به باور بسیاری از اقتصاددانان، سیاستمداران و تحلیلگران محافظهکار، نابرابری لازمۀ اجتنابناپذیر همۀ اقتصادهای قدرتمند است. دلیلی که برای چنین ادعایی مطرح میکنند این است که در اقتصاد بازار توانایی یا گرایش به کارآفرینی در بین انسانها (یا کشورها یا گروههای قومی و نژادی) متفاوت است و همین باعث ایجاد نابرابری میشود. این همان فرضی است که بهطور ضمنی در بیشترِ دانشگاهها نیز تدریس میشود. اما توماس پیکتی، اقتصاددان شهیر فرانسوی، در کتاب جدید خود با عنوان نابرابر، طبیعی یا فرهنگی نظر دیگری را مطرح میکند و از پسزدن قواعد و مکانیسم کنونی بازار سخن میگوید.
توماس پیکتی راه درازی را پیموده است. سال ۲۰۱۴ کتابی بهغایت بلندپروازانه نوشت که نسخۀ ۷۰۴صفحهای بهروزشدهای از کتاب سرمایۀ مارکس بهشمار میرفت و عنوانش سرمایه در قرن بیستویکم بود، کتابی که توانست برای نخستین بار نام او را سر زبانها بیندازد. بخشی از محبوبیت آن -کتاب هم در سطح بینالمللی پرفروش شد و هم در فضای آکادمیک بسیار سروصدا کرد- مدیون سادگی نظریۀ اصلیِ آن است؛ گرچه این کتاب مملو از اطلاعات تاریخی و آماری است، حرف اصلیِ آن را، یعنی این ادعا که اگر نرخ سود سرمایه از نرخ رشد اقتصادی بیشتر باشد، آنگاه موجب انباشت فزایندۀ ثروت خواهد شد، بهسادگی میتوان در یک معادلۀ خیلی ساده نشان داد: r>g.
آخرین کتاب پیکتی درست برعکس کتاب اولش است؛ نهتنها بسیار کوتاه است و مبتنی بر سخنرانیای است که برای «انجمن قومشناسی» در زادگاهش فرانسه ایراد کرد، بلکه همچنین پیام اصلی آن این است: «داستان خیلی پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میکردم». مثل سرمایه، پیکتی در این کتاب هم به توضیح روند تکامل نابرابریِ درآمد و ثروت در طول تاریخ میپردازد. اما روی تصادفات تاریخی و، مهمتر از آن، نقش سیاست و بسیج عمومی تأکید میکند.
پیکتی این فرض را رد میکند که نابرابریهای بسیار بزرگ لازمۀ اجتنابناپذیر یک اقتصاد بازار با کارکرد خوب است. این همان فرضی است که بهطور ضمنی غالباً در بیشترِ دانشگاهها تدریس میشود و برخی اقتصاددانان و بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران محافظهکار بهصراحت دربارۀ مسائل سیاسی به آن باور دارند. این ایده -که نابرابریها و اختلافات بهنوعی «طبیعی»اند، به این خاطر که توانایی یا گرایش به کارآفرینی در بین انسانها (یا کشورها یا گروههای قومی و نژادی) به یک میزان وجود ندارد- دستاویز کسانی است که میخواهند نشان دهند هر تلاشی برای کاهش نابرابری سرانجام یا ناکام خواهد بود و یا به ترمزی برای رشد و رفاه، یا شاید هر دو، تبدیل خواهد شد.
پیکتی برای رد این مدعا مثالهای نقض ملموسی میآورد: سوئد، کشوری که، همچون بسیاری از کشورهای دیگر، در خلال جنگهای جهانی اول و دوم نابرابری بسیار زیادی را تجربه کرد، اما با سیاستهای سوسیالدمکراسی توانست به یکی از برابرترین و، درعینحال، ثروتمندترین کشورهای دنیا تبدیل شود. در طرف مقابل، ایالاتمتحده قرار دارد که در دوران ریاستجمهوری ریگان مالیات را بهشدت کاهش داد و عاقبتش افزایش چشمگیر نابرابری شد، درحالیکه هیچ پیشرفتِ متناسبی در عملکرد اقتصادی حاصل نشد. در هر دو مثال، عامل اصلیِ ماجرا عواملی سیاسی و از نظر تاریخی تصادفی بودند.
پس اگر نابرابری نه اجتنابناپذیر است و نه مفید، درمورد آن چه باید کرد؟ پیکتی در کتاب سرمایه تأکید زیادی روی یک ابزار بالقوۀ سیاست داشت: مالیات جهانی ثروت -حرفی که اگرچه در مقام نظر ساده است، در عمل بهشدت پیچیده میشود و از نظر سیاسی مشکلساز. او از دیدگاهش مبنی بر اینکه مالیات -بر درآمد، سرمایه و ارث- باید پیشروندهتر1باشد دست نکشید و، در کتاب جدیدش، آن را همراستا با مکانیسمهای کاهش کربن میداند. بسیاری از اقتصاددانان، حداقل روی کاغذ، با این دیدگاه موافقاند. همچنین تقریباً اکثر اقتصاددانان این دیدگاه او را تأیید میکنند که، در بازۀ میانمدت و بلندمدت، بهترین راه برای کاهش نابرابریْ سرمایهگذاریِ عادلانۀ هرچه بیشتر در آموزش است.
اما پیکتی پا را فراتر میگذارد و میگوید آنچه لازم است پسزدن قواعد و مکانیسم بازار است: توسعۀ دولتِ رفاه مستلزم چیزی بیش از بازتوزیعِ برابرِ پول است: «بیشازهمه مستلزم خارجکردن برخی کالاها و خدمات از بازار است». اکثراً میپذیرند که آموزش و بهداشت باید خارج از بازار باشد، اما نظر پیکتی بیش از اینهاست: «در درازمدت، این الگو میتواند برای تقریباً تمام فعالیتهای اقتصادی کشور به کار گرفته شود». پس آنچه لازم است مالکیت جمعیِ ابزار تولید است. اما چطور چنین چیزی شدنی است؟ او مثالی میزند: گاردینِ تحت مالکیت اسکات تراست.
و این دقیقاً جایی است که یکی از فصلهای کتاب بهشکل غیرقانعکنندهای به پایان میرسد. برای آن دسته از ماهایی که دیدگاه کلی پیکتی و بسیاری از تحلیلهایش را قبول داریم، چنین چیزی واقعاً مأیوسکننده است. اگر این بسیج سیاسی عمومی است که موجب تغییر سیاست میشود، چنین چیزی از کجا میآید و چه ارتباطی با وضعیت فعلیِ اقتصادِ جهانی دارد؟ شاید مهمترین اِشکالی که در کارهای او دیده میشود این است که هیچ اشارهای به بخش فناوری نمیکند و این در حالی است که انباشت و تمرکز اخیرِ ثروت و قدرتِ سیاسی در ایالاتمتحده تا حد زیادی ناشی از همین بخش است و بهزودی میتواند در نابرابریِ دیگر نقاط جهان هم تأثیرگذار باشد. دیدگاه پیکتی با چالشی پیش پای پژوهشگران علوماجتماعی در تمامی رشتهها خاتمه مییابد، چالشی که آنها باید برای حل مسائل اقتصادی و سیاسیِ ناشی از توزیع نابرابرِ ثروت و قدرت با آن دستوپنجه نرم کنند. درواقع، به نظر من، این همان نقطۀ آغازی است که آنها باید حرکتشان را از آن شروع کنند.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.