واقعیت‌های غرب آسیا که با آمدن ترامپ تغییر نمی‌کند

سران کاخ سفید که در یک سال گذشته دستاوردی در غزه و لبنان نداشته‌اند؛ برآنند تا با ترامپ‌هراسی از یک سو روحیه گروه‌های مقاومت را تضعیف کنند و از سوی دیگر منطقه را به پذیرش آتش‌بس‌های تحمیلی بایدن وادار سازند تا دستاورد سیاسی برای رژیم صهیونیستی و آمریکا رقم زنند

پس از ماه‌ها رقابت‌ انتخاباتی ترامپ بار دیگر به کاخ سفید بازگشت. این مسئله در حالی یک امر داخلی برای مردم آمریکاست اما همچون گذشته نظام سرمایه داری تلاش کرده تا این تغییر را نوعی دگرگونی تاثیرگذار بر تمام نظام جهانی معرفی نماید که تمام کشورها و سازمان‌های بین المللی باید از آن تاثیر گیرند. به عبارتی دقیق‌تر نظام سرمایه‌داری در ادامه یک جانبه‌گرایی جهانی لیبرالیستی، به برجسته سازی و اهمیت انتخابات آمریکا و نتیجه آن پرداخته است تا در فضایی از تحقیر، بزگ‌نمایی جایگاه جهانی آمریکا، وحشت افکنی، قدرت نمایی جهانی و… پرداخته است تا همچنان چنان نشان دهد که جهان بر مدار یک‌جانبه گرایی می‌گردد و چند جانبه گرایی در آن معنایی ندارد.

این رفتار خودخواهانه و خودبرترپندارانه نظام سرمایه‌داری در حالی صورت می‌گیرد که تحولات جهانی نشانگر فروپاشی رویای یک‌جانبه گرایی و رویکرد جهانی به چند جانبه‌گرایی است چرا که سیاست خارجی نظام سلطه همواره یکسان بوده و صرفا تاکتیک‌های آن متفاوت بوده و لذا سیاست خارجی آمریکا چندان تغییری نسبت به گذشته ندارد. در این میان یکی از مباحث قابل توجه در بزرگ‌نمایی‌های رسانه‌های غربی تاثیرات آمدن ترامپ بر غرب آسیاست. غرب آسیایی که محور آن را سه حوزه عربی، جبهه مقاومت و رژیم صهیونیستی تشکیل می‌دهد و این رسانه‌ها بر این ادعایند که آمدن ترامپ به منزله شدت گرفتن تحرکات جنگ افروزانه آمریکا در این منطقه است بویژه اینکه ادعا می‌شود نتانیاهو ماه‌ها منتظر آمدن ترامپ بوده است تا خاورمیانه جدید را رقم زند.

نگاهی به تحولات منطقه طی سالهای اخیر نشان می‌دهد که هر چند تغییرات در ساختار آمریکا به عنوان کشوری مداخله‌گر به معنای تغییر در سیاست‌های جهانی آن نمی‌باشد و صرفا در تاکتیک متفاوت است اما در حوه غرب اسیا در طول چنددهه گذشته نکاتی ثابت قابل توجه است.

نخست آنکه ترامپ، هریس یا هر فرد دیگری که در مقام رئیس جمهور آمریکا قرار گیر حمایت و دفاع از رژیم صهیونیستی یک اولویت تغییر ناپذیر است لذا آمدن ترامپ تفاوتی با دوران بایدن نخواهد داشت چنانکه تمام این افراد خود را یک صهیونیست معرفی کرده‌اند. در طول ۷۵ سال گذشته آمریکا همواره تمام قد در کنار رژیم صهیونیستی بوده است و تا به امروز نیز ادامه یافته لذا تفاوتی میان سران این کشور در قبال این رژیم وجود ندارد چنانکه طبق قانون سالیانه آمریکا ۸/۳ میلیارد دلار در بودجه خود به جز سایر کمک‌های نظامی و اقتصادی اختصاص می‌دهد. جهان فراموش نمی‌کند که در طول یک سال گذشته بایدن و هریس مدعی دموکراسی و مذاکره، ۱۸ میلیارد دلار کمک نظامی و میلیاردها دلار کمک اقتصادی به این رژیم داشته و در نهادهای جهانی به حمایت از آن پرداخته و همواره با حامیان فلسطین مقابله کرده‌اند که سرکوب جنبش‌های دانشجویی نمودی آشکار از این رویکرد است.

آمارها در طول یک سال جنگ غزه نیز نمودی از این حقیقت است چنانکه دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش داده است که حدود ۷۰ درصد از کشته‌شدگان در نوار غزه زنان و کودکان هستند. ۸۰ درصد از قربانیان در خانه‌های مسکونی جان باخته‌اند. بیشترین قربانیان در میان کودکان ۵ تا ۹ ساله هستند و در رتبه دوم کودکان ۱۰ تا ۱۴ ساله قرار دارند. شمار قابل توجهی از کودکان تا چهار سال نیز در میان قربانیان بوده‌اند. تا کنون بیش از 43 هزار نفردر تجاوز رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده، هزاران نفر زیر آوار هستند و نزدیک به دو میلیون نفر آواره شده‌اند. در لبنان نیز هزاران نفر به شهادت رسیده و این رژیم تحت حمایت آمریکا از هیچ جنایتی فروگذار نیست. به این میزان جنایات ترور فرماندهان مقاومت فلسطین و لبنان از جمله شهید سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله، اسماعیل هنیه و… را نیز باید افزود که با چراغ سبز و با سلاح آمریکایی به شهادت رسیده‌اند. سران آمریکا از همان روز اول طوفان الاقصی تمام قد در کنار صهیونیست‌ها قرار گرفته و آزادسازی یک جانبه اسرای صهیونیست، حذف حماس از غزه، کوچ اجباری فلسطینی‌ها، نابودی مقاومت منطقه بر اساس خواست صهیونیست‌ها و… را مطالبه کرده‌اند.

با توجه به این مولفه‌ها می‌توان گفت که هیچ تفاوتی میان دوران بایدن و هریس در قبال غرب اسیا وجود ندارد و آن در هر چه اختلاف داشته باشند در حمایت از رژیم صهیونیستی نگاهی واحد بدون تفاوت دارند.

دوم آنکه غرب آسیا از سال ۲۰۰۰ به بعد با پدیده‌ای بر آمده با اندیشه‌های انقلاب اسلامی ایران همراه شده و آن توجه به مقاومت است. کارنامه آمریکا حداقل از سال ۲۰۰۶ تاکنون نشان می دهد که این کشور همواره به دنبال خاورمیانه جدیدی بوده است که زمانی با جنگ ۳۳ روزه لبنان و زمانی با تروریسم و زمانی با طرح آبراهام بوده و در یک سال اخیر نیز آمریکا تمام توان خود را برای این طرح به کار گرفته است. نکته اساسی آن است که هر چند این رویکرد‌ها هزینه‌های بسیاری را به جبهه مقاومت تحمیل کرده است اما در نهایت این جبهه مقاومت است که سرنوشت جنگ‌ها و تحولات را تعیین کرده است. این حقیقتی انکار ناپذیر است که در طول یک سال گذشته مقاومت غزه به تنهایی نابودی هیمنه صهیونیست‌ها و آمریکا را رقم زده‌اند و اگر ترامپ نیز بر مسند قدرت باشد تفاوتی در این روند ایجاد نمی‌شود چرا که از یک سو آمریکا دیگر توان ورود به جنگ مستقیم را ندارد و از سوی دیگر نیز ارتش صهیونیستی تمام امکانات را دریافت کرده است لذا دیگر چیزی برای تقویت آن باقی نمانده است.

این حقیقتی انکار ناپذیر است که آمریکا در دوران بایدن هر آنچه که تسلیحات و حتی نیروی نظامی و اطلاعاتی و امنیتی بوده در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده و در جهان نیز به دنبال توجیه جنایات این رژیم بوده است اما در حوزه نظامی این مقاومت بوده که سرنوشت جنگ و منطقه را تعیین کرده است و در عرصه افکار عمومی و جهانی نیز مقاومت چنان ظرفیتی یافته است که امروز سراسر جهان نام فلسطین را فریاد می‌زند که دامنه آن حتی به میادین ورزشی نیز رسیده که نمونه آن را در هلند می‌توان مشاهده کرد.

با توجه به این مولفه‌های غیر قابل انکار می‌توان گفت که از یک سو دگرگونی خاصی در رفتار آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی ایجاد نخواهد شد و از سوی دیگر مقاومت چنان اقتداری دارد که سرنوشت منطقه را رقم خواهد زد بر این اساس بازی رسانه‌های غربی که به حکم اربابان سیاسیشان و اربابانشان به دنبال ایجاد فضای وحشت در غرب اسیا از آمدن ترامپ هستند، ادامه جنگ ادراکی و چند لایه علیه منطقه و فلسطین است که نباید در آن گرفتار شد. سران کاخ سفید که در این یک سال نتوانسته‌اند دستاوردی در غرب اسیا در نظامی و سیاسی داشته باشند برآنند تا با ترامپ هراسی از یک سو روحیه ملت‌ها و گروه‌های مقاومت بویژه لبنان و غزه را تضعیف نمایند تا زمینه‌ساز دستاورد برای صهیونیست‌ها درمیدان شود، و از سوی دیگری با ترامپ هراسی برآنند تا منطقه را به پذیرش آتش بس های تحمیلی بایدن وادار سازند تا دستاورد سیاسی برای رژیم صهیونیستی و آمریکا رقم زنند.

به عبارتی آنچه آنها در یک سال گذشته بدست نیاورده‌اند برآنند تا در ماه‌های مانده به آمدن ترامپ به کاخ سفید اجرایی سازند که نتیجه آن اشغالگری و کسب پیروزی برای صهیونیست‌ها و تسلط دوباره آمریکا بر منطقه خواهد بود. توطئه‌ای که راهکار مقابله با آن استمرار مقاومت، حمایت‌های ملت‌ها از فلسطین و لبنان، خودداری کشورهای اسلامی و عربی از تن دادن به زیاده خواهی آمریکا به بهانه ترس از آمدن ترامپ، حفظ جایگاه جهانی مقاومت و بهره‌گیری از افکار عمومی برای فشار بر صهیونیست‌ها و حامیانشان، تهدید پایگاه‌های آمریکایی در منطقه می‌باشد. رویه مقاومتی که مقاومت بر آن تاکید دارند چنانکه تهران نیز در روزهای اخیر تاکید کرده‌ است آمدن ترامپ تغییری در سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی ایران در حمایت از مقاومت ایجاد نخواهد کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید