بازگشت رقابت امریکا و چین در عصر ترامپ

رامین فخاری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: انتخاب ترامپ می‌تواند اولویت‌های سیاست خارجی دولت آمریکا را تغییر دهد و همانند دوره قبل که رقابت‌های آمریکا و چین در دریای چین جنوبی و همچنین جنگ تعرفه‌ها بالا گرفته بود مسیر سیاست جهانی را به سمت دومین جنگ سرد بین ایالات متحده و این بار چین به‌جای شوروی سوق دهد که البته با جنگ سرد اول بسیار متفاوت و دارای ابعاد و پیچیدگی‌های گسترده‌ای خواهد بود.دونالد ترامپ طی هفته گذشته برای بار دوم به‌صورت گسسته به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد؛ موضوعی که باید دراین‌رابطه مطرح کرد این است که انتخاب ترامپ می‌تواند اولویت‌های سیاست خارجی دولت آمریکا را تغییر دهد و همانند دوره قبل که رقابت‌های آمریکا و چین در دریای چین جنوبی و همچنین جنگ تعرفه‌ها بالا گرفته بود مسیر سیاست جهانی را به سمت دومین جنگ سرد بین ایالات متحده و این بار چین به‌جای شوروی سوق دهد که البته با جنگ سرد اول بسیار متفاوت و دارای ابعاد و پیچیدگی‌های گسترده‌ای خواهد بود. در این نوشتار قصد داریم به بررسی شاخصه‌هایی بپردازیم که در رقابت‌های بین دونالد ترامپ و همچنین کشور چین و در صورت وقوع جنگ سرد دوم بین آمریکا و چین برجسته خواهند شد:

1- رقابت‌های امنیتی و نظامی: باید به این موضوع اشاره کرد که چین تا کنون به‌خوبی توانسته است که با درس‌گرفتن از تجربه شوروی از زیر بار افزایش سرسام‌آور هزینه‌های نظامی در برود و عملاً با استفاده از چتر امنیتی آمریکا و همچنین سیاست عدم مداخله در نقاط مختلف به بسط و افزایش نفوذ خود بپردازد؛ اما عملاً ایالات متحده نیز سعی خواهد کرد که با افزایش چالش‌های نظامی و امنیتی برای چین مخصوصاً در دریای چین جنوبی چین را به سمت نظامی‌گری سوق دهد و هزینه‌های نظامی چین را بالا ببرد تا نقشه‌ای که برای شوروی پیاده شد و عملاً به واسطه افزایش هزینه‌های نظامی اقتصاد شوروی تحت‌الشعاع قرار گرفت برای کشور چین نیز پیاده‌سازی شود. در این راستا نیز ممکن است همانند سیاست‌های سابق دولت ترامپ تجهیز نظامی استرالیا و حتی ژاپن مورد توجه قرار بگیرد؛ افزایش هزینه‌های نظامی برای چین گریزناپذیر است، اما این‌که ایالات متحد باتوجه‌به حجم گسترده اقتصاد چین نسبت ‌به شوروی سابق که عملاً بخشی از اقتصاد خود را با خام‌فروشی تامین می‌کرد تا چه اندازه خواهد توانست دراین‌راستا موفق شود مشخص نیست، زیرا اقتصاد چین نیز گنجایش افزایش هزینه‌های نظامی خود تا اندازه یک تریلیون دلار در سال را دارد.- افزایش فشارهای حقوق بشری: در دوران دموکرات‌ها و جو بایدن عملاً اخباری مبنی‌بر نقض حقوق بشر در سین کیانگ منتشر نشد و فشارهای حقوق بشری به دلیل روابط بهتر دموکرات‌ها و جهان از جمله چین بر این کشور کاهش‌یافته بود؛ اما ممکن است در دوران دونالد ترامپ اخبار بیشتری را مبنی‌بر نقض حقوق بشر در استان سین کیانگ شاهد باشیم.

3- جنگ اقتصادی: این گزاره بسیار پررنگ است که باتوجه‌به این‌که شاخصه چین برخلاف اتحاد جماهیر شوروی که نظامی‌گری بود بیشتر اقتصاد است در صورت تشدید رقابت‌های دولت ترامپ و همچنین رخ‌دادن جنگ سرد دوم شاخصه اصلی این رقابت‌ها و یا جنگ سرد یک جنگ سرد اقتصادی علیه چین و متحدانش ازجمله گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای نیز باشد؛ اما برخی از شاخص‌های آن برجسته‌تر است که به ترتیب در زیر خواهد آمد.

1-3-جنگ تعرفه‌ها:

در دولت قبلی ترامپ جنگ تعرفه‌ها بین چین و آمریکا وجود داشت و بدیهی است که در صورت تداوم سیاست مهار چین توسط دونالد ترامپ این جنگ تعرفه‌ها تشدید شود و با ابعاد گسترده‌تری نسبت‌به دوره‌ی اول دنبال شود. ممکن است چینی‌ها ناگزیر شوند که در مناطق دیگری از جهان به‌دنبال مشتری کالاهای خودشان باشند. در صورت بروز جنگ تعرفه‌ها رقابت اقتصادی بین چین و آمریکا به سایر نقاط جهان نیز کشیده خواهد شد.تلاش برای به بن بست کشاندن طرح جاده ابریشم نوین:

 

طرح جاده ابریشم نوین یکی از بزرگ‌ترین طرح‌های چین برای گسترش نفوذ اقتصادی خود است که می‌تواند مبادلات چین با آسیا خاورمیانه آفریقا و اروپا را تحت‌تأثیر قرار بدهد. در دوران جو بایدن نیز ایتالیا از حضور در طرح جاده ابریشم نوین انصراف داد. ممکن است در دوران دونالد ترامپ با افزایش فشارها بر کشورهای مختلف کشورهای بیشتری از این طرح انصراف بدهند؛ اما منتفی شدن طرح جاده ابریشم نوین که بیشتر حالت نمادین دارد به مفهوم مسدودشدن مسیرهای صادراتی چین نیست؛ زیرا عملاً در جهان کنونی بخش اعظمی از صادرات کالا به‌وسیله مسیرهای دریایی انجام می‌شود؛ ولی ترامپ تلاش خواهد کرد که با به شکست کشاندن این طرح علاوه‌بر یک شکست اقتصادی یک شکست سیاسی را متوجه چین کند.

3-3- خاورمیانه:

بخشی از این گزاره نیز تحت‌تأثیر گزاره بالاست. خاورمیانه مسیر اصلی عبور جاده ابریشم آبی و جاده ابریشم خاکی است و درصورتی‌که دولت ترامپ به بن‌بست کشاندن این طرح مصر باشد با استفاده از روش‌های مختلف از جمله وعده‌های اقتصادی در وهله نخست و در وهله دوم سیاست چماق و هویج و در وهله سوم افزایش فشار بر کشورهای خاورمیانه به دنبال بن‌بست کشاندن طرح جاده ابریشم نوین آبی و خاکی چین خواهد بود و سعی خواهد کرد که سرمایه‌گذاری‌های چین در کشورهای شورای همکاری خلیج‌ فارس را در راستای احداث جاده ابریشم نوین آبی و خاکی را به بن‌بست بکشاند.

گزاره‌ی دوم دررابطه‌با خاورمیانه این مسئله است که کشور چین در حال حاضر روزانه 16.6 میلیون بشکه نفت مصرف می‌کند درحالی‌که تولید نفت چین روزانه 4.2 میلیون بشکه است. چین همچنین روزانه 11.3 میلیون بشکه نفت خام وارد می‌کند که از این میزان 5.6 میلیون بشکه مربوط به خاورمیانه است و 1.5 میلیون بشکه نفت را نیز روزانه از روسیه وارد می‌کند. بخش اعظمی از نفت وارداتی چین از خاورمیانه است. درصورتی‌که عزم آمریکا برای مهار چین جدی باشد این مسئله دور از ذهن نیست که این موضوع در آینده بر تحولات امنیتی و ژئوپلیتیک خاورمیانه اثرگذار باشد و یا آمریکا درصدد برآید که با افزایش قیمت نفت یا کاهش تولید کشورهای خاورمیانه عملاً اقتصاد چین را تحت‌الشعاع قرار بدهد. باتوجه‌به این‌که ایالات متحد تقریباً تمام مصرف روزانه خود را به‌صورت نفت شیل تولید می‌کند افزایش قیمت نفت برای کشور چین بیش‌از ایالات‌متحده گران تمام خواهد شد؛ اما درصورتی‌که ایالات‌متحده به دنبال کاهش تولید و صادرات نفت خاورمیانه به چین از طریق مسائل امنیتی و ژئوپلیتیک باشد این موضوع یک برنده خواهد داشت و آن روسیه است که می‌تواند به‌سرعت جایگزین بخشی از نفت مورد نیاز چین بشود که از خاورمیانه تأمین می‌شود؛ اما این موضوع خود می‌تواند اقتصاد متحدان آمریکا ازجمله هند و اتحادیه اروپا را نیز تحت ‌تأثیر قرار دهد. به نظر می‌رسد که ایالات ممکن متحده ممکن است درصدد این مسئله برآید که کشورهای عربی را به سمت افزایش صادرات به هند و یا اتحادیه اروپا تشویق کند.3- هند: یکی از راه‌های مهار چین می‌تواند بدیل سازی از هند باشد. ممکن است ایالات‌متحده به‌دنبال این باشد که قطب صنعتی آسیا را از چین به هند تغییر بدهد و دراین‌راستا گام‌هایی نیز در دوران ریاست‌جمهوری اول دونالد ترامپ برداشته شد؛ اما به‌دلیل عدم پیروزی وی در انتخابات این موضوع ناکام ماند؛ البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که درصورتی‌که ایالات متحد برای هند چنین گزاره‌ای را در نظر داشته باشد پس‌از گذشت نیم ‌قرن عملاً ایالات‌متحده ناگزیر خواهد شد که برای موازنه قوا دوباره به سراغ چین یا یک کشور دیگر برای مهار هند برود؛ اما این مسئله می‌تواند درحال‌حاضر یک بدیل سازی در برابر چین عمل کند.

4- جنگ‌های تکنولوژیک:

بعد پنهان رقابت‌هایی که می‌تواند یک جنگ سرد را تحت‌الشعاع قرار دهد رقابت‌های تکنولوژیک است که مثال تاریخی آن دستیابی به رادار توسط انگلیس در دوران جنگ جهانی دوم بود که تااندازه‌ای توانست سرنوشت جنگ را تحت‌الشعاع قرار بدهد و عملاً با بررسی این مسئله که آلمان نازی دارای رادار نبود؛ انگلیس توانست به رادار دست یابد. از این رو می‌توان به اهمیت فنّاوری در این رقابت‌ها و در صورت بروز جنگ سرد پی برد. امروز می‌توان ابعاد پیچیده‌تری مانند جنگ ریزتراشه‌ها تلاش برای دسترسی به هوش مصنوعی تلاش برای دسترسی به جنگ‌افزارها و فنّاوری‌های پیشرفته‌تر جنگ‌های سایبری و ابعاد پیچیده‌تری را در نظر گرفت، همانند دوران جنگ سرد که یک رقابت تکنولوژیک عملاً بین ایالات‌متحده و روسیه وجود داشت.

1-4- جنگ ریز تراشه‌ها و تلاش برای تسلط بر تایوان:

یکی از مهم‌ترین مسائل تکنولوژیک جهان مدرن فنّاوری ریزتراشه‌هاست که شاید به‌اندازه هوش مصنوعی برجسته نشده؛ اما بارها بیشتر از آن دارای اهمیت بوده است. یکی از دلایل تلاش چین برای تسلط بر تایوان این است که چین درحال‌حاضر در زمینه ریزتراشه‌ها تااندازه‌ای از جهان غرب عقب است؛ اما تایوان در زمینه تولید ریزتراشه‌ها دارای فنّاوری برتر است و در زنجیره تولید ریزتراشه‌های جهان قرار دارد. موضوع ریزتراشه‌ها رقابت‌های ژئوپلیتیک بین چین و آمریکا بر سر تسلط بر تایوان و ممانعت از تسلط چین بر تایوان را تشدید خواهد کرد.

2-4- تلاش برای دستیابی به تکنولوژی‌های هوش مصنوعی و جنگ های سایبری:

یکی از مسائل مهم حال حاضر جهان ما گسترش و توسعه هوش مصنوعی است که در همه زمینه‌ها کاربرد دارد. بدیهی است در صورت تشدید رقابت‌ها بین آمریکا و چین هر دو کشور سعی خواهند کرد به فنّاوری برتری در زمینه هوش مصنوعی که در همه زمینه‌ها قابل‌پیاده‌سازی است دست یابند. البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که موضوع جنگ های سایبری که از دهه‌های گذشته مطرح بوده‌ و مورد استفاده کشورها علیه یکدیگر بوده ‌است نیز تشدید خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید