعه خود مسیر توسعه ایران را مسدود می‌کند.

6- تقویت اقتصاد

ترکیه در حوزه منابع انرژی و معادن ضعف‌هایی دارد و به همین دلیل برای کسب درآمدهای ارزی بیشتر بر گردشگری، تولید کالا و محصولات کشاورزی و همچنین واسطه‌گری تمرکز کرده است. دستیابی به شمال سوریه و عراق برای ترکیه می‌تواند باعث کنترل بر میادین نفت و گاز این مناطق شده و ضعف منابع این کشور را پوشش دهد. این مناطق برای دیگر شاخه‌های اقتصادی ترکیه نیز سودمندند. به لحاظ تولیدی جمعیت ساکن در این مناطق که سرانه کمتری نسبت به ترکیه دارند، می‌توانند نیروی کار ارزان‌قیمتی برای شرکت‌های این کشور فراهم آورند. به لحاظ کشاوزی، این مناطق جزء آبادترین نقاط سوریه و عراق بوده و محل عبور دجله و فراتند. از نظر وجود اماکن تاریخی و توسعه گردشگری تفریحی نیز حلب و موصل می‌توانند برای ترکیه آورده مناسبی داشته باشند. آنکارا می‌تواند با کنترل مناطق آباد در شمال غرب آسیا، ثروت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را برای تفریح و خرید خانه به خود جلب کند؛ کاری که تا به امروز نیز آن را به خوبی انجام داده است.

همچنین کنترل ترکیه بر کریدورها می‌تواند درآمد این کشور از واسطه‌گری تجارت را نیز افزایش دهد.

– تسلط بر آب

اگر کشورهای غرب آسیا به دلیل وجود منافع نفتی و گازی قدرت و شهرت دارند، ترکیه تلاش کرده ابزار مشابهی از منابع آبی خود بسازد. آنکارا با سلطه بر بخش‌های بیشتری از حوزه رودهای دجله و فرات، می‌تواند تسلط خود را تقویت کند. آن‌ها از طریق اثرگذاری بر آذربایجان و ارمنستان و ابزارسازی در ایران نیز به دنبال کنترل بر منافع آبی منطقه از جمله در ارس و قره‌باغ هستند.

اهداف ترکیه ناظر به غرب

ترکیه به دلیل مجاورت با اروپا، همواره ارتباطات نزدیکی به غرب داشته و متاثر از تحولات این مجموعه است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، ترکیه تصمیم گرفت به سمت غرب غش کند و عضویت در ناتو را پذیرفت. آنکارا حیات و امنیت خود را در روابط با غرب جست‌وجو می‌کند و باید هرگونه تحرکش را با این شاخص نیز سنجید.

 

1- متحد قابل‌اعتنا

ترکیه می‌کوشد با تحرکات وسیع در منطقه، ارزش‌های خود برای اروپا و آمریکا را به دولت‌های غربی اثبات کند. به همین دلیل آنکارا خود را در معرض سیاست‌هایی با تبعات سنگین قرار می‌دهد تا به‌زعم خود با جلب نظر غرب بتواند در اتصال با فناوری و ثروت این مجموعه منافعش را تامین کند.

2- واسطه‌گری امنیتی

ترکیه به دلیل نفوذ در کشورهای ترک‌زبان نظر ناتو را به خود جلب کرده تا مجری این مجموعه برای گسترش نفوذش باشد. آن‌ها خواهان تکرار این نفوذ در جهان عربند تا بتوانند این ماموریت در محیط عربی را نیز برعهده بگیرند.

اهداف غرب و رژیم‌صهیونیستی

مجموعه غرب شامل آمریکا، اروپا و حتی رژیم صهیونیستی از تحریک ترکیه به اقدام در شمال سوریه اهداف ویژه‌ای دارند که در ادامه بررسی می‌شود.

1- ممانعت بهره‌برداری مقاومت از پیروزی ناشی از آتش‌بس

با حصول آتش‌بس میان لبنان و رژیم صهیونیستی، برداشت‌ها از این اتفاق حکایت از پیروزی مقاومت داشت. صهیونیست‌ها از اهداف عمده خود در لبنان بازمانده و در برابر یک گروه شبه‌نظامی تن به آتش‌بس دادند. غرب برای آنکه مانع از شکل‌گیری و تقویت دیدگاه‌هایی شود که مقاومت را پیروز جنگ تلقی می‌کنند، ترکیه را تحت فشار قرار داد تا با تحرکات خود در حلب، این نقشه را به اجرا درآورد.

2- جلوگیری از بازسازی مقاومت

هدف فوری آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی از تحریک ترکیه و تروریست‌های وابسته به این کشور برای حملات مجدد به ارتش سوریه، جلوگیری از بازسازی مقاومت در شامات و متمرکز کردن نیروهای محور به شمال سوریه برای کاهش استقرار در جنوب و مرزهای فلسطین اشغالی است. بزرگ‌ترین دل‌مشغولی غرب و صهیونیست‌ها در حال حاضر، استفاده مقاومت از آتش‌بس برای بازسازی و تقویت خود است.

 

3- جدایی افکندن میان ترکیه و شرق

از نگاه غرب، ترکیه بنا به دلایلی با شرق روابط نزدیکی برقرار کرده که باید این روابط کاهش یابد. آنکارا به دلیل احساس خطر از افزایش قدرت شرقی‌ها که در مجاورت این کشور قرار دارند، امتیازگیری از غرب و همچنین فشارهای داخلی که گرایشاتی به شرق نشان داده‌اند، به چنین مسیری حرکت کرده است. سران ترکیه نمی‌خواهند در برابر جریانات متمایل به شرق در داخل کشور ایستادگی کنند تا دچار فرسایش نشوند و می‌دانند قادر نیستند در مخالفت جدی با شرق، فشار قدرت‌های شرقی را از فاصله نزدیک تحمل کنند. غرب امیدوار است در جریان تحرکات ترکیه، شرایطی ایجاد شود که روابط این کشور با قدرت‌های شرقی تا حدی تخریب شود که قابل احیا نباشد.

4- مشغول کردن روسیه

غرب با دو اقدام یعنی حمله به استان کورسک در داخل خاک روسیه و صدور مجوز استفاده از تسلیحات دوربرد برای حمله به خاک این کشور، ضرباتی سنگین به مسکو وارد کرده است. در پاسخ به حمله اوکراین به کورسک، نظامیان کره شمالی به نبرد در این منطقه تزریق شدند و در پاسخ به صدور مجوز استفاده از تسلیحات دوربرد برای حمله به خاک روسیه، مسکو دکترین هسته‌ای خود را تغییر داده و از موشک «آرشنیک» در حمله به تأسیسات اوکراین استفاده کرد. به نظر می‌رسد تحولات سوریه نقشی نیز در پازل فشارهای شدید به روسیه ایفا کند.

 

5- معامله‌پذیر کردن روسیه

در شرایطی که ترامپ بارها تأکید کرده در صورت روی کارآمدن به جنگ اوکراین پایان می‌دهد، آمریکا درصدد معامله با روسیه پیش از وقوع این اتفاق است تعدادی از اعضای مؤثر تیم ترامپ، نظرات متفاوتی در خصوص اوکراین ابراز کرده‌اند. به‌عنوان نمونه «ریچارد گرنل» سفیر ترامپ در آلمان که یکی از گزینه‌های وزارت خارجه او بود، از ایجاد منطقه‌ای خودمختار در جنوب شرق اوکراین حمایت کرده است؛ منطقه‌ای خودمختار که در دست روستاییان اوکراینی خواهد بود. با توجه به نیت دولت آتی آمریکا، این کشور می‌خواهد وضعیتی ایجاد کند که در آن مسکو در برابر امتیازاتی در اوکراین، از سوریه دست بکشد. این امتیازات البته ناهمطراز خواهند بود. روسیه امتیازات اوکراین را خود کسب کرده و غرب تنها آن‌ها را تا حدی به رسمیت خواهد شناخت اما در مقابل مسکو باید واقعیتی جدید و البته در کوتاه مدت را در سوریه بپذیرد.

دو ماه مانده تا رسیدن ترامپ به کاخ سفید، نشان می‌دهد طراحان غربی، نقشه خود برای معامله پذیر کردن روسیه را در چنین بازه زمانی‌ای طراحی کرده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید